eitaa logo
غلط ننویسیم
14.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
426 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا +++ قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد نرگس مست کجا همدمی خار کجا +++ سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا +++ منتی بود نهادی که خریدی ما را رو سیه برده کجا میل خریدار کجا +++ هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا +++ کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا +++ مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا +++ به خدا چون دل زهرا نگران است دلم یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا +++ کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا +++ یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد دست عباس کجا پنجه اغیار کجا 🖊@ghalatnanevisim
✍ قیدهای ذاتی قید ذاتی واژه‌ای است که ذاتاً همیشه قید است، یعنی همان‌ طور که برخی واژه‌ها همواره فعل یا اسم یا صفت هستند، برخی نیز همیشه قید هستند. ◻️ساختمان قید ذاتی قیدهای ذاتی را ازنظر ساختمان به انواع زیر تقسیم کرده‌اند: 1⃣ قید ساده: این قید از یک واژهٔ بسیط تشکیل می‌شود، مانند: تند، آهسته، همیشه، هرگز، دیر، زود، هنوز. 2⃣ قید مرکب: قید مرکب از دو واژه یا بیشتر ساخته می‌شود: یکشبه، دوروزه، همه‌ساله، دسته‌دسته، هزارهزار، سرسری، لحظه‌به‌لحظه، گاه‌به‌گاه، دم‌به‌دم، دوان‌دوان، لنگان‌لنگان، اشک‌ریزان، ناله‌کنان، یا علی‌گویان، ذره‌ذره، آهسته‌آهسته، چکه‌چکه. 3⃣ قید مشتق این قید از طریق افزودن یک پسوند به صفت یا اسم ساخته می‌شود. یکی از این پسوندها «– انه» است: متأسفانه، بدبختانه، ماهرانه، صادقانه. علاوه‌بر این، با افزودن تنوین به‌ شماری از وام‌واژه‌های عربی قید ساخته شده است: غالباً، قطعاً، سابقاً، لطفاً، مسلماً. 4⃣ قید اصطلاحی منظور از قید اصطلاحی عبارتی است که از چند کلمه تشکیل شده است و معنایش از ترکیب معانی اجزای سازنده‌اش حاصل نمی‌شود، مانند «سربه‌هوا» که صفت است و «شق‌القمر کردن» که فعل مرکب است. قید هم ممکن است اصطلاحی باشد، مانند: دست‌برقضا، خدای‌نخواسته، موبه‌مو، دست‌به‌عصا. ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۴۱۹ تا ۴۲۰. 🖊@ghalatnanevisim
پرسش👇 سلام بر شما خیلی وقت‌ها خوشبختم رو خوشوقتم میگن. خوشوقتم درسته یا خوشبختم؟ پاسخ👇 «خوش‌بخت»ی نتیجۀ کسب امتیازات و امکانات مادی و معنوی است؛ ولی «خوش‌وقت»ی حال خوشی است که پس از روی‌ دادن کاری یا اتفاق خوبی رخ می‌دهد. بنابراین، از دیدن دوست خوش‌وقت می‌شویم، نه خوشبخت. 🖊@ghalatnanevisim
سَهلِ ممتنع: یعنی «خصوصیت شعر یا نثری که به نظر ساده آید ولی گفتن نظیر آن بسیار دشوار باشد». این ترکیب به همین صورت صحیح است. غالباً آن را با «واو عطف» و به‌صورت سهل و ممتنع به‌کار می‌برند و غلط است: «شعر وی را [=حسن دهلوی را] حالتی حاصل آمده است که اگرچه به حسب بادیِ نظر آسان می‌نماید اما در گفتن دشوار است، و لهذا اشعار وی را سهل ممتنع گفته‌اند» (بهارستان، ۱۰۶) 🖊@ghalatnanevisim
✅ می ذارید ✅ من فکر می کردم توی پیجتون فیلم می ذارید ✅که لذت ببریم ✅ آن فالو می کنم شما رو. ❌ شما فقط عكس ميزاريد من فكر ميكردم توي پيجتون فيلم بزاريد ك لذت ببريم،انفالو ميكنمتون * اون قسمت تهدید آخر جمله، کشت مرا. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت 🌺 حکایت ۳ 💫 یکی از آموزگاران بزرگ، تربیتِ شاهزاده اى را بر عهده داشت، اما در تربیت او بسیار جدی بود به حدی که او را کتک میزد و رنج مى داد. شاهزاده تاب نياورد و نزد پدر شكایت كرد. پادشاه آموزگار را طلبيد و به او گفت: پسران مردم عادی را آنقدر تنبیه و توبیخ نمی کنی كه پسرم را، علتش چيست؟ آموزگار گفت: به اين علت كه همه مردم به طور عموم، بايد سنجيده و پخته سخن گويند و كار شايسته كنند، اما در خصوص پادشاهان متفاوت است. رفتار شاهان دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند و براى سخن شاهان اعتبار مى دهند و از آن پيروى مى كنند اما در مورد مردم عادی اینگونه نیست و به كار و سخن ساير مردم، اعتبار نمى دهند. 🔸اگر صد ناپسند آید ز درويش 🔹رفيقانش يكى از صد ندانند 🔸وگر يک بذله گويد پادشاهى 🔹از اقليمى به اقليمى رسانند (۱) بنابراين بر آموزگار واجب است كه در پاكسازى و رشد اخلاقى شاهزادگان بيش از ساير مردم بكوشد. 🔸هر كه در خُرديش ادب نكنند 🔹در بزرگى فلاح از او برخاست (۲) 🔸چوب تر را چنانكه خواهى پيچ 🔹نشود خشک جز به آتش راست (۳) پادشاه، پاسخ و تدبير سازنده آموزگار را پسنديد و از او تقدیر نمود. به علاوه او را سرپرست يكى از مقامات كرد. ۱_ اگر پادشاهى تنها يک شوخى بكند، از سرزمینی به سرزمینی ديگر نقل قول می کنند. ۲_ هر که را در کودکی تربیت نکنند در بزرگی نیکو نمی گردد و این صفت از او دور می شود. ۳_ يعنى شاخه تازه را به دلخواه خودت هرگونه مى توانى جهت بده، اما هنگاهی که خشک شد تنها با آتش است که می توان استقامتش را از بین برد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هشتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-فرّهی: شُکوه -بر: پیش -که با نودرختی ببار آمدند: زیرا که با درختی جوان و به‌بارنشسته (سیاوش) آمده بودند. -مجمر: آتش‌دان -دست به کش کردن: دست به زیرِبغل ایستادن به‌نشانِ احترام. تصویری که این‌جا می‌بینیم از سیصد خدمتکار که با آتش‌دان، به‌احترام ایستاده‌اند و سیاوش آزاده در میان، تصویری مینیاتوری‌ست از آتشِ بزرگی که بعدتر برای سیاوش برمی‌افروزند و سیاوش از آن تنگدل نیست. -رخشنده: درخشان -نخست آفرین کرد و بردش نماز / زمانی همی‌گفت با خاک٘ راز: سیاوش با دیدنِ پدر او را ستایش کرد و به‌احترام به خاک افتاد و مدتی در همان وضعیت ماند. آیینِ شرفیابی به پیشگاهِ شاه چنین بوده که شاه پسِ پرده‌ای بوده و با افتادنِ پرده فرد دربرابرِ او به خاک می‌افتاده تا شاه اجازه‌ی برخاستن از خاک یا هر عمل و اقدامِ لازم دیگری را بدهد. -پرسیدن: احوالپرسی کردن -نواختن: موردِ نوازش و لطف قرار دادن -چنان از شگفتی بدودر بماند. / بسی آفرینِ بزرگان بخواند: (کاوس) همچنین مدت‌زمانی هم در روی سیاوش خیره و شگفت‌زده مانده بود. سپس دعاهای بزرگان را درحقِ او کرد. -بودنی: تقدیر، وقایعِ مقّدرِ آینده، که کشته شدنِ سیاوش و تولّدِ کیخسرو است. -پر: سایه‌ی حمایت -بدان اندکی سال و چندان خِرد / که گفتی روانش خرد پرورد: با آن سنّ کم چندان پُرخرد بود که گویی کارِ جانِ او پیوسته خِرد پرورش دادن است. -هوش: جان، مرگ -نیایِش ز فرزند گیرم نخست: (کاوس به پیشگاهِ خدا می‌گوید:) پیش از هر چیز به‌خاطرِ فرزندم تو را می‌ستایم. -نثار: هدیه، پیشکش -فر: فروغِ ایزدیِ شاهان، و نیز شکوه‌وجلال و بزرگی، و جلوه و شادابی -فروماندن: حیران ماندن -رامشگر: خنیاگر؛ نوازنده و خواننده -سور: جشن -پلنگ: پوستِ پلنگ -بدره: کیسه -بیش‌وکم: کنایه از همه‌چیز، هر چیزِ موجود -جز افسر؛ که هنگامِ افسر نبود / بدان کودکی تاج درخَور نبود: (کاوس همه چیز به سیاوش داد) جز تاج زیرا که وقتِ تاج بر سر نهادنِ سیاوش نبود و او کودکی بود که هنوز شایسته‌ی تاج نبود. -منشور: حکمِ ولایت -جاه: غرور -زمینِ کَورستان بُد از پیشتر / که خوانی‌همی ماورالنهردر: سرزمینی که اکنون دروازه‌ی ماوراءالنهر می‌نامی پیش از این کورستان نامیده می‌شد. 🖊@ghalatnanevisim
قصه حضرت یحیی - قصه‌های قرآن.mp3
زمان: حجم: 3.52M
🎙قصه‌ حضرت یحیی به نقل از تفسیر منهج‌الصادقین با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim