بگذار دوستات بدارم
تا از اندوه بیشمارِ درونام رها شوم
و تا از زمانهی زشتی و تاریکی آزاد گردم
بگذار اندکی درونِ دستانات بخوابم
ای گواراترین مخلوقات
آیا با عشق میتوانم شکلِ جهان را تغییر بدهم
میتوانم این پریشانی را تاب بیاورