•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت554
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
صبح برامون صبحانه آوردن و بعداز خوردنش سحر گفت
- خدا رو شکر دیگه مرخص میشین و میریم خونه!
خوشحال از اینکه میخوام برگردم خونه ی سکینه خانم، سریع صبحانه م رو به کمک سحر خوردم. نزدیک ظهر دکتر اومد و بعداز امضای برگه ی ترخیص لباس هامون رو پوشیدیم.
حمید و بابا به همراه شوهر گلنار دنبالمون اومده بودن تا به خونه برگردیم، هنوزم کمی سرگیجه دارم، به کمک سحر به درِ خروجی بیمارستان رفتیم.
هوای بیرون که به سرم خورد نفس عمیقی کشیدم تا به ریه هام بفرستم.
با چشم دنبال ماشینش گشتم شاید اومده باشه، اما انگار خبری ازش نیست.
آهی کشیدم و به سمت ماشینمون رفتم.
گلرخ و سکینه خانم سوار ماشین دامادشون شدن و پشت سر هم حرکت کردیم.
دقیقا از همون جاده ای که مهسا دنبالمون افتاده بود رفتیم، ترس تو جونم مونده دوباره دلهره گرفتم، سحر متوجهم شد و گفت
- جاییت درد میکنه؟
سرم رو به علامت نه تکون دادم و چشم هام رو بستم
- تو این جاده بود که مهسا تعقیبمون کرد
- اصلا بهش فکر نکن، سرت رو به شونه م تکیه بده بخواب. رسیدیم بیدارت میکنم
کاری رو که میخواست انجام دادم. سرم رو به شونه ش تکیه داد.
با ایستادن ماشین چشم باز کردم، با دیدن افراد زیادی که جلوی در خونه ی سکینه خانم بودن، روبه سحر گفتم
-اینا اینجا چیکار میکنن؟
- خبر نداری خبر تصادفتون تو کل روستا پیچیده، اینا هم فامیلای نزدیکشون هستن.
از ماشین پیاده شدیم، گاو بزرگی جلوی در بسته بودن و با دیدن ما چند نفر از آقایون زمین زدن تا قربانی کنن، گلنار اسپند روشن کرده بود و بقیه بلند صلوات می فرستادن. به کمک سحر جلوی گاو ایستادیم، دلم طاقت سر بریدنش رو نداره، چشم هام رو بستم و بعد از قربانی کردن داخل رفتیم.
چشمم به برادر شوهر گلنار افتاد، از نوع نگاه کردنش خوشم نیومد، سرم رو پایین انداختم و سریع به سمت خونه رفتیم.
تا شب کلی مهمون رفت و آمد کرد، از اینکه بابا و مامان هم پیشم هستن خوشحالم.
سکینه خانم چند سیخ گوشت کباب کرد و بهمون داد تا کمی قوت بگیریم. هوا کم کم تاریک شد و شب رو در کنار خانواده گذروندیم.
دو روز از مرخص شدنمون میگذره تقریبا دردی ندارم، گلرخ هم خداروشکر کبودی صورتش کمتر شده.
به اصرار خودمون شب رو توکلبه خوابیدیم و تا صبح سه تایی حرف زدیم کم کم چشمهام گرم شد و خوابیدم.
با صدای سکینه خانم بیدار شدیم تا بریم صبحانه بخوریم.
هرسه آماده شدیم و وقتی بیرون رفتیم
زنگ خونشون زده شد.
با کمی فاصله از در، منتظرِ گلرخ موندیم تا م در رو باز کنه. در رو که باز کرد سرش گیج رفت سحر سریع سمتش رفت و متعجب از این حرکت گلرخ تا نزدیکی در رفتم.
صدای پسری جوان رو شنیدم که رو به گلرخ گفت
- گلرخ خانم مهمون نمیخواین؟
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته، فصل دوم 700پارت
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 50 هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت555
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- گلرخ خانم مهمون نمیخواین؟
نزدیکتر رفتم و با دیدن پسر قد بلندی با چشم و ابروی مشکی که ته ریشش تو صورتش خودنمایی میکرد و در یک کلام میتونم بگم قیافه ی مهربونی داشت، با یه جعبه شیرینی و دسته گل بزرگی به گلرخ نگاه میکرد.
حلقه ی اشک تو چشم های گلرخ جمع شد با صدای آرومی لب زد
- مصطفی خودتی؟
آقا مصطفی با خنده جواب داد
- نه پسر عمه شم، خودمم دیگه. حالا اجازه میدید بیام داخل؟
گلرخ با خجالت کنار کشید و گفت
- ببخش،این قدر هیجان زده شدم حواسم نبود تعارف کنم
- ببین از دوریم چه بلایی سر خودش آورده
گلرخ دست روی بینیش کشید و گفت
- حداقل خوبیش این بود دماغم کوچیکتر شد
آقا مصطفی خندید و جواب داد
- ولی من گلرخ دماغ گنده ی خودم رو دوست داشتم
مشخصه خیلی شوخ طبعه، خوش آمدی گفتیم و گلرخ از جلوی در کنار رفت. سکینه خانم بیرون اومد و با دیدن آقا مصطفی گفت
- سلام پسرم خوش اومدی بفرما داخل
آقا مصطفی سلامی دادو شیرینی و گل رو به دست گلرخ داد.
توخونه همه دور هم نشسته بودیم، گلرخ از خوشحالی رو پا بند نبود، خدا رو شکر میکنم که بالاخره دعاش اجابت شد و این دوری تموم شد. آقا مصطفی چاییش رو خورد و رو به سکینه خانم گفت
- شرمنده سکینه خانم من قول داده بودم زود بیام ولی اتفاقاتی پیش اومدکه نتونستم زودتر خدمت برسم. ولی خب الحمدلله دست پر خدمت رسیدم
سکینه خانم با مهربانی جواب داد
- این چه حرفیه پسرم، خدا روشکر .
- اگه اجازه بدید امشب با بابا و مامان خدمت برسیم
نگاهم سمت گلرخ که از خوشحالی چشم هاش برق میزد کشیده شد. بالاخره انتظار به پایان رسید.
- خونه ی خودتونه تشریف بیارید قدمتون سر چشم
تقریبا نیم ساعتی آقا مصطفی نشست و بعدش رفت.
مامان و بقیه صبحانه شون رو خورده بودن، سکینه خانم سفره ی کوچکی برامون پهن کرد و وسایل هاش رو آماده گذاشت.
روبه گلرخ گفتم
- خداروشکر بالاخره به آرزوت رسیدیا
گلرخ که هنوز هیجان زده بود جواب داد
- باورم نمیشه زهرا! یعنی انتظار تموم شد. کاش میتونستم ازش بپرسم این دوماه کجا بود
- حالا عجله نکن بذار بیان بعدش که مَحرم شدین هر چندتا سؤال که دلت میخواد ازش بپرس.
صبحانه رو خوردیم و سفره رو جمع کردیم. حمید و سحر خواستن برن بیرون دوری بزنن و اصرار کردن که منم باهاشون برم. هر چی مخالفت کردم فایده نداشت.
مامان به گلرخ و سکینه خانم کمک کرد تا خونه رو برای مهمونی شب تمیز کنن، به خاطر کوفتگی دستم زیاد نمیتونم کار کنم، خداروشکر دستم با اون ضربه ای که بهم خورد نشکست واقعا مثل معجزه بود. لباس هام رو عوض کردم و پیاده بیرون رفتیم تا قدم بزنیم.
سعی کردم خیلی از نزدیک سحر و حمید نرم، دلم میخواد دوتایی باهم حرف بزنن ، بالاخره نامزدن دوست ندارم مزاحمشون باشم. دلم بدجور گرفته نمیدونم چرا آروم و قرار ندارم. حمید گوشیش زنگ خورد و کمی جلوتر رفت تا جواب بده، سحر رو بهم گفت
- چرا اینقدر گرفته ای؟
غمگین نگاهش کردم، چی میتونستم بگم از اینکه خبری ازش ندارم و نمیدونم کجاست، یا چجوری از دلتنگیم بگم.
- چیزی نیست
دستم رو گرفت وفشار داد
- میدونم تو دلت چه خبره زهرا، ولی به خدا بسپر همه چیز درست میشه.
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته، فصل دوم 700پارت
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 50 هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 12 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
12.اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَسِيتُهُ فَأَحْصَيْتَهُ وَ تَهَاوَنْتُ بِهِ فَأَثْبَتَّهُ وَ جَاهَرْتُ بِهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَيَّ وَ لَوْ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ لَغَفَرْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 12: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را فراموش کرده ام ولی تو آنرا شمرده ای، و آن را سبک شمرده ام و تو آن را نوشته ای، و آشکارا آن را مرتکب شده ام و تو آنرا پوشانده ای و اگر از آن توبه میکردم حتماً می آمرزیدی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت556
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
آهی کشیدم و خودم رو با تماشای طبیعت اطرافم مشغول کردم.
گاهی وقتا عقل و دل با هم به جنگ میفتن دقیقا حال الان منه! با اینکه میگم فراموشش کنم اما دلم قبول نمیکنه!
حمید تلفنش رو قطع کرد و به سمتمون اومد.
بی توجه بهشون کنار یه درختی نشستم ، بعداز تصادف خیلی زود خسته میشم.
سحر و حمید باهم صحبت میکردن و یه لحظه دیدم چشمهای سحر برقی زد، احتمالا مربوط به تماسیه که به حمید شده!
سرم رو پایین انداختم و باسنگریزه های زیر پام بازی کردم.
دلم میخواد گریه کنم خیلی بی تاب شدم ،
به طبیعت زیبایی که خدا خلق کرده نگاه کردن، انگار چیزی به ذهنم رسید، کمی فکر کردم، خدا تمام این زیباییها رو برای من خلق کرد و گفت
" ای فرزند آدم همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم "
گفته تو را برای خودم خلق کردم. شاید اشتباه من این بود اونقدر به علی فکر میکردم و عاشقش شده بودم که خدا رو فراموش کردم
مگه دل فقط جای خدا نیست ، مگه میشه تو یه دل دو تا عشق باشه. چرا به جای اینکه عاشق علی بشم عاشق خدای علی نمیشم. به حال خودم گریه م گرفت خیلی از ماها ادعای عاشقی خدا رو داریم اما وقتی پای عشق زمینی وسط میاد خدارو فراموش میکنیم، حتی گاهی وقتا شروع به گله کردن از خدا میکنیم.
این رسم عاشقی نیست، کسی که واقعا خدا رو دوست داره مگه میشه هی ازش گله و شکایت کنه. یاد یکی از دخترای فامیل افتادم، عاشق یه پسر بود اما وقتی نرسید شروع به کفر گفتن کرد.
خدایا منو ببخش، ببخش که ادعای عاشقی تو رو کردم و به خاطر علی ازت گله و شکایت کردم. عاشق واقعی، اهل بیت هستن مثل امام حسین علیه السلام که تمام دارو ندارش رو به پای عشقش ریخت، حتی نوزاد شیرخواره رو!!
مگه امام حسین زن و فرزندش رو دوست نداشت؟؟ اما از همشون گذشت و در راه عشقش به خدا و برای پایداری دین خدا داد.
خدایا عشق واقعی تو هستی، تویی که روزانه پنج نوبت بنده هات رو صدا میکنی تا باهات حرف بزنن، تو عاشق بنده هاتی ولی ماها عاشقی بلد نیستیم. همش ادعا میکنیم. کاش یکم از اهل بیت یاد می گرفتیم. خدایا میخوام عاشقی کنم، دلم رو از عشقت پر کن و هر چی که مانع بشه بهت برسم رو ازم دور کن. اگه محبت و علاقه ی به علی مانع از رسیدنم به تو میشه محبتش رو از دلم بیرون کن.
نفسم رو سنگین بیرون دادم. سحر صدام کرد وگفت
- بابا این همه فکر نکن فیلسوف میشیا!!
لبخند غمگینی زدم، حس میکنم دلم آرومتر شد. دستش رو به طرفم دراز کرد
- پاشو کم کم برگردیم
- مگه تازه نیومدیم؟
- چرا ولی بمونه بعدا میایم. آقا حمید کار داره
دستش رو گرفتم و به سمت خونه قدم برداشتیم.
نزدیکی خونه که رسیدیم ماشین پرشیای سفید رنگی پارک شده بود با دیدنش پاهام انگار توانشون رو برای ایستادن از دست دادن. قلبم به تپش افتاد خدایا خودت کمکم کن.
- زهرا بیا دیگه
آروم قدم برداشتم، و به نزدیکی ماشین که رسیدم سعی کردم نگاهش نکنم.
سحر و حمید تنهام گذاشتن و به داخل خونه رفتن. علی آقا از ماشین پیاده شد و به سمتم اومد.
