بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
7 رمضان 1439
فرار از... (قسمت اول)
به یُمن ماه مبارک #رمضان، وارد سفرۀ #قرآن شدیم تا سفری در سه سورۀ #شعرا، نمل و قصص داشته باشیم و در عین حفظ ظاهر آیات، اسرار باطنی آنها را برای حرکت خود درک کنیم؛ که این همان تفسیر انفسی است. علاوه بر دریافت احکام، اخلاق و اعتقادات از قرآن که صدالبته لازم است، مهمترین نوع ارتباط با قرآن، همین است که لطایف معرفتی و حقایق ذوقی آن را درک کنیم و بچشیم.
در سورۀ شعرا به جریان حضرت #موسی رسیدیم. حضرت موسی اولین پیامبری بود که خدا بی واسطۀ فرشته با او سخن گفت: "وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى..." [1]. تبیین جریانهای مختلف مربوط به آن حضرت در این سه سوره، جایگاه خاصی به آنها داده که هرکس بخواهد مظهر #ولایت و خلیفۀ خدا شود، میتواند با آنها سیر کند.
ذکر موسی بهر روپوش است، لیک / نور موسی نقد توست، ای مرد نیک
موسی و فرعون در هستیِ توست / باید این دو خصم را در خویش جُست
درواقع انسان، هم موسی است و هم #فرعون؛ که فرعون، همان شجرۀ جسمانی و غرایز طبیعی است و موسای درون، شجرۀ روحانی و قوای نفس ناطقه. چنانکه در تاریخ نیز موسی مظهر تامّ #جمال بود و فرعون، مظهر تامّ #جلال. البته هردو در وجود، همه چیز از خدا گرفته بودند؛ اما یکی به انتخاب خود، فقط جسمانیتش را ظهور داد و یکی به اوج روحانیت رسید.
فرعون از بس امکانات ظاهری داشت و مردم او را بزرگ میداشتند، مست شده بود و خود را خدای همه میدید: "أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى" [2]. خدا هم وقتی موسی از معجزۀ اژدها شدن عصا ترسید، به او فرمود: "لاتَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى" [3]؛ یعنی با اثبات عُلوّ رتبه برای موسی، او را مقابل کسی فرستاد که ادعای مقام عُلوّ داشت.
ریشۀ این فرعونیت، نگاه غلطی است که خیلی از ما هم داریم و خوشبختی را در این میدانیم که خدا همه چیز را در دنیا به کسی بدهد. وقتی هم ما #سعادت حقیقی را نبینیم و چشم بر زیباییهای اولیاء خدا ببندیم، طاووسنماها جای طاووس را میگیرند. برای همین است که در طول تاریخ همیشه فراعنه، بنیامیهها، بنیعباسها و شاهان مختلف حاکم شدهاند و موسیها و مهدیها به غیبت رفتهاند. هستند و مردم به آنها معتقدند؛ اما جایشان خالی است و در زندگی عینی و عملی انسانها نقش چندانی ندارند.
..........
[1] سورۀ شعرا، آیۀ 10.
[2] سورۀ نازعات، آیۀ 24 : من پروردگار برتر شما هستم!
[3] سورۀ طه، آیۀ 68 : نترس، همانا تو برتری.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_پنجم
@Lotfiiazar
بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
12 رمضان 1439
جمال و جلال (قسمت اول)
دانستیم #فرعون مثل بسیاری از مشرکان، الوهیت خدا را قبول داشت، اما #ربوبیت را نه؛ برای همین هم دربارۀ آن از حضرت #موسی پرسید. به طور کلی مسئلۀ الوهیت، عمومیتر است. حتی کسانی که دید مادی دارند، به مبدائی برای آفرینش معتقدند که نامش را هرچه بگذارند، همان خداست. اما مشکل اینجاست که تدبیر امور دنیا را به آن مبدأ برنمیگردانند؛ دلیلش هم این است که مانور و حاکمیت اسباب و علل در دنیا قوی است.
گفتیم انسان در #دنیا ابتدا با اسباب و علل روبهرو میشود و همینها حجابی میگردند که او را از خدا غافل میکند. البته تمام اسباب به اذن و قدرت خدا کار میکنند؛ اما وقتی این اذن در نظر گرفته نشود، سببساز دیده نمیشود. حتی ممکن است کسی ربوبیت را به همین اسباب نسبت دهد؛ مثل اهل غلوّ که وقتی کرامات امام را میدیدند، او را خدا میخواندند!
درواقع آنچه مانع میشود مشرکان، خدایی را که الوهیتش را قبول دارند، بشناسند و حاکمیتش را بپذیرند، ربوبیت نفسشان است که درنهایت به انکار الوهیت هم منجر میشود. چنانکه خداوند در سورۀ یونس، از اوضاع آنها در قیامت، پرده برمیدارد. اینکه شریکانِ آنها یعنی کسانی که مشرکان، آنها را شریک خدا میپنداشتند، میگویند: «شما ما را بندگی نمیکردید!» و آنجا هرچه در نفْسها باشد، آشکار میشود؛ صرفنظر از آنچه زبانها بگویند. [1]
خداوند در آیۀ بعد به این #شرک که ممکن است خفی یا جلی باشد، اشاره میفرماید:
"قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ. فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ..." [2]
بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین، روزی میدهد؟ یا چه کسی مالک گوش و چشم است؟ و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج میکند؟ تدبیر امور به دست چه کسی است؟» میگویند: «الله»؛ پس چرا تقوا ندارید؟! همین الله، پروردگار برحقّ شماست.
اصل #تقوا این است که جز خدا برای هیچ فرد و هیچ شیئی در عالم، تأثیر قایل نشویم و بدانیم هرچه هست، از اوست؛ چه آنجا که اسباب و علل در جهت میلمان به ما کمک میکنند و چه آنجا که برایمان مشکل میسازند. اینها همه، حکمت دارد و از ربوبیت خدا نشئت میگیرند و خدا برای تربیت انسانها، هم #جمال دارد و هم #جلال؛ اگرچه جلال به تبع حدود و نواقص انسان است و میآید تا این موانع را کنار بزند و او را آمادۀ ظهور جمال کند.
آیه میگوید: اگر قبول دارید که مدبّر امور، خداست، پس چرا برای غیر او قدرت و تأثیر اثبات میکنید؟
..........
[1] سورۀ یونس، آیات 28 تا 30.
[2] سورۀ یونس، آیۀ 31.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_هشتم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
12 رمضان 1439
جمال و جلال (قسمت دوم)
به راستی چرا ما در خرابیها و آبادیهایمان اینهمه عوامل غیر او را در نظر میگیریم؟ چرا او را در متن پیشامدها نمیبینیم؟ او ربّ ماست. هرچه برایمان پیش آمد، باید او را پیدا کنیم تا قلبمان آرام شود؛ در #جمال یا #جلال. در جلالها و سختیها دنبال علت و مقصّر نگردیم. خدا را ببینیم و وقتی آرام شدیم، سراغ اسباب درست برای رفع آن مسئله برویم. نذر و دعا هم بکنیم؛ که اینها همه، سنّت خداست. اما اگر باز جمالش نیامد، او را در جلالش پیدا کنیم.
سخت است؛ اما این سختی در میدان جلال، کلی #حکمت توحیدی برایمان دارد. "...أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ" [3]؛ #قلب که آرام شد، #وظیفه هم سر جایش است. اما گمان نکنیم دست خدا بسته است و چون مؤمنیم یا چون نذر و نیاز کردهایم و وظایفمان را انجام دادهایم، خدا موظّف است جلالش را به جمال تبدیل کند.
باید وظیفهمان را انجام دهیم؛ اما بدانیم سرّی از غیب و ربوبیت در آنجا نهفته است و آن را بیابیم. یعنی خدا کرده؛ اما به اقتضای ربوبیتش که به رشد و تعالی ما برمیگردد. پس ببینیم با این جریان چگونه باید رشد کنیم تا مراتب وجودمان در درک توحید، بالا رود و خدا را بیشتر و بهتر و واضحتر ببینیم. اما متأسفانه بسیاری از ما آنقدر با اسباب زندگی کردهایم که کل هویتمان به آنها گره خورده و این حرفها برایمان افسانه است!
حتی وقتی پای خودمان در مشکل پیشآمده گیر است و #گناه یا خطایی مرتکب شدهایم که اکنون تقاص آن را پس میدهیم، باز باید خدا را ببینیم. چون اینجا هم عنایت اوست که پیش آمده تا با این مشکل و سختی، زمینۀ جبران و تطهیر گناهمان را فراهم کند. یعنی حتی اگر ما بدی کرده باشیم، او عاشقانه پیش میآید تا دوباره مسیر خوبی را برایمان بگشاید؛ اما این بار در قالب جلال. ولی ما زیبایی را فقط در جمال خدا میبینیم و از جلال، بدمان میآید!
آیه میگوید: «شما الله را قبول دارید؛ اما مگر میشود او الله باشد و ربّ نباشد؟»
مادر وقتی بچه را به دنیا میآورد، خودش به او شیر میدهد و بزرگش میکند. هرچند گاهی هم نباید شیر دهد؛ چون کودکش بیمار است و نمیتواند بخورد. حتی گاهی کودک خود را تنبیه میکند؛ چون او باید بزرگ شود و روی پای خود بایستد. زمانی برای او عین جمال است؛ تا صبح نمیخوابد و مراقب اوست یا اگر او خود را کثیف کند، مادر تمیزش میکند و... . اما وقتی چند سال گذشت، دیگر اینهمه جمال معنا ندارد. تازه عین لطف و عشق مادر است که بگذارد کودک، خودش کارهایش را انجام دهد و اگر هم مرتکب خطا شد، تنبیهش کند.
این مثال است. اما خدا نیز وقتی انسانها را میآفریند، آنها را #ربوبیت میکند. اوست که علل و اسباب را برای رشد و کمال آنها فراهم میسازد. او هرچه میخواهد، میکند؛ اما هرچه میخواهد، برای #سعادت انسانهاست. خدا میخواهد از انسان، مظهر اسمائی بسازد و همین ایجاب میکند او را با جمال و جلال تربیت کند.
پس چرا ما اینقدر چون و چرا داریم؟ چرا یک شکست، اینقدر ما را از معنویت دور و جدا میکند؟ چرا اینقدر اضطراب، درهمی و افسردگی؟ کسی که خدا را دارد، چگونه میتواند بینشاط باشد؟ خدا زیباترین، مهربانترین و کاملترین است؛ چطور میشود او پیوسته با ما باشد و ما نشاط نداشته باشیم؟ همین خودش عین #شرک است! چون خدا در اعتقادمان حضور دارد؛ اما حضور عینیاش را در زندگی درک نمیکنیم و تأثیرات را از غیر او میبینیم.
گمان میکنیم او ما را آفریده و بعد کنار رفته و رهایمان کرده تا اینهمه بلا سرمان بیاید! و چون میپنداریم کاری برایمان نمیکند، خودمان دست به کار میشویم تا با هر علل و اسبابی شده، مشکلات و ناملایمات را دفع و رفع کنیم و به استقبال خوشیها برویم؛ حتی اگر در این راه، به کلی گناه و #شبهه آلوده شویم. بعد هم میگوییم خدا کرد!
..........
[3] سورۀ رعد، آیۀ 28: آگاه باشید، به ذکر خدا دلها آرام میگیرد.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_هشتم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
13 رمضان 1439
عصای موسی (قسمت دوم)
ما نیز اگر در هر کار، قبل از اینکه به فکر و چشم و دست خود و سایر علل و اسباب توجه کنیم، پیشزمینههای علمیمان را دربارۀ اینکه اسباب برایمان چه کارهایی میکنند، کنار بگذاریم و خالصانه به خدا توجه نماییم، میبینیم تمام این اسباب، از قدرتی معنوی نشئت میگیرند که بسیار بالاتر از اینهاست. آنوقت همان #عصا که فقط به آن تکیه میکردیم و نیازهای بُعد حیوانیمان را با آن برطرف مینمودیم، همه کار برایمان میکند.
آنجا که لازم باشد، جلال الهی را به نحو تأثیرگذار از ما ظهور میدهد و در مقابل دشمن، اژدها میشود تا او را تسلیم کند. هرجا هم لازم باشد، زیبایی جزئی ما را کنار میزند تا #جمال کلی الهی را آشکار کند. در مشکلات و بنبستها نیز اگر به سنگ بزنیم، میشکافد تا چشمه از آن جاری شود و اگر به دریا بزنیم، میخشکد تا بتوانیم عبور کنیم. فردای قیامت هم برایمان اریکهای میشود که به آن تکیه میزنیم.
تمام اسباب و علل در بطن خود، صورتی معنوی و الهی دارند. البته ظاهرشان هم از خداست. اما خیلی نازل و پر از حجاب است و اگر این حجابها را کنار بزنیم، به آن صورت معنوی میرسیم. یعنی اگر از فکر و میل و قدرت مادی و جسمی خود بگذریم و یک کلام، خود را کنار بگذاریم، چیزی شبیه معجزۀ انبیاء و #کرامت اولیاء، در رتبۀ خودمان از ما ظهور پیدا میکند. البته منظور کنار گذاشتن ظاهری نیست؛ بلکه یعنی توجه و اتکای دل را از اسباب برداریم.
حضرت #موسی وقتی عصا را انداخت و مار شد، ترسید و خدا به او فرمود: «نترس، آن را به صورت اولش برمیگردانیم» [2]؛ فقط خواستیم باطنش را نشانت دهیم. ما هم نترسیم؛ چیزی را نمیگیرند. دوباره برمیگردانند؛ اما ما رها کنیم. وقتی انداختیم، به عالم غیب وارد میشویم و نه تنها بندگیها، بلکه خور و خواب و محبت و غضبمان هم عبادت میشود.
ظاهرمان تغیر نمیکند؛ اما خلیفۀ خدا میشویم و تنها ارادۀ او را ظهور میدهیم. از عصا هم جز به اذن او استفاده نمیکنیم؛ چون میبینیم تحت قدرت خداست. از همان سببها استفاده میکنیم، اما با دید بالا؛ یعنی سببساز را در آنها میبینیم. درنتیجه سببها برایمان کار خدایی میکنند. چنانکه وقتی بنیاسرائیل در حال فرار از دست #فرعون بودند و با رسیدن فرعونیان، همه ترسیدند، حضرت موسی به آنها گفت: «نترسید، خدا با من است» [3]؛ چون عصایش را انداخته و خدا را یافته بود و عصای کنونیاش چیزی بود که خدا برگردانده بود و کار خدایی میکرد.
اما ما اغلب نه وقتی میترسیم، خدا را پیدا میکنیم، نه وقتی خوشی میآید و نه وقتی در مشکلات، عاجز و افسرده میشویم. برای همین وقتی هم سر جانماز میرویم تا #نماز بخوانیم، او را نمییابیم و حضور قلب نداریم. اگر هم اینجا او را نبینیم، مطمئن باشیم در آخرت نیز به ملاقاتش نخواهیم رسید. حال آنکه ربوبیت خدا، هرلحظه دیدنی است.
آری؛ خدا دیدنی است و اگر ربوبیتش را نبینیم، اسباب را میبینیم. اما اگر عصا را بیندازیم، وقتی در میدان #جلال قرار میگیریم، پیروز میشویم و در میدان جمال هم حق را میبینیم و لذت میبریم و عاشقش میشویم. این مقام هم مختص کسی نیست؛ بلکه برای همه است، به این شرط که اسباب را نبینند و خواص اشیاء را منحصر به آنچه میبینند، ندانند؛ بلکه تمام هستی را مظهر علم الهی و صاحب شعور ببینند.
بیشتر ما عادت کردهایم فقط ظاهر را ببینیم. اما اگر از ظواهر و مراتب نازل بگذریم، به اسماء و صفات الهی میرسیم که عین ذات اوست. ساحران در ابتدا اسباب ظاهری خود را دیدند و با اتّکا به عزت فرعونی گفتند: «ما پیروزیم» [4]؛ درنتیجه حول و قوّۀ خدا را ندیدند. ما نیز نه در اعتقاد و زبان، ولی در عمل شبیه آنها هستیم. فکر میکنیم همه چیز را میفهمیم و میخواهیم خودمان کارها را درست کنیم!
برای همین هم یک عمر است که همه دست به کار شدهایم؛ اما هنوز خبری از #توحید و #اخلاص و ظهور امام نیست. برعکس، 72 ملت شدهایم و به جانِ هم افتادهایم. تازه در دین هم همین هستیم و فقط دنبال درست کردن ظواهریم. اگر نماز نخوانیم، ناراحت میشویم؛ این قطعاً درست است. اما اگر بدون حضور قلب بخوانیم و هوای نفسمان را هم برآورده کنیم، عین خیالمان نیست!
..........
[2] سورۀ طه، آیۀ 21.
[3] سورۀ شعرا، آیات 60 تا 62.
[4] سورۀ شعرا، آیۀ 44.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
13 رمضان 1439
عصای موسی (قسمت سوم)
ما در همه چیز، خودمان هستیم؛ به ویژه اگر علم و فنّ و موقعیتی هم داشته باشیم. تازه نخود هر آش میشویم و مشکلات دیگران را هم میخواهیم خودمان حل کنیم. اما نمیشود و همیشه مغلوبیم. در سختیها افسرده میشویم و بنبست میبینیم؛ در خوشیها نیز خدا را از یاد میبریم و سربههوایی میکنیم. در کل، خدا را در حاشیه و دستبسته میبینیم؛ اما اگر عصا بیندازیم، دست باز او را در متن هر اتفاق میبینیم و بانشاط میمانیم.
ابنعربی میگوید: اینکه #عصا در دست راست (یمین) حضرت #موسی است، به #نفس او اشاره دارد که در دست عقلش است و #عقل، جانب یمین وجود است که انسان با آن، عطای الهی را دریافت میکند و نفسش را نگه میدارد. تکیه به عصا نیز یعنی اعتماد به همین نفس در دنیا و در مسیر کمال. کارکرد دیگر عصا یعنی برگ ریختن برای گوسفندان هم به کار گرفتن اوراق علوم نافع و حکمتهای عملی از درخت روح برای تعدیل قوای حیوانی است. [5]
از این جریان، سه نکتۀ تأملبرانگیز دریافت میشود. اول اینکه خدا با یک نظر به عصای چوبی، آن را از موجودی مادی با آثار جزئی، به جسمی لطیف با آثار قوی معنوی و روحانی تبدیل کرد. پس وقتی پیوسته به قلب انسان نظر میکند، چه راحت است که #قلب انسان از توجه به امور مادی، به نور معرفت منقلب شود.
نکتۀ دوم، اینکه عصای موسی، آن شیء بیجان، با یک نظر، اژدهایی شد که تمام سحر ساحران را بلعید. پس چه جای عجب است اگر قلب انسان به مدد الهی، تمام سحرهای نفس امّاره را ببلعد و غول جاذبههای آن را مغلوب کند؟
نکتۀ سوم هم اینکه عصا در دست راست موسی بود و به برکت دست راست او اعجاز شد. اما خدا انسان را با دو دست خود یعنی #جمال و جلالش آفریده و قلب مؤمن بین دو انگشت اوست. پس هم در جمال و هم در #جلال، خدا با اوست و در هردو جنبه، او را محافظت میکند.
به راستی قلب، جایگاه بسیار زیبایی دارد. اگر به اسباب و علل ظاهری توجه کند، در حدّ یک عصا کار میکند و تکیهگاهی ظاهری است که در بُعد حیوانی، کارمان را راه میاندازد و در جمال و جلال یا سختی و آسانی، براساس حیوانیت تصمیم میگیرد. اما قلبی که از ظواهر رها باشد، نفس امّاره را به زانو درمیآورد. ما هم که اسیر نفسمان شدهایم و از دستش به ستوه آمدهایم، آرام میشویم.
خدا با نعمت #ولایت، زیباترین جلوههای محبت و بالاترین علوم و لذتهای معنوی را به قلب ما داده که هم ظاهرشان از اوست، هم باطنشان. ولی ما فقط ظواهر را دیدیم و از این جاذبهها در بُعد نازل استفاده کردیم. حال آنکه اگر باطن آنها را میدیدیم، هم برای خودمان و هم برای دنیایمان آثار نورانی داشت. مثل اینکه ساحران با عصای موسی ایمان آوردند.
اما انصافاً ما با اینهمه دادههای جمالی خدا چه کردهایم؟ فردا چه پاسخی داریم اگر خدا بپرسد: «چرا با قرآنی که برایتان فرستاده بودم، هدایت نشدید؟» که حتی اگر به نورانیت لفظ قرآن یقین داشتیم، بالأخره در اثر تکرار در خواندن آن، اثرش را میگرفتیم!
..........
[5] تفسير ابنعربی، ج2، ص21.
پایان
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
14 رمضان 1439
قدرت نفس (قسمت چهارم)
هرچه تعلقات و جاذبههای بُعد حیوانی را در درون خود کمرنگ کنیم، نفسمان در ظهور اراده و قدرت نافذ الهی قویتر میشود و بر خود و اشیاء، بیشتر تسلط پیدا میکنیم. این نیروی غیبی، اولین چیزی است که خدا به انبیاء نشان میدهد تا به نحوی سازنده، فقر خود دانی و غنای خود عالی و ربّانی را که متصل به خداست، ببینند. به سایر انسانها نیز وقتی بخواهند راه درست را بروند و او انتخابشان کند، در رتبۀ خودشان نشان میدهد. حال چه با جلوۀ #جلال، مثل ماری که برای #موسی فرستاد و چه با جلوۀ #جمال، مثل ید بیضا یا ندای مستقیم الهی.
راه درست چیست؟ آغازش #شریعت است، اما باید به مقصدش رسید. البته تا قدم اول را برنداریم، اصلاً به راه نیفتادهایم. اما اگر هم قدم اول را با نگاه به مقصد برنداریم، نمیرسیم. کسانی که در ظاهر #عبادت میمانند و به بطن #عبودیت نمیرسند، همیناند؛ همچون خر آسیاب که دور خود میگردد و از جایش تکان نمیخورد [6].
پس در نماز و روزه و سایر عبادات باید به سوی مقصد، سیر کنیم؛ همان که میگوییم: قربةً إلی الله. یعنی در این اعمال، تکرار وجود ندارد و هر بار، قدمی رو به جلو برداشته میشود. نه مثل ما که بعد از عمری عبادت، آدم دیگری با افکار، روحیات، امیال، حبّ و بغضها و انتخابهای متفاوت نشدهایم و در هر نماز و هر رمضان، دوباره تکرار میشویم!
خلاصه آنکه وقتی موسی #عصا را انداخت و عصا به اژدها تبدیل شد، فرعون بسیار ترسید و اطرافیانش گریختند. فرعون حتی خواست ایمان آورد. اما هامان، او را منصرف کرد و گفت: «میخواهی تسلیم کسانی شوی که آنها را بنده و بردۀ خود گرفتهای و بر مال و جان و زندگیشان ربوبیت میکنی؟!» [7]
دربارۀ معجزۀ ید بیضا نیز به طور مختصر باید بگوییم: دست، مظهر قدرت و فعالیت انسان است که گذاشتن آن به حالت تسلیم و تضرع در گریبان، به معنی نفی استقلال از خود و دستبسته رفتن نزد خداست. نتیجۀ این سیر، نورانیت وجود و فنای کامل قدرت و فعالیت انسان در خداست؛ همان دستی که بدون هیچ عیب و نقص، روشن و درخشنده از گریبان بیرون میآید. اما کسی که خود را ببیند، یونس هم باشد، دچار ظلمت میشود و باید در شکم نهنگ برود [8].
..........
[6] بحارالأنوار، ج1، ص208.
[7] أطيب البيان في تفسير القرآن، ج10، ص24.
[8] سورۀ انبیاء، آیۀ 87.
پایان
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_دهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
شب نوزدهم رمضان 1439
مجلس علما (قسمت چهارم)
کسی که به انوار قدسی وجودش علم حضوری دارد، به آرامش میرسد. چون #حکمت اتفاقات را میفهمد و درنتیجه نه جلالها و نه جمالها، یعنی نه سختیها و نه خوشیها، او را به هم نمیریزد. در هر اتفاقی فقط دنبال #وظیفه است و متین و آرام، کارش را میکند. البته آثار دنیاییاش را دارد و در #جمال، بشّاش میشود و در #جلال، اندوهگین؛ اما #قلب و وجودش در هردو یکسان و با خداست.
برعکس، کسی که از وجودش جاهل است، همیشه اضطراب دارد و حتی اگر به آرزوهایش برسد و همه چیز داشته باشد، باز راحت نیست و احساس امنیت نمیکند.
فعلیت حیوانی ما مقدمۀ رسیدن به فعلیت انسانی است. «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» و آگاهیهای خودمان از حیات حیوانی، همه با هم این مقدمه را برای ما کامل کردهاند تا به مظهریت #اسماء خدا برسیم. اما ما از این مقدمه چقدر برای رسیدن به هدف استفاده کردهایم؟
امشب زمین لیلةالقدر، آماده است تا با علم و آگاهی حقیقی، حیات انسانی خود را بارور کنیم. دیگر بس است هرچه به سود و زیان دنیا و حیات حیوانی پرداختهایم؛ بیایید قوای ربّانی و ملکوتیمان را بشناسیم تا انسان زنده شویم. همان که قرآنکریم میفرماید: "أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ..." [3]؛ و نوری که خدا با آن، مردگانی را که در دنیا زندگی میکنند، به حیات ابدی زنده میسازد، همان #علم است.
..........
[3] سورۀ انعام، آیۀ 122: کسی که مرده بود، پس او را زنده کردیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن بین مردم برود.
ادامه دارد...
#خلاصه
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#رمضان1439
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
13 ذیالقعده 1439
یاران ولایی (ولایت رضوی)
قسمت ششم
آه که ما هم اگر اینها را بفهمیم، آزاد و رها میشویم. اما چون خدا و امام را در بیرون میبینیم، آنها را نیز مثل عمه و خاله میبینیم که میترسیم نظرشان دربارۀ ما عوض شود. برای همین مدام برای خود، دفاعیه صادر میکنیم تا اثبات شود که ما خوبیم و مشکل از دیگران است. یا اگر خیلی خود را شکسته باشیم، نهایتاً اعتراف میکنیم که خرابیم. غافل از اینکه همین اعتراف هم درواقع دفاعی است برای اینکه پای خود را پیش بکشیم!
اما مگر امام، عالم نیست؟ مگر نمیداند در دل ما چه خبر است؟ مگر نمیداند دیگران راست گفتهاند یا دروغ؟ البته اگر شخص ببینیم، میگوییم: «نه، از کجا بفهمد؟» اما وقتی ادعا داریم او ظهور حقّ و ولیّ کامل است، دیگر چه جای شک و سؤال؟! قطعاً بدون اینکه چیزی بگوییم، همه چیز را میداند. حرف و نظر دیگران هم چیزی را عوض نمیکند. مگر انکه ما به جای رضایت خدا و امام، دنبال رضایت خود و مردم باشیم!
یکی دیگر از یاران امام رضا(علیهالسلام) احمدبنعمر بود که نقل شده در منا به خدمت آن حضرت رسید. عرضه داشت: «فدایت شوم؛ ما خانوادهای خوشحال و غرق نعمت بودیم؛ اما خدا همه را از ما گرفت تا حتی به کسانی محتاج شدیم که پیش از این محتاج ما بودند!» امام فرمود: «چه حال خوبی داری!» گفت: «حال من آن است که گفتم!» فرمود: «آیا دوست داری قدری مانند ستمکاران زندگی کنی و در عوض دنیا برایت پر از طلا شود؟» پاسخ داد:«نه به خدا.»
حضرت خندید؛ "فَضَحِكَ". سپس فرمود: «از اینجا که به عقب برگردی، چه کسی حالش از تو بهتر است؟ درحالیکه گنجی داری که آن را به زمین پر از طلا نمیفروشی! آیا مژدهای به تو بدهم؟» گفت: «آری، خدا مرا با تو و پدرانت شاد کند.» آنگاه امام پس از نقل روایتی فرمود: «سزاوار است کسی که خدا را با عقل میشناسد، از تأخیر روزیاش نگران نشود و خدا را در قضایش متهم نکند. اکنون راضی شدی؟» گفت: «آری؛ از خدا و از شما اهلبیت.» [3]
اگر میخواهیم بدانیم #ضحک رضایی چیست و امام کجا میخندد، این یک نمونهاش. او بر ازدستدادهها افسوس نمیخورد؛ بلکه وقتی میبیند کسی ایمان دارد و ارزش ایمانش را میداند، خوشحال است و میخندد، حتی اگر دنیایش بر باد رفته باشد. ولی ما اگر در چنین شرایطی قرار گیریم، از همه طلبکاریم. اگر هم کسی برایمان درددل کند که چه چیزهایی از دست داده، برایش دل میسوزانیم و دردش را بیشتر میکنیم.
آن یار به خندۀ امام راضی شد و خوشحال رفت. اما شاید اگر ما بودیم، انتظار داشتیم حالا که همه چیزمان را از دست دادهایم و تازه باورمان این است که خدا همه را از ما گرفته، لااقل امام چیزی کف دستمان بگذارد و بعد روانهمان کند!
مگر غیر از این است؟ تازه اگر خیلی خودساخته باشیم، طمع معنوی داریم. مثلاً وقتی همسرمان بیمار میشود، به او خدمت میکنیم تا گناهانمان بخشیده شود. درحالیکه این، وظیفه است و قرار نیست سر آن با خدا و امام معامله کنیم. اگر هم آمرزیده شویم، فضل آنهاست، نه استحقاق ما.
به طور کلی هیچ عمل نیکی ما را سزاوار آن نمیکند که به #قرب خدا برسیم یا از او توقع بخشش داشته باشیم. خداست که به #فضل و عنایتش ما را میبخشد و به خود نزدیک میکند؛ و خوشبختانه او دائمالفضل است.
خلاصه، روشن است که ما آیینۀ امام نشدهایم تا نشان دهیم که هیچ علم و قدرت و سمع و بصر و هیچ اثری نیست جز خدا. وگرنه اینهمه خود را نمیدیدیم و از همه چیز رها بودیم. میدانستیم هرچه هست، مال خداست و او اگر به کسی چیزی داده، برای این است که آن فرد باید داشته باشد و اگر از کسی گرفته، برای این است که او نباید داشته باشد. همه چیز حکمت و سرّ دارد و به خیر و صلاح است؛ اگرچه ما ندانیم.
پس نه دادنهای خدا، دلیل خوبی بنده و تکریم اوست و نه ندادنهای خدا، دلیل بدی بنده و اهانت به او. هرکس در هر حالی که هست، باید وظیفهاش را بفهمد و ببیند در قبال دارایی یا نداریاش چه باید بکند. اصلاً ما در دنیا جز وظیفه، هیچ کاری نداریم و وظیفه یعنی اطاعت امر؛ فقط گاهی سخت است و گاه آسان. یکی در فقر، وظیفه دارد و یکی در ثروت؛ یکی در بیماری، یکی در سلامت؛ یکی در نعمت و وصل و #جمال، یکی در نقمت و هجر و #جلال. فرقی ندارد.
..........
[3] بحارالأنوار، ج69، صص45-46.
ادامه دارد...
#خلاصه
#ذیالقعده1439
#جلسه_چهارم
@Lotfiiazar
◾️ای پدر مهربان امت
امروز رفتی و زمینیان نفهمیدند.
نفهمیدند اگر تو در زمین نباشی، آغاز چه فاجعهای است.
نفهمیدند که از این پس باید تشنه به هر خمّ سر بزنند؛ اما به این زودیها از سردرگمی رها نمیشوند.
◾️تو #رحمت گستردهٔ خدا بر عالمیان بودی.
مظهر #جمال بودی که چون رفتی، آتش #جلال روشن شد.
یک روز با هیزم بر درِ خانهٔ نور
یک روز با شعلهٔ جهل و نفاق در قلب امت
یک روز با سوز #غیبت در دل سرد تاریخ
...
◾️و این آتش هنوز خاموش نشده است!
«یا أبانا استَغْفِرْ لَنا...»
ما به خود ظلم کردهایم
اما دوستت داریم پدر
رحمی...
◾️#صفر
◾️#رحمة_للعالمین
◾️#پیامبر_رحمت
◾️#سراج_منیر
◾️#وفات_پیامبر_اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
@Lotfiiazar
◾️ای پدر مهربان امت
آمدی و چند روزی زمین را #بهشت خدا کردی؛ و رفتی و زمین دوباره در دست نامحرمان افتاد.
امروز رفتی و زمینیان نفهمیدند.
نفهمیدند اگر تو در زمین نباشی، آغاز چه فاجعهای است.
نفهمیدند که از این پس باید تشنه به هر خمّ سر بزنند؛ اما به این زودیها از سردرگمی رها نمیشوند.
◾️تو #رحمت گستردهٔ خدا بر عالمیان بودی.
مظهر #جمال بودی که چون رفتی، آتش #جلال روشن شد.
یک روز با هیزم بر درِ خانهٔ نور
یک روز با شعلهٔ جهل و نفاق در قلب امت
یک روز با سوز #غیبت در دل سرد تاریخ
...
◾️و این آتش هنوز خاموش نشده است!
«یا أبانا استَغْفِرْ لَنا...»
ما به خود ظلم کردهایم
اما دوستت داریم پدر
رحمی...
◾️#صفر
◾️#رحمة_للعالمین
◾️#پیامبر_رحمت
◾️#سراج_منیر
◾️#وفات_پیامبر_اکرم (صلیاللهعلیهوآله)
@Lotfiiazar
📋 #خلاصه_بحث_روز
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
خلاصۀ 8 #صفر_1442
#ادب_توحید 30
حقیقت خیر و شر
عاشورا صحنۀ واضح تقابل #خیر و #شر بود. امام و یارانش مظهر #جمال الهی و عین خیر و همزمان، دشمنان حضرت، مظهر #جلال تامّ الهی و عین شر بودند. اینکه "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" اشاره به این حقیقت دارد که در هر زمان و مکانی اسماء جمال و جلال، مظهر میخواهند و این مظهر است که اسماء را به عینیت میکشاند. اصلاً مقتضی تعین، این است که در مقابل هر خیری...
متن کامل در لینک زیر:
saehat.ir/خلاصه-دروس/ادب_توحيد/حقیقت-خیروشر
@Lotfiiazar
📋 #خلاصه_بحث_روز
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر
#معراج_پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)
خلاصۀ جلسۀ 73
12 #رمضان_1442
اسم ربّ الهی
انسان کامل در جلوۀ اسم رب، ما را در هر عالمی که طلبمان باشد میپروراند و قسیم #جنت و #نار است. اگر در رتبۀ جمادی، نباتی یا حیوانی، حتی ملکی و جنّی به او وصل شویم در همان مرتبه پرورش مییابیم و به کمال میرسیم. البته خصوصیات آن عالم را میگیریم؛ نه اینکه نبات یا حیوان یا ملک و اجنه بشویم. اما اگر خواست خدا و مودت اهل بیت(علیهمالسلام) را بخواهیم #ابتلا میشویم؛ چرا که بی #جلال نمیتوان...
متن کامل در لینک زیر:
saehat.ir/خلاصه-دروس/معراج-پیامبر/اسم-الهی
@Lotfiiazar