eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
458 عکس
76 ویدیو
69 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ازخودبیگانگی کار ونظام جدید کار وفعالیت اقتصادی انسان رابه امری از خودبیگانه وبی‌محتوا بدل کرده به نحوی که انسان، کاراقتصادی را به صورت یک شرّ الزامی وناگزیر می‌نگرد ودائما درصدد فرار ازآن است.پیش ازعصر کار به معنای فعالیتی درراستای ظهوراستعدادها وبه فعلیت رساندن قابلیتهاوعلایق فردی بود.به غیراز حالت برده‌داری، کاروفعالیت اقتصادی انسانها درراستای علایق شخصی وپیشینه خانوادگی‌تعریف میشد.یعنی غایت کاراقتصادی، خودِکار ویاگذران زندگی بود.برخلاف عصرجدید که هدف از کار،دم‌افزونی سود وفربه‌ترشدن می‌باشد.به عبارتی در عصرجدید کاراقتصادی امری اضافه برزندگی شخصی وعلایق فردی است.دراین شرایط عمل به استعدادها عموما به معنای فاصله گرفتن ازفرصتهای مالی وعقب‌افتادن از مسابقه انباشت پول است. کار درعصرجدید، عملی درجهت بدست‌آوردن سود ومنفعت بیشتر می‌باشد.هدف انسانها ازکاراقتصادی، تعالی شوون انسانی‌ جهت رشدوکمال وجودیشان نیست. برخلاف دوران پیشامدرن که کار ادامه خلاقیتهای فردی ویا عملی جهت ادامه زندگی متعارف بود.کار در تعریف جدید به مثابه انجام فعالیتی جهت بالابردن قدرت خریدکالا میباشد.به این نسبت کارخوب وکاربد معناپیدامیکند.هرفعالیتی که باعث ارتقای سطح زندگی بازاری وقدرت خریدانسان شود،کارخوب وهرعملی که درآمدش پاسخگوی‌ نیاز مصرف‌زدگی وخریدکالا نباشد کاربدوضعیف میباشد. هردانش وعلم وهنری که سبب پیوند انسان با سودوپول شود،امری مطلوب واگراورابه بازار پیوند ندهد مذموم است. ماجرا هنگامی پیچیده‌تر میشود که کار با بوروکراسی ودیوانسالاری ادارات وسازمانها واصناف وساختارهای دولتی پیوندمیخورد ومفهومی به نام (کاردولتی) را ایجادمیکند.منطق حاکم بر کاردولتی وساختاربوروکراتیک آن، ایجاد ورفع فقروتبعیض ویا ارتقای خلاقیت فردی انسانها نیست. بلکه فرصتی جهت برقراری امنیت شغلی ازطریق دریافت حقوق ومزایای ماهانه وآشنایی باواسطه‌ها واصحاب قدرت ومقامات بالاتر جهت ارتقای جایگاه وسمتِ سازمانی ودرنهایت دریافت حقوق ومزایایی بیشتراست.مناسبات کمی‌انگارانه عالم مدرن وساختار آن، درکلیت خود زندگی راپیچیده‌ وسخت‌تر وآنراازبستر فطری وطبیعی خود دور کرده است.گرچه اقتصادتکنوکرات انبوه ثروت رابرای سرمایه‌داران به ارمغان اورده اما برای توده‌های فرودست واقشارمتوسط وکم‌بضاعت، زندگی‌قسطی ومیل دائمی به مصرف وخریدکالا وآرزوهای دور ودراز که توام باسرخوردگی وحسرت همیشگی است ایجاد کرده. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹فلسفه نظری @falsafeh_nazari
انسانی که توجه به استعدادهای درونی وقابلیتهای فردی ورشدوکمال معنوی واخلاقی وارتقای ارزشهای انسانی خود ندارد...زیرا حیات و زندگی وکاراقتصادی مجال درونگری وخودسازی را از اوگرفته واو رابه انسان ازخودبیگانه تبدیل کرده. جدید وساختارونظم جامعه مدرن، خلاقیت وآزادی، وفردیت انسانهارا از طریق مناسبات حسابگرایانه جامعه مصرفی ومنافع واغراض نظام می‌کُشدواز بین میبرد. کار پیش‌ازعصرمدرن، ظهوراستعدادها وقابلیتهای فردی بود ولی دردوران جدید عملی است جهت کسب سودومنفعت بیشترتا قدرت خریدکالای انسان افزایش یابد ....واین از خودبیگانی کار می‌باشد. @falsafeh_nazari
🔸فیزیکالیسم_۳ طبیعت ازعناصربسیط اولیه تشکیل یافته.وآن عناصر هرکدام طبعابه سمتی حرکت میکنند.حرکت طبیعی آتش وهوابه سمت بالاوآب وخاک به سمت مرکز زمین یاپایین است. چنانچه هرکدام ازاین عناصربه خلاف جهت طبیعیشان حرکت کنند، آنراحرکت اجباری یاقَسری میگویند.چنانچه سنگ رابه سمت بالا پرتاب کنیدحرکت اوقسری است ودر نهایت سنگ به حرکت طبیعی خودکه به سمت پائین است برمیگردد.دراین بین افلاک حرکت دائمِ دورانی دارند.یعنی حرکتشان نه طبیعی است ونه قسری.پس حرکت آنها چیست؟ میگفت حرکت حُبّی می‌باشد.افلاک شیفته محرک اول(خداوند)هستند وبه شوق اودرحرکت میباشند.لذا افلاک وستارگان دارای نَفسی هستند.که آنها را به یک حرکت دائمی شوقی وادار میکند.این تحلیل ازجانب کسی است که عقلانیت خشک واستدلالی اوزبانزد است.از طرفی ارسطو طبیعت را یک موجودواحدمتشخص میدانست.در برخی از مکتوبات او از(حیوان طبیعت) یاد میکند.یعنی براین طبیعت محسوس نفسی حاکم است که به تمشیت آن میپردازد.دراین سوی عالم، الرئیس_ بوعلی سینا درنمط دهم اشارات وتنبیهات پس از تحلیل ونقد سخن ارسطو درباب افلاک بیان داشت، افلاک دارای نَفس ناطقه معقوله هستند.گویی عقلی مانند ذهن انسان برتمام آسمانها وستارگان وکهکشانهامستولی است واو آنرا عقل کل مینامید. در نگاه سیارات وستارگان کُره‌های گازی وسنگی هستند که در پهنه فضابدون مقصدخاصی سرگردان میباشند.اما بوعلی هرفلک را دارای نفس وعقلی مستقل میدانست.یعنی عقلانیت وخردی بر اجرام آسمانی حکم فرماست واو آنهارا تدبیر میکند. الرییس آنرا عقل فلکی میخواند.اوبرخلاف باورداشت حیث حقیقی ومعقول موجودات در باطنشان میباشدنه درعالمی دیگر.لذااو طبیعت رادارای ظاهری حسی وباطنی عقلانی میدانست.چه در آکادمی آتن وچه درحوزه اسلامی،طبیعت کل واحدزنده‌ای بود که نفس وعقلی برآن حاکم میباشد.امادرعصرمدرن این نگاه نقض شد.ابتدا طبیعت راصرفا امتدادجسمانی فاقد بُعدمجردوعقلانی دانست که قوانین مکانیکی مانند ماشین برآن حاکم است.طبیعت انبانی ازکثرات مادی بی ربط بود که قوانین فیزیک برآن حاکم می‌باشد.و درادامه، حتی این بُعد جسمانی وقوانین مکانیکی طبیعت را ازآن گرفت وهمه آنهاراحاصل عملکرد قالبهای پیشینی ذهن بشر دانست.او طبیعت راتابع ذهن وفاهمه انسان قرارداد.یعنی درخارج حتی همین جوهریت وجسمانیت هم موجود نیست.اصلا نمیدانیم خارج از ذهن چه خبراست.نومن ماده تاریکی است که ازآن بی خبریم.اینقدر میدانیم که ذهن انسان طی فرایندی صورت ماهیات خارجی رابراندام آنها میپوشاند..درصورت وجودانسان این کثرات پراکنده دارای هویتی به نام درخت میشوند.زیرافاهمه بشر،حقیقت رابه طبیعت افاضه میکند. در نگاه دکارتی_کانتی انسان ارباب وخداونگار طبیعت است.اوست مرکز عالم چراکه واهب الصور وسوژه مطلق میباشد.بین نگاه مدرن تا نگاه پیشامدرن نسبت به رابطه انسان وطبیعت بسیار فرق است.در افق فکر ارسطو وابن‌سیناطبیعت کلِ واحدِ متشخص ذی‌الشعوراست که دارای خردی مدبر ونفسی مشتاق میباشد.بنابراین فعل بشر نباید به هدم وبردگی طبیعت منتهی شود.چه اینکه کمال انسان درشناخت طبیعت همانگونه که هست میباشد.زیراشناخت یعنی نیل به باطن عقلانی موجودات،وبه حکم قاعده(اتحادعقل وعاقل ومعقول) این ادراک حقیقی کماهی‌علیه، سبب وسعت نفس بشر وارتقای عقلانی اوست.چون باطن طبیعت از سنخ حقایق عقلی است.فهم آن به مثابه اتحاد عقل بشربا حقیقتی متعالی است.تعالی ذاتی مدرَک سبب ارتقای وجودی مدرِک میشود.امادرنگاه مدرن طبیعت، شانی از مراتب فاهمه بشراست.دربهترین حالت، طبیعت ماده فاقدشعوروتجمع عناصرشیمیایی است. چنین فهمی انسان رامجاز به دخل وتصرف مطلق درطبیعت میکند.آنهم نه برای رفع نیازهای اولیه،بلکه به سبب تامین سودومنفعت بیشتر.به همین روی میگفت انسان پیش از حیوانِ‌ناطق بود وبعداز ناطقیِ حیوان است.یعنی عقلانیت اوماده ارضای تمایلات حیوانی‌اش میباشد.واین مقدمه ظهور یا تصرف علی‌الاطلاق انسان بر طبیعت است. انسانِ خودبنیادمدرن که خویش را ارباب طبیعت میداند وجهت مهاراین حیوان ناآرام به ساخت تکنولوژی مبادرت میورزد،خود را مجاز میداند که جهت دم‌افزونی سود سرمایه به هرنحوی در طبیعت وجامعه بشری تصرف کند.واین آغاز است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸 بین نگاه و نسبت به طبیعت، اختلافات بسیاری موجود است.... درنگاه طبیعت، کلِ واحدِ متشخصی است که شناخت آن کماهی‌علیه سبب تعالی فکری بشر میشود... ولی در نگاه مدرن طبیعت شانی از شوون اراده سوژه هستند.. طبیعت رامتعلق فاهمه میدانست...ذهن است که برقامت این کثرات بی ربط پراکنده صورت وماهیت درخت را پوشانده به تعبیر طبیعت حاصل کاربشر است..دربهترین حالت نگاه میباشد...که طبیعت را امتداد جسمانی فاقدهرگونه بُعد مجردمیدانست که به توسط فرمولهای ریاضی وفیزیک قابل اندازه گیری است براین اساس انسان خداونگار طبیعت وعالم است..تصرف استکباری در طبیعت که منجر به ظهور مدرن شد واستفاده از طبیعت وجامعه بشری جهت دم افزونی سود ،که زمینه ایجاد داری شد همگی از خروجیهای سیطره تفکر و میباشد. @falsafeh_nazari
✅فرهنگستان علوم اسلامی قم _۱ استاد ازجمله پیشگامان طرح تولید فلسفه وعلوم اسلامی جهت ایجاد بوده است.آنچه ازایشان درعرصه فکری به یادگارمانده، بحث و است.که پس ازوی باهمت شاگردانش همچون توسعه یافت وامروز در مجموعه محور مباحث میباشد.تحقق کامل درعرصه اجتماع وعینیت بخشیدن به احکام وعقایداسلامی دغدغه اصلی مرحوم بوده است.اگراین حضور دین درتمامی عرصه‌ها محقق شود،نه تنها علوم اسلامی که و اسلامی نیز خواهیم داشت. اماتحقق عینی اسلام درجامعه تنها باتحقق علوم ومفاهیم کاربردی جدید ممکن است.علوم رایج قادر به تحقق آرمان اسلام واهداف نیست.زیرا یک کل یکپارچه میباشد،که تمامی اجزای آن نظیرعلم وصنعت وفرهنگ وفلسفه‌اش درهم تنیده ونمیتوان برای نیل به برخی از مولفه‌های غرب رااز کل واحد آن جداکرد وبا اجزای عاریتی که سمت وسوی معرفتی خاصی دارندزمینه سازظهور جامعه اسلامی شد.از طرفی درهیچ مقطعی حتی دردوران اوج تمدن اسلامی و نداشتیم،زیرادرآن دوران رابطه منطقی میان علم ودین وفلسفه و وحی برقرار نبوده است.گرچه برخی ازمسائل این علوم متاثراز فرهنگ اسلامی بوده اما به لحاظ مبادی وروش دینی نبوده‌اند.بنابراین جهت نیل به تمدن اسلامی‌نه میتوان به علوم غربی استنادکردو نه‌میتوان به داشته‌های تاریخی ومیراث علمی وفرهنگی مسلمین اکتفاکرد.بااین تفسیر تنها راه باقی مانده طرح فلسفه جدیداست.منتهی نه فلسفه‌ای که به مباحث نظری محض همچون و بپردازد.بلکه فلسفه‌ای که مشیر به شرایط عینی جامعه ومولد علوم اسلامی باشد.وهمچنین تمامی اجزاومسائل آن هماهنگ بااسلام وحجیت دینی باشد.بنابراین تحقق تمدن اسلامی مسبوق به طرح علوم اسلامی است، وعلم به نحو روشمند تولید میشود،لذا نیازبه فلسفه روشی ویابه تعبیربرخی ازاعضای فرهنگستان نیاز به منطق روش داریم، که این خود نیازمند فلسفه جامع وعام است.پس ابتدا باید فلسفه جامعی به نام داشته باشیم که این فلسفه برخلاف فلسفه رایج اسلامی بوده وناظر به عمل ورفتار مادر عرصه جامعه میباشد.از بطنِ فلسفه شدن، فلسفه روش‌ها بدست می‌آید.که متکفل ارائه سه روش است. اول:روش استنباط وحجیت درفهم دین. دوم:روش علوم.که ملاک اسلامیت علوم است. سوم:روش برنامه ریزی.که متکفل اجرایی شدن علوم اسلامی است. وسپس برمبنای این روشها، مهندسی توسعه جامعه که مقدمه ظهورجامعه دینی است شکل میگیرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔶منظور از و اسلامی، که مرحوم به آن اشاره میکند چیست؟؟ 🔻 به صورت کلی یعنی صنعتی که مبتنی بر باشه...به اعتقاد مرحوم سیدمنیرالدین علوم دانشگاهی به خصوص فنی ومهندسی به دنبال تغییر در جهان طبیعت وکنترل تغییرات هستند، علم به مامیگوید که چگونه میتوان جهان راتغییر داد ولی اینکه به چه میزان تغییر دهیم بستگی به خودمان دارد..فرهنگستان میگوید ماباید به جایی برسیم که کنترل تغییر رااز دین بگیریم واین معنای کلی تنکولوژی اسلامی است..اماحالا مصداق عینی وشخصی این صنعت وتکنولوژی چیست؟؟ دقیقا درآراء اهل مشخص نیست وبه آن اشاره نشده. @falsafeh_nazari