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته، فصل دوم 700پارت
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 50 هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
سلام روزتون بخیر
دوستان ما بارها تاکید کردیم اجازه ارسال پارتهای رمان حتی یه بخشی رو به گروه و کانال و ... ندارید❌❌
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت557
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
از ماشین پیاده شد وبه سمتم اومد، احساس میکنم الانه که از حال برم. دست هام رو زیر چادر قایم کردم تا لرزشش رو نبینه، قلبم به شدت میکوبه، حس میکنم تو دهنم میزنه!
دستپاچه شدم سربه زیر انداختم و همون تسبیح دلربایی که بهش دادم دستش داشت. یه لحطه حس کردم خون به مغزم نمیرسه و یخ کردم، با لرزشی که تو صداش بود آروم سلامی داد و به سختی جوابش رو دادم
- س...س...سلام
با صدای گرفته گفت
- خوبین؟
سرمو بالا آوردم یه لحظه توچشماش نگاه کردم گریه کرده بودبا التماس نگاهم کرد.
انگار زبونم قفل شده، نمیتونم جوابش رو بدم
باورم نمیشه این همون پسره شوخ طبعه
که اینجوری مقابلم وایساده چقدر شکسته شده
- اینه رسم دوست داشتن؟ بذارین و برین! فکر دل بیچاره ی منو نکردین؟
اشکم ناخواسته روی گونه م ریخت
- برا چی اومدین؟
- من بدون شما نمیتونم زهراخانم!!
لطفا یه فرصت بدین تا این عشقمو بهتون ثابت کنم. باور کنین قبل از آشنایی با شما زندگیم بی رنگ و بی روح بودعشق به شما زندگی منو یه رنگ دیگه کرده
قلبم کم مونده از جا کنده بشه!
- خواهش میکنم اینجوری عذابم ندید شما بهترین موقعیت رو دارین ، دست روی هرکی بذارین نه نمیگن ،برین سراغ کسی که ...
نذاشت ادامه بدم با عجز نگام کرد وبا بغض ادامه داد
- شنیدین میگن، بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ، زهراخانم عشق چیزی نیس که بشه به راحتی عوضش کرد من دارم داغون میشم شب و روز ندارم فقط یه فرصت بهم بدین تا بهتون ثابت کنم. خدا شاهده از وقتی شما رفتین یه لحظه خواب راحت به چشمم نیومده.
- من یه بار تو قضیه ی سعید شکستم و یه بارم شما...
دستپاچه گفت
- بگم غلط کردم خوبه؟
خودمم دوستش دارم اما یاد حرفش که افتادم گفتم
- مگه نمیگفتین اشتباه کردین؟ لیاقت شما یکی بهتر از منه!
- نه من نمیتونم، من فقط شما رو میخوام وبه عنوان همسر زندگیم انتخاب کردم، شما برام بهترینین. زهراخانم من تا شما رو مال خودم نکنم دست بردار نیستم. صد هزار بار هم که من رو پس بزنین بازم میام!
با التماس گفتم
- علی آقا
- بگین هرچی دلتون میخواد بگین، خودتون رو خالی کنین. اصلا میخواین یکی بزنین تو گوشم ولی ازم نخواین فراموشتون کنم. چون مساویه با مردنم....
چونه م لرزید و زیر لب خدا نکنه ای گفتم
- میدونین اون لحظه که تصادف کردین مردم و زنده شدم؟ خدا شما رو دوباره بهم داد. من دست بردار نیستم زهراخانم هرکاری که بگین میکنم تا دلتون راضی بشه!
نمیدونم باید چیکار کنم شاید بهتره یه فرصت بهش بدم نمیخوام غرورش شکسته بشه چون ته دلم طاقت دیدن این حالش رو ندارم.
حس میکنم قلبم به قفسه ی سینه م چنگ میزنه تا شاید خودشو نجات بده. تمام وجودم میگه یه فرصت بهش بدم. نفس عمیقی کشیدم شاید راه نفسم باز بشه، به چشم هاش نگاه کردم میلرزیدو با التماس نگاهم میکرد. انگار خدا آرامش من رو تو این چشم ها گذاشته، تو دلم گفتم خدایا یه نشونه بده که بدونم تو هم راضی هستی و علی همون نیمه ی گمشده ی منه!
✅رمان نذرعشق 1566 پارت هست در دو فصل
🔹فصل اول 866پارته، فصل دوم 700پارت
✅❤️به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴اگه میخوای زودتر از بقیه بخونی و تموم کنی، با پرداخت 50 هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 13 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
13- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوَقَّعْتُ فِيهِ قَبْلَ انْقِضَائِهِ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ فَأَمْهَلْتَنِي وَ أَدْلَيْتَ عَلَيَّ سِتْراً فَلَمْ آلِ فِي هَتْكِهِ عَنِّي جَهْداً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 13: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تعجیل عقوبت را قبل از پایان یافتن گناه توقع داشتم ولی مهلتم دادی و پرده ی پوشش رابر من افکندی و با این همه از هیچ کوششی در هتک آن فروگذار نکردم؛ پس محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت558
یه لحظه دست راستش رو بالا آورد تا اشک چشمش رو پاک کنه، چشمم به انگشتری که حکاکی یا صاحب الزمان داشت افتاد، یه لحظه تمام لحظه هایی که توی خواب دیدم جلو چشمم اومد، این همون انگشتره، با همون حکاکی روش!!
صداش تو سرم اکو شد
- زهراجان ...خانومم... نترس من همراهتم. نگران نباش، دستت رو بده به من.
حس کردم قلبم دیگه نمیزنه، خدا نشونه رو فرستاد، علی همون نیمه ی گمشدمه! نفهمیدم چی شد که چشمم سیاهی رفت و همینکه خواستم بیفتم زمین، دستم رو به درخت کنارم تکیه دادم تا خودمو کنترل کنم، آروم نشستم زمین. با نگرانی گفت
- زهرا خانم، زهرا خانم حالتون خوبه! یا صاحب الزمان. حمید...حمید
به سختی نفس کشیدم، حمید و سحر بالا سرم رسیدن. حمید کمکم کرد بشینم.
- زهراجان خوبی؟
با تکون دادن سرم بهشون فهموندم که خوبم، علی آقا رنگش پریده بود و نگران نگاهم میکرد، به کمک سحر بلند شدم که علی آقا پیش حمید و سحر با بغض گفت
- اگه با...دیدن من اینقدر...حالتون بد میشه من میرم. چون نمیخوام یه تار مو ازتون کم بشه!
زبونم قفله انگار، چشماش پر اشکشده بود،خواست بره حمید گفت
- علی جان یه لحظه صبر کن، اصلا به خاطر تو نیست زهرا امروز حالش کلا خوب نبود
آب دهنش رو به سختی قورت داد و جواب داد
- نه حمید جان، حضور من اذیتشون میکنه بهتره برم تا راحت زندگی کنن. لیاقت زهراخانم یکی بهتر از منه! خودت از حال دلم خبر داری و میدونی که چقدر دوستشون دارم ولی نمیخوام به خاطر حضور من به این حال و روز بیفتن!
چرا این زبون لعنتی قفل شده، کجا میخوای بری بعد از این همه مدت تازه پیدات کردم پا کج کرد که بره ، با صدای لرزون گفتم
- صبر کنید علی آقا، بد شدن حالم به خاطر شما نیست. من از خدا یه نشونه ای خواسته بودم که خداروشکر فرستاد...
صدام رو که شنید برگشت و نگاهم کرد ، اشکش روی ریش مرتب و مشکیش ریخت. من واقعا بدون علی نمیتونم زندگی کنم
حمید با خنده گفت
- رو دست خوردی علی جان
سحر بغلم کرد و صورتم رو بوسید، علی همچنان ناباورانه نگاه میکرد.
میتونم درک کنم چه حالی داره! لبخندی بهش زدم و نفس عمیقی کشیدم شاید تپش های تند قلبم یکم آروم شه.
نزدیکتر اومد و پشت سرش رو خاروند و آروم گفت
- خدایا شکرت، این بهترین لحظه ی عمرمه! ممنون امیدوارم بتونم مرد زندگیتون باشم
چشم هاش رو بست و دوباره خداروشکری کرد، نگاهم کرد و گفت
- پس من یه زنگی به زینب بزنم و بهش خبر بدم.
بعداز اینکه جواب مثبت دادم، حس میکنم دلم آروم گرفت. دست سحر رو گرفتم و به داخل رفتیم.
♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