#تجربه_من ۷۷۷
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#قسمت_دوم
من خیلی وسیله کم بردم (تا میتونید وسیله کم ببرید به این فکر کنید که کل راه قراره اونا رو با خودتون بکشید)،با اینکه من وسیله کم بردم اما الان که فکرشو میکنم میبینم خیلی کم تر هم میشد ببرم، من سه دست لباس خنک و راحت برا بچه ها بردم که چون زود عرق میکردن و خوراکی هم میخوردن زود زود عوض میکردم، آب و مایع میزدم سریع خشک میشد.
حوله هم نبردم و دو تا چفیه خوب، یکی پدر پسری، یکی مادر دختری بردم. چون حوله واقعا جا میگیره، یه چادر رنگی بردم که نقش ملافه و هر چی فکرشو کنید رو داشت که البته اگه باز قسمتم بشه همینم نمیبرم، پتو حتی مسافرتی هم اصلا نبرید اصلا لازم نمیشه.
نون برشته و گردو و بادوم از مهم ترین هاست، به خصوص اگه زود دارید میرید شاید موکب نباشه یا کم باشه، البته همه جا همه چیز برا خوردن هست اما ما پارسال زود رفتیم سه روز اول واقعا خیلی برا خوراکی های بچه ها هزینه کردیم کیک و بیسکوییت و اینا در صورتی که من تا پارک بغل خونه مون برم، همه چیز میبرم اما تمام خوراکی ها رو لب مرز گذاشتم تو ماشین که بار کشی نکنم که بد شد برامون 🙃.
من چند تا لیوان پلاستیکی برده بودم و قاشق و اینا که به نظرم واقعا اضافه بود و همشون رو وقف یه موکب کردیم (🤣🤣ریا نشه) یه لیوان پلاستیکی کوچیک و یه قاشق برا یه خانواده کافیه شاید شاااید یه بار به کارتون بیاد.
عسل بردم که برای گلو درد و الودگی هوا میدادم به بچه ها آب رو آتیش بود، روغن گل سرخ بردم برا زخم یا عرق سوز شدن که اونم خیلییییی به کارمون اومد سه چهارتایی ببرید (کلا روغن گل سرخ برا عرق سوز شدن آدم بزرگا🙈 و پای بچه که تو پوشک میسوزه عالیه عالی، سریع پوستو آروم میکنه، عطاریا دارند)، دارو امام کاظم علیه السلام بردم که شوهرم مجبورمون میکرد بخوریم😄 که شکر خدا اصلا مریض نشدیم،(متاسفانه اونجا تو راه پر آلودگیه، قبل رفتن سیستم ایمنی تون قوی کنید)
دیگه چی 🤔🤔
آهان تاید و اینا نبرید اونجا هست، فقط مایع ببرید، یه بطری نوشابه کوچیک به کارتون میاد، شامپو ببرید.
من کفشامو دم مرز گذاشتم تو ماشین چون واقعا گرما نمیذاشت کفش بپوشم و تازه هی بند ببند باز کن، همه جا تا آخر با دمپایی های نرم و پلاستیکی بودم 😂اولش شوهرم و بقیه خیلی با کلاس با کفش اسپرت بودند، بعد همه دیدند من چقدر راحتم، راهکار منو در پیش گرفتند 😁 برا بچه ها یه جفت دمپایی زاپاس بردم که همون اول راه لازم شد چون دمپاییش پاره شد😃 البته اونجا هست که بخرید، نبردید هم اگه لازم شد میخرید.
دفتر نقاشی و چند تا کتاب خیلی به کار من اومد به خصوص که من تا پام به موکب میرسید بیهوش میشدم😴😴 و بچه ها که تمام مسیر رو ویلچر سواری کرده بودن پر انرژی برا خودشون نقاشی میکردن.
حتما به گردن یا دست بچه ها اسم و فامیل، شماره و آدرس و شهر و شماره تلفن دو نفر داخل ایران(داخل ایران رو حتما بنویسید) رو هم بنویسید بذارید، ما رو کاغذ نوشتیم گذاشتیم داخل این گردنبندا که برا دعاست.
جوری برنامه ریزی و حساب کتاب کنید که شب و نصف شب برسید مرز اگه همون اول کاری تو اوج گرما و ظهر برسید لب مرز و کلی معطل بشید انرژی تون صفر صفر میشه ما اذان مغرب رسیدیم مهران و برا نماز صبح نجف امیرالمؤمنین علیه السلام جانم بودیم 🥺😭
یه نکته خیلی مهم اگه میخواید خودتون و بچه هاتون اذیت نشند یه ده روزی برید رو فاز بیخیالی، بیخیال باشید، به این دست نزن، اونو برندار، اینو نخور، اونو بخور و... نکنید.
آروم و پیوسته برید، زیاد استراحت کنید، حرص و جوش نخورید، شیرین ترین خاطره رو برا خودتون و بچه ها رقم بزنید.
من امسال هفت ماهمه باردارم و قسمتم نیست که برم، از همین الان برنامه ریزی همسرم و اطرافیانمو میبینم و قلبم به شدت مچاله شده 😫 الانم اینا رو نوشتم واقعا دلم شکست.
سفر ما قسمت اولش از طریق العلما بود، وای که یادم میاد حالم قابل توصیف نیست 😭😭😭 اصلا حال معنوی طریق العلما یه چیز ناب و خاصیه که تو راه اصلی اون حس و حال نبود، نخلستان های بزرگ 😭 صبح های دل انگیزش، عظمت رود فرات و اینکه مدام تو ذهنت بیاد حضرت علی اصغر علیه السلام فقط یک قطره از این دریای بی نهایت میخواست.😭
البته طریق العلما برا خانم های تنها و اونایی که بچه کوچیک دارند خیلی توصیه نمیشه، چون موکب هم محدود و کم هست، خوراکی و آب هم زیاد نیست و بچه ها اذیت میشن، اما اگه کسی بدون بچه است یا بچه هاش بزرگند خیلی خوبه در کل این مسیر طریق العلما هم خوبی داره هم سختی، خوبی هاشو که گفتم، سختی هاشم برین ببینید😄
امیدوارم نکاتم به کارتون بیاد ❤️ التماس دعا دارم خیلی خیلی....
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۴۵ سلام وقتتون بخیر،یکم راجع به بارداری های ناخواسته توضیح میدین؟؟ منظورم اینه وقتی نزدیکی بد
جواب سوال ۳۴۵
سلام ستایش خانم من از جایی شنیدم برای بارداری ناخواسته و مسائلی که ممکنه والدین رعایت نکرده باشند.خانوم باردار خیلی زیاد قرآن بخواند.
#تجربه_من ۶۲۶
#فرزندآوری
#مخالفت_همسر
#بارداری_خداخواسته
#جنایت_سقط_جنین
#دوتا_کافی_نیست
من ۳۸ سالمه، در سن ۲۰ سالگی پسرم به دنیا اومد و خوشحال از این اتفاق با وجود اینکه هیچ تجربه ای نداشتم و پسرم دل درد های شدید داشت ولی روزها و شبهای بیاد ماندی برایم رقم خورد.
بعد از دو سال دوست داشتم دوباره باردار بشم ولی اون موقع همه ی اطرافیانم یک فرزند داشتن خدا بهم توجه ویژه داشت و داره. همسرم راضی نمی شد ولی خداخواسته باردار شدم خیلی اوایل ناراحت بود ولی بعد بدنیا اومدن دخترم، خوشحال شد ولی تاکید کرد که دیگه بچه نمیخوایم.
زندگی خوبی داشتیم، دخترم شش ماهش بود که باز خداخواسته باردار شدم باوجود اینکه جلوگیری هم داشتیم، وقتی شوهرم فهمید خیلی بهم ریخت و گفت باید سقط بشه، دوران بارداری من خیلی سخت و طاقت فرسایی بود.
از حرف مردم و اطرافیان خیلی میترسیدم چون همه هنوز یک فرزند داشتن و همه از من بزرگتر بودن، من هنوز ۲۳ سال داشتم و ۳تا بچه خیلی فاجعه بود براشون.
متاسفانه با این طرز فکر و بد اخلاقی های شوهرم با دلی ناراضی بچه در ۵ هفتگی سقط شد 😭 خیلی افسرده شدم و هیچ وقت خودم رو نمی بخشم و همیشه از درگاه خدا طلب عفو میکردم و میگفتم خدایا دوباره منو توی همچین موقعیتی قرار بده حتی بدتر که نشون بدم توبه کردم و به هیچ وجه اینکار تکرار نمیشه.
بعد از ۷ سال دوباره به شوهرم پیشنهاد دادم و با مخالفت شوهرم روبرو شدم ولی پافشاری کردم تا فقط یک بار دیگه اجازه دادن و دوباره پشیمان شدن و گفتن نمیخواد همین دوتا رو داریم بسه ولی الحمدلله خدا کمکم کرد و باردار شدم و یک پسرم خیلی ناز و خوشکل بدنیا آوردم که شد عشق پدرش و همه ی فامیل عاشقش شدن ولی این ناخواسته نبود من دنبال یه شرایطی بودم که خودم رو به خدا ثابت کنم.
من هنوز توی فکر اون بچه که سقط شد بودم و خودم رو نمی بخشیدم و از خدا میخواستم منو ببخشه و بار دیگه منو امتحان کنه که خدا صدام رو شنید در بدترین شرایط که شوهرم ورشکست شده بود و آه در بساط نداشتم و پسرم هنوز خیلی کوچیک بود و اطرافیانم هم به شدت مخالفت میکردن با بچه زیاد و شوهرم هم اصلا علاقه به بچه ی دیگه نداشت خداخواسته باردار شدم چه بارداری سختی بود ولی من از ته دل شاد بودم که دارم امتحان پس میدم.
اطرافیان دوست و آشنا که فهمیدن مسخره میکردن و میگفتن برو سقطش کن، شوهرم راضی نبود، خودم ضعیف بودم و شرایط از اون سالی که بچه قبلی رو سقط کردم به مراتب سختتر و بدتر بود، حتی دکترم هم رفتم گفت بیا سقط کن، راحت میشی، بچه ت کوچیکه، خودت هم وضع جالبی نداری، ۴تا میخوای چیکار، وضع مملکت خرابه ولی من خوشحال بودم از این وضعیت و جبران گناهم.
خیلی سخت گذشت ولی گذشت بارداری پر خطر، دندون دردهای طاقت فرسا و کمر دردهای خیلی بدی داشتم خدا رو شکر خدا بهم یه دختر داد، جنسم جور شد.
فکر میکنم این همون بچه سقط شده است که دوباره بهم خدا برگردونده. خیلی دوستش دارم، جنس دوست داشتنش فرق میکنه، نمیتونم یه لحظه ازش جدا بشم.
یکم وجدانم راحتتر شده احساس گناهم کمتر شده و الان خداروشکر میکنم که ۴تا فرزند دارم و از خدا میخوام که دیگه هیچ وقت در شرایط سخت قرارم نده و همیشه کنارم باشه،
همیشه فکر میکنم اون لحظه که این گناه رو انحام دادم، خدا کنارم نبود، تنهام گذاشته بودم، سنم کم بود، تنها بودم و بلد نبودم شرایط رو عوض کنم😔.
ان شالله بتونم فرزندان بیشتری تربیت کنم و دوتا دیگه هم به بچه شیعه ها اضافه کنم. تو رو خدا بخاطر حرف مردم بخاطر افکار الکی و سختی های زودگذر، بچه هاتون رو سقط نکنید که خیر دنیا و آخرت توی فرزندآوری و داشتن بچه ی زیاده.
من با وجود مخالفتهای زیاد همسرم ۴تا بچه دارم و الان همسرم میگه بچه ی زیاد خوبه کاش دوتا دیگه هم بیاریم و ۶تا بشن.
دیگه بزرگ شدم و اصلا حرف مردم روم تاثیر نمی گذاره، با بچه ها پخته شدم، صبور شدم و خودم رو به هر شرایطی وفق میدم.
امیدوارم از تجربه من استفاده کنید و هیچ وقت اشتباه منو انجام ندید و برای فرزند آوری اقدام کنید اگر شک دارید، بهش توجه نکنید، اشتباه نکنید که زمان میگذره و دیگه فرصت جبران نیست.
ان شالله خدا دامن همه ی مادران رو سبز کنه و با بچه ی زیاد خونه ها رو گرم و شاد.
امیدوارم فرزندانم سرباز ولایت و امام زمان باشن. یا علی مدد
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
آاینجا روش زندگی سالم را یاد بگیر😮یا می دانید بادکش چه فواید زیادی داره⁉️
آیا می دانید در خانه با کمترین امکانات می توانید #بادکش انجام دهید ‼️
اگر می خوای خیلی راحت #بادکش کردن را یاد بگیری بزن رو لینک 👇👇👇
بدو تا پاک نشده 🏃♀🏃♀🏃♀
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4076470298C8c42faad78
یادت نره پیوستن را بزنی
هدایت شده از تبلیغات
🟠آموزش پخت کیــــکــــــهای تــــــــابه ای بــرای خـــانمــهــــایـی کــــه فــرندارن🍰🥮
🟠خانــــمــایی که دنبــال آشپزی آسون هســــتیــــد دســـتور کــلـی غـذاهـــای مختلف و آسون براتون گذاشتم👇
🟠با تزیینات خاص 🍕🥗🌮
🟠 ژله وسالادای خاص و قشنگ🥙🥙
https://eitaa.com/joinchat/1969422763Cf1664d8074
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 نمونه ای از #نکته_تربیتی
بچهها تو خونه مراسم روضه گرفتند؛ تعدادی از بچههای فامیل و همسایه را دعوت کردند. سخنران و مداح و پذیرایی و همه مدیریتش هم با خودشون بوده.
💬 داود مدرسی یان
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستقل و خودکفا...😂
این شیرینی تمام شدنی نیست...😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
بسم الله الرحمن الرحیم❤️
سلام خوش امدیددوستان وهمراهان
دوست دارم مهمان کلبه با صفایم❤️شوید وافتخار اموزش اشپزی را داشته باشم برای تو❤️
حتماااااا عضو شو تا پاک نشده❤️*
https://eitaa.com/amozesh_ashpazi_bano1 https://eitaa.com/joinchat/2857107837Cff467383f1
#تجربه_من ۷۷۸
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#وسایل_ضروری
#سختیها
#قسمت_اول
ما پارسال با دختر ۱۱ ماهم و پسر ۱۲ و ۸ سالم ۶ روز رفتیم سفر اربعین.
روز خود اربعین حرکت کردیم. وقتی همه برمیگشتند ما میرفتیم. ساعت ۳ نیم شب از مرز مهران رد شدیم. خلوت و راحت بدون درد سر، جای پارک ماشین هم عالی بود.
وسایلی که برداشتم. سه دست لباس نازک بلوز شلوار برای دخترم، یه بسته پوشک که نصفش را برگردوندم، یه بسته خاکشیر، تخم شربتی و نبات خرد شده داخل یه بطری آب معدنی کوچک ریختم و بردم که هربار داخل شیشه پستونک دخترم میرختم ومیدادم بهش میخورد.
انواع دارو برای بیماریهای که پیش بینی کرده بودم که فقط قرص اسهال استفراغ استفاده شد.
پلاستیک فریزر و دستمال کاغذی و دستمال مرطوب و دستکش یه بار مصرف و زیر اندازه نازک کوچک برای تعویض بچه و زیرانداز کوچک برای وقتی که میخواستم یه گوشه بشینم شیر بدم که داخل کالسکه پهن کرده بودم جا نگیره یه پتو نازک مسافرتی داخل کالسکه هم گذاشتم مواقعی که جایی گیرم نمی امد پهن میکردیم کنار خیابان برای استراحت، یه آب پاش که تا لحظه آخر خیلی خیلی بدرد خورد.
غذایی کمکی اصلا احتیاجش نشد، غذای امام حسین خودش براش جور میشد هر جا میرسیدیم از دخترم پذیرایی مخصوص میشد، انگار امام حسین حواسش به دختر ۱۱ ماهه ی منم بود.
کوله پشتی که برده بودیم مناسب نبود یه کوله های نازک مخصوص اربعین بود که خیلی هم جادار بود یکی از زائرها نشونم داد که خیلی خوب بود.
سنجاق قفلی سوزن و نخ مشکی برده بودم و یه طناب دو متری که گاهی برای بسته شدن وسایل و یه شلنگ یک متری برای جاهای که شلنگ نداشتند.
چهارتا قاشق و یک چاقو کوچک یه بار تو نجف استفاده شد غذاها بدون قاشق بود لیوان که اصلا استفاده نشد یکم صابون رنده شده که اونم خیلی استفاده شدو خلال دندان و مسواک
کلاه نقابدار برای پسرها بردم و یه دست لباس اضافه برای هرکدوام که چادر اضافه برنداشتم.
تنقلات شکلات، یکم پسته از خونه بردیم که هر جا بچه ها ضعف میکردند و چیزی نداشتیم بخورن، بهشون میدادیم. شکلاتها بدون کاکائو بود.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۷۸
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#وسایل_ضروری
#سختیها
#قسمت_دوم
قبل از سفر همه میگفتند نیایید، بچه تون اسهال استفراغی میشه، گرما به شدت زیاده، ما بعد از دودلی زیاد، توکل کردیم با استخاره هم پیش رفتیم که خوب آمد و رفتیم و خداراشکر مشکلی پیش نیومد.
فقط یه جا خیلی سخت گذشت که اونم شیرین بود و دوستش داشتم، وقتی قرار بود از کربلا به سمت نجف حرکت کنیم فقط یک راه برای رفتن بود، آن هم سوار شدن پشت کامیون
یک گارژی بود که انتها نداشت از ساعت ۶ صبح ما وارد این گارژ شدیم تا ۴ بعد از ظهر دنبال کامیون میدویدیم و با کالسکه دوتا کوله پشتی سه تا بچه و یه زن، نمیتوانستیم سوار بشیم.
هر ماشینی که میرسید به سرعت نور پر میشد و جایی برای ما نداشت. اونجا هرکی به فکر خودش بود، کسی به داد کسی نمی رسید.
گرما به قدری زیاد بود که دخترم مثل یه جوجه که لحظات آخرش بود، شده بود و فقط نفس میکشید. جون براش نبود که آب طلب کنه😭 روی شونه های پدرش افتاده بود فقط نگاه میکرد😭 تو اون گاراژ نه آبی بود نه غذایی... آبی که همراه مون بود از گرما به جوش آمده بود، هر چی میدویدیم فایده نداشت.
وقتی موفق شدیم به کامیون پبدا کنیم، همسرم نمیتونست کمک کنه تا سوار بشم، چونکه بچه و کالسکه روی دوشش بود، مَحرم دیگه ی هم همراهم نبود، به یاد حضرت زینب که کسی همراهش نبود کمکش کنه سوار شتر بشن افتادم، اشک میریختم میگفتم یا حضرت زینب کمکم کن تا بتوانم سوار بشم و دست نامحرم بهم نخوره...
بچه ها گرسنه و تشنه بودند، همسرم به شدت از کت کول افتاده بود. باید تلاشم میکردم که بالاخره موفق شدم. وقتی رفتیم بالا ماشین تا دم در رفت، گفتند خراب شده، بیاید پایین، موقع پایین آمدن، دوباره وحشتناک بود که این بار پام به گیره در گیر کرد زخمی شد ولی سکوت کردم تا همسرم نفهمه.
باید دوباره ماشین پیدا میکردیم بالاخره یه کامیون دیگه امد. وقتی رفتیم بالا، گرمای کف کامیون، از کفش ها عبور میکرد، پاهای ما را میسوزاند تا خود نجف هم نمیبرد و یه پارکینگ دیگه باز کامیون دیگر باز همان بدو بدوها شروع شد.
اینبار همسرم خسته شد، به یه مسجد پناه بردیم و شب شد که یه ماشین وَن پیدا کرد و از انجا ما را تا نجف برد و آن روز نزدیک غروب آب و غذا گیرمان آمد.
وقتی رسیدیم نجف دیگه همه ی موکب ها جمع شده بودن، ما هرجا میرفتیم یه نماز یه زیارت یه خواب و حرکت. فقط کاظمین یک روز موندیم، بقیه را نصف روز طی میکردیم.
ما یه شب پیاده روی کردیم اون هم خیلی خیلی کم، چونکه دخترم حاضر نبود تو کالسکه بشینه، براش اسباب بازی برده بود یه سری چیزهای کوچک که دوست داشت ولی اصلا استفاده نکرد، همش دوست داشت بغل باشه تو روز، ظرفیت کالسکه نشستن بچه نهایتا دو ساعت بود، مگر اینکه خوابش میبرد. بقیه را اگه بیداربود میخواست بغل باشه، برای همین پیاده روی پشت سرهم نمیتوانستیم بریم و چند تا عمود که رفتیم سوار ماشین شدیم.
من همسفری نبرده بودیم و خانواده خودمان تنها بودیم که جای یه خانم کنارم خالی بود، برای تعویض بچه و دستشویی و تجدید وضو گیر همسرم بودم و باید یه جایی وعده میکردم و خونه عراقی ها که رفتم برای حمام و لباس شستن مشکل پیدا کردم، کسی نبود کمکم کنه و بچه مو پیشش بذارم، از زائرهای دیگه کمک گرفتم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم صحنهی دیگری از سفر اربعین که آقایان درحال سواری روی اون چرخدستی که قبلا توضیح دادم هستیم😆 روی 14 تا کوله و ساک نشستیم. اون کودکِ کار هم که داره مارو هُل میده علیمونه
دوستانی که میخواستن از این چرخدستیها تهیه کنن، به کانال #ارابه_اربعین که میگذارم مراجعه کنید. من که پیشنهاد میدم حتما بخرید و تو خونههاتون داشته باشید و هر سال هم اربعین ازش استفاده کنید هم توطول سال، خیلی کاربردیه. ما امسال احتمالا تعداد نفراتمون بیشتر بشه و یه چرخ دستی دیگه در سایز متوسط بخریم، اینی که تو کلیپ میبینید سایز بزرگه.
اگه میخواید سفارش بدید الان باید اقدام کنید چون ساختش طول میکشه، قبل اربعین برسه دستتون، پارسالم خیلی محدود سفارش گرفتن. خودشونم میرن اربعین دیگه نیستن اون ایام. مث پاسپورت نگذارید دقیقه ۹۰😐
🔻کانال ارابه اربعین 👇
https://eitaa.com/joinchat/141033472C3ff18868a2
سلام خدا خیرتون بده ممنون از کانال خوبتون وتشکر از تجربه ۷۷۷ مادری که با دوفرزند تجربیات پیاده روی اربعین رو فرستادن
به نظرم این ارابه برا بچه ها دارها خیلی خوبه وجا دارتر وراحت تر از ویلچره برا حمل بچه ها پیام هاشون
اگه صلاح دونستید بفرستید تو گروه شاید به درد کسی بخوره
التماس دعا ازهمه عزیزان که توفیق پیدا می کنن
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام اثر: نخود بشکن زن
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
سوال ۳۴۶
سلام خسته نباشید
خواستم از اعضای گروه مشورت بگیرم
من 42سالمه ی دختر دارم میخوام برای بارداری دوم اقدام کنم ولی استخاره گرفتم خوب نیومده .نمیدونم حکمتش چیه 😢
میترسم نکنه سنم بالاست بچه عقب مونده بشه یا برای خودم اتفاقی بیوفته چون بارداری درسن بالا میگن خطرناکه ...نمیدونم تو دو راهی موندم
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش دنیای آدمبزرگها هم مثل دنیای کودکان همینقدر پاک و مهربانانه بود.
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۴۶ سلام خسته نباشید خواستم از اعضای گروه مشورت بگیرم من 42سالمه ی دختر دارم میخوام برای بارد
جواب سوال 346
سلام
عزیزم نباید برای کار خیر استخاره میگرفتید الانم یک مدت صبر کنید و بعد با توکل به خدا اقدام کنید ان شاء الله فرزند سالم و صالح خدا نسیبتون کنه
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عززیزم مداح کوچولو😊
خیلی خوب اجرا کرد ماشاالله ❤️
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
#تجربه_من ۷۸۰
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
#معرفی_پزشک
بنده متولد ۷۷ هستم 🥰 سال ۹۱ وقتی از مدرسه برگشتم خونه، مادرم گفتن که شوهرت دادیم😐 کلا درک درست و کافی از زندگی و ازدواج نداشتم و فقط علاقم درس خوندن بود. بدون اینکه به حرف من گوش کنن یا نظرمو بپرسن، نشستم سر سفره عقد، البته پدرم نظرش عوض نمیشد و میگفت پسر خیلی خوبیه که الحمدالله الان خیلی راضیم از زندگیم و همسرم😊
همسرم شغل آزاد داشتن با مدرک دیپلم ولی بدجور ورشکست شده بودن و شریکشون سرشون کلاه گذاشته بود. بعد از یکسال، عروسی کردیم و تو اتاق ۱۵متری کنار مادر همسرم اینا زندگیمونو شروع کردیم و من ادامه تحصیل میدادم و همسرم یه مغازه ساندویچی باز کردن.
تحت هیچ شرایطی به بچه فکر نمیکردیم. بعد از ۱ سال به همسرم گفتم جای خالی بچه تو زندگیمون احساس میشه و ایشون راضی شدن و اقدام کردیم. هر ماه با تستهای منفی روبرو بودیم، حرف و حدیث ها و طعنه ها و کم کم دکتر رفتنها شروع شدن و من تنبلی داشتم و همسرم واریکوسل که نظر دکتر بر عمل شدن همسرم بود.
عمل کردیم و دکتر گفت ۲ ماه بعد اقدام کنید ولی تا ۶ ماه بازم منفی بود تا اینکه من مریض شدم، باید اندوسکوپی میشدم قبل اندوسکوپی پرسیدن خانم باردار نیستی؟ من گفتم خیر. دارو دادن تا یه روز قبل اندوسکوپی مصرف بشه.
چون دوره م هر ماه نامنظم بود گفتم قبل مصرف داروها یه تست انجام بدم. در کمال ناباوری مثبت شد. باورش سخت بود. دوتا دیگه انجام دادم و باز مثبت بود.(انشالله این حس قسمت همه چشم انتظارا بشه🤲)
همسرم اون روز خوشبخترین آدم روی زمین بود😇 رفتیم آزمایشگاه و بعد از نیم ساعت گفتن مثبته😍😍
متاسفانه دکترم تازه کار بود و از وقت زایمانم گذشته بود. با عرض معذرت دیگه مدفوع کرده بود، گل پسرم آقامحمدمهدی در ۲۵ فروردین ۹۵ وقتی که من ۱۷ ساله بودم با عمل سزارین بدنیا اومد، با اومدنش خونه مونو ساختیم و کلی برکت معنوی و مالی با خودش آورد.
ولی من افسردگی بعد از زایمان شدید گرفتم و تحت درمان بودم. خدا خیر دنیا و آخرت نصیب دکتر اعصاب و روانم بکنه که واقعا خیلی بمن کمک کردن و گفتن تو ۳ سال کاملا برطرف میشه ولی از بس ایشون ماهر بودن که به ۲سال نرسیده خوب شدم، البته با حمایتهای عاطفی همسرم. (اگر دوستان تبریزی خواستن نام دکتر اعصاب روانم آقای دکتر علی فخاری هست)
محمدمهدی از بس شلوغ بود، کلا دوره بچه خط کشیده بودم و تحت هیچ شرایطی راضی به بچه آوردن نبود ولی همسرم خیلی مشتاق فرزندآوری بود. همیشه میگفتن دوتا پسر، دوتا دختر حتما باید داشته باشیم.
پسرم بزرگ شد و دیگه کلاس اول بود. محمدمهدی میرفت مدرسه و من تو خونه زانوی غم بغل میگرفتم. نکنه بچم تو مدرسه مریض بشه، نکنه بیفته و... هزار فکر مریض کننده دیگه، که با کانال دوتاکافی نیست آشنا شدم و دلیل اینهمه وابستگی رو تک فرزندی دونستم و فرمایشات حضرت آقا هم دلیل دیگر برای آوردن فرزند بیشتر.
خرداد پارسال بازم دوره م عقب افتاده بود و تست بارداریم مثبت بود، من خیلی خوشحال بودم، همش میگفتم خدایا اینم دختر بشه بسمه ولی انگار ناشکری کرده بودم. بعد از ۲۰روز، تو ۸هفته سقط شد و من بازم افسرده شدم. اما خودمو زود جمع وجور کردم و بازم محکم وایسادم، زندگی جریان داشت.
بعد از ۳ماه اقدام کردیم، تستم مثبت شد این دفعه راضی بودم به رضای خدا، هرچی صلاح میدونست منم راضی بودم، تا اینکه تو۳ماهگی رفتم سونو گفتن دختره و من اشک شوق می ریختم، هرکی میدید فکر میکرد بچه اولمونه😅
بر عکس بارداری اولم، خیلی ویار داشتم تا ۵ماه اول فقط میتونستم میوه بخورم ولی به سختیهاش میارزید.
گل دخترم سِتیای عزیزم۱۳ خردادماه ۱۴۰۲ با عمل سزارین بدنیا اومد و کلی روزی معنوی و مالی با خودش آورد.
الان سِتیا خانم ما دوماهه بدنیا اومده و زندگیمون پر از عشق و سراسر محبت شده
اطرافیان همه میگن هم دختر داری هم پسر. همینا کافیه ولی از تصمیم من بجز خدا و همسرم هیچ کس خبر نداره و قرارم نیست بهشون توضیح بدم و به یه لبخند اکتفا میکنم😊
انشاالله لیاقت اینو داشته باشیم سال دیگه برا سومی اقدام میکنیم چون آثار زیانبار تک فرزندی رو تو پسرم دبدم که یه بچه لجباز و عصبی بود. هرچند الان هر از گاهی حسودی آبجی شو میکنه ولی خیلی نسبت بهش تعصب داره و دوسش داره.
ستیا خانم ما شده چشم و چراغ خونه. عشق بابا، همدم تنهایی مادر و رفیق داداشش
امیدوارم بحق دردانه حضرت رباب دامن همه منتظرا سبز بشه و حس خوبی مادری قسمت همه خانومای سرزمینم بشه😍
من الان یه مادر ۲۴ ساله هستم که عاشق درس خوندنم و دوس دارم تحصیلاتم رو از دیپلم به مقاطع بالاتر ارتقا بدم. عاشق مادری هستم و از خدا توفیق میخوام که کمکم کنه در راه تربیت شیعه حضرت علی تا بتونم برای امام زمانمون یار و یاور تربیت کنم
التماس دعای ویژه دارم یاعلی🌹
«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
توجه توجه
فروش فوق العاده لباس کودک
حراج آخر فصل به قیمت خرید😍
قیمت مناسب و کیفیت بالا هدف اصلی پوشاک بی بی نازه
✅ارسال رایگان😍
✅ حراجی های فوق العاده 🥰
🌺اول مقایسه کنید بعد خرید کنید🌺
✅همکاری در فروش هم داریم✅
🌼به ما افتخار بدید و عضوی از مجموعه ما باشید🌼
لینک کانال ما👇
https://eitaa.com/joinchat/3864461629C6e27ff4324
#تجربه_من ۷۸۰
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#وسایل_ضروری
#سختیها
#قسمت_اول
من و همسرم وقتی مجرد بودیم، خیلی کربلا میرفتیم البته کربلایی شدن مهمه وگرنه کربلا رفتن ممکنه باعث رسیدن به امام نباشه...
وقتی پسر اولم و ۴ماهه باردار بودم رفتیم و کل مسیر رو هم پیاده رفتم البته اگر دکترم میفهمید پوست از سرم میکند ولی خوب عشششق بود و والسلام...
اون موقع هوا خنک بود و فقط بعد برگشت سرما خوردم. سال بعد پسرم شیرخواره بود ۷ ماهه تازه غذا کمکی رو شروع کرده بودم با خودم پودر بادام و آرد برنج و نبات برده بودم، تو موکب های کوچیک که گاز داشتن حریره بادوم درست میکردم اون موقع هوا خنک بود و تا غروب ما پیاده روی میکردیم سختیش این بود بعد یه تایمی بچه خسته میشد از کالسکه و باید یه مسیری رو بغل میکردی. سال بعدش پسرم راه میرفت و شیطون بود حساااابی تا غافل میشدیم گم میشد. بخاطر همین بچه ای که تازه راه افتاده رو خیلی باید دقت کنید چون درک خاصی هم از غربت و... نداره.
سال بعدش من ۷ و نیم ماهه باردار بودم اون سال نتونستم پیاده روی کنم کل مسیر رو چون یه بچه دو سال و نیم داشتم خودمم سنگین بودم، اون سال آمادگیش و داشتم که تو عراق زایمان کنم بلاخره ممکن بود...😂 روزی ۳ ساعت بیشتر پیاده روی نمیکردم بقیه مسیر رو با ماشین یا گاری موتوری میرفتم ۳ یا ۴ روزه.
سال بعدش هم دخترم بزرگتر بود به نسبت راحت بود، غذا کمکی هم براش از این آماده ها آورده بودم و تقریبا میشد یه سری از غذا های مسیر رو هم بدم. سال بعدش کرونا بود و گریه و دوری...
سال بعدش رفت و آمد محدود بود و ما یه بچه ۳ ماهه داشتیم با گریه رفتیم لب مرز و با کرم امام حسین بدون پاسپورت بچه سوم، روزیمون شد تا بریم کربلا😭😭
به طور اتفاقی با کاروان خانواده شهدا برخورد کردیم و به لطف شهدای اون کاروان سفر خیلی عالی و معنوی داشتیم البته پیاده روی کم بود چون دیر از مرز رد شدیم😭
تو اون سفر که دخترک کوچولوی ما کولیک داشت، یه شب تو مسیر که گریه میکرد از لای پتو پرت شد زمین و پیشونیش زخم شد و من شاید یه لحظه اضطراب خانم های کاروان امام حسین رو چشیدم😭
خانم های عراقی دوره ام کردن و پارچه متبرک به سر بچه بستن و الحمدالله بخیر گذشت...
سال بعد هم بچه سوممون راه میرفت 😂 و یه پا مهد کودک بودیم برا خودمون...
امسال هم انشالله اگه آقا لیاقت بدن با یه تو راهی و ۳ تا دیگه قراره راهی بشیم...
چندتا نکته:
اول اینکه من اگه با این شرایط بچه هام رو بردم از اول با همسرم عهد بستیم هر اتفاقی افتاد بچه هامون فدای بچه های امام حسین شدن این دیگه نهایت اتفاقیه که میتونه بیوفته...
مثلا یه سال وقتی برگشتیم همه با هم مریض بودیم و تو درمانگاه ۴تایی سرم زده بودیم، بچهها هم خیلی کوچیک بودن...
یه سال فقط یکی از بچه ها مریض شد...
من خودم معده حساسی دارم سریع مسموم میشم اون سال که دخترم ۳ ماهش بود وحشتناک مسموم شدم و...
یه سال غیر اربعین ما رفتیم که تو مرز من و دخترم با ون تصادف کردیم و رو ویلچر با دوتا بچه تو بغلم و پسرم که کنار باباش بود راهی کربلا شدیم...
سفر کربلا از قدیم علما هم گفتن سفر سختیه ولو اینکه تو با هواپیما بری با بهترین هتل و ....
ما هیچ کدوم از سفر ها رو هوایی نرفتیم تا مرز با ماشین خودمون که البته مدلش خیلی خیلی پایینه ولی به لطف امام حسین برکت داره رفتیم بعدشم توکلت و علی الله
من کلا آدم سخت گیری نیستم بخاطر همین استرس بی خود به همسرم وارد نمیکنم هر اتفاقی هم میوفته با سعه صدر و آرامش مدیریت میکنم ... البته غر غرو هستم ولی از ترس اینکه امام حسین راه مون ندن تا جایی که بشه اصلا غر نمیزنم...😅
بچه ها آینه پدر مادرشون هستن ما با اخلاق خوش تو سخت ترین شرایط و گرمترین هوای ممکن با شوخی و خنده و آب بازی لحظات سخت رو میگذرونیم بخاطر همین هر سال قبل رفتن نظرسنجی میکنیم بچه ها با التماس از ما میخوان که همراهمون بیان کربلا...🥺
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۸۰
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#وسایل_ضروری
#سختیها
#قسمت_دوم
لوازم مورد نیاز هم که تا جایی که میشه چیز اضافه نباید برد، ۳ دست لباس خنک برا بچه ها، دو دست لباس برا پدرمادر البته منظورم یه دست بیرونه یه دست راحتی. من چون ممکنه لباس هام موقع عوض کردن پوشک نجس بشه دو دست لباس، میارم که هم راحت باشه هم مناسب بیرون. دمپایی هم برا همه کفش ها رو بذارید تو مرز😉
آبلیمو، عسل،زنجبیل،آلو، اگه بودجه برسه اندکی مغز، یه بسته بیسکوییت رنگارنگ البته چون تعداد بچه ها زیاده وگرنه کمتر
دارو تو عراق هست ولی من همیشه شیاف و دارو های اضطراری برا تهوع و اسهال و تب و سرفه و آلرژی و سوختگی برا کوچیک و بزرگ همراهم میبرم.
یه فلاکس کوچیک از اون یه لیتری ها همراهم هست هر روز توش آبلیمو عسل خنک درست میکنم و شبا یه کم دمنوش سرماخوردگی به همه یه فنجون میدم برا پیشگیری از مریضی.
تفنگ آبپاش برا بچه و یه سری کاغذ و چندتا مداد هم برا سرگرمی، بچه دار ها حتما حتما کالسکه یا ویلچر داشته باشید.
اگه بچه تون پوشکی نیست حتی من میگم پوشک سایز بزرگ داشته باشید، بچه ها آب زیاد میخورن، ممکنه شب ادراری بگیرن یا اسهال بشن یا اگه دستشویی دور بود یا اگه تو ترافیک بود ماشینتون ... پوشک داشته باشید که تو شرایط اضطرار بتونین استفاده کنید.
حوله اینا هم اصلا لازم نیست چفیه خوبه و در کسری از ثانیه همه چی خشک میشه...
بچه ها رو تند تند حموم نکنید چون بدنشون عادت نکنه به گرمای اونجا زود گرما زده میشن از طرفی هم بچه ها رو شب حموم نکنيد، ببرید زیر باد کولر گازی مریض بشن.
کباب سرد اصلا نخورید این و از یه نفر که صدبار مسموم شده تو کربلا بپذیرید😂 و آب غیر بسته بندی استفاده نکنید، شربت های غیر ایرانی معمولا به مزاج ما ها نمیسازه...
بچه ها اگه بی اشتها بودن به زور غذا و... ندید که بعدش خودتون پشیمون میشید😩😄
خیلی ازتون التماس دعا دارم برا اینکه امسال هم آقا ما رو به قافله اربعین برسونن😭
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
🔻تا کی میخوای شاهد رشد بقیه باشی😮
🔻وقتشه کانال خودتو راه بندازی و کسب درآمد کنی😎💰
🔅 صفر تا صد طراحی و ادیت با گوشی رو یادت میدم😉
🔆 صفر تا صد کانال داری هم بهت یاد میدم که درآمدتو استارت بزنی🤓
🔻همین الآن بیا داخل کانال و پیام سنجاق رو ببین کلی آموزش رایگان گذاشتم برات
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3404726525Cbbee6a7c22
.
#تجربه_من ۷۸۲
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#سختیها
#قسمت_اول
من پارسال قسمتم شد رفتم اربعين كربلا، قبل از اينكه روزي ما بشه بريم كربلا، مامانم به همسرم گفتن شما اگه ميخوان برين، اربعين برين. فاطمه و سيدعلي رو من مراقبشون هستم. همسرم هم از مرز شلمچه قبل از اينكه ما قصد رفتن به كربلا كنيم، رفتن كربلا...
ما قبلش براي سيدعلي گذر موقت گرفته بوديم و اجازه خروج از كشورم همسرم به من تو محضر دادن چون خيلي دلمون ميخواست بريم كربلا اما به همسرم گفته بودم شما برو من وايميستم إن شاء الله سال بعد باهم ميريم.
همسرم كه رفت، من دلم طاقت نياورد برادرم و خانومش و فرزندش و خواهرم و همسرشون و پدرم قرار گذاشتن با ماشين برن و من و مامانم و سيدعلي بمونیم.😒
داداشم و خانوادشون يكبار درخواست گذرنامه كرده بودن، ٢٠ روز گذشته بود ديدن نمياد درخواست گذر موقت كردن منم گذرنامم مهلتش تمام شده بود تو اخبار گفته بودن مهر ميزنند😇
همون روزي كه خانم داداشم داشتن ميرفتن گذر موقت بگيرن، قرار بود بعد از ظهرش راه بيوفتن و ما را با خودشون نبرن...
منم همراهشون رفتم اداره گذرنامه با خودم گفتم من تلاشم ميكنم، حالا ميرم گذرم رو مهر ميزنم، شايد آقا من و سيد علي هم طلبيدن كربلا...
ساعت ١١ ظهر بود كه از اداره گذرنامه اومديم، بابام مرخصي ساعتي گرفته بودن زود اومده بودن خونه كه وسايل جمع كنند برن... وقتي فهميدن من اداره گذرنامه بودم، باورشون نميشد من بچه ٣ماهه رو بر داشتم با زندادشم و سيدامير علي اسنپ گرفتيم و رفتيم جايی به اون شلوغي(وحشتناك شلوغ بود و صف گذرنامه تا خيابان پيروزي اومده بود) و موفقم شديم و دسته پر برگشتيم😁
ديگه هر جوري بود دلشون رحم اومد و راضي شدن ماهم بيايم.
سيدعلي ٣ماه ١٥روزش بود و همراه ماهم برادرم هم بودن كه فرزندشون ٣سال نيمش بود به اسم سيداميرعلي، البته پدر و مادر و خواهرم و همسرشونم و خانوم دادشم هم بودن ولي بچه فقط اين دوتا بودن
به خاطر بچه ها كه گرما زده نشن از مرز باشماق رفتيم. ساعت ٣شب بود كه از مرز رد شديم و اونجا به شدت سرد بود كه كاپشن تن بچه ها كرديم. اين درحالي بود كه مرز مهران از شدت گرما آب پاشي ميكردن و مرز ٣روز بسته بودن كه از ازدحام كم بشه
فاصله از مرز باشماق تا كربلا خيلي زياده
ما ساعت حدودا ٦صبح بود سوار وَن شديم به سمت سليمانيه و از اونجا دوباره ون گرفتيم به سمت كاظمين و از كاظمين تا كربلا يك ون ديگه گرفتيم.
از مرز باشماق، هيچ ماشيني مستقيم به كربلا نمياد و هزينشم تقريبا ٤ برابر مرز مهران هست ولي اين خوبي داره كه هم خنكه و هم خلوت كه باعث شده بود بچه ها گرما زده نشن.
ما ساعت ٦ كه از مرز راه افتاديم تقريبا ٨ رسيديم سليمانيه و ٨ام به سمت كاظمين حركت كرديم كه ٦بعداز ظهر رسيديم
كاظمين، هوا به شدت گرم بود و من تن بچم يك ركابي و شورت كرده بودم كه از حال نره و دائم پاهاش ميشستم.
نماز مغرب و عشا رو كاظمين خونديم و زيارت مختصري كرديم و ساعت حدودا ١٠ شب از كاظمين به سمت كربلا راه افتاديم خود عراقي ها ميگفتن دو ساعت بيشتر راه نيست ولي يك ترافيكي به شدت سنگين و بي سابقه اي بود كه ما ٦ صبح رسيديم كربلا اونم تو ترافيك و دود...
ترافيك انقدر زياد بود كه تقريبا ماشين ها ميلي متري حركت ميكردن... تو اين مسير ماشيني كه ما سوار شديم بعد ٢ساعت خراب شد، مجبور شديم تو دود و ترافيك كنار جاده پياده بشيم و كرايه مون پس داد😒
پليسي كه تو جاده بود چون ديد ما نوزاد همراهمون هست، يه ماشين مجبور كرد كه ما رو سوار كنه، چون هيچ ماشيني تقريبا خالي رد نميشد.
راننده اين ماشينم يك فرد به شدت بد اخلاق و بي اعصاب و از اونايي كه اصلا رحم و مورت حاليشون نميشه بود تا ساعت ٣صبح تو ترافيك و دود گرما بوديم و بچه من از شدت گرما بي تاب شده بود ولي اصلا حاضر نشد كولر روشن كنه، تازه وسط جاده كه آب ميدادن براي خودش و كنار دستيش برميداشت ولي به ما نميداد.
همه داشتيم از تشنگي هلاك ميشديم، يك وانت كه كنار ما همزمان رد ميشد، چند تا پسر نوجوان بودن. من چون يكم عربي بلدم، بهشون گفتم خيلي تشنه مونه و يكم آب بدين كه ٣تا از آب هاي خودشون دادن به ما 😍
اين آقا راننده بي اعصاب حتي براي سرويس بهداشتي هم نگه نداشت، كه تو اين اوضاع من دستشويي داشتم. پدرم بهش گفتن نگه داره، اونم در جواب گفت اگر پياده شدين و ترافيك باز شد من منتظر نمي مونم و ميرم و منم با اميد به اينكه ترافيك هست، پياده شدم و رفتم.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۸۲
#سفر_اربعین_با_فرزندان
#سختیها
#قسمت_دوم
بعد حدود ٣ دقيقه، ماشين حدود ١٠ متر رفته بود جلو، دوباره سوار شديم ولي برادرم نبود تو ماشين، بقيه گفتن نديديش گفتم نه گفتن پشت سر شما پياده شد كه آب بياره و در همين حين جاده اي كه از ١٠شب تا ساعت٣صبح قفل بود يه دفعه باز شد و ماشین راه افتاد، هرچي به اين راننده گفتيم نگه داره، يكي جامونده، اما كو گوش شنوا...
١٥ كيلومتر رفت جلو و دوباره جاده قفل شد، ما كه طاقتمون طاق شده بود از ماشين پياده شديم و نگران برادرم كه نه موبايل همراهش بود و نه پول و نه مقصد ميدونست كدوم موكب هست.
رفتيم نماز صبح رو تو موكب عراقي ها خونديم و شروع كرديم به پياده روي حدود ٢٠ دقيقه پياده روي كرديم.
ديديم جاده باز شده، سوار اتوبوس هاي عراقي شديم و يك مسير با اتوبوس رفتيم. چون هوا گرم بود ما شرايط پياده روي با بچه نوزاد نداشتيم.
جلوی ايست بازرسي، اتوبوس ایستاد. گفتن از اينجا به بعد اتوبوس حق نداره رد بشه، اون طرف ايست بازرسي سوار موتور هايي كه پشتش قفسه دارن شديم، ٦نفر آدم بزرگ بوديم با دوتا بچه و دوتاكالسكه و٧تا كوله و غصه برادرم كه جامونده😔😔
بين ما فقط سيدامير علي غصه نميخورد و به مامانش ميگفت باباعلي به حرف حاج آقا گوش نكرده جامونده و گم شده...
به هربدبختي بود رو همديگه سوار شديم و ايست بازرسي بعدي پليس ها نزاشتن رد بشيم چون ايراني بودم و تو اون جاده تقريبا يكم با ايراني ها مشكل داشتن...
دوباره پياده شديم و بعد ايست بازرسي موتور ديگه كرايه كرديم و ورودي شهر كربلا پياده شديم... 😍
چون دو روز به اربعين بود شهر بسته بودن و نميذاشتن ماشين داخل شهر بشه و بقيه مسير كه حدود ٣ساعت طول كشيد، پياده رفتيم. هوا به شدت گرم بود.
براي جلوگيري از گرما من پارچه طوري سفيد همراهم آورده بودم و اون خيس ميكردم مينداختم رو كالسكه سيدعلي تا گرما زده نشه، انقدر هوا گرم بود كه هر ٥ دقيقه اينكار ميكردم😢
عنايتي كه امام حسين تو اين سفر به من كردن اين بود كه بچه من تو اين ترافيك وحشتناك از كاظمين و تا خود ورودي كربلا خواب بود و اصلا بيدار نشد، من بچم از اونايي كه شب تا صبح نميشه دستش بزني بيدار ميشه و هر ١ ساعت شير ميخوره و... 😶
به هر بدبختي بود همسرم تو كربلا پيدا كرديم و ماجرا رو تعريف كرديم...
برادرم با موبايل يكي از عراقي ها به واتساب خانومش پيام داده بود و مكان رو پرسيده بود. دو ساعت بعدم به خط عراقي همسرم زنگ زدن و قرار گذاشتن كه بيان جاي ما و ساعت ٣ونيم ظهر بود كه رسيدن...
برادرم چون پول نداشتن سوار ماشين هاي حشدالشعبي عراق شده بودن كه رايگان مسافر حمل ميكردن.😅
سفر به شدت پر ماجرايي بود كه من خلاصه كردمش و اين فقط يك قسمت از سفرمون بود.
ان شاء الله اگر روزيمون بشه، اربعين امسالم ميخوايم بريم اگر آقا بطلبمون♥️😇😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
🎥 ❌کلیپ مصاحبه با خانمی متأهل که به علت پوشش نامناسب در دام روابط اشتباه افتاد!❌
⭕️ برای مشاهده این کلیپ در کانال زیر عضوشوید:👈🏻
https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957
👤 من یک مددکار هستم که در زمینه آسیبهای اجتماعی فعالیت میکنم.مطالبی که در کانال بنده مشاهده میکنید بدون واسطه و دسته اول هستند.
https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957
⛔️ مطالب کانال در مورد تجربیات مصرف مشروبات الکلی،مواد مخدر،خیانت،طلاق و...
میباشد که دانستن این تجربیات و آگاهی از این آسیبها میتونه به خیلی از افرادی که در این زمینه ها آسیب دیده اند و یا اطرافیانشون گرفتار این جور آسیبها هستند کمک کنه.
❗️اگر تو هم دوست داری این روایت های جالب رو ببینی و بدونی توی این جامعه چیا میگذره توی کانالم عضو شو:👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957