eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کسی که یکتنه سردارغزوه هامیشد اسیرکینه ی یک شهر بیحیا میشد گره بدست اَبَرمردِ دهر می افتاد دودست فاطمه آنجا گره گشامیشد رسیدپشت در و ناله زد که"زهرایم" و تازه کینه ی این قوم رو نما میشد... رسید فاطمه و بار شیشه با خود داشت... حساب کن درخانه به ضربه وا میشد... در این میان همه کج دشمن شدند حتی میخ... و دید محسن شش ماهه اش فدا میشد... یکی قلاف و یکی تازیانه می آورد برای کشتن او شهر یکصدا میشد تمام زندگی اش را به خاک و خون میدید که زانوی ولی الله داشت تا میشد قیام فاطمه یعنی دفاع از حیدر اگرچه بازویش آماج ضربه ها میشد... چهل نفر ز خدا بی خبر زدند او را... که عقده شان ز علی و غدیر وا میشد... حساب کینه ز حیدر رسید تا گودال کنار آن بدنی که سرش جدا میشد... یکی عمامه یکی هم عبا به غارت برد برای پیرهنش کشمکش به پا میشد... گهی به نیزه و گاهی میان تشت طلا خلاصه خون به دل عمه جانِ ما میشد.... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ امیر قربانی فر .
در بسترش نشسته فقط آه می کشد با چشم خیس نالۀ جانکاه می کشد در بسترش نشسته سرش درد می کند می سوزد از درون جگرش درد می کند یک عمر می شود که غمی بین سینه داشت در سر هوای رفتن شهر مدینه داشت این عمر کم به غربت و تبعید سر شده با ظلم و جور و کینه و تهدید سر شده عمرش میان حلقۀ عدوان گذشته است یعنی میان غربت و زندان گذشته است هر چند بی توان شد و بی حال و خسته بود لبهای خشک و تشنۀ خود را ز هم گشود فرمود لحظه ای پسرم را بیاورید مهدی کجاست تاج سرم را بیاورید شب می رسد دوباره بیار آفتاب را در پای بسترم برسان عشق ناب را ناگاه مخفیانه و دور از نگاه ها سر زد در آسمان حسن ماه ماه ها آمد کنار بستر بابا نشست و بعد... بغضش به حال غربت بابا شکست و بعد دارد وصیت پدر آغاز می شود دارد زمان گفتن صد راز می شود با احتضار و حال و هوای غروبی اش دستی کشید بر روی صندوق چوبی اش می خواست تا عبای پیمبر در آورد عمامه و قبای پیمبر درآورد می دید در رخ پسرش اقتدار را می داد دست مهدی خود ذوالفقار را ناگاه علت غمِ دائم شد آشکار اسرار داغ و ماتمِ دائم شد آشکار اینجا غمی به وسعت تاریخ جلوه کرد در آن نگاه غمزده یک میخ جلوه کرد بر یادگار عصمت و پاکی نگاه کرد بر لاله های چادر خاکی نگاه کرد خون در جوار چادر زهرا چه می کند؟ هیزم کنار چادر زهرا چه می کند؟ فرمود از غم دل ما زار گریه کن از غصه های حیدر کرار گریه کن بر مادری که پشت در افتاد بر زمین بر جرأت و جسارت مسمار گریه کن هنگام روزه داری ات ای میوۀ دلم با یاد مجتبی دم افطار گریه کن بر آن کسی که در وطنش هم غریب بود بر آن امیر بی کس و بی یار گریه کن بر پیکر فتاده به دریای علقمه بر حسرت نگاه علمدار گریه کن آخر پدر به سمت لباسی اشاره کرد شرح مصیبت بدنی پاره پاره کرد برکشتۀ فتاده به گودال گریه کن بر آن تن شکسته و پامال گریه کن بر خواهری که آمده گودال قتلگاه رفته کنار پیکرش از حال گریه کن بر چشم خونفشان علمدار کربلا بر زخم دست ساقی اطفال گریه کن ناله بزن به پیکرِ زیر و زبر شده فرمود گریه کن به تن مختصر شده .
. امشبم را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه... گوهر نایاب بی قرینه... درست مثل رباب روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه ای حساس وای از مشک پاره ی عباس روضه ی دست و چشم و مشک عمو روضه قطره قطره اشک عمو روضه خوان چشم های خود را بست مادرش دست می زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه ی خود صبر می کرد... مثل عمه ی خود قلبش از غصه ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی قرینه ی پدرش روضه خوان مدینه ی پدرش همه جا شد سکینه ی پدرش یادش افتاده سینه ی پدرش... ...زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه سپاه حسین بود یک نیزه تکیه گاه حسین داد می زد که قتلگاهِ حسین... ...پر شد از خونِ زخم های تنش پر شد از تیر و نیزه ها بدنش وسط حجره ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚫️ گلایه (س) به حضرت زهرا(س) سیده سكينه گويد: روز چهارم در شام خوابى ديدم، خوابى طولانى را نقل كرده و در آخر آن گفته است: زنى را خواب ديدم كه در هودجى بود و دست بر سر نهاده بود. پرسيدم: اين بانو كيست‌؟ گفتند: فاطمه دختر محمد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مادر پدر تو است. گفتم: به خدا نزد او مى ‌روم و از آنچه با ما كردند به او شكايت مى‌كنم. نزد او دويدم و برابرش ايستادم و گريستم و مى‌گفتم: مادر جان! حقّ‌ ما را منكر شدند. مادر جان! جمع ما را پراکنده كردند. مادر جان! حرمت ما را شكستند. مادر جان! به خدا پدرم حسين را كشتند. به من فرمودند: اى سكينه جان! زبان دركش كه رگ دلم را بريدى، اين پيراهن پدر تو است كه نگه می دارم تا خدا را با آن ملاقات كنم. 📚 منبع: نفس المهموم، ص۴۱۴ .
. درباره در گذشت (س) دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجرى قمرى و در عصر خلافت "هشام بن عبدالملک" و در حاکمیت "خالد بن عبدالملک بن حارث"، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر می گوید که وى در پنجم ماه ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجرى قمرى در مکّه معظمه وفات یافت. در صبح روز رحلتش محمد بن عبدالله(نفس زکیه) چهار صد دینار عطر و عود خرید و پیرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانید. خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهر جسارت شود. گفت: "صبر کنید من برای نماز خواندن بر جنازه می ایم", ولی نیامد. لذا جنازه مبارک آن حضرت دفن نشد. پس از آن حضرت سجاد علیه السلام _ وبه قولی یحیی بن حسن علیه السلام به قولی محمد بن عبدالله نفس زکیه _ بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام در مدینه به خاک سپردند. ریاحین الشریعةج۳،ص۲۸۰ .
. حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من نمی دهم به سرور بهشت این غم را غبار ماتم تو آبرو به من بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را زمان به یاد عزایت محرّم است حسین اگرچه شور دگر داده ای محرّم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را گدای دولت عشقم که فرق بسیار است گدای دولت عشق و گدای درهم را به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم اگر دهند به دستم تمام عالم را محبّت تو بود رشته ی نجات، مرا رها نمی کنم این ریسمان محکم را به عاشقان تو نازم که بهر جان­بازی گزیده اند همیشه خط مقدّم را گناهکارم و یک عمر چشم گریانم به زخم­های تو تقدیم کرده مرهم را به یمن گریه برای تو روز محشر هم خموش می کنم از اشک خود جهنّم را سخن ز سوز دلت با که می توان گفتن که سوختی دل بیگانه را و مَحرم را نشست تخت سلیمان به خون چو یاد آورد حدیث قتلگه و ساربان و خاتم را سپهر از چه نشد پاره پاره؟ آن ساعت که نقش خاک زمین دید عرش اعظم را روا نبود که امّت به سر بریدن تو دهند اجر رسالت، رسول خاتم را بنات فاطمه را بانگ العطش بر چرخ به جای آب بجوشد ز سینه خون یم را لب از ثنات نگیرد دمی، اگر ببُرند هزار مرتبه دست و زبان میثم را غلام­رضا سازگار ✍ 👇
1_1136529844.mp3
12.03M
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
‍ . ویژۀ سالروز به امامت رسیدن حضرت بقیة الله روحی له الفدا و به نفس حاج مجتبی رمضانی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● یتیمی که بابا نداره غریبِ روزگاره یتینی که مادر نداره نداره راه چاره ولی یتیم تر از اون یتیم جوون شیعه است که از قدیم محرومِ از دیدن امامش دلش پُر از آه و حسرتِ دلتنگ روز زیارتِ دلتنگ اون لحظه ی سلامِ قالَ الاِمامُ العسکری ای شیعه ی اِثنا عشری تو غریب تر از یتیمی که نداره یار و یاوری نَحْنُ الاَیتام مَحرومونَ مِنَ الاِمٰام... درسته شیعه غریبه غریبتره امامش پُر از غم و درده اما چی بوده التیامش هزار ساله چشم به راهِ تا سیصد و سیزده نفر برا یاری بیان پایِ رکابش تا کِی آقامون غریب باشه هَل مِن مُعین رویِ لبهاشه ولی کسی نیست بده جوابش تو این مسیرِ نوکری ای شیعه‌ی اِثنا عشری روزایِ تو باید بشه با اطاعتِ مولا سپری نَحْنُ الاَیتام مَحرومونَ مِنَ الاِمٰام... تو سختیای این زمونه امیدِ نا امیداست میاد اونی که تو رکابش یه لشکر از شهیداست دوای حالِ خرابمون غریبی بی حسابمون به دادمون می رسه خدایا میاد اونی که امام ماست پناه ما دلشکسته هاست میاد به حقِ دعای زهرا یارب! به حقِّ العَسکری بسه دیگه این در به دری اگه آقای ما برسه نمی مونه از غم اثری نَحْنُ الاَیتام مَحرومونَ مِنَ الاِمٰام... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
ramezani_shahadat_Askari_2.mp3
1.88M
|⇦• یتیمی که بابا نداره... ویژۀ سالروز به امامت رسیدن حضرت بقیة الله روحی له الفدا و عید بیعت به نفس حاج مجتبی رمضانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📌 جلسات 🔖 عزاداری شب ۱٤٤٣ 🗓 دوشنبه ۱۲ مهر ۱٤٠٠ حسینیه‌شاهرودی بانوای: 🔉 | گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر 🔉 | هر کار کردم کاری از من بر نیامد 🔉 | خوشم که از ازل شدم به درگه‌ات 🔉 | در پیش من آتش نزن بال‌وپرت را 🔉 | خوشبخت‌ عالمم که شدم‌آدم‌حسن 🔉 | عمـــری در آشیان غریب مدینه‌ایم 🔉 | سنگ عقیـــــق اگر بتراشم برای تو 🔉 | تویی آغاز عشق، پر پرواز عشــــق 🔉 | دستم ز دامــن تو نگردد رها حسن 🔉 | خوب خـــــوبایی، خیــــلی آقایی 👇👇👇👇👇👇👇👇
واحد (در پیش من آتش نزن بال و پرت را) - حاج محمود کریمی.mp3
10.43M
. 📃 در پیش من آتش نزن بال‌وپرت را 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ره" در پیش من آتش مزن بال و پرت را خونین مکن جان پدر چشم ترت را فردا همینکه جمع کردی بسترم را آماده کن کم‌کم عزیزم بسترت را آماده کن از آن کفن‌ها دومین را بیرون بیاور یادگار مادرت را بگذار روی سینه‌ام باشد حسینت بگذار بر قلبم حسن را، دخترت را بگذار با طفلان تو قدری بسوزم حالا بگویم حرف‌های آخرت را زاری مکن بر حال من با حال و روزت خاکی مکن دنبال بابا معجرت را تو بار شیشه داری و می‌ترسم از تو خیلی مواظب باش طفل دیگرت را وقتی که می‌ریزند هیزم روی هیزم وقتی که می‌سوزاند آتش، سنگرت را بابا حواست باشد آنجا محسنت را بابا مواظب باش پشت در، سرت را ای کاش می‌شد روضۀ بازو نمی‌شد وقتی علی می‌شوید آهسته پرت را این جملۀ آخر عزیزم با حسین است: «با خود مبر در قتلگه انگشترت را» شاعر:
واحد (خوشبخت عالمم که شدم آدم حسن) - حاج حسین سیب سرخی.mp3
10.23M
📌 شب بیست‌وهشتم ماه صفر ١٤٤۳ 🎙 مدّاح: 🕌 حسینیه‌ی‌مرحوم‌هاشمی‌شاهرودی
واحد (دستم ز دامن تو نگردد رها حسین) - حاج حسین سیب سرخی.mp3
9.35M
📌 شب بیست‌وهشتم ماه صفر ١٤٤۳ 🎙 مدّاح: 🕌 حسینیه‌ی‌مرحوم‌هاشمی‌شاهرودی
واحد (تویی آغاز عشق، پر پرواز عشق) - حاج حسین سیب‌سرخی.mp3
9.27M
📌 شب بیست‌وهشتم ماه صفر ١٤٤۳ 🎙 مدّاح: 🕌 حسینیه‌ی‌مرحوم‌هاشمی‌شاهرودی
شور (خوب خوبایی خیلی آقایی) - حاج محمود کریمی.mp3
18.47M
. 📃 خوب خـــــوبایی، خیــــلی آقایی 🎙 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ره" خوب خوبایی، خیلی آقایی مهر و مهتابی، اربابی مولایی کسی شد آزاد، که راهش افتاد، به دربار حسین سوامون کردن، صدامون کردن، هوادار حسین حالم آشوبه، قلبم می‌کوبه پای عشق تو، هر عشقی مغلوبه دل آواره، کجا رو داره، بجز خونه‌ی تو همه عاقل ها، ارادت دارن، به دیوونه‌ی تو درمون دردم، دورت میگردم اگر برا تو نمردم نامردم منی که جلدم، نشون بال و پرم، مالِ توئه میام دنبالِ، شهیدای تو سرم، مالِ توئه یک لحظه توو خیمه گام، یک لحظه توو قتلگام دشمنت خنده می کرد با گریه هام به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من سر تو دعوا بود، ناله کشیدم من سر تو رو بردن، دیر رسیدم من
روضه (هرکار کردم کاری از من بر نیامد) - حاج محمود کریمی.mp3
13.06M
📌 شب بیست‌وهشتم ماه صفر ١٤٤۳ 🎙 با مدّاحی: 🕌 حسینیه‌ی‌مرحوم‌هاشمی‌شاهرودی .............. 📃 هر کار کردم کاری از من بر نیامد 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ره" هر کار کردم کاری از من بر نیامد سرنیزه شمر از دهانت در نیامد "خوش آن زمان که خوبان کنند غارت شهر مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است" ضجه زدن هایم مرا راضی نمی کرد ای کاش خولی با سرت بازی نمی کرد .
زمینه (خوشم که از ازل شدم به درگه‌ات گدا حسن) - حاج محمود کریمی.mp3
40.42M
📃 خوشم که از ازل شدم به درگه‌ات گدا حسن 🎙 از 🗓 در _۱۴۰۰ 📍 "ره" خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن ز دست می روم اگر ز سر مرا تو وا کنی ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی مرا برای نوکریِ خانه ات خودت صدا کنی به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه نوا دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام اسیرِ دار هیچ کس نشد سر هوایی ام اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام نوشته روی قلب من که ملک مجتبایی ام تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟ مدد نما به لطف حق
واحد (سنگ عقیق اگر بتراشم برای تو) - حاج محمود کریمی.mp3
13.23M
. 📃 سنگ عقیـــــق اگر بتراشم برای تو 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "ره" سنگ عقیق اگر بتراشم برای تو باید که از جگر بتراشم برای تو حالا که در ملائکه کس فطرست نشد من حاضرم پر بتراشم برای تو طوف سرت به شیوه حجاج جایز است پی واجب است سر بتراشم برای تو باشد که سوی مرقدت آزاد رو کنم از چوب سرو در بتراشم برای تو از اصفهان ضریح برایت بیاورند یک گنبد از گوهر بتراشم برای تو در مرقد تو لاله ی عباسی اورم فانوس از قمر بتراشم برای تو از والدین خادم درگه بیاورم قربانی از پسر بتراشم برای تو شاعر: حاج .
واحد (عمری در آشیان غریب مدینه‌ایم) - حاج ابراهیم رحیمی.mp3
8.79M
📌 شب بیست‌وهشتم ماه صفر ١٤٤۳ 🎙 بامدّاحی: 🕌 حسینیه‌ی‌مرحوم‌هاشمی‌شاهرودی
. چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد؟ اگر برادر تو درد آب داشته باشد تو خواهری و برای گلوی نازک اصغر طبیعی است دلت اضطراب داشته باشد خدا کند که از این لشگر خبیث، اقلّاً یکی بیاید و قصد ثواب داشته باشد خدا کند پدرت وقت باز گشت به خیمه رباب را که ببیند جواب داشته باشد حسین «شیعتی» از حلق پاره گفت به گوشت که شعر روضه، مضامین ناب داشته باشد هزار مرتبه راضی به مرگ می‌شوی، آری اگر پدر، سرِ از خون خضاب داشته باشد اجازه می‌دهی از شام چند جمله بگویم؟ به شرط اینکه مصیبت حجاب داشته باشد چگونه هضم کنم؟ ای وقار محض، سکینه که دست‌های تو ردّ طناب داشته باشد چگونه هضم کنم که یزید، چوب به یک دست به دست دیگر خود هم شراب داشته باشد نخواستی که بفهمد کسی، چرا که کشیدی چه قدر می‌شود این غم عذاب داشته باشد! اراده کرد خداوند بعد رفتن اصغر تو را به خانه کنارش، رباب داشته باشد تصوّرش به خدا غیرممکن است برایم که شصت سال، دلی پیچ و تاب داشته باشد تو هم شبیه ربابی، به سایه کار نداری پس از حسین و علی اصغرش قرار نداری .
. 🔹🔷《السَّلاَمُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(ع) الشَّهیدِ اَیَّتُهَا السَّكِينَةُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ》🔷🔹 ✅امرؤالقیس بن عَدی مردی نصرانی بود که در زمان خلیفه دوم مسلمان شد. او سه دختر به نامهای (مُحَیَّاة) و (سَلمی) و (رباب) داشت که از فرط علاقه و ارادت به امیرالمومنین(ع) به ترتیب به ازدواج امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد. ابن عساکر می نویسد : امروء القیس گفت : 📋《قَدْ أَنكَحتُكَ يَا أَبَاالْحَسَنِ(ع) الْمُحَيَّاةَ، وَ أَنكَحتُ حَسَنَاً سَلمَی وَ أَنكَحتُ حُسَيْناً الرُّبَابَ》 ♦️ای علی(ع)!من مُحیّاه را به تزویج تو و سلمی را به تزویج حسن(ع) و رباب را به تزویج حسین(ع) در می آورم.(۱) امام حسین(ع) بعد از ازدواج با رباب(س)، صاحب دختری به نام سکینه(س) و پسری به نام عبدالله رضیع شد.(۲) امام حسین(ع) نسبت به رباب(س) و دخترش سکینه(س) علاقه زیادى داشت. حتی درباب آنان شعر سروده است : 📋《اِنِّى لَاَُحِبُّ دَارَاً تَکُونُ بِهَا السَّكِينَةُ وَ الرُّبَابُ أُحِبُّهُمَا وَ اَبذِلُ جُلَّ مَالِي وَ لَيسَ لِعَاتِبِِ عِندِي عِتَابُ》 ♦️من آن خانه اى را که سکینه و رباب در آن باشند را دوست دارم. آن دو را دوست مي دارم و مالم را بذل مي كنم، و عتاب كننده را نزد من حق عتاب نيست.(۳) سکینه(س) را زنی باوقار، عالمه و با اخلاق‌، عابده و باتقوا و با سخاوت و بلیغ و اهل فصاحت در سخن معرفی کرده اند. امام حسین(ع) سکینه را بنده‌ای غرق در ذات الهی معرفی کرده که نشان دهنده فضل و کمال اوست. هنگامی که حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع)، سکینه(س) را از امام حسین(ع) خواستگاری كرد، حضرت(ع) فرمود: سكينه براي زندگی تو مناسب نيست، 📋《کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاِستِغرِاقَ فِي اللهِ》 ♦️او غالباً غرق جلال و جمال خداست. اما خواهر سكينه(س) آن دختر ديگرم برای ازدواج با تو آماده است و فاطمه(س) دختر دیگر امام(ع) به ازدواج حسن مثنی در آمد.(۴) حضرت سکینه(س) در کربلا به همراه مادرش رباب(س) حضور داشت. در روز عاشورا؛ هنگامی که امام حسین(ع) قصد وداع با اهل خیام کرد، به سمت خیمه گاه رفت و صدا زد : 📋《یَا زَینَبُ(س)، یَا اُمَّ کُلثُومِِ(س) یَا سَّكِينَةُ(س) عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ! فَنَادَتْهُ سَّكِينَةُ(س) : یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟! فَقَالَ : کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟!》 ♦️ای زینب(س)، ای ام کلثوم(س) ای سکینه(س) خداحافظ! در این هنگام، حضرت سکینه(س) عرض کرد : ای پدر! آیا تن به مرگ دادی؟ امام حسین(ع) در جواب به او فرمود : چگونه تسلیم مرگ نشود، کسی که یاوری ندارد؟ حضرت سکینه(س) در این هنگام، پدر را به آغوش کشید و عرض کرد : 📋《یَا أَبَهْ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》 ♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان! حضرت(ع) فرمود : 📋《هَیْهَاتَ لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنَامَ فَتَصَارَخنَ النِّسَاءُ فَسَكَتَهُنَّ الحُسَينُ(ع)》 ♦️هيهات! اگر صیادان مرغ قطا را باز مى‏ گذاردند، آرام می گرفت. در این هنگام؛ زنان حرم شيون كردند و حضرت امام حسين(ع) آنها را آرام كرد.(۵) اما در این میان حضرت سکینه(س) آرام نمی گرفت. 📋《هِيَ صَارِخَةٌ وَ کَانَ یُحِبُّهُ حُبَّاً شَدِیدَاً، فَضَمَّهَا إلَى صَدرِهِ وَ مَسَحَ دُمُوعَهَا》 ♦️سكينه(س) همچنان شيون ‏می کرد و امام حسين(ع) از آنجایی که او را بسيار دوست مى ‏داشت، او را به سينه چسبانيد و اشكهايش را پاك كرد.(۶) امام حسین(ع) آماده حرکت شد و قدری فاصله گرفت که در این هنگام، سکینه(س) گریه کنان به حضرت(ع) عرض کرد : 📋《يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ! فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه》 ♦️پدر جان! لحظه ای صبر کن تا از تو بهره ای بگیرم! (تو را خوب ببینم) این وداعی است که بعد از آن دیداری نیست. 📋《وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُمُوعُهَا بِكَمِّهِ وَأَخَذَهَا فَتَرَكَهَا فِي حِجرِه وَ مَسَحَ دُمُوعَها بِكَفِّهِ》 ♦️پس سکینه(س) خود را روی دست و پای پدر انداخت و آنها را می بوسید و گریه می کرد. امام حسین(ع) دلش به حال دخترش سوخت و ایشان نیز گریه کردند و سکینه(س) را به در آغوش کشیدند و به سینه مبارک چسبانید و پیشانی او را بوسید و اشکهایش را با دست مبارکش و سر آستین پاک کرد.(۷) در این هنگام که امام(ع) کاملا از این صحنه پریشان شده بود، خطاب به دخترش فرمود : 📋《سَیَطُولُ بَعدِی یَا سَکِینَةَ فَاعْلَمِی مِنْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَانِ》 ♦️ای سکینه! بدان که پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. :👇
تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان.‌ ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری!(۸) امام حسین(ع) راهی میدان نبرد شد، طولی نکشید که مرکب امام حسین(ع) به حالت خون آلود و پریشان، بدون امام(ع) به سمت خیمه ها آمد‌. خوارزمی می نویسد : 📋《أَقْبَلَ فَرَسُ الحسینِ(ع) وَ قَدْ عَدَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ أَنْ لَا یُؤْخَذَ فَوَضَعَ نَاصِیَتَهُ فِی دَمِ الحسینِ(ع) ثُمَّ أَقْبَلَ یَرْکُضُ نَحْوَ خَیْمَهِ النِّسَاءِ، وَ هُوَ یَصهَلُ وَ یَضْرِبُ الْأَرْضَ بِرَأْسِهِ عِنْدَ الْخَیْمَهِ》 ♦️در روز عاشورا؛ اسب امام حسین(ع) از میان لشکر ابن سعد دوید که دستگیر نشود. پیشانى خود را به خون آن بزرگوار رنگین نمود. سپس به سوی خیمۀ‏ زنان تاخت و نزد خیمه شیهه می‌کشید و سر خود را به زمین مى‏ کوبید.(۹) امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه، این لحظه را اینگونه وصف می کند : 📋《فَلَمَّا رَاَینَ النِّسَاءُ جَوادَكَ مَخْـزِيّا وَنَظَرْنَ سَرْجِكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً بَرَزْنَ مِنَ الْـخُدُورِ ناشِـراتِ الّشُعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لاطِمَاتٍ لِلوُجُوهِ سافِراتٍ وَبِالْعَويلِ داعِياتٍ》 ♦️و زنان خیام مشاهده کردند که؛ اسب تو بلا زده به خیمه ها رسید و در حالی که زنان زين تـو را بر اسب واژگونه يافتند، پس اهل خیام آمدند درحالي که خود را پريشان ساخته بودند و گیسوانشان را بر چهره ها ریخته بودند و سيلي بر صورت هايشان مي زدند و با صداي بلند گريه مي کردند و ناله و فريادکنان تو را مي خواندند.(۱۰) گویی مرکب امام حسین(ع) آمده بود که خبر شهادت امام حسین(ع) را به اهل خیام برساند و آنان را به سمت قتلگاه ببرد. در مقاتل آمده است که؛ سکینه(س) خود را بر بالین بدن بی جان پدر رساند. مرحوم کفعمى از حضرت سکینه(س) روایت مى کند که وقتی پدرم شهید شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغماء و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود : 📋《شِیعَتِی مَهْمِا شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَاذکُرُونِی، اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی》 ♦️شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید و یا هنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید.(۱۱) مقتل می نویسد : 📋《ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ(ع) فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ》 ♦️حضرت سكينه(س) پيكر پدرش امام حسين(ع) را در آغوش كشيد، اما گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه(س) را از روی بدن پدرش کنار زدند.(۱۲) حضرت سکینه(س) آخرین یادگار و بازمانده حادثه غم انگیز کربلاست. هر چند امام محمدباقر(ع) نیز در کربلا حضور داشته است و یعقوبی در این باره نقل می کند که امام(ع) در پاسخ به سؤال فردی که از ایشان پرسید؛ آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده اید؟ فرمود : 📋《قُتِلَ جَدِّی الْحُسَینُ(ع) وَ لِی اَرْبَعُ سِنینَ وَ اِنّی لَاَذْكُرُ مَقْتَلَهُ وَ مَا نَالَنَا فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ》 ♦️هنگامی كه جدّم امام حسین(ع) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و جریان شهادت آن حضرت(ع) و آنچه در آن روز بر ما گذشت همه را به یاد دارم.(۱۳) ولی امام باقر(ع) در سال ۱۱۴ هجری به شهادت رسیده است.(۱۴) و حضرت سکینه(س) در سال ۱۱۷ هجری وفات نموده است.(۱۵) و از این جهت، ایشان آخرین بازمانده کربلا محسوب می شود. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرا رکن زینبی دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای در منطق تو معجزه نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضه شهر مدینه اش قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سر تا قدم جلال و وقار و سکینه ای 👤سازگار 📚منابع : ۱)تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، ج۶۹، ص۱۱۹ ۲)الإرشاد شيخ مفيد، ج۲، ص۱۳۵ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۴)مقتل الحسين(ع) مقرّم، ص۳۰۷ ۵)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷ ۶)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۷)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ج۱، ص۲۸۵ ۸)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۹)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۷ ۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۴۰ ۱۱)المصباح کفهمی، ص۷۴۱ ۱۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰ ۱۳)تاریخ یعقوبى، ج‏۲، ص۳۲۰ ۱۴)فرق الشیعة نوبختی، ص۶۱ ۱۵)تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر، ج۶۹، ص۴۲۱ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا