eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
435 عکس
72 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅فرآیند تعقل گرچه بیان در باب اراده الهی واختیار انسانی قابل پذیرش ومنطبق باآموزه‌های میباشداماآنچه درباب امر و وجوه آن مثل استنباط در بیان داشتند خالی از ابهام نبود. محل‌نزاع برسر امر و دو وجه آن یعنی یافتن در قیاس و یافتن در فرایند است. جهل دوقسم میباشد: تصوری وتصدیقی. گاهی به حدود و ذاتیات موجودی علم نداریم(جهل تصوری) وگاهی به حقیقت وجودی ماهیات که همان احکامش میباشد جهل داریم. یعنی درحمل حکم برموضوع تردید داریم(جهل تصدیقی) برای رفع باید تعریف وحدود درستی ازموجود ارائه دهیم به نحوی که مبین ذاتیات حقیقی آن باشدودر رفع بایدحدوسط که سبب حمل محمول برموضوع میباشد راپیداکنیم. به بیان ساده وقتی بامجهول برخورد میکنیم، ذهن به حرکت درمعلومات میپردازدتحقیق وتفحص میکند،کتاب میخواندوبرای رفع اشکال نزداساتید میرود،اما درتمام این فرایند ابهام مجهول کماکان پابرجاست تا آنکه ناگهان بارقه‌ای در ذهن وجان انسان می‌تابدوامرمجهول زائل شده ونور طلوع کرده وانسان بالوجدان درک میکند که براثرفهمیدن مطلب، حالتی جدید درنفسش ایجاد میشود که همان علم میباشد. پس تعقل دو مرحله دارد: مقدمه)حرکت دربین کلیات جهت یافتن معلوم. نتیجه)طلوع معلوم که منجر به درک ماهیت وحدوداشیاء میشود.یعنی یافتن حدوسط درقیاس ومعرِف درتعریف. سوال اصلی اینجاست که نتیجه تعقل از کجا حاصل میشود؟؟ به عبارتی آن کشف باطنی که سرآغاز خروج از جهل به سمت علم است،وسبب ارائه قیاسی صحیح یاتعریفی دقیق میشود، چگونه در ذهن حاصل میشود؟ معتزله میگفتند ذهن براثرحرکت درمعلومات بارقه حدوسط رامی‌یابد.واصلافرایندتعقل ویافتن نتیجه،معلول حرکت ذهن بین معلومات است. درتعقل نوعی حرکت رخ میدهد.یعنی ذهن انسان درحالت جهل نسبت به پذیرش صورمعقوله استعدادصرف است.ودرفرایند تعقل،این استعداد وحالت بالقوه به فعلیت میرسد.نکته مهم این است که هیچ شیء از قوه به فعلیت نمیرسد مگر به واسطه یک شیءدیگر که ذاتاً فعلیت دارد.وقتی ذهن نسبت به چیزی جاهل است یعنی فاقد فعلیت علمی می‌باشد.وقتی ذهن فاقد فعلیت است چطور خودش میتواند علت ظهور آن فعلیت باشد؟؟ در بحث علیت گفته میشود اعطاکننده چیزی نمیتواندفاقدش باشد.اگر ذهن علت ظهورنتیجه درفرایند تعقل است، قبل از رسیدن به نتیجه فاقدآن بوده،پس چگونه میتواندسبب ظهور امری شود که خودفاقدش است؟؟ . این انتقادات زمینه ساز ظهور نظریه سوم شد. فلاسفه وحکماء مسلمان به عنوان منتقدین اصلی معتزله واشاعره نظری دیگر دراین زمینه داشتند ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ هیچ شیء از قوه به فعلیت نمیرسد مگر به واسطه یک شیءدیگر که ذاتاً فعلیت دارد.وقتی ذهن نسبت به چیزی جاهل است یعنی فاقد فعلیت علمی می‌باشد.وقتی ذهن فاقد فعلیت است چطور خودش میتواند علت ظهور آن فعلیت باشد؟؟ @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
۱_به موازات مراتب هستی، انسان نیز دارای مقامات وجودی است. هستی باطن عبارت است از: وجودِ واحدِ بسیطِ دفعی(قلم قضا) وهستی ظاهر همان: وجودِ کثیرِ مرکبِ تدریجی است(لوح قدر) به موازات قلم قضا، درباطن ما: ادراکِ حضوری، مندمجِ،بسیط موجود است که همان کشفِ باطنی باطن است وبه موازاتِ لوح قدر: ادراکِ حصولی، مستوفای، مفهومی موجوداست که همان فهم ظاهری ظاهر است. ۲_ ظاهر، همان باطن است به نحو تفصیلی. کسی میتواند در ساحت ادراک مفهومی وتمثیلی ظاهری حرکت کند که به اشارات حضوری باطن آگاه باشد. هنر محاکات نفس است از وجودِ فی‌غیره..هنر بیان حالات واوصاف انفسی حقیقت است درقالب وزن ورنگ ونغمه وصوت والحان و... بیان تمثیلی باطن است...ظاهرنمایی آن وجودفی‌غیره رابطی است... هنرمند تااهل باطن نباشد، به ساحت زیبایی راه ندارد... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ عقل فعال پیش از انسان به مثابه جزئی از مجموعه طبیعت وقسمتی از پیکره عظیم کیهان_عالم به حساب می‌آمد. بودنِ انسان درضمنِ کل، تاحدی مهم ومحوری است که مهمترین صفتش یعنی در نسبت با بودنِ بر بستر کل، قابل تحقق است. درضمنِ کل بودن انسان، به معنای ارتباط ارگانیکی باطبیعت که برای بقاءجسمانی نیازبه آب وهوا وغذا وموجودات دیگر دارد نمی‌باشد. بلکه بدین معناست که به فعلیت رسیدن ابعادانسانی تنهادرصورت اتصال وجودی با نفسِ کل وعقلِ کل ممکن است. منظور از عقلِ کل همان میباشد.موجودی مجرد که حقایق عالم عنصری و ماهیاتِ طبیعت دراو محقق است. گویی خزینه وصندوق ذخیره حقایق علمی وافاضه کننده آن است. عقل بشر زمانی ظاهر میشود که با عقل فعال متصل شود. اساسا عقلانیت یعنی فرآیند دریافت حقایق از عقل کل. چنانچه انسان کتاب میخواند و به تحقیق وتفحص علمی میپردازد همه این امور زمینه ساز اتصال با آن موجود مجرد که معلمِ عقلی آسمانی است میباشد. یک مثال محسوس جهت درک مطلب: انسان مانند گوشی همراه است که درصورت اتصال با اینترنت(عقل فعال)میتواند از اطلاعات آن بهره‌مند شود. فرآیند خریدبسته اینترنتی وسرچ در گوگل مانند تفکرواستدلال وتحقیق است، زمینه ساز اتصال با اینترنت که اطلاعات زیادی درآن موجود است(عقل فعال) میباشد. البته این صرفا مثالی بودجهت درک مساله. وگرنه قابل اذعان است که عقل فعال علاوه بر کارکرد که همان افاضه کردن و استدلال و وحد موجودات است دارای نقش هم میباشد.یعنی عامل ایجاد ماهیات وکثرات درعالم مادیات است. براین اساس پاسخ فلاسفه به اینکه حدوسط استدلال ازکجا آمده به نوعی جامع نگاه و است. همچون اعتزالیون قائل به فعالیت ذهن بشر درکسب حدوسط بوده ومانند اشاعره به عدم قیام حصولی فکربه نفس باور دارند. این نگاه درتعارض قطعی با تفسیر از انسان است.در نگاه انسان یک اتم نفسانی مستقل قائم به خود است که در تمام امور از عقلانیت گرفته تا زندگی فردی واجتماعی کاملا خودکفاست ونیاز به ارتباط باپیکره عظیم کیهان_عالم نداشته واساسا هرگونه نیاز به هدایت آسمانی وقدسی به معنای محدودیت آزادی واختیار وی میباشد. فرض وجود عقل فعال وموجود آسمانی که واسطه دریافت فیوضات الهی ازجمله علم وعقلانیت به انسان میباشدبرای بشر مدرن غیرقابل ادراک است. به تعبیر : انسان (درمعنای مدرن) اختراع جدیدی است. زیرا بشر هیچگاه تا این حدقائم به خود وتنها نبوده است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ عقل صغیر و عقل کبیر در نگاه موجودیت انسان در پیوند با کلِ محیط(پیکر واحدِعالم) فعلیت می‌یابد. فصل حقیقی انسان که اورا از سایرموجودات جدا میکند وقوه و میباشد.این عقل امری فردی و نیست که فقط درکالبد انسان بوده وتابع اراده بشرباشد. عقل جوهری مجرداست که صورکلی ونتایج قیاس رابه انسان افاضه میکند. یعنی رابطه اتصالی و متضایف دو وجود ادراکی. رابطه متقابل دو سنخ ادراک، یکی مُفاض(پذیرنده معرفت_انسان) که باید مقدمات ومعدات کسب فیض ادراکی را داشته باشد، ودیگری مُفیض(عقل فعال)که مصدر فیض فهم ودرک حقیقت است.بنابراین عقلانیت وخردورزی، به معنای فهم مفهومی حقیقت نیست، گرچه این امر ظاهر عقلانیت است، اما باطنش یک سنخ اتصال وجودی_حضوری میان مفاض بامفیض است.انسان درمیانِ عقلانیت قرار دارد.تعقل تلاش ریاضی‌وار وکامپیوتری مغز انسان درکشف مجهولات نیست. بلکه کنش ومواجهه متضایف ادراکی بشر با باطنِ طبیعت(عقل فعال) میباشد.عقل کلی ما را درمیان‌گرفته، چنانچه به امواج معرفتی او متصل شویم و ظاهرجزئیات راخرق کنیم، به معنا که فیض اوست متصل میشویم. به باور حقیقت عقل برفراز انسان است واو رادرمیان گرفته. چنانچه بشر بتواند باقدم فکر از جزئیات ومحسوسات فراتر رود ومقدمات قیاس را درست تنظیم کندوخوب تحقیق کرده ودرتحصیل معرفت کوشاباشد از پستوی جزئیات بیرون آمده وازحیث وجودی ارتقاء یافته انوار خورشید عقل فعال که باطن طبیعت را منور کرده به اومیرسد و او به درک حقیقت نائل میشود. یا همان عقل فعال است که بشر درمیان افاضات وامواج او زندگی میکند و به فعلیت میرسد.ما هرگاه فکر میکنیم درواقع سعی میکنیم به امواج عقل فعال متصل شویم وچنانچه بخواهیم معارف کلی را به یادآوریم بازهم باید به اومتصل شویم.عقلانیت دراتصال دائمی با عقل فعال معنا می‌یابد. عقل انسان درنگاه صدرا،قوه انفعالی دریافت معناوکلیات از عقل عاشر است. اما برخلاف اعتقاد داشت که عقل انسان صرفا کارکرد انفعالی وپذیرندگی فیوضات از عقل فعال را نداردبلکه قدرت انشاء وفعل بر ترسیم کلیات وصور حقایق را دارد. بدین معناکه درصورت اتصال با عقل فعال ازلحاظ وجودی قوی میشویم لذا عقل بشر قدرت بر انشاء صورکلی به وزان حقایق خارجی پیدامیکند.یعنی دیگر منتظر فیوضات عقل آسمانی نیست، بلکه خود شروع به فعالیت وکشف واستنباط حقایق از مقدمات فکر میکند. یا ذهن انسان است که چون به مرتبه شدید عقل (یعنی عقل فعال) متصل شده خود تبدیل به عقلی فعال شده که میتواند حقایق را درخود ذخیره کند، واز تامل درآنها به نتایجی برسد واموری رااستنباط کند. ویژگی عقل صغیر، خطاپذیری آن است. گرچه عقل بشر دائما باید با عقل فعال آسمانی درارتباط باشد تا از او قدرت وجودی اخذ کند اما این عقل که به واسطه عنایت عقل عاشر قدرت انشاء کلیات را یافته گاهی در راستای کشف حقیقت دچار خطا میشود. هرچه قدر انسان به تفکروحرکت در کلیات بپردازد، از وهم وجزئیات دوری کند، واوقات خویش را به تعلیم وتعلم وتزکیه نفس سپری کند اتصال اوباعقل فعال بیشتر شده، عقل صغیر قدرتش افزون میشود ومیتواند با قدم خویش جبال مرتفع حقیقت راطی کند. از تابعین نظریه حاج ملاهادی سبزواری(ره) جناب است. مرحوم علامه به عقل انسانی که قدرت برانشاء کلیات داشته باور دارد. برمبانی پذیرش کنشِ استنباطی وفعال عقل صغیر ، نظریه ادراکات اعتباری و نحوه انتزاع معقولات ثانیه را بیان کردند....پرداختن به نتایج تاریخی وتحولات فلسفی نظریه یا حاج ملاهادی سبزواری در این اندک نمیگنجد. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ تجربه مرگ ⬅️ قسمت اول این روزها با پخش برنامه موجی ازنظرات وگفتگوهای مختلف پیرامون مسائلی چون تجربه مرگ ودرک عوالم مجرد شکل گرفته است. فارغ ازورود به مباحث جزئی وحاشیه‌ای پرداختن به اموری که مربوط به اعتقادات دینی وباورهای الهیاتی مردم جامعه میشود دارای اهمیت ویژه میباشد.از این روی نکاتی خدمت مخاطبین گرامی عرض میکنم: 1⃣ انسان دارای دوبُعد: بدن جسمانی وروح یانَفسِ مجرد میباشد. عالم دنیا وطبیعت مادی جایگاه اصلی بدن عنصری است.و موطن اصلی روح ونفس مجرد، عالم ملکوت (عالم برزخ،مثال،آخرت) میباشد. بدن ما از ترکیب عناصر جسمانی دنیاتشکیل یافته اما روح یانفس از سَرای ملکوت آمده ودرنهایت بعداز مرگ بدانجا برمیگردد. پس انسان جمع بین دو عالم دنیا وآخرت، ناسوت وملکوت است. گرچه جسم بشر مربوط به عالم دنیا میباشد وباامور مادی طبیعت بقاء حیوانی دارد اما نفس یاروح یاجان بشر سودای هجرت به وطن مجردملکوتی و برزخی خود رادارد. براین اساس هرگاه و به هردلیلی نفس مجرد، بدن جسمانی را ترک کند به عالم برزخ وملکوت خواهد رفت واینطور نیست که درگوشه‌ای از طبیعت سرگردان بماند وبه تنهایی زندگی کند. براین اساس اموری چون خواب، کشف وشهود،مرگ،خلع بدن، همگی دارای جنسی مشترک و حقیقتی هم‌سنخ میباشند. درهمه این موارد آنچه رخ میدهد فاصله گرفتن یاترک نفس از جسم و رفتن بُعدمجرد انسان(نفس) به عالم مجردات میباشد. تفاوت این امور تنها در کیفیت مشاهدات است. در خواب وکشف وشهود وخلع بدن ،نفس از جسم خارج میشود ولی کماکان تعلق تدبیری به جسم دارد اما در مساله مرگ، تعلق تدبیری نفس از بدن بنحوکامل قطع میشود. امادر همه این احوال نفس به عالم مجردات برزخی رفته ونتیجه اعمال خود رامشاهده میکند وباحقایق بسیاری آشنا میشود. لذا اینکه برخی از منتقدین، این تجربیات رابامرگ متفاوت میدانند ومیگویند بیان این مسائل بی‌ارتباط بامساله مرگ است وسودی برای مردم جامعه ندارد، به هم سنخی این امور توجهی نداشته وسخنشان باطل است. 2⃣ عقل، قوه مدرک کلیات است. این امر طی مراحلی رخ میدهد. از ادراک تصورات جزئی شروع شده وپس از طی مراحل تجرید به مفهوم سازی ذهنی ودلالت برمصداق ونفس الامر خارجی ختم میشود.عقل وذهن ادراک مفهومی از امور دارند.اساسا کار ذهن آن است که به وزان حقایق خارجی، مفاهیم وصورعلمیه حکایی میسازد.به تعبیر نفس در وجود ذهنی به انشاء مفاهیم مبادرت می‌ورزد.والبته قدرت پردازش وتحلیل نفس در انشاء صورت ومفهوم ذهنی که منطبق با مصداق خارجی میباشد از عجایب قدرت نفس انسان است. برخی از منتقدان میگویند که ذهن انسان آگاهانه ویا ناآگاهانه به دستکاری خاطرات وتجربیات میپردازد. یعنی امکان دارد برای ما تجربه‌ای حضوری رخ دهد ودر گذر زمان ذهن ما به آن ادراک اموری رااضافه کند واز کاه کوهی بزرگ بسازد. در پاسخ باید گفت: باید بین امور انتزاعی واعتباری فرق گذاشت. امور اعتباری یعنی جعلیات وبرساخت‌های کاذب ذهن. اینکه فردی برای داغ شدن تنور شهرت ومحبوبیت، به دروغ کرامتی نقل کند..امری مذموم وقبیح میباشد. والبته ادعای اینکه تجربه‌گرانی که دراین برنامه می‌آیند، انچه میگویند از این سنخ است....ادعای است که بیانش به تهمت نزدیک بوده و اثباتش دشوار میباشد. مگر آنکه تجربیات فوق با اخباردینی وقواعد واصول عرفانی وعقلی در تعارض باشد. اما چنانچه منظور از دست کاری ذهن اشاره به فرایند مفهوم سازی تفصیلی باشد باید گفت این مساله که ذهن ادراکات حضوری بسیط ودفعی را به نحو حصولی و تدریجا تفصیل میدهد فرآیند طبیعی ذهن در انشاء صورتهای ذهنی ومفاهیم حکایی وبرساخت معارف تصدیقی انکشافی است. آنچه ما در ادراک حضوری(کشف وسهود، خلع بدن،تجربه‌های فردی مرگ و...) می‌یابیم، حقیقتی بسیط است اما بعداز یافت حضوری، کار تحلیل ذهنی شروع میشود وآن ادراک بسیط اولیه را در قالب مفاهیم حصولی و به صورت مستوفا وتفصیلی درک میکند. انتزاع ذهن، حرکت طبیعی عقل جهت فهم حصولی حقایق است. ذهن مرتبه ادراک مفهومی_تفصیلی ادراکات حضوری است. این دو در طول یکدیگر هستند ونافی هم نمی‌باشند. 🔶لذا طبیعی است که تجربه مرگ ویا کشف وشهود لحظه‌ای یاساعتی ویا چند روز طول بکشد اما فهم ذهنی_حصولی وسپس بیان مفهومی_زبانی آن ادراک حضوری روزها ویا ساعتهای به طول انجامد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ تجربه مرگ قسمت دوم نکته سوم) برنامه دارای یک محتوا وهمچنین یک ساختار وچارچوب فنی میباشد. قطعا از حیث ساختاری ونحوه برگزاری برنامه ودقت در احتراز از برخی آفتها دارای نقدهای است که بررسی آنها خالی ازلطف نیست اما آنچه مدنظراین نوشتار است پرداختن به بُعد محتوایی برنامه میباشد. چنانچه کسی احاطه کافی به مباحث داشته باشد تاحدود زیادی انچه توسط تجربه‌گران مرگ بیان میشود دوراز ذهن ومبهم نمیباشد.زیرا فلسفه اسلامی درصدد تبیین نسبت انسان باهستی وارائه تصویری کامل از عوالم وجودی ونسبت آنها بایکدیگر میباشد. آنچه که در و طیف مورد انکار وفراموشی واقع شده عبارت است از بُعد مجرد وفراجسمانی انسان وعالم. در نگاه همه چیز به نسبت انسان ومتعلقات او مثل آزادی، اراده، علم معنا پیدا میکند وخود انسان چیزی جز حیوان پیچیده و تکامل‌یافته که قوانین غریزی براو حاکم است نمی‌باشد. همچنین دنیا وعالم عبارت است از امتدادی جسمانی که حائز قوانین دقیق مکانیکی است. انسان وعالم دوماشین منظم ودقیق طبیعی هستند که یکی ازآن دو قدرت ادراک داردومیتواند به ماشین دوم(طبیعت) معناومفهوم اعطاکند. لذا چیزی فراتر از جسم پیچیده و وجود ندارد. انسان وفهم او بنیاد همه امور است. حیث مجرد روحانی که درامتداد اراده الهی برانسان وسرنوشت او وهمچنین طبیعت وعالم حاکم است در نگاه مدرن موضوعیت ندارد وچیزی جز خرافات عصر نمی‌باشد. لذا یکی از عوامل حمله وجرح برنامه فقدان دستگاه معرفت شناسی فلسفی دقیق جهت شناخت ابعاد مجرد انسان ونسبت عوالم مادی بامجرد میباشد. چنانچه فردی میگفت بعداز خلع بدن درد واسترسی که پزشکان وپرستاران اطرافم جهت احیای من متحمل میشدند را درک وحس کردم. در که انسان به عنوان سوژه مطلق فعال، افاضه کننده معنا به خارج است این مساله چیزی جز کنش‌های پدیداری انسان نیست. ودر علم مدرن که انسان جسم پیچیده فاقد حیث مجرد است، این تجربه درواقع حاصل نوعی فعل وانفعالات بیولوژیک مغز است، یاآنکه ناخودآگاه بشر دریک کنش فعال، به تخلیه احساسات سرکوب شده ناشی از عقده ادیپ پرداخته وموهوماتی تحت عنوان ارواح وعالم مجردات را انشاء کرده. واینها همگی ناشی اختلال سیستم ادراکی ونوعی روان‌رنجوری مضمن می‌باشد. اما درسیستم معرفتی فلسفه اسلامی نفس انسان، لطیفه‌ای مجرد ومقتبس از عالم جبروت است که پس تنزل با جسم مادی بشر همراه ومتحد شده، چنانچه توجه اصلی نفس به تدبیر جسم و بقای حیوانی باشد، محدود شده وخلق وخویی جسمانی وحیوانی به خود میگیرد. یعنی درابعاد مکانی وزمانی زندانی میشود.ونمیتواند از هویت فردی جسم فراتر برود. اما چنانچه نفس از بدن ترک توجه وتعلق کند واز مرتبه حیات مادی ناسوتی فراتر رود ومتوجه عوالم ملکوتی شود،قدرتمند میشود. یعنی بر موجودات احاطه یافته و ادراکات او قوی میشود. بنابر وعاء خارج وحقیقت عالم رایک امر واحد سریانی ذومراتب به نام وجود پُرکرده وفراگرفته. این وجود واحد دارای سه مرتبه است: وجود جبروتی_وجود ملکوتی_وجود ناسوتی وجود در مرحله جبروتی شدید وقوی است، یعنی احاطه کاملی به سایرموجودات مادون خود دارد وهمچنین حقایق عالم نزد او مضبوط است. اما وقتی وجود جبروتی تنزل یابد وبه وجود ملکوتی برسد ضعیف تر شده لذا قدرت احاطه ومعرفت به حقایق در او کمتر میشود وچنانچه بازهم تنزل یابد وبه وادی بسیار ضعیف ومحدود دنیای مادی وناسوت برسد احاطه او صرفا به هویت ویک فرداست وهمچنین وسعت ادراک حقایق برای او مضیق میشود. حالا اگر این روال رابرعکس صعود کند. یعنی از وجود ناسوتی به وجود ملکوتی وسپس جبروتی سیر کند،نتیجه آنکه چون از مرحله ضعیف وجود ناسوتی بیرون امده وپای در وعاء قوی ملکوتی گذاشته، وقاعدتا نفس از تعلق تدبیری به جسم جدا شده، وجود نفس قوی‌تر میشود واحاطه او به سایرهویات بیشتر شده وهمچنین ادراک ومعرفت او از حقایق توسعه می‌یابد....لذا وقتی عموم تجربه‌گران، برایشان خلع بدن رخ میدهد از نوعی قدرت یافتن واحاطه نفس برسایرین وهمچنین آگاه شدن بر حقایق مختلف یاد میکنند. این قبیل حوادث جزبا مبانی معرفتی فلسفه اسلامی قابل توضیح وتفسیر نیست. جالب اینجاست که برخی از منتقدین، علم را ملاکی برای توضیح این قبیل تجربیات میدانند. علمی که اساسا مبانی فلسفی ورئووس متافیزیکی‌اش وجود عالم مجردات رانفی میکند وانسان را گاهی حیوان مکانیکی و گاهی حیوان غریزی ودر دوره جدید حیوان پدیداری میخواند ودر روش مقید به مشاهدات حسی تجربی و وفادار به روش پوزیتیویستی است، هرگز نمیتواند چارجوبی معرفتی جهت توضیح وتبیین تجربیات مرگ وخلع بدن ارائه دهد. 🔶ادامه👇
در مبادی تصدیقی وهمچنین اهداف واغراض نهایی، و روش ومنهج تحقیقاتی به هیچ وجه وجود موثر عالم مجردات را برنمیتابد ویارای درک وتوضیحش راندارد. لذا استناد به علمی که بایک چشم مادی میخواهد به نبرد با بعد مجرد وملکوتی انسان برود در موضوع فوق کاملا بی‌وجه وبی دلیل است. علم مدرن باید ضعف خود را در توضیح روشمند ومشخص از تجربیات مرگ بپذیرد.علمی که باقاطیعت وجود حیث ملکوتی ومجرد انسان وعالم را نفی میکند هرگز نمیتواند به قضاوت پیرامون تجربیات انسانهای که به عالم مجردات برزخی رفته اند بپردازد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔶 آنچه درباره محتوای برنامه مهم میباشد، توجه به بُعد مجرد وملکوتی انسان وعالم است. اما سنخ این توجه از نوع مباحث علمی فلسفی وکلامی چند استاد وفرهیخته حوزوی ودانشگاهی نیست.....بلکه از سنخ زندگی روزمره عوامانه است، انسانهای مختلف با سلایق متنوع به دیدار حقیقتی نائل شده اند. حقیقتی که در طول دوران جدید به وسیله فلسفه وعلوم مدرن همواره مورد رد وانکار قرار میگرفت. 🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔶 نکته قابل توجه این است که افرادی عادی بدون پشتوانه علمی وفارغ از اهداف واغراض فلسفی_کلامی ازمشاهده چیزی حکایت میکنند که علم مدرن توضیحی جز انکار ویاموضعی جز سکوت درباره آن ندارند. اساسا درعالم مدرن یک چارچوب منسجم معرفتی جهت فهم هستی و نسبت عوالم مجرد ومادی وجایگاه انسان درآنها موجود نیست. تنها چارچوب معرفتی است که میتواند مشاهدات فوق را به نحو روشمند توضیح دهد. 🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ بسیاری از کاربران مجازی از تصویری که امروز توسط پیج منتشر شده تعجب کردند ودر مذمت رفتار مزورانه ایشان نوشتند وگفتند. اینکه ازیک طرف ادعای احیای معارف اسلامی و الهی داشته باشی، واز طرفی با یک صهیونیست ضداسلام که در راستای پروژه اسلام هراسی درجهان واسلام زدایی در منطقه وکشتن مسلمانان وتخریب ونابودی میراث اسلامی وسرمایه‌های مادی ومعنوی مسلمانان ازهیچ عملی کوتاهی نکرده در کمال آرامش سلفی بگیری واز انتشار رسمی آن ابای نداشته باشی..بسیار متناقض وآزار دهنده می‌باشد. اما من اعتقاد دارم بادرنظر گرفتن سوابق تاریخی ومجموعه رفتاری سیدحسین نصر، بروز این عمل از او، امرتعجب برانگیزی نیست. نصر قریب به پنجاه سال است که در جهت طرح وبسط اسلام آمریکایی در بین مسلمانان ومعرفی آن به جهانیان مشغول فعالیت است. ریاست دفتر فرح پهلوی وتئوری‌سازی انقلاب سفید واسلام سکولار درعصر پهلوی، به معنای تثبیت وبسط اسلام آمریکایی می‌باشد. به گفته خودش پدر او ازاعضای بلندمرتبه لژ فراماسونری بوده، وخود نصر در طول حکومت طاغوت، مشغول جذب نخبگان وعالمان برجسته اسلامی به مراکز دانشگاهی وعلمی مرتبط با دربار پهلوی بوده. یعنی به خط کردن طیفی ازطلاب ودانشجویان به جهت معرفی کردن اسلامِ فلسفی_عرفانی که مسئولیت اجتماعی سیاسی ندارد واز تحولات روز بی‌خبر است وسر در آخور مطالعات علمی دارد وچنانچه حکومت ضداسلام پهلوی بودجه تحقیقاتی آنها را تهیه کند، درکمال آرامش به همکاری خود وسکوتشان ادامه میدهند. بشرط آنکه با طیف دیگر عالمان وحوزویان که روحانیت انقلابی وسیاسی هستند پیوند نخورند وهمین اسلامِ دمِ دستی اخته شده توسط لژهای ماسونی را تئوریزه کنند. حقیقت آن است که با آغاز جبهه‌بندی وعرصه فعالیت مسلمانان واسلام خواهان دچار تغییر وتحول شد. یا با حرکت جهانی و ضداستکباری انقلاب اسلامی همراه هستید، یا در سایه هژمونی سلطه بسر میبرید. افرادی در سطح سیدحسین نصر قطعا جزءطیف خاکستری که التفاتی به دوطرف ندارند نمیباشند. طیف خاکستری برای افرادی است که هنوز پیام این آرایش جهانی به گوششان نرسیده. اینکه چهل سال ازاین انقلاب بگذرد ومنافع نظام سلطه به سبب ظهور اسلام سیاسی_انقلابی به خطر بیفتدو تو در قلب شیطان بزرگ، از اسلام واحیای حکمت خالده ونقدمدرنیته بگویی وبابودجه‌های قابل توجه کتابهاومقالاتی چاپ کنی و نظام صهیونیستی آمریکا از وجود تو احساس خطر نکند و کسی باتو کاری نداشته باشد....خود دلیل بر این است که خیلی وقته با ائمه کفر و سلطه عکس یادگاری گرفته‌ای...گرچه یکی از آنها امروز منتشر شد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari