eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
434 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
با حال زار و مضطرم بوسه گرفتم از عکس صحن دلبرم بوسه گرفتم با گریه خوابم برد دیشب، تا خودِ صبح در خواب از کل حرم بوسه گرفتم روی نگین خاتمم نام حسین است با نیت از انگشترم بوسه گرفتم کارم جلو افتاد تا از مهر تربت در سجده با چشم ترم بوسه گرفتم من که نشد از مرقدش بوسه بگیرم جایش ز دست مادرم بوسه گرفتم جانم فدایش زیر لب ارباب می گفت: از لاله های پرپرم بوسه گرفتم مانند صفحه صفحه ی قرآنِ پاره از قطعه های اکبرم بوسه گرفتم می گفت با مشک پُر از تیر علمدار از بازوی آب آورم بوسه گرفتم جای رباب و اهل خیمه پشت خیمه از کام خشک اصغرم بوسه گرفتم وقت وداع آخرم با نیمه ی خود از چشم خیس خواهرم بوسه گرفتم شاید برای آخرین بار است، شاید... از روی ناز دخترم بوسه گرفتم محمدجواد شیرازی
آبروی ماست گریه آبروداریم ما با لباس مشکی‌ات عمریست خو داریم ما با طهارت‌بودن از ارکان مجنون‌بودنست حرف لیلا می‌شود هرجا وضو داریم ما چشم ما بی‌اشک بی‌خیراست بی‌خیرش نکن که فقط از دار دنیا دو سبو داریم ما حرف ما در روضه‌ها با اشک گفته می‌شود در میان گریه با هم گفتگو داریم ما دامن‌آلوده شدیم اما تو پاکش می‌کنی روسیاه از غفلتیم اما رفو داریم ما حضرت عباس حامی عزاداران توست چه هراس از طعنه‌ها وقتی عمو داریم ما هرکسی دل را به‌دستت داد از مردم برید تا که دریا هست کی سودای جو داریم ما؟ خوب و بد ما به حسینیه پناه آورده‌ایم خوب و بد از پرچم تو رنگ و بو داریم ما آرزوی کربلا بر پیرها که عیب نیست کربلایی نیستیم و آرزو داریم ما شهر با یک یاحسین ما معطر می‌شود هرکجا نام تو باشد های و هو داریم ما لحظه‌های آب‌خوردن هم به فکر روضه‌ایم بغض خشکیِ لب و بغض گلو داریم ما در غمت آیات قرآن روضه‌خوانی می‌کند آب دریا و بیابان روضه‌خوانی می‌کند سیدپوریا هاشمی✍ 📋 مرگ در ذائقه‌ی تو چه شکلیه (ع) (ع) (ع) (ع) امشب شب اون آقازاده‌هایی که باباش اون لحظه‌های آخر که داشت جون می‌داد، شروع کرد برا ابی عبدالله گریه کنه. همچین که ابی عبدالله اومد بالاسر امام حسن شروع کرد گریه کنه ابی عبدالله، امام حسن صدا زد:« داداشم! تو نمی‌خواد گریه کنی؛« لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ». برای خودت گریه کن، همه عالم برا تو گریه می‌کنند. برا اون لحظه‌ای که یه عده‌ای دورت و می‌گیرن، انقدر با نیزه و شمشیر می‌زننت. حسین جان! زن و بچه‌ت و به اسارت می‌برند، برا اون لحظه‌ گریه کن این آقازاده هم وقتی می‌خواست بره میدان، یه غمی به دلش بود با غصه رفت میدان. وقتی راهی میدان شد، شروع کرد گریه کنه. این آقازاده رو نگران کشتنش یه آقای دیگه هم نگران کشتنش؛ همچین که داشتن سر از بدنش جدا می‌کردن، همه نگاه این آقا به خیمه‌هاشه. داره به بچه‌هاش نگاه می‌کنه، به خواهراش نگاه می‌کنه همچین که شب عاشورا شد؛ اومد نشست کنار عموش، صدا زد:« عمو جان! من اول اجازه دارم توو رکابت خونم ریخته بشه و به شهادت برسم»؟! ابی عبدالله یه نگاهی بهش کردن و فرمودند:« مرگ در ذائقه‌ی تو چه شکلیه، یعنی چه جوری مرگ و می‌بینی»؟! سریع جواب داد:« اَحلیٰ مِنَ العسل»، شیرین‌تر از عسله؛ تا این حرف و زد روایت میگه ابی عبدالله گریه کرد. صدا زد:« قاسمم! کوچیکتر از تو هم به شهادت می‌رسه، یهو قاسم یه نگاهی به عموجانش انداخت؛ یعنی اینا تا خیمه‌ها هم میان»؟! برا همین غصه به دلش موند. آقا فرمودند:« نه! این که تا خیمه‌ها میان که بله تا خیمه میان، اما شیر خواره‌م و خودم رو دست می‌گیرم که اینا یه قطه آب بهش بدن ولی عزیز دلم بهش آب نمیدن». همچین که روز عاشورا شد، اذن میدان گرفت، گرچه ابی عبدالله بهش اجازه نمی‌داد ولی اومد پیش مادرش... ـ مادرجان! امانت بابام و بده، دست نوشته‌ی امام حسن و گرفت آورد پیش عمو. صدا زد:« عمو جان! این دست نوشته‌ی بابامه، برا شما نوشته، برا امروز نوشته»؛ تا این دست خط و ابی عبدالله دید رو چشماش گذاشت. ـ چه قدر این نامه بوی مادرم و میده؛ آخه حسنم خیلی مادری بود، از همون داغ مادرم کشته شد، پیر شد... ابی عبدالله اذن میدان بهش داد، همچین که اذن میدان و گرفت انقدر توو این خیمه‌ها رو گشتن یه زرهی اندازه قد و قواره‌ش پیدا کنند، پیدا نشد. اومدن محضر ابی عبدالله:« آقا جان! زره به این اندازه نداریم». ابی عبدالله عمامه‌ی مبارک و برداشت و دو تکه کردن، یکی گردنش برا کفن انداختن؛ یکی هم به صورتش بستن که این بچه رو چشمش نکنند. بعد هم اومد توو بغل ابی عبدالله روایت میگه اینقدر این آقازاده و سید الشهدا گریه کردند که هردو به حال غش پس افتادن. چندجای دیگه من سراغ دارم این آقا غش کرده؛ این روایت از پیغمبره، یه نفر اومد پیش آقا عرضه داشت:« آقاجان! میگن نوه‌ی شما چندجا غش می‌کنه»؟! فرمودند:« آری!». همچین که توو گودال... روایت میگه چهارده مرتبه این آقا غش کرد و افتاد، از بس نیزه و شمشیر به بدنش زدن... یه جای دیگه که این آقا غش کرده، همچین که از نعش علمدارش، برادرش برگشت خیمه که همه دیدن با یه دست کمرش و گرفته، با یه دستم افسار اسب و گرفته. اومد عمود خیمه‌ی عباس و کشید رفت توو خیمه‌ی خودش روایت میگه ابی عبدالله غش کرد... ........ 📋 تو داری من و صدا می‌کنی و کاری از من برنمیاد (س) اجازه‌ی میدان و گرفت، اومد توو دل میدان شروع کرد حرف بزنه، رجز‌خوانی کنه، ولی یه جمله‌ای همون اول کار که وارد معرکه شد گفته؛ صدا زد:« آی پسر سعد! شنیدم به اسباتونم آب دادین ولی حاضر نیستید به عموی من جرعه آب بدید. خجالت نمی‌کشین؛ به تو هم میگن مسلمون؟شروع کرد رجز بخونه، تا صدا زد:« من پسر حسنم» یه عده از این پیرمردایی که جنگ جمل
دوای درد عالم یا حسین است شفای روح آدم یا حسین است به لوح آفرینش با خط نور نوشته اسم اعظم یا حسین است اگر باشد تمام عمر یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است اگر بر مرده جان بخشد عجب نیست دم عیسی بن مریم یا حسین است پس از ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم یا حسین است نجات اهل محشر، روز محشر خموشی جهنم یا حسین است به یاد آن لب عطشان هماره صدای آب زمزم یا حسین است نوار قلب کل سینه‌زن‌ها نفس‌های محرّم یا حسین است درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم یا حسین است نسیم نینوا، پیک شهادت صدای کربلا هم یا حسین است کتاب "نخل میثم" را بخوانید تمام نخل میثم یا حسین است استاد حاج غلامرضا سازگار
روز اول با همان خاکی که قنبر ساختند از من و تو سمت باب القبله نوکر ساختند پرچمی بر عرش کوبیدند اینجا روضه است دسته ی سینه زنی پشت پیمبر ساختند شیشه شیشه گریه ی مارا ملائک برده اند قطره قطره ریختند و حوض کوثر ساختند چشم هرکس خیس باشد جای پای فاطمه ست چشم مارا با حسینیه برابر ساختند میشود بابا حسین و میشود مادر رباب سینه زنها را به این صورت برادر ساختند هرکسی بهتر برایش سوخت مزدش را گرفت سوخت فطرس از همان خاکسترش پر ساختند باوضو باید دراین ده روز از هرجا گذشت هرمحله بچه ها صحنی مطهر ساختند شاهراه آسمان در کوچه های کربلاست تا خدا از مرقد شش گوشه یک در ساختند کربلا تاریک شد پیکر ته گودال ماند آفتاب نیزه را با یک سر آخر ساختند سیدپوریا هاشمی
این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است   ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است   چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فردا کنار فاطمه با آبروتر است   ما خشک می‌شویم، ولی بار می‌دهیم دنیای گریه، مزرعۀ سبز محشر است   فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است   در حجّ و در عبادت و در سجد‌ه‌های شب گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است   ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست تا کشتی نجات حسینی، شناور است   بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است  
آغازِ ما تویی و سرانجام ما تویی بی تو، مسیر عشق به آخر نمی‌رسد بر سردرِ سرای محبت نوشته اند: با سر، کسی به محضر دلبر نمی‌رسد در راهِ جابر، این همه عمار و میثم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» سالار هر مبارز بی ادعا، حسین! ای کشته ی وحوش مقدس نما، حسین! باز برخیز که در قافله حاضر باشی در جهان گذرایی، که مسافر باشی وقت جبران نشستن شده، برخیز و بیا اربعین است، در آن کوش که جابر باشی در مسیری که در آن یار طلب کرده، تو را شرط اول قدم آن است که ناصر باشی چه کریم است، اگر حر بشوی می‌بردت تا که هم پای حبیب ابن مظاهر باشی کربلای تو همینجاست همین امروز است عهد کن با ولیِ عصر، معاصر باشی در دل اگر که گندم ری کِشته ای نیا خود را به پای دِرهم اگر کُشته ای نیا نورش نصیب قلب منافق نمیشود دلبسته ی مقام، که عاشق نمیشود جای نشستن است مگر زیر نام تو؟ بی رگ، چگونه دم بزنم از قیام تو؟ این دستها که چوب علَم را گرفته اند بی شک، چنین گلوی ستم را گرفته اند بر کشتی نجات خدا، ناخدا، حسین راز به هم تنیدن دلهای ما، حسین «حُبُّ الحسین یَجمَعُنا» شد نشان ما در خیمه ی حسین، یکی شد زبان ما محشر کبری به پا کرده است آن «ذبح عظیم» بار بربندید، «بسم الله الرحمن الرحیم»
تا نغمه ی حسین نوایش به ما رسید دادی زدیم و فضل خدایش به ما رسید مارا نوشته اند شکار کمند یار شکرخدا که زلف رهایش به ما رسید کعبه نبرد و قسمت ما کربلا نمود سنگش به دیگران و طلایش به ما رسید حتی برات مشهد ما دست کربلاست سهمیه ی امام رضایش به ما رسید دستور داده است به ما: فَابْکِ لِلْحُسَیْن سلطانِ “طوس” توصیه هایش به ما رسید گرچه گرسنه کشته شد و تشنه ذبح شد اما همیشه آب و غذایش به ما رسید زخم هزار نیزه و خنجر به او رسید اجر طواف کرب و بلایش به ما رسید میگفت این قبیله عبا شد نصیب ما میگفت آن قبیله قبایش به ما رسید جسمش به خاک ماند و کسی دست هم نزد تا که پس از سه روز زنان بنی اسد…
عالی ترین طبیب دو عالم فقط یکیست غیر از حسین(ع)؛ دل به امید شفای کیست؟! در خیمۂ عزا به عبادت نشسته ایم گریه میان روضه به والله بندگیست زهرای أطهر(س) است که در محشرِ عظیم می گوید ای گدای حسینم(ع) نرو! بایست رو کرده به ملائکه می گوید این گدا- بی روضۂ حسینِ(ع) غریبم دمی نزیست سرمست و سربه زیر فقط عرض میکنیم: این جنّة الحسین(ع) دقیقاً سزای چیست؟ از عرش ِ حق به گوش می آید که این مقام از برکتِ دعای کریمانۂ علیست(ع) با داغ کربلا به سر و سینه میزنیم شکر خدا میانۂ ما با عزا قویست موی سیاه داده؛ جوانی گذاشتیم... این نوکری که مالِ همین چند روزه نیست!
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین چشم هایم عطر شورانگیز روضه می دهد بسکه هر روز از غمت بی اختیارم یا حسین کی طمع کار ثواب اشک هایم بوده ام من وظیفه داشتم بر تو ببارم یا حسین لطف زهرا از منِ دیوانه نوکر ساخته اینچنین بر خود هنوز امیدوارم یا حسین مادرم گهواره ام را یاد اصغر تاب داد گریه ها کرده برایت در کنارم یا حسین هر شبی از روضه ات یک تار مویم شد سپید در جوانی گیسوانی پیر دارم یا حسین مثل فرزندی که چندین سال دور از مادر است من برای کربلایت بی قرارم یا حسین عشق یعنی راهپیمایی، نجف تا کربلا اربعین ها در هوایت رهسپارم یا حسین نوکرت را می کشد یک روز حتمأ روضه ات در خیالم لحظه ها را می شمارم یا حسین
. از هرچه لعل و دُرّ و گُهر قیمتی‌تر است این اشکِ‌ تو که ماهیتش‌ آب‌ِ کوثر است محصول‌ِاِستحاله‌ی‌خون‌است‌پُشت چشم پس قطره‌های اشک تو کبریت‌اَحمر است ما گریه می کنیم به شوق ثواب؛ نَه قصد من و تو یاری زهرای اطهر است مشروط بر ولای علی؛ گریه بر حسین اسباب دستگیری فردای محشر است تا پای جان به پای تو باید بایستد هرکس که فکر دادن اجر پیمبر است هرگز بعید نیست که خورشیدمان کند از بس که طفل شیری تو ذرّه‌پرور است پیداست با تمامی قرآن‌ برابر است جایی‌که‌ رَحلِ سینه‌ی‌تو جای‌‌ِاصغر است دیدی اگر چه آب ندادند کوفیان لبهای شیرخواره ز خون گلو تَر است بالای‌ نیزه داشت تبسّم به لب اگر احساس‌ کرده‌بود در آغوش‌مادر است ✍ ................... . روزی که جسم و جانِ مرا آفریده اند با عشقِ سیدالشهدا  آفریده اند دارم یقین که گریه کنانِ حسین را با خاک های کرب و بلا  آفریده اند وقتی قرار شد که عزادارتان شویم ما را بدونِ چون و چرا آفریده اند ما را برای سینه زدن خلق کرده اند ما را بـرای بـزمِ عزا  آفریده اند از گریه های دم به دمم حدس می زنم با گریه چشمهای مرا آفریده اند هِی (( یاحسین )) گفته و هِی گریه کرده اند  یعنی مرا  برای  شما  آفریده اند در کـنجِ  یک حـسینیه در شـهرِ آسمان مدّاح و روضه خوانِ تو را آفریده اند بـا یک تبرّک از  پـرِ قـنداقه ات حسین بـال  و  پَـرِ ملائکـه را آفریده اند از خاکِ خون گرفته ی گودالِ قتلگاه بـر دردهای شیـعه دوا آفریده اند ما را به دست های کریمت سپرده اند آری بـرای شاه ،  گدا آفریده اند                        .............   ✍ .
. 🎤 مه غم آمده در آسمان فاطمیه رسیده باز صدای اذان فاطمیه سیاهی دل ما را به این سیاه عزا بیا ببخش امام زمان فاطمیه مرا ببخش برای همه گناهانم قسم به روی کبود جوان فاطمیه هنوز شهر مدینه غبارآلود است بیا و شرح بده داستان فاطمیه بگو همیشه علی با حقیقت است بگو ولایت است همه آرمان فاطمیه بیا قدم بزن آقا به خاک مادری ات برای تولیت آستان فاطمیه تمام آرزوی ما زیارت زهراست نشان بده حرم بی نشان فاطمیه نگاه کن که نگاهم به اشک محتاج است بیا و روضه بخوان روضه خوان فاطمیه دعا بکن که در این فاطمیه جان بدهم برای بانوی قامت کمان فاطمیه شنیده ام نفس مادرت در آتش سوخت شنیده ام ز غم بی امان فاطمیه شنیده ام که در آتش نفس نفس میزد گل شکسته ی چون ارغوان فاطمیه و شب 1 فاطمیه ....... السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم بجز تو سنگ کسی را به سینه‌ام‌ نزدم سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم سؤال اگر که بپرسی از اعتقاداتم فقط محبت ذریه‌ی تو را بلدم دم نماز رسیدم دم در خانه که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم گدای لقمه‌ی نان علی من الازلم فقیر پشت در خانه‌ات الی الابدم زمان قحطی اشک آتشم‌ دوچندان است ببین برای تباکی چقدر در صددم :: به سادگی نه؛ که از پشت درب شعله‌وری رسیده از تو به من ذکر "یاعلی‌مدد"م میان روضه‌ی احراق باب و کوچه‌ی تنگ مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم کنار جعبه‌ی خیاطی تو گریه‌کنِ حصیر کهنه‌ی اهداییِ بنی اسدم ✍گروه یا_مظلوم .👇
. ........ در بین دیوار و درِ خانه غوغا شد یک ضربه ی پا باعثِ قتل زهرا شد عصت کبریا مانده در زیر پا آه و واویلتا ۲ گفته‌ به حیدر که مرا کوثرِ خیر النسا در نیمه شب غسلم بده در نیمه شب دفنم نما با حسنین و زینبم یارانِ کم از پدرم بخوان نماز بر پیکرم بسپار مرا به مادرم اندر میان چل قبر در نیمه شب پنهان نما تا شیعیان از مرد و زن حرف دلم را بشنوند آیندگان پرسند چه ظلم کردند به دخت مصطفی تا شیعیان پرسند چه بود راز دل مادرمان ای مادرم فهمیده ایم سر دلت پی برده ایم از دست بسته ی علی از صورت و ضرب سیلی از پهلوی بشکسته ات از محسن نشکفته ات ای مادرم فهمیده ایم درس ولایت داده ای درس حمایت از ولی درس بصیرت داده ای در مکتب سیدعلی آن نائب آل علی در انتظار حجتیم آماده ی شهادتیم ......... قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم که ما هرآنچه که داریم از مرام فاطمه داریم نَمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، هان چه نشستید؟ مگر نه زندگی خویش از دوام فاطمه داریم؟! نه، انقلاب نکردیم تا درون کوفه بپوسیم که هست کرببلایی اگر، به نام فاطمه داریم به فکر خانه‌ی همسایه‌ایم؛ نان‌ و‌ مختصری عشق، اگر به سفره‌ی ما هست، از کلام فاطمه داریم یقین که صبح ازل ما سلام داده‌ایم به نورش که شام روز ابد چشم بر سلام فاطمه داریم غلام فاطمه در حشر غصّه‌ای به سینه ندارد که ما امید شفاعت هم از غلام فاطمه داریم .