سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ هشتم، 22 رجب 1439
چرا فراق؟ (قسمت سوم)
#ولایت مساوی خیر و #سعادت است و در این راه هرچه از ما بگیرند، قطعاً بهتر از آن را میدهند. منتها بهتر برای ابدیت، نه اینکه همین جا و به صورت محسوس و ملموس، جایش را پر کنند. ما هر کاری میکنیم، از آن دنبال نتیجهایم؛ آن هم نتیجهای که همین الآن با چشم ببینیم و با قلبمان احساس کنیم. اما واقعاً چه کار داریم؟ قبول کنیم هر پیشامدی از خداست و او هرچه بگیرد، حتماً بهترش را میدهد؛ البته بهتری که ماورای درک و احساس و حبّ و بغض ماست.
هیچ اتفاق و پدیدهای استقلال ندارد و ما باید همۀ اتفاقات و پدیدهها را از خدا ببینیم و جانمان فریاد بزند: «هرچه از دوست رسد، نیکوست»؛ نه اینکه همه را با پیشزمینههای قبلی خود بسنجیم و توجیه و نتیجهگیری کنیم که این دوست است و آن دشمن!
الگوی ما حضرت علی(علیهالسلام) است که آنقدر حق میبیند که حتی میگوید: «اگر به من شیر میدهید، به قاتلم هم شیر دهید.» دخترش بانو زینب(سلاماللهعلیها) نیز در کربلا میگوید: "مَارَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً"؛ چون میبیند همه چیز تحت اذن و نظر خداست.
بیایید خود و هرچه را داریم، رها کنیم؛ که اگر به ولایت وصل شویم و #غیب و #باطن را ببینیم، همه چیز قابل رها کردن است. ولایت، خودش ما را در میادین #امتحان میاندازد تا بتوانیم رها کنیم؛ چنانکه موسی را در میادین امتحان انداخت.
کار ما فقط این است: بنشینیم، ببینیم؛ مشاهده کنیم، بگذریم. آنوقت پس از مدتی میبینیم همه چیز سر جایش است و هیچ چیز از دست ندادهایم، مگر اینکه بهترش را یافتهایم. البته حرفهای #موسی هم به دید ظاهری درست بود. اما اگر اینگونه به هستی نگاه کنیم، هیچگاه دست خدا را نمیبینیم و نمیفهمیم با ما چه میکند؛ هرچه میشود، فقط از این و آن میبینیم و خدا را جز در اینکه به #نماز و #روزه و... امر کرده، نمیشناسیم.
اما پس کو #عشق خدا و ظهور و حضور او در زندگیمان؟ فکر نکنیم فرداست؛ هر خبری باشد، همین جاست. ولی ما نمیتوانیم ببینیم، چون آزاد نیستیم. اگر آزاد شویم، میبینیم به جای از دست رفتهها چه نشسته است؛ و اگر در مسیر اسماء #جلال قرار گیریم و سختیها را بپذیریم، #جمال الهی برایمان ظهور پیدا میکند.
پایان
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_هشتم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر قزوین
جلسۀ اول، 4 شعبان 1439
عباس و مشیت حق (قسمت چهارم)
اغلب اوقات، #طلب ما حول اسباب و علل میچرخد که مشیتشان مثل خدا احسن نیست. برای همین گاه برای اینکه از یک چاله درآییم، در هزاران چاه میافتیم و راه نجاتی نمییابیم. پس #ایمان به #غیب و #توکل به خدا در ما کجاست؟ مگر نمیگوییم: "اُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ"؟ مگر او را رزّاق و شافی و غفور و... نمیدانیم؟ پس کو؟!
آن جماد و نبات است که کارش با #طبیعت، راه میافتد. اوج #مشیت ما به عنوان انسان، به الله که جامع همۀ اسماء خداست، برمیگردد و از او باید کمک بگیریم. عقیدهمان هم همین است؛ اما برخلاف عقیدۀ افلاکی خود، ارتباطی با آسمان نداریم و خاکی و دنیایی زندگی میکنیم. اگر هم ظاهراً توکل کنیم، با نگاه به اسباب و علل و این و آن، از خدا کمک میخواهیم که درواقع توکل نیست و نتیجه هم نمیدهد.
توکل، آن است که در مقابل مشیت خدا، دست خود را ببندیم و فقط به #وظیفه عمل کنیم؛ نه اینکه با تمام وجود به اسباب و علل روی آوریم و هر کاری بکنیم تا به بُعد خاکیمان ضرر نرسد. حضرت عباس مثل ما نبود، چون ناملایمات بُعد خاکی را ضرر نمیدید. ولی ما اینها را ضرر میبینیم و چون میترسیم، به هر قیمتی شده، از اسباب کمک میگیریم.
خلاصه اینکه اگر میبینیم اوضاعمان درست نمیشود، برای این است که مطلوباتمان در رتبۀ انسانی نیست و خدا و خود را نیافتهایم. دین را در ظواهر میدانیم و منتظر نتیجۀ کارهایمان هستیم. خدا را هم موجودی در بیرون میبینیم که یا کریم و رحیم است و هرچه کنیم، فردا میبخشد و ما را به #بهشت میبرد یا در کمین نشسته که هر خطایی کردیم، ما را عذاب کند و باید از او بترسیم! اما خدا این نیست و باید حضور جامع او را در همۀ لحظات زندگی بیابیم.
پایان
#خلاصه
#میلاد_حضرت_عباس (علیهالسلام)
#شعبان1439
#جلسه_اول
@Lotfiiazar