بسماللهالرحمنالرحیم
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ نهم، 23 رجب 1439
مالک یا مملوک؟ (قسمت اول)
دانستیم در نگاه توحیدی، هر اتفاقی که میافتد، یک سرنخش متصل به خداست و ازاینرو زیباست؛ چه ظاهراً خوب و خوشحالکننده باشد و چه بد و ناراحتکننده. حتی اگر آن اتفاق، نتیجۀ کوتاهی و خطای خودمان باشد، باز زیباست؛ از این جهت که خدا رهایمان نکرده و این اتفاق هم ما را به سختی میاندازد تا نواقصمان رو شود و بتوانیم آنها را برطرف کنیم.
به طور کلی اینکه نظام هستی همواره میخواهد زشتیها را اصلاح کند، عین زیبایی است. مهم این است که ما در هر شرایطی به وظیفهمان عمل کنیم؛ به #نتیجه هم کار نداشته باشیم. آنوقت به مرور میبینیم اسرار و #حکمت اتفاقها برایمان روشن میشود. ما خاکیم؛ اما اگر با گُل بنشینیم، همرنگ و همبوی آن میشویم؛ پس حتی اگر خارش به دستمان رفت، ناراحت نشویم.
اگر در همه چیز، حقیقت او را ببینیم، هم با اتفاقات راحتتر کنار میآییم و هم میتوانیم تکلیفمان را تشخیص دهیم. وقتی هم با #نیت خالص به تکلیف الهیمان عمل کردیم، دیگر مسئول این نیستیم که به کسی برنخورد یا فشار نیاید و... . نه ظلم میکنیم و نه توسریخور میشویم؛ بلکه متعادل و درست پیش میرویم.
گفتیم ما در #دنیا باید وجوه امتیازمان را کنار بگذاریم. به عنوان مثال، خدا مالک است و ما مملوکیم؛ و این یک وجه امتیاز ما و اوست. "أنتَ المَالِکُ و أنَا المَملوک وَ هَل یَرحَمُ المَملُوکَ إلاَ المَالِک" [1]؛ و این رحمت ایجاب میکند که ما هم مملوک نباشیم؛ وگرنه خیلی چیزها مالکمان میشوند و به ما دستور میدهند و شخصیتمان را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
اما اینکه ما مالک شویم، دو وجه پیدا میکند. یکی #طلب فطری ماست که میخواهیم اسم مالک خدا را به ظهور برسانیم؛ یعنی مالک وجودمان شویم. در آن صورت ابتدا بر جسم و چشم و گوشمان مالکیت پیدا میکنیم، بر بینایی و شنواییمان و بعد بر #خیال و اندیشهمان. درنتیجه نه دل و نه جسممان اسیر تعلقات دنیا نمیشود و هیچ چیز و هیچ کس نه میتواند مالک ما شود و نه ما را مالک خود کند؛ نه #جسم و مال و #مقام، نه اطرافیان و نزدیکان.
وجه دیگر، آن است که ما میپنداریم باید مالک مال و خانه و همسر و فرزند و... شویم. اما با چنین نگاهی، آنها مالک ما میشوند و ما مملوک میمانیم و در آخر، همه را میگذاریم و میرویم. وقتی هم مملوک باشیم، هرگز خدای مالک را ملاقات نمیکنیم. به همین ترتیب اگر همۀ وجوه امتیازِ خود را برنداریم، نمیتوانیم خلیفۀ خدا در زمین شویم.
..........
[1] مناجات حضرت علی(علیهالسلام): تو مالکی و من مملوکم و جز مالک، چه کسی به مملوک رحم میکند؟
ادامه دارد...
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ نهم، 23 رجب 1439
مالک یا مملوک؟ (قسمت دوم)
چهارده معصوم(علیهمالسلام) کسانی بودند که همۀ وجوه امتیاز را کنار زدند و وجوه اتحادی را ظهور دادند؛ تا به جایی رسیدند که: "لاَ فَرقَ بَینَکَ وَ بَینَهَا إلاّ أنّهُم عِبَادُکَ وَ خَلقُکَ" [2]؛ فرقی بین آنها و خدا نیست، جز اینکه بنده و آفریدهاش هستند.
البته اینها همه با یک تغییر نگاه، درست میشود. ما هرچه غنای درونی وجودمان را بیشتر درک کنیم و پُرتر شویم، داراییهای مادی و معنویمان را بیشتر جاری میکنیم. اما اگر بخواهیم برای خود جمع کنیم، فیض و انرژی او را هدر میدهیم و بیهوده میپنداریم چیزی اندوختهایم.
با این حال، وقتی #موسی با آنهمه مقامات از #خضر جدا شد، ما چه کنیم که موسی هم نیستیم؟!
آری؛ ما موسی نیستیم؛ اما در زمانی زندگی میکنیم که جامع انوار الهی، روی زمین است و خضر راه و امام زمانمان جامع #ولایت همۀ انبیاء و اولیاء(علیهمالسلام) است. ما امت خاتم هستیم و پیامبرمان خاتمالانبیاء و اماممان خاتمالاوصیاست. پس امت آخرالزمان، بالاترین استعدادها و نیز بالاترین امکانات درونی و بیرونی را برای #هدایت دارد و این بسیار زیباست؛ اگرچه در عین حال، پرخطر هم هست و اگر درست استفاده نکنیم، خسارت جبرانناپذیر کردهایم.
برای همین است که امام ما طولانیترین دوران #غیبت را در طول تاریخ دارد؛ تا بتوانیم از شخص و ظاهر امام هم بگذریم و ندیده عاشق شویم. با این حساب، معلوم میشود که حقیقت در وجود ما کار میکند و استعدادهایمان را رشد و پرورش میدهد.
..........
[2] مفاتیحالجنان، دعای هر روز ماه رجب، واردشده از ناحیۀ مقدسه(عجّلاللهفرجه).
پایان
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
بسماللهالرحمنالرحیم
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
13 رمضان 1439
عصای موسی (قسمت اول)
در مکالمۀ #موسی و #فرعون، به آنجا رسیدیم که موسی خواست برای اثبات حرف خود، دلیل بیاورد و عصایش را انداخت:
"فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبينٌ."
#عصا، چوب خشکی بود که در دست میگرفتند و به آن تکیه میکردند، یا کارهای دیگری با آن انجام میدادند. در آیات دیگر آمده خداوند پیش از آنکه معجزۀ عصا را به موسی نشان دهد، از او دربارۀ عصایش پرسیده بود:
"وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى. قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمي وَ لِيَ فيها مَآرِبُ أُخْرى." [1]
«ای موسی، در دست راستت چیست؟» گفت: «عصایم است که بر آن تکیه میکنم، با آن برای گوسفندانم برگ میریزم و نیازهای دیگری را نیز برآورده میکنم.»
حال چرا این عصا باید انداخته شود؟ در برخی تفاسیر آمده که «عصایت را بینداز» یعنی: حول و قوّۀ خودت و اسباب و عللی را که به آنها توجه داری، کنار بگذار. این عصا انداختن، قدم اول برای رسیدن به #توحید و توجه خالص به خداست. پس اولاً برای این است که موسی حقیقت را ببیند و ثانیاً برای اینکه فرعون، موسی را باور کند و به خدا ایمان آورد.
البته حواسمان باشد؛ فکر نکنیم این مسائل به #عصمت انبیاء خدشه وارد میکند. اینها به ارتباطشان با خدا برمیگردد و ما نیز حقّ قیاس خود با آنها را نداریم. فقط باید به قدر رتبۀ خود، از حرکت آنها درس بگیریم. چراکه آنها در بُعد بشری مثل بقیه بودند و مثل بقیه باید در دنیا با امتحانات بسیار سخت، مسیر ظهور کمال را طی کنند.
توضیح آنکه تمام موجودات در رتبۀ خود، کمال را در وجودشان دارند. اما این برای آنها ارزش نیست؛ مگر اینکه در دنیا با تلاش و #اختیار خود، آن را ظهور دهند. انسانهای معصوم نیز از این امر مستثنا نیستند. جیب وجود همۀ انسانها پر از کمال است. منتها خیلیها منتظرند خدای رحیم و کریم، چیزی از جیبشان بیرون بیاورد یا گذاشتهاند فردای قیامت، چیزی بیرون بیاید. اما معصومان زحمت کشیدهاند و همین جا دست در جیب خود کرده و از آن استفاده نمودهاند.
البته خدا چون میدانسته آنها شاگرداولهای مدرسۀ توحیدند، مقام عصمت را به آنها موهبت کرده تا بتوانند مردم را هدایت کنند و به مقصد برسانند. اما اینگونه نیست که چون به آنها عصمت داده، اختیار را ازشان گرفته باشد. یعنی آنها نیز مانند سایر انسانها، قدرت و شرایط #گناه را دارند. تازه همانگونه که امکانات و توفیقات وجودی بیشتر دارند، بلاها و موانع بسیار سنگینتری هم پیش رویشان است که برای بقیه پیش نمیآید. اما هرگز گناه نمیکنند؛ نه که خدا نگذارد، بلکه خودشان تلاش میکنند.
حضرت موسی هم همینطور. او وقتی عصا را میاندازد، میترسد؛ چون با بریدن از اسباب ظاهری، به درجۀ بالاتری از توحید میرسد و معجزۀ خدا را میبیند. تا وقتی عصا در دست او و تکیهگاهش باشد و او انتظار داشته باشد کارهای دیگرش را هم راه بیندازد، عصا فقط یک چوب است و به اندازۀ چوب برایش تأثیر دارد. اما اگر آن را بیندازد یعنی به آن توجه نکند، دیگر عصای موسی نیست؛ اعجازی است که کار خدایی میکند.
..........
[1] سورۀ طه، آیات 17 و 18.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
13 رمضان 1439
عصای موسی (قسمت دوم)
ما نیز اگر در هر کار، قبل از اینکه به فکر و چشم و دست خود و سایر علل و اسباب توجه کنیم، پیشزمینههای علمیمان را دربارۀ اینکه اسباب برایمان چه کارهایی میکنند، کنار بگذاریم و خالصانه به خدا توجه نماییم، میبینیم تمام این اسباب، از قدرتی معنوی نشئت میگیرند که بسیار بالاتر از اینهاست. آنوقت همان #عصا که فقط به آن تکیه میکردیم و نیازهای بُعد حیوانیمان را با آن برطرف مینمودیم، همه کار برایمان میکند.
آنجا که لازم باشد، جلال الهی را به نحو تأثیرگذار از ما ظهور میدهد و در مقابل دشمن، اژدها میشود تا او را تسلیم کند. هرجا هم لازم باشد، زیبایی جزئی ما را کنار میزند تا #جمال کلی الهی را آشکار کند. در مشکلات و بنبستها نیز اگر به سنگ بزنیم، میشکافد تا چشمه از آن جاری شود و اگر به دریا بزنیم، میخشکد تا بتوانیم عبور کنیم. فردای قیامت هم برایمان اریکهای میشود که به آن تکیه میزنیم.
تمام اسباب و علل در بطن خود، صورتی معنوی و الهی دارند. البته ظاهرشان هم از خداست. اما خیلی نازل و پر از حجاب است و اگر این حجابها را کنار بزنیم، به آن صورت معنوی میرسیم. یعنی اگر از فکر و میل و قدرت مادی و جسمی خود بگذریم و یک کلام، خود را کنار بگذاریم، چیزی شبیه معجزۀ انبیاء و #کرامت اولیاء، در رتبۀ خودمان از ما ظهور پیدا میکند. البته منظور کنار گذاشتن ظاهری نیست؛ بلکه یعنی توجه و اتکای دل را از اسباب برداریم.
حضرت #موسی وقتی عصا را انداخت و مار شد، ترسید و خدا به او فرمود: «نترس، آن را به صورت اولش برمیگردانیم» [2]؛ فقط خواستیم باطنش را نشانت دهیم. ما هم نترسیم؛ چیزی را نمیگیرند. دوباره برمیگردانند؛ اما ما رها کنیم. وقتی انداختیم، به عالم غیب وارد میشویم و نه تنها بندگیها، بلکه خور و خواب و محبت و غضبمان هم عبادت میشود.
ظاهرمان تغیر نمیکند؛ اما خلیفۀ خدا میشویم و تنها ارادۀ او را ظهور میدهیم. از عصا هم جز به اذن او استفاده نمیکنیم؛ چون میبینیم تحت قدرت خداست. از همان سببها استفاده میکنیم، اما با دید بالا؛ یعنی سببساز را در آنها میبینیم. درنتیجه سببها برایمان کار خدایی میکنند. چنانکه وقتی بنیاسرائیل در حال فرار از دست #فرعون بودند و با رسیدن فرعونیان، همه ترسیدند، حضرت موسی به آنها گفت: «نترسید، خدا با من است» [3]؛ چون عصایش را انداخته و خدا را یافته بود و عصای کنونیاش چیزی بود که خدا برگردانده بود و کار خدایی میکرد.
اما ما اغلب نه وقتی میترسیم، خدا را پیدا میکنیم، نه وقتی خوشی میآید و نه وقتی در مشکلات، عاجز و افسرده میشویم. برای همین وقتی هم سر جانماز میرویم تا #نماز بخوانیم، او را نمییابیم و حضور قلب نداریم. اگر هم اینجا او را نبینیم، مطمئن باشیم در آخرت نیز به ملاقاتش نخواهیم رسید. حال آنکه ربوبیت خدا، هرلحظه دیدنی است.
آری؛ خدا دیدنی است و اگر ربوبیتش را نبینیم، اسباب را میبینیم. اما اگر عصا را بیندازیم، وقتی در میدان #جلال قرار میگیریم، پیروز میشویم و در میدان جمال هم حق را میبینیم و لذت میبریم و عاشقش میشویم. این مقام هم مختص کسی نیست؛ بلکه برای همه است، به این شرط که اسباب را نبینند و خواص اشیاء را منحصر به آنچه میبینند، ندانند؛ بلکه تمام هستی را مظهر علم الهی و صاحب شعور ببینند.
بیشتر ما عادت کردهایم فقط ظاهر را ببینیم. اما اگر از ظواهر و مراتب نازل بگذریم، به اسماء و صفات الهی میرسیم که عین ذات اوست. ساحران در ابتدا اسباب ظاهری خود را دیدند و با اتّکا به عزت فرعونی گفتند: «ما پیروزیم» [4]؛ درنتیجه حول و قوّۀ خدا را ندیدند. ما نیز نه در اعتقاد و زبان، ولی در عمل شبیه آنها هستیم. فکر میکنیم همه چیز را میفهمیم و میخواهیم خودمان کارها را درست کنیم!
برای همین هم یک عمر است که همه دست به کار شدهایم؛ اما هنوز خبری از #توحید و #اخلاص و ظهور امام نیست. برعکس، 72 ملت شدهایم و به جانِ هم افتادهایم. تازه در دین هم همین هستیم و فقط دنبال درست کردن ظواهریم. اگر نماز نخوانیم، ناراحت میشویم؛ این قطعاً درست است. اما اگر بدون حضور قلب بخوانیم و هوای نفسمان را هم برآورده کنیم، عین خیالمان نیست!
..........
[2] سورۀ طه، آیۀ 21.
[3] سورۀ شعرا، آیات 60 تا 62.
[4] سورۀ شعرا، آیۀ 44.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
13 رمضان 1439
عصای موسی (قسمت سوم)
ما در همه چیز، خودمان هستیم؛ به ویژه اگر علم و فنّ و موقعیتی هم داشته باشیم. تازه نخود هر آش میشویم و مشکلات دیگران را هم میخواهیم خودمان حل کنیم. اما نمیشود و همیشه مغلوبیم. در سختیها افسرده میشویم و بنبست میبینیم؛ در خوشیها نیز خدا را از یاد میبریم و سربههوایی میکنیم. در کل، خدا را در حاشیه و دستبسته میبینیم؛ اما اگر عصا بیندازیم، دست باز او را در متن هر اتفاق میبینیم و بانشاط میمانیم.
ابنعربی میگوید: اینکه #عصا در دست راست (یمین) حضرت #موسی است، به #نفس او اشاره دارد که در دست عقلش است و #عقل، جانب یمین وجود است که انسان با آن، عطای الهی را دریافت میکند و نفسش را نگه میدارد. تکیه به عصا نیز یعنی اعتماد به همین نفس در دنیا و در مسیر کمال. کارکرد دیگر عصا یعنی برگ ریختن برای گوسفندان هم به کار گرفتن اوراق علوم نافع و حکمتهای عملی از درخت روح برای تعدیل قوای حیوانی است. [5]
از این جریان، سه نکتۀ تأملبرانگیز دریافت میشود. اول اینکه خدا با یک نظر به عصای چوبی، آن را از موجودی مادی با آثار جزئی، به جسمی لطیف با آثار قوی معنوی و روحانی تبدیل کرد. پس وقتی پیوسته به قلب انسان نظر میکند، چه راحت است که #قلب انسان از توجه به امور مادی، به نور معرفت منقلب شود.
نکتۀ دوم، اینکه عصای موسی، آن شیء بیجان، با یک نظر، اژدهایی شد که تمام سحر ساحران را بلعید. پس چه جای عجب است اگر قلب انسان به مدد الهی، تمام سحرهای نفس امّاره را ببلعد و غول جاذبههای آن را مغلوب کند؟
نکتۀ سوم هم اینکه عصا در دست راست موسی بود و به برکت دست راست او اعجاز شد. اما خدا انسان را با دو دست خود یعنی #جمال و جلالش آفریده و قلب مؤمن بین دو انگشت اوست. پس هم در جمال و هم در #جلال، خدا با اوست و در هردو جنبه، او را محافظت میکند.
به راستی قلب، جایگاه بسیار زیبایی دارد. اگر به اسباب و علل ظاهری توجه کند، در حدّ یک عصا کار میکند و تکیهگاهی ظاهری است که در بُعد حیوانی، کارمان را راه میاندازد و در جمال و جلال یا سختی و آسانی، براساس حیوانیت تصمیم میگیرد. اما قلبی که از ظواهر رها باشد، نفس امّاره را به زانو درمیآورد. ما هم که اسیر نفسمان شدهایم و از دستش به ستوه آمدهایم، آرام میشویم.
خدا با نعمت #ولایت، زیباترین جلوههای محبت و بالاترین علوم و لذتهای معنوی را به قلب ما داده که هم ظاهرشان از اوست، هم باطنشان. ولی ما فقط ظواهر را دیدیم و از این جاذبهها در بُعد نازل استفاده کردیم. حال آنکه اگر باطن آنها را میدیدیم، هم برای خودمان و هم برای دنیایمان آثار نورانی داشت. مثل اینکه ساحران با عصای موسی ایمان آوردند.
اما انصافاً ما با اینهمه دادههای جمالی خدا چه کردهایم؟ فردا چه پاسخی داریم اگر خدا بپرسد: «چرا با قرآنی که برایتان فرستاده بودم، هدایت نشدید؟» که حتی اگر به نورانیت لفظ قرآن یقین داشتیم، بالأخره در اثر تکرار در خواندن آن، اثرش را میگرفتیم!
..........
[5] تفسير ابنعربی، ج2، ص21.
پایان
#خلاصه
#رمضان1439
#جلسه_نهم
@Lotfiiazar
هدایت شده از کانال عشق
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_نهم، 12 #محرم_1440
عقل مستفاد
http://saehat.net/index.php?page=kholaseh&id=34
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸
خلاصهٔ دروس شهر تهران
سرکار خانم لطفیآذر
محرم 1440
جلسۀ دهم
🔸🔹🔶🔷🔶🔹🔸
@Lotfiiazar💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_دهم، 13 #محرم_1440
عالم خیال و برزخ
http://saehat.net/index.php?page=kholaseh&id=35
@Lotfiiazar
💠▪️💠▪️💠▪️💠▪️💠
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر تهران
خلاصۀ #جلسۀ_نهم، 9 #محرم_1441، #تاسوعا
#قیامت_کبری
یاران حسین(علیهالسلام) تمام حب و بغضها و فراز و نشیبهای دنیا را با چشم حسین(علیهالسلام) میدیدند و هر آن در او فانی میشدند: الان مولایم این را دوست دارد یا نه؟ لذا هر لحظه انسان تازهای بودند. پس تازه شدن به انجام اعمال عبادی صوری نیست. مهم این است که چقدر از اوصاف و...
متن کامل در لینک زیر:
http://saehat.ir/comment/2936
@Lotfiiazar