eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
16.9هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
راه های افزایش شیر مادر... 👈 طبق گفته ی اعضا، فقط مادرانی که فرزند دختر دارند، از رازیانه برای افزایش شیر استفاده کنند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
در مورد قناعت تو زندگی، می‌خواستم چند مورد رو که خودم تو زندگی رعایت میکنم، بگم شاید بدرد دوستان بخوره. من سه تا بچه دارم. هزینه خرید لباس تو خونه بسیااااار پایینه. یک به این دلیل که لباسای خواهر زاده ها و برادرزاده هام رو که براشون کوچیک شدن و در حد نو هستن، استفاده میکنم و لباسای بزرگ رو هم نگه میدارم برا وقتی سایزشون شد، استفاده کنن. این ارتباط دو طرفه است و گاهی من لباسایی رو که نمیخوام میدم به اونا. دوم هم اینکه من تا اندازه ای خیاطی بلدم و همین باعث شده که بشدت این هنر بدردم بخوره تو زندگی. سر زانوی شلوارهای پاره شده ی بچه ها رو خیلی تمییز و قشنگ استیکر میزنم، گاها لباس پسر بزرگم رو که ۹ سالش هست و براش کوچیک شده، کوچیک میکنم و اندازه پسر دو سالم میکنم و تنش میکنم. لباسای تابستونه رو که آستین کوتاه هستن، پاییز آستین بهشون میزنم و پاییزه میشن برا استفاده. چون اگه بخوام بر دارم برا سال دیگشون، چون تو سن رشد هستن براشون کوچیک میشه. خانواده خودم و خانواده همسرم چون اهل خیاطی نیستن، اضافه های پارچه لباسایی رو که خیاط براشون دوخته میدن به من و من به راحتی و با کمی خلاقیت لباس های زیبایی برا دخترم میدوزم. لباسای خودم که گاهی تنگ شدن و یا به هر دلیلی نمیخوامشون، لباس جدید و زیبایی از توشون برا دخترم درمیارم. جاهایی از لباسای بچه هام که سوارخ میشه و لباش هنوز نو و تمییز هست، با یه گلدوزی ساده میپوشونمش و از نو استفاده میکنیم. حتی بلدم لباسی رو که تنگ شده رو چطور گشاد کنم و یا اگه کوتاه شده چطور بلند کنم که به زیبایی لباس هم آسیبی نرسه و حتی لباس جدیدی از توش بیرون بیاد. گاهی هم که نیاز باشه با خرید دو سه متر پارچه با کیفیت، چند دست لباس برا بچه هام میدوزم. الحمدلله که خدا نعمت خیاطی رو بهم داده و حتی خیلی وقتا جاهایی که باید کادو بدم با یه مقدار پارچه، چیزی میدوزم و سوغات میدم و اینجوری تو هزینه ها صرفه جویی هم میشه.خیلی از وسایل سیسمونی بچه هام رو هم خودم دوختم. خرابی های خونه رو هم حدالامکان شوهرم تعمیر میکنه تا تو هزنیه ها صرفه جویی بشه. الحمدلله شوهرم با وجود اینکه هیچ دوره ای هم ندیده ولی از لوله کشی و برق کشی و تعمیرات وسایل برقی و... خودش انجام میده. اسباب بازی های بچه هام هم غالبا مال خواهر زاده هام هستن که بزرگ شدن و دیگه نیازش ندارن و هر اسباب بازی تو دست بچه هام ده بار خراب میشن و شوهرم با خلاقیت دوباره بازسازیشون میکنه و به چرخه بازی برشون میگردونه 😄. بافتنی هم تا حدودی بلدم و برا، زمستونشون کلاه و شال گردن و عروسک و گاهی لباسی هم میبافم. خیلی از وسایل تزیینی خونه مون کار دست خودمونه اونم با حداقل قیمت. هنر شدیدا تو زندگی و صرفه جویی در هزینه ها بدرد میخوره. خودم هم چون چادری هستم، برا لباس بیرونی زیاد هزینه نمیکنم😅 و لباسای خونگیم رو هم غالبا خودم میدوزم. تا لباسی جون داشته باشه ازش کار میکشیم و هروقت عمرش رو داد به شما تبدیل میشن به دستگیره های خوشگل😅 و یا کهنه برا تمییز کاری و نظافت. کلا دور ریز نداریم😂 حتی جورابامونم تا چندین دفعه بخیه نشن دور انداخته نمیشن😁 شدیدا توصیه میکنم حداقل خیاطی رو در حد رفع نیاز خونگی یاد بگیرید. الحمدلله رب العالمین 🤲 خدایا شکرت بابت این همه نعمتی که به ما دادی 🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سلام خواهشااین مطلب روداخل کانال قراربدین خیلیهااین مشکل رودارن وخودشون خبرندارن خیلی ازدکترهاهم هنوزباسلیاک آشنایی کامل ندارن بایدازنظر متخصص گوارش بررسی بشه تادلیل خیلی ازسقطهای مکررو نازاییهای بی دلیل مشخص بشه 👇
‌🔻ارتباط بین بیماری سلیاک و ناباروری چیست؟ در طول 10 سال گذشته، چندین مطالعه نتایج متناقضی را هنگام بررسی ارتباط بین بیماری سلیاک و ناباروری یافته اند. برخی از مطالعات نشان داده اند که زنان مبتلا به بیماری سلیاک تشخیص داده نشده ممکن است مشکلات باروری داشته باشند، در حالی که برخی دیگر نشان داده اند که افزایش خطر ناباروری وجود ندارد. مشخص نیست که آیا مسائل تغذیه ای (سوء جذب) که در بیماری سلیاک درمان نشده رخ می دهد ممکن است باعث مشکلات تولید مثل شود یا اینکه سیستم ایمنی ممکن است مقصر باشد. با این حال، مطالعه‌ای که اخیراً در Human Reproduction منتشر شده است ، نشان می‌دهد که وقتی یک زن مشکلات تولید مثلی دارد، پزشکان در برسی ها حتما بیماری سلیاک تشخیص داده نشده را در نظر بگیرند. این مطالعه سوابق پزشکی 6319 زن را که از طریق ثبت ملی بیماران دانمارکی مبتلا به بیماری سلیاک شناسایی شده بودند با سوابق 63166 زن که این بیماری را نداشتند مقایسه کرد. محققان شانس و زمان بارداری، تولد نوزاد زنده و مرده، حاملگی مولار و خارج رحمی و سقط جنین را بررسی کردند. این مطالعه نشان داد که وقتی زنان مبتلا به بیماری سلیاک تشخیص داده نشده داشتند در هر 1000 بارداری 11 سقط جنین بیشتر و در هر 1000 بارداری 1.62 مرده زایی بیشتر داشتند. در دو سال قبل از تشخیص بیماری سلیاک، زنان نیز کمتر باردار می شدند و در هر 1000 حاملگی 25 بار کمتر باردار مش شدند  خطر کلی مشکلات بارداری در زنان تشخیص داده نشده در مقایسه با زنانی که بیماری سلیاک نداشتند، 15 بار در هر 1000 بارداری بیشتر بود. نتیجه این بود که بیماری سلیاک تشخیص داده نشده می تواند منجر به مرده زایی و سقط جنین شود، اما تشخیص تفاوت ایجاد می کند. 🔻بیماری سلیاک، ناباروری و زنان برخی از محققان دریافته اند که شیوع بیماری سلیاک در زنان با ناباروری غیرقابل توضیح بیشتر از جمعیت عمومی است. شواهد حاکی از آن است که زنان مبتلا به بیماری سلیاک تشخیص داده نشده در معرض خطر زایمان زودرس و سقط خود به خود هستند. مطالعات نشان داده است که زنان مبتلا به بیماری سلیاک بیشتر در معرض خطر ابتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک و اندومتریوز هستند. بسیاری از متخصصان بیماری سلیاک توصیه می کنند که زنان مبتلا به ناباروری غیرقابل توضیح برای بیماری سلیاک غربالگری شوند. در بریتانیا، موسسه ملی بهداشت و مراقبت عالی (NICE) آزمایش بیماری سلیاک را در زنان با کاهش باروری غیرقابل توضیح یا سقط مکرر توصیه می کند. 🔻بیماری سلیاک، ناباروری و مردان مردان مبتلا به بیماری سلیاک ممکن است اختلال عملکرد غدد جنسی داشته باشند که می تواند مشکلات باروری را پیچیده کند مشکلات منی (به ویژه مورفولوژی اسپرم) که در مردان مبتلا به بیماری سلیاک یافت می شود پس از پیروی از رژیم غذایی بدون گلوتن بهبود یافته اند مطالعات اخیر کمی در مورد بیماری سلیاک و ناباروری مردان انجام شده است. 🔻حساسیت به گلوتن غیر سلیاک و ناباروری فقدان اطلاعات علمی و مطالعات تحقیقاتی در مورد ارتباط بین حساسیت به گلوتن غیر سلیاک (NCGS که معمولاً به عنوان "عدم تحمل گلوتن" نیز نامیده می شود) و ناباروری وجود دارد. در حالی که تحقیقات باید انجام شود، تصور می‌شود افرادی که حساسیت گلوتن غیر سلیاک دارند، احتمالاً در معرض افزایش خطر مشکلات تولید مثلی هستند. با این حال، ارتباط بین NCGS و ناباروری هنوز شناخته یا اثبات نشده است.   یک برسی موردی نشان داد که یک رژیم غذایی سخت بدون گلوتن ممکن است باروری را برای مبتلایان به NCGS بهبود بخشد. ترجمه و جمع آوری ( نریمان صوفی عباسی) https://eitaa.com/Celiac_1402
سوال ۴۶۵ سلام ستایش جان سلام خدمت خانمای گل تحرک اسپرم شوهرم کمه قصد بارداری دارم اگه راهکاری دارین لطفا راهنمایی کنید 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال۴۶۶ سلام آره دختر منم یه ماهشه‌ همینطوره میگن گرمیه و منم گرمی نمی‌خورم بعد دیدم رو بالش با جنس پشم شیشه ک می‌خوابه بیشتر میشه جوش هاش‌ بالششو عوض کن یواش یواش میره جوشاش 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال۴۶۷ سلام ببخشید دکتربرارشد دخترم۱۳ سالش هس قدش خیلی کوتاهه اگه کسی قم میشناسه بهم معرفی کنه ممنون میشم 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سلام عرض ادب خانمی که دکتر برا رشد دخترشون درقم میخواستن ،دکتر فررانه سادات امینی نژاد من پسرم و بردم پیششون تحت درمانن 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
۸۵۳ من متولد ٦۲ هستم و ۱۳٨۷ به طور سنتی ازدواج کردیم، با ساده ترین مراسم، اون موقع ها همسرم دانشجوی عمران در مقطع فوق لیسانس بودن و من یک سال از دانشگاهم مانده بود و برای همین نه شغلی،نه درآمدی و نه حتی سربازی رفته بودن ولی با این وجود ازدواج کردیم و سه سال در یکی از طبقات پدر شوهرم زندگی کردیم. سال دوم زندگیم دخترم به دنیا آمد😘 و آن موقع ها هم همسرم سرباز بودن و به برکت به دنیا آمدن دخترم، سربازی همسرم به طور معجزه آسایی هشت ماه شد و سریع رفتن سرکار. دخترم که دو سال و سه ماهش بود پسرم خداخواسته به دنیا آمد😍 پسری پر از انرژی🤪 و بعد از پنج سال دوباره خداوند یک فرشته کوچولوی دیگه بهمون هدیه داد یه دختری شیرین زبان 🥰 من هر روز بابت وجود این فرشته ها خداروشکر میکنم. من مادر پر انرژی و فعالی هستم، از خیاطی برای خانواده تا نقاشی رنگ روغن و ورزش ... البته به استعدادها و توانایی بچه هام دقت می کنم، مثلا دختر بزرگم حافظه شنیداری خوبی داره اگر یک بار مطلب کتاب را بخواند سریع حفظش می کند پس من روی این زمینه سرمایه گزاری کردم و با وجود بیش فعالی و عدم تمرکزش😫 مرتب از کتاب خانه براش کتاب می گرفتم هم لذت می برد هم عاشق نوشتن شده بود🤓 پسر ۱۱ ساله ام که استعداد دست ورزی دارد به خلق کارهای الکترونیکی سوقش دادم و با همت و عشق خودش ربات های بی نظیری می‌سازد. دختر ۵ ساله ام که عشق نقاشی کردن هست و کاردستی های خلاقانه و نقاشی های فوق العاده انجام میدهد و سعی میکنم برای اینکه به اهدافشان برسن در کنارشان فعالیت کنم تا انرژی بگیرن. هر روز برنامه ریزی می کنم و یک تقویم دارم که فعالیت های روزانه خودم را می نویسم از اذکاری که باید بگم از فعالیت های خیاطی که باید انجام بدم و اینکه امروز با بچه ها چه فعالیتی انجام بدم من بعد از بچه سومم لوله هام بستم و الان پشیمانم. وقتی میبینم دختر ها و پسرم چقدر مودب و مهربان و اهل عبادت و کمک حال پدر و مادر هستن با خودم میگم کاش می توانستم بچه های دیگه ای به دنیا بیارم تا روی زمین افراد بیشتری عبادت خداوند را انجام بدن، خداوند من را ببخشد که این توفیق را از خودم گرفتم باتشکر از این کانال که در ترویج این کار بزرگ مردم را ترغیب می‌کنید. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سلام عزیزم وقت شما بخیر پیرو سوال ۲۸۱ باید به این مادر مهربون عرض کنم که خواهر خوشگلم سلام میدونم حالت بده و داری شرایط سختی رو میگذرونی ولی اول می‌خوام بدونم که چرا اینقدر ناراحتی؟ بزرگ کردن بچه به نظرت کار سختیه؟ از لحاظ مالی مشکل دارید برای بزرگ کردن بچه ؟ 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
جواب سوال 374 سلام عزیزم خوبی منم مثل شما بودم تنها راه برای اینکه رود باردار بشید استرس هست اگر استرس رو از خودت دور کنی بهت قول میدم سریع باردار بشی خودتو بیخیال بگیر بگو من اقدام میکنم به امید یک بچه سالم و صالح بقیش با خدا تمام بعدش شدم که شدم نشدم حتما خیرم تو اینه استرس بدترین چیزه که باعث میشه دیر بگیره 😍 ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
۸۵۴ من زهرا سادات هستم، آخر های سال تحصیلی ۸۲ بود که خودم برای امتحان های نهایی آماده میکردم، همیشه جز نفرات برتر مدرسه و آزمون های نمونه دولتی بودم به چیزی جز درس و کنکور فکر نمی‌کردم. که روزی در مسجد خانمی من و مامان دیدن و گرم صحبت شدن. چون دبیر بودن کتاب زیستم را از من گرفتن و به این بهانه با من چند کلمه صحبت کردن و شماره گرفتن. بعد مامانم دو زاری منُ جا انداختن که چرا شماره دادی😂😂 منم که گول خوردن خودم را دیدم گفتم خب اشکالی نداره زنگ زدن میگین دخترمون میخواد درس بخوونه، کنکور قبول بشه 😌😌 فرداش زنگ زدن، برادر خانم دبیر یه سید ۲۴ ساله، دانشجو فوق لیسانس حقوق خصوصی در تهران بودن غیر از خواهر دبیر یه خواهر دانشجو پزشکی و دو خواهر دوقلو هم سن من داشتن... خانواده خیلی مذهبی و... طی ۴ الی ۵ جلسه صحبت هم من پسندیدم، هم پدر و مادرم، بلاخره عقد کردیم اگرچه حرف و حدیث اطرافیان که دخترتون شوهر میدین هیچی قبول نمیشه و... بود، لطف الهی و با تلاش بسیار زیاد و ...رتبه ۴۰۵ منطقه یک بدست آوردم خواهر های دوقلو هم یکی ۷۸ شدن، یکی ۵۷۰ منطقه یک... تا سال ۸۹ که درس میخوندم احساس نیاز به فرزند نمیکردم، اگرچه با درس ها و بخش های سنگین دندانپزشکی امکان پذیر نبود یا اون موقع دستور جهاد نبود 😉 وگرنه هر سختی در برابر جهاد باید کنار گذاشته بشه... سال ۹۰ با شروع طرح دندانپزشکی در حوالی مشهد، باردار شدم. بهمن ماه سال ۹۰ بود که سید علی دنیا آمد یه پسر بسیار زیبا و باهوش و شلوغ کار🤦‍♀ با پایان طرح برای تخصص خوندم و قبول شدم و در دوره سنگین تخصص دخترم فاطمه سادات به دنیا آمد، یه دختر آرام مهربان باهوش... سختی زیادی داشت اما خودم فرزند خیلی دوست داشتم و نمیخواستم اختلاف سنی زیاد داشته باشند. با پایان دوره تخصص و قبولی در امتحان بورد به عنوان هیئت علمی دانشکده مشهد پذیرفته شدم، گروه رشته تخصصی مون سختگیر بودند و من که برنامه برای فرزند بعدی داشتم درمانی مشهد ترجیح دادم البته که خیلی از لحاظ علمی و فرهنگی پیشرفت مالی... به ضررم شد و اصلا هیئت علمی با درمانی قابل مقایسه نبود، فرزند سومم در طرح تخصص فروردین ۹۸ دنیا آمد. در همه این سالها الحمدلله مامان بابا و پرستار بچه ها کمکم کردند البته بدون سختی نبود، گاهی یه دفعه پرستار بچه‌ها میگفت نمیتونم دیگه بیام گاهی پرستار از شرکت میگرفتیم و وسایل خونه غیب میشد و فکر می‌کردند ما متوجه نمیشیم😬 طرح تخصصم به کرونا خورد و خیلی مرخصی گرفتم ساعت حضور و غیاب هم خیلی کم داشتم🤦‍♀ به طوری که ۵۵ روز فقط برای کمبود ساعت روزانه به طرح اضافه شد ۴ ۵ ماه هم برای مرخصی ها😆😆 بعد طرح دو الی سه روز سرکار میرم. فرزند چهارم که یه پسر خوش اخلاق و خنده رو است از دو ماهگی با من به همراه دخترم یا پرستار یا مامان جونم مطب میاد الان که سرد شده پیش مامان و پرستار خونه میذارمش روزهای های که خونه هستم بعد از اینکه سیدعلی و فاطمه سادات مدرسه میرن کمی دور و بر خونه مرتب میکنم و غذا رو به راه... البته متأسفانه خیلی غذای رستورانی می‌خوریم، مخصوصا روزهایی که سرکارم. مامانم هم خیلی در غذا کمکمون میکنند و اگر بچه ها خیلی ریخت و پاش نکنند یه دو ساعت میتونند در بچه داری کمکمون بکنند به شرط اینکه بچه ها خیلی به شلوغ بازی و ....مشغول نشن😡😀😀 گاهی با یه خواب کوچک پیش از اذان با پسر کوچکم لذت بچه داری و خانه داری را می چشم. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۵۴ بعد از ظهر ها مخصوصا در ایام ولادت و یا شهادت حتما برنامه روضه، جشن،حرم جلسه قرآن مسجد داریم و حداقل هفته یک یا دو بار این توفیق وجود دارد بچه ها هم عاشق این روضه رفتن ها یا گرفتن ها هستن و کلی با رفقاشون بازی می‌کنند. همسرم هم اغلب پسر بزرگم سید علی را جلسات شعر(چون شاعر آیینی بسیار قوی به لطف خدا هستن ) و یا دفتر وکالتشون برای کمک در کارهای دفتری می‌برند. اما سید علی شلوغی های خاص🥴خودشُ داره که صبر زیادی می‌خواهد، در کنار اون بسیار توانایی ها و قدرت حافظه و یادگیری بالایی داره، ۶ ساله بود که دو بار قهرمان سنگنوردی استان شد. جز ۳۰ قرآن رو هفت سالگی حفظ کرد که چند بار نفر اول ناحیه شد اما بعد از اون نتونستم جذبه ای برای افزایش محفوظات قرآنی ایجاد کنم. الحمدلله همسرم خیلی اهل مسافرت هستند غیر از سه سفر خانوادگی اربعین که خودش سفرنامه ای هست چندین سفر خانوادگی کربلا و کیش و قشم، بندرعباس، بوشهر، یزد، شمال، تهران، قم، آبادان، خرمشهر و اهواز داشتیم. گاهی سفرهای اردوهای جهادی خانوادگی به همراه خواهران همسرم که الان هر سه از اساتید دانشگاه علوم پزشکی مشهد هستن به اتفاق فرزندانشون و خواهر بزرگ واسطه ازدواج ما (همسر ایشان پزشک هستن) می رویم که انرژی خاصی برای بچه‌ها و خودمان جذب میکنیم. در کنار شیرینی بچه داری تلخی های هست که طعم شیرینی بیشتر کرده که از جمله شکستن آرنج سید علی از سه نقطه در سه سالگی و جراحی بسیار سخت که الحمدلله کاملا سالمه اگرچه احتمال عوارضی مثل قطع عصب دست وجود داشته. بستری های مکرر سید علی هم به علت تب بالا و ... از اون اتفاقاتی هست که قدر سلامتی بهتر میشناسیم. تمام فرزندانم هم به خاطر ناسازگاری خونی ایکتر همولیتیک(زردی ناشی از لیز گلبول های قرمز) می‌گیرند و این موضوع در زمان فاطمه جان خیلی سخت شد که اولین بار با بستری در بیمارستان یه هفته مواجه شدم و برا خودم کمی ناشناخته بود، دو فرزند بعد از فاطمه سادات همون ساعات اولیه تولد برای زردی nicu رفتن و من خیلی آگاه و راحت با این موضوع کنار آمدم و اصلا نگرانی نداشتم. دخترم فاطمه سادات در یه سالگی، بیماری سختی گرفت که یه هفته بستری بود و ۶ ماه دارو مصرف می‌کرد. یه شهید ۲۰ هفته هم قبل فرزند چهارم داشتم که بارداری پنجمم(فرزند چهارم) را با وجود سختی های بیشتر نسبت به قبلی ها مثل ضعف، بی حالی، تپش قلب و سرگیجه... بسیار شیرین کرده بود. انشاالله خدا فرزندان دیگری هم به همه گوش به فرمان های آقا عطا کند😀 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۲ بنده متولد ۶۲ هستم. مادرم در حالی که ۴۶ سال سن داشتند، در ازدواج دوم شون منو باردار میشن و من با خواهر خودم ۱۲ سال اختلاف سنی دارم و تمام کودکی و نوجوانی رو به تنهایی و سختی گذراندم. سال دوم تربیت معلم بودم که پدرم بیمار شدن و به رحمت خدا رفتند و من موندم با کلی بدهی و مادر بیمار و فوق العاده سخت گیر و حساس. کارم رو که با معلمی شروع کردم همزمان تدریس خصوصی می گرفتم تا بتونم هزینه زندگی و بدهی ها رو بپردازم. دوران سختی بود ولی خوشحالم تو همون سختی تونستم مادرم رو حج و کربلا هم بفرستم، چون بیمه زندگی م شد و مدام منو دعا می کنه. سال ۸۶ در حالی که من اصلا تو ازدواج سخت گیر نبودم و سپردم به خدا و همیشه این دعا رو می کردم که اونی که خودت دوسش داری رو نصیبم کن. اون موقع همسرم شغل مناسبی نداشت. ولی اخلاق و ایمان و صبر از سرمایه های مهمش بود. با یه عقد و عروسی ساده سال ۸۷ زندگی مون شروع کردیم. همسرم دوست نداشت ما تا چند سال اول فرزندی داشته باشیم اما من ایشون رو به خاطر مشکلات احتمالی باروری راضی شون کردم، اون سال ها من دانشگاه رشته دوم تحصیلیم حقوق می خوندم. سال ۸۷ دخترم زینب به دنیا اومد و تونستیم اون سال یه وانت بخریم. ما طبقه دوم خونه پدر همسرم که برامون ساخته بود، زندگی می کردیم. همسرم با وانت تو آژانس کار می کردن که یه روز دستگاه کپی جا به جا می کنن وقتی اومدن خونه گفتن چقدر خوبه میشه من تعمیر این دستگاه ها رو یاد بگیرم و این رزق ما بود ما پیگیر آموزش و یادگیری ایشون شدیم و الان تنها مهندس شهرما هستند که تو کارش واقعا مهارت دارن به طوری که حتی از شهرهای دیگه هم مراجعه می کنن و همه اداره ها و مدارس و.. ایشون میشناسن. کلی اعتبار و احترام و عزت دارند و این فقط لطف خدای مهربون چون اون موقع که ما ازدواج کردیم همه اطرافیان می گفتن شما کارمندی چرا با ایشون ازدواج کردید اما من لحظه ای پشیمون نشدم حتی همون موقع که شغلی نداشتند چون به خدا سپردم و ایشون به بهترین شکل درست کرد. فرزند دومم فاطمه سال ۹۱ و محدثه سال ۹۵ به دنیا اومد و همه رو سزارین شدم. سر سومی دکتر گفتند اگه چسبندگی باشه می بندند و من موافقت کردم که خدا رو شکر مشکلی نداشتم. تو این سال ها من یه ارشد فلسفه هم گرفتم. بارداری چهارمم تو ۱۵ هفتگی تو خونه سقط شد که من به خاطر اینکه تونستم بخشی از درد زایمان درک کنم شاکرم. فرزند چهارمم محمد حسین سال ۱۴۰۰ متولد شدن که دکتر به شرط عقیم سازی راضی به سزارین شدن که با به جود امدن مشکلاتی مسیر عوض کردن دکترم پیش اومد و ایشون معتقد به بستن نبودن و خدا رو شکر من درحالی سزارین چهارم شدم که امکان بارداری هنوز داشتم. سال ۱۴۰۱ بود یه روز دوره هم عقب افتاده بود در حالی که از مسیر مدرسم می اومدم احساس تنگی نفس کردم یه لحظه شک کردم چون من سعی می کنم همیشه باشگاه برم و ورزش کنم و تو بارداری ها خیلی تنگی نفس می گیرم و این آغاز بارداری ششم بود. اومدم تو راه بی بی چک گرفتم و وقتی رسیدم خونه زدم و دوتا خط قرمز و اشک شوق من چون خدا مهربون پاداش سالها مجاهدت منو دادند. مجاهدت من راضی کردن همسرم بود. خدا میدونه چقدر زحمت کشیدم چقدر دعا می کردم تا ایشون راضی میشدن اما حالا یه سوپرایز بود. ابتدا مقداری تو شوک بودن اما بعد کنار اومدن. حالا من بودم و سزارین پنجم دکتر قبلی که مدام خودش سرزنش می کرد چرا عقیم نکردم و بعضی دکتر ها هم به خاطر ریسک و شهر کوچک قبول نمی کردن. یه دکتر که رفتم من مشکوک به چسبندگی بودم می گفتن همسرت می خواستند اینقدر بچه داشته باشید، وقتی گفتم اتفاقا ایشون مخالف بودن و من راضیشون می کنم، تعجب می کردند!! اما این لطف خدا بود که شامل مون میشد. خلاصه بعد از کلی دکتر گردی خانم دکتر پریسا انصافی در گنبدکاووس راضی به سزارینم شدن، اتفاقا مخالف عقیم سازی و می گفتن که بستن کلی عوارض داره و شما بعد ۵تا سزارین درگیر مشکلات اون میشید این طوری شد که خدا مهربون طوری مسیر پیش بردن که محمد علی من تو جشن عید قدیر ۱۴۰۲ متولد شدن بدون عقیم سازی تا همبازی و یار برادرش باشن. دوران بارداری پنجمم از جهت اینکه فرزند قبلی کوچک بودن یعنی ۱۵ ماهه بودن که من باردار شدم مشکلات از شیر گرفتن و... بودن اما دخترها کمک می کردن. اما من سزارین هام خوب بودن از همون روز دوم از جا بلند میشم و کارهام می کنم. حتی حمام نوزاد رو هم خودم می برم کسی حتی یه شب واسه کمک پیشم نیست و من و همسرم با توکل به خدا می گذرونیم البته خدا رو شکر بچه هام هم خیلی اذیت نمی کنن. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۲ خوبه اینو بگم که سزارین چهارم و مخصوصا پنجم من فوق العاده راحت بودم واسه پنجمین تو اتاق عمل کلی با پرستارها بگو بخند داشتیم و دکتر از اینکه منو سزارین می کرد واقعا راضی بود شرایط دکتر رفتنم طوری شد که هر سزارین یه دکتر انجام داد و دکتر اخری می گفتن ششمی هم با خودم!!! من و خواهرم که همسایه هستیم از مادر پیرمون مراقبت می کنیم، همه جوره براش وقت می ذاریم، غذا می بریم تو دهانش می ذاریم، از دکتر و .. حتی برای روحیه ش تو خونه اش روضه می گیریم و... البته دوتا بردار هم داریم که خدا هدایتشون کنه و دعای ایشون از مهمترین پشتوانه های من و خواهرم هست. از جهت روزی هم خدا رو شکر تونستیم یه زمین بخیرم که در حال ساختش هستیم. خونه ای که مادرم ساکن هستن من و خواهرم خریدیم و در اختیار ایشون گذاشتیم که هم نزدیک مونه، هم مستاجر نباشه. الان هم به قدم محمد علی در حال خرید یه ملک تجاری هستیم. ما خودمون رو زیاد تو فشار اقتصادی نذاشتیم، یه جورایی ملک که می خریدیم یا وامی که می گرفتیم خیلی با برکت میشد و الان من با پنج فرزند نسبت به خیلی از اطرافیانم با فرزند کمتر و درآمد حتی بیشتر در موقعیت بهتری هستم و واقعا بعضی از همکارا باورش سخته براشون. اما این خدای عزیز هستش که به وعده خودش عمل می کنه. الان ها که من مرخصی هستم و مشغول خانه داری واقعا لذت می برم که فرصت گناه و غیبت و.. ندارم. و از اینکه فرزندانم هم دیگه رو دارن، خیلی خیلی شاکرم. تو بحث تربیت واقعا واقعا من خیلی احساس راحتی می کنم به جای اینکه یه نکته و تذکر مثلا به یه فرزندم بگم و هی گیر بشه، کلی میگم همه می فهمند و رقابت بین شون کار رو درست می کنه. خدا رو شکر بچه ها مستقل هستند و از پس کارهایی بر میان که هم سن و سال هاشون نمی تونن. وقتی سر کار میرم از مادر همسرم و مقدار کمی از مادر و خواهر خودم کمک میگیرم که مهد نذارمشون البته مرخصی و پاس شیر ها هم کمک می کنن اونها زیاد اذیت نشن. امسال هم میخوام با ۲۵ سال سابقه و ۴۱ سال سن درخواست بازنشستگی بدم و به بچه ها برسم. در مجموع من زیاد رو کمک دیگران حساب نمی کنم الان که دخترام کمی بزرگ شدن واقعا کار برام راحت تره مثلا فرزند چهارمم یه جراحی کوچک داشت و من صبح تا شب بیمارستان بودم از محمد علی ۲ ماهه فاطمه که ۱۱ سالشه مراقبت کرد. خیلی اوقات خرید من و همسرم باهم میریم، حتی از چشمه آب سالم و گوارا واسه بچه ها و کلی وقت و کارهای دیگه که به خاطر تعداد و رزق زمان و... است خیلی ها از سختی فرزند آوری میپرسن چون من خودم تو هر جمعی قرار میگیرم فوری بحث فرزندآوری پیش میکشم و شروع به تبلیغ می کنم. جوابی که میدم اینه که واقعا اگه سختی فرزندآوری نباشه یه سختی دیگه خواهد بود اما چه سختی قشنگ تر از بارداری و شیردهی میشه سراغ داشت. که اینقدر تو آسمونها تحویلت بگیرن. بماند در آینده و ایام سالمندی، شرایط و زندگی برای خانواده های خوش جمعیت ها آسان تر خواهد بود قاعدتا، روزی هم که دست خداست. التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۱ تک دختر خانواده، بعد از کلی خوب و بد کردن خواستگاران، بلاخره جواب مثبت داد و همه چیز خیلی سریع پیش رفت... ۳ ماه عقد بودیم و بعدم عروسی کردیم تموم انتظاراتی که از ازدواج داری، چند ماه اول دود میشه و میره هوا...😒🌪 تفاوت ها، خودشون رو نشون میدن و این شما هستی که باید بتونی کنار بیای تا بشه تفاهم! با تموم اختلافاتی که داشتیم،۲ماه بعد از ازدواج باردار شدم. مادرشوهرم خیلی دوست داشت که زود باردار بشم و هرجا میرفتیم میگفت واسه عروسم دعا کنید😑 با اینکه فقط یکی دوماه از عروسی مون گذشته بود. یکی از دلایلی که باردار شدم، ایشون بود واقعا صحبت ها و رفتاراشون اذیتم میکرد و یه باور بهم داده بود که نکنه واقعا دیر شده و من باردار نشم!🥺 استرس حرفای مادرشوهر، کار خودش رو کرد و من باردار شدم اونم یه دختر😍 قبل از اینکه جنسیت مشخص بشه، هرکاری که میکردم حتی راه که میرفتم مادرشوهرم میگفت پسره ان شالله خلاصه ما جواب سونو رو گفتیم و یکم منقلب شدن ولی به روی ما نیاوردن🥴ولی کاملا مشخص بود منتظر پسر بودن و ما نتونستیم رسالت مون رو کامل انجام بدیم. مهم خودم بودم، واقعیتش نمیدونم همسرمم خوشحال بود یا واسه دل من میگفت خوشحالم که دختره، برعکس من که عاشق دنیای صورتی بودم که توی وجودم بود😍💕 ۴ماه ویار داشتم، صبح به صبح، شب تا صبح، از دندون درد و پا درد تا بدخلقی هام، از افسردگی تا زود رنجیام🥲 گذشت و تموم دنیام شده بود دخترم با جون و دل سیسمونی خریدم، با عشق اتاق چیدم، با تموم وجودم تک تک لباساش رو بو کردم، هر روزی که میگذشت یه خط میکشیدم روی جدول، مهم خودم بودم که عاشقش بودم. وارد ۳۸ هفته شدم. نوبت دکتر داشتم، طبق معمول رفتم داخل و منشی فشار و وزن گرفت و صدای ضربان قلب جنین... گفت منتظر باش تا دکتر بیاد و خودشون صدا رو بذارن، دکتر اومد و گشت و گشت و گشت، اما قلب جنین نبود🥺 یعنی قلب جنین بود ولی نمیزد، ساعت ها بود که نمیزد😢😭 مگه میشه، مگه ممکنه!؟دکتر خیلی راحت گفت خب جنین هم که از بین رفته!!!!!! جنین از بین رفته؟؟؟؟؟ دخترم از بین رفته؟؟؟؟؟ مگه مرغه که اینقدر وقیحانه و راحت بدون ذره ای تاسف، میگی از بین رفته؟؟؟؟؟ من اومدم نامه بستری زایمان بگیرم، من اومدم برم دخترمو دنیا بیارم، من....من.....من....😭 فقط خدا میدونه چی گذشت و چطور گذشت... فقط خدا میدونه که شاید رفتن دخترم، بخاطر ناشکری های خانواده شوهرم بود که گریبان گیر این طفل معصوم شد، فرشته ی نازم، جاش توی آسمون ها بود، روی زمین لیاقتش رو نداشتیم. ریحانه زهرا قسمت من نشد و رفت...😔 همسرم و مادرم رفتن و پاره تنم رو به خاک سپردن... ۹ ماه انتظار کشیدم تا صورت ماهش رو ببینم و پرستارا نذاشتن و گفتن برات سخت تره، مامانم میگفت مثل یه عروسک راحت خوابیده بود😭😔 اتاقی که با عشق چیده بودم سوت و کور بود، تموم وسایل رو جمع کرده بودن، اصلا انگار اینجا هیچ خبری نبوده. روزای سختی رو پشت سر گذاشتم، که فقط خدا میدونه چی گذشت... تصمیم گرفتم این بار خودم بخوام باردار بشم، نه تحت تاثیر حرف دیگران نه از ترحم و دلسوزی، اطرافیان مثل قبل به زندگیش ادامه دادن و این وسط من داغ دیدم... ۴ماه بعد از این اتفاق، باردار شدم، هنوزم شوک بارداری قبلی همراهم بود، تصمیم گرفتم از جنسیتش بچه به کسی چیزی نگم فقط خودم و همسرم... دیگه مهم نبود که برخی منتظر پسرن... رفتم سونو و متوجه شدم، تو دلیم یه پرنسس کوچولوه😍 خیلی خوشحال شدم از ته دل، آرزوم بود دختر بشه و جای ریحانه زهرا برام سبز بشه... تا ۹ماه به کسی جنسیت رو نگفتم، ۹ماه گذشت و چندین بار بستری شدم، ولی تحمل میکردم و ارزشش رو داشت، جزو مادران پرخطر بودم و تحت نظر... توی بیمارستان خیلی توسل میکردم به حضرت زهرا (س)... یک هفته بود که بیمارستان بودم، نوار قلب جنین بد شد. وقتی بهم گفتن نوار خوب نیست، تموم بدنم یخ کرد. تجربه گذشته اومد جلوی چشمم... ادامه👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۶۱ ساعت ۸ شب، روز شهادت حضرت زهرا(س) سزارین اورژانسی شدم و دخترم دنیا اومد😍💞 و به تموم سختی ها و استرس ها خاتمه داد. اسمش رو با همسرم گذاشتیم هدیه زهرا، هدیه ی حضرت زهرا بود🥺❤️ هدیه ی زیبای من ۲ساله شد و متوجه شدم باردارم☺️. دوست داشتم فاصله ی بچها کم باشه و دخترم احساس نیاز می‌کرد و خیلی تنها بود. از خدا خواستم به دخترم آبجی بده که تموم لحظات کنار هم باشن، هم دم و مونس هم باشن... مجدد ۵ ماه ویار داشتم. این بار سخت تر و شدید تر، با یک بچه ۲ ساله، مادر پرخطر بودم و از ماه ۷ مدام بستری میشدم، اونم چندین روز... دوری از هدیه زهرا خیلی سخت بود، هفته ۳۲ بودم شب قبل هدیه رو آورده بودن ببینم، به چهره ش که نگاه کردم دلم کباب شد. زدم زیر گریه و دخترمو که باهام غریبی میکرد در آغوش گرفتم... بعد از رفتنش تا صبح پلک نزدم. توسل میکردم به ائمه، صبح ها زیارت آل یاسین خوندم و توسل کردم به امام زمان عج... از یکی دوساعت بعد نوار قلب جنین بد شد دکتر اومد و نظرشون ختم بارداری بود، اونم توی ۳۲ هفته😢... روز جمعه مصادف با یک صفر، دخترم دنیا اومد و مستقیم رفت ان آی سیو، طاقت نداشتم باید میدیدمش و اجازه نمیدادن و خودمم سزارین کرده بودم و درد زیاد داشتم. با هزار التماس و به سختی، قدم قدم تا ان آی سیو رفتم و دخترمو زیر دستگاه دیدم یه فرشته ی خیلی خیلی کوچیک... که بهش میگفتن نوزاد نارس!!!! اسمش رو با همسرم گذاشتیم فاطمه مَهدا (مهدا به معنای هدایت شده توسط امام زمان) و روز جمعه روز حضرت مهدی عج دنیا اومد. خدای مهربونم خیلی خوب، جای ریحانه زهرا رو برام سبز کرد، درسته ۲۰ روز دخترم توی ان آی سیو بود و هر روزش یک سال گذشت، با زخم بخیه هام ساعت ها کنارش بودم و از خدا خواستم بهم قدرت بده مراقبت از نوزاد نارس سخته، اما من خودم رو وقف دخترام کردم و برای جنسیتشون بارها و بارها شاکرم و از خدا خواستم بهم لیاقت دوباره مادرشدن بده و بازهم دخترام صاحب خواهربرادر بشن... از شما بزرگواران التماس دعا دارم. اگه ممکنه برای سلامتی کوچولوی ما که چند روزه مرخص شده صلواتی عنایت کنید. 🌼اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌼 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌آداب خواستگاری... همه میگن که قانع باشید و سخت نگیرید و دختر خانمها آسون بگیرند. مامانم تو محله ای زندگی میکنه که تقریبا همه میشناسنش، روضه ی دهه اول محرم هر سال برگزار میکنه و نذری میده، بخاطر این دیگه از هرجا رد بشی، دوست و آشنایی باهات سلام و علیک داره☘ یه خواهر مجرد ۳۴ ساله دارم، با تعداد خواستگارای زیاد، فرزند آخره همه ازدواج کردیم و همگی بچه داریم☘ از بیست سالگی خواهرم خواستگارای مختلف از قشرهای فرهنگی مختلف داشته، اصلا سختگیر نیست و چون خیلی باهم خوبیم و درد ودلهاشو به من میگه( ازش ۹ سال بزرگترم) از بازاری و حسابدار و کارمند ساده و فروشنده ،مغازه دار ، استاد دانشگاه.... خواستگار داشته ولی به دلایل مختلف قسمتش نشده، اولین معیارش نماز هست و روزه و صداقت که متاسفانه خیلی هاشون اولش میگن نماز میخونیم بعد جلسه دوم دروغ ها رو میشه... خواستگاری داشتند که آقا پسر به ایشون گفته بودند طلا فروشم و مشروب میخورم و سگ دارم، دنبال دختر نجیب و با خانواده ام دست بردار هم نبود، خونه و ماشین و باغ و ویلا همه چی داشتند معیار خواهرم فقط پول نیست، می‌خوام بگم خواهش میکنم اگه دنبال دختر برای پسرهاتون هستید مثل خودشو پیدا کنید، هم کفو باشه، باعث ناراحتی و اذیت بقیه نشید. تعداد آقا پسرایی که اعتقاد به هیچی نداشتند هم کم نبود اصلا ظاهرشون با خانواده بنده جور در نمی اومد ولی خوب چون مادر و خواهر پسندیده بود دوست داشتند صاحب دختر پاک بشن☘🤨 یکی دو نفرم انگار پول پدر دختر بیشتر براشون اهمیت داشت درصورتیکه پدر من ثروتمند نیست ولی کاملا بی نیاز و زندگی عالی داره، ولی خوب انگار اونا کاخ میخواستند😂 چند نفری ام دنبال این بودند ایشون حتما باید بعد ازدواج سر کار بره در صورتیکه همون جلسه اول بهشون گفته بود من خانه داری را ترجیح میدم ( خواهرم دختر پر تلاش و تمیز و با سلیقه ای هست ۳ سالی هم مسئول سالن ورزشی فرهنگسرا بودند ) ولی چون به دلشون نشسته بود جلسات دیدار را طولانی کردند شاید راضی به شاغل بودن بشه 😳 چند نفریشون براشون اهمیت داشت ایشون ارشد بگیرند( چون زن برادراشون ارشد داشتند [جاریها]😂یا خواهرشون دکترا بودند انگار مسابقه است، ولی باز خواهرم میگفت همین لیسانس کافیه علاقه ای ندارم، زندگی مگه فقط درس و دانشگاهه... و حتی خواستگار طلبه هم داشتند ولی اصرار داشتند که خواهرم چادر داشته باشه البته حجاب با مانتوشون کامل هست، بدون آرایش بدون تارمویی که دیده بشه ☘ خواستگارهایی که دوست داشتند ایشون به خارج از کشور برن، و مخالفت خواهرم که وطنم را با هیچ جایی عوض نمیکنم☘ وافرادی که اولش اذعان میکردند خونه داریم، ملک و زمین داریم یا فلان شغل را داریم بعد با جستجو و تفحص زمان خواستگاری همه اش دروغ و لاف الکی بود، در صورتیکه پدر و مادر من اصلا حرفی از مال و اموال نمیزدند سوالی نمیپرسیدند که پسر بخواد تحت فشار قرار بگیره😔 و متاسفانه چیزی که الان باب شده یه عده شون با اینکه خواستگاری رسمی انجام می دهند ولی میخوان پنج شش ماهی دوست بمونند شاید خوب و عالی به دلشون نشست و راضی به ازدواج بشن، و به راحتی میگن یکی دو ماه آشنایی کمه، الان این رسم ها از مد افتاده آشنایی باید بیشتر بشه😒 خوب به هرحال افرادی هم بودند که خواهرم به دلش نمی نشست البته به قسمت همراه با عقل خیلی معتقدم 😉 سرتونو درد نیارم اینها همشون پشت تلفن یا از طریق واسطه نود درصد شرایط را می پرسیدند ولی متاسفانه با حضورشون میخواستند شرایط را تغییر بدهند. اگه شرایط دختر خانوم با شرایط آقا پسرتون جور نیست، وارد منزل نشید و همونجا بگید شرایط ما با شما جور نیست. برای خواهر بنده هم دعا کنید خدا یه پسر خوب و شریف و خدا دوست و با اخلاق و کاری نصیبش کنه 🙏 خدایا عاقبتمون را ختم بخیر بکن اللهم عجل الولیک الفرج🌷 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075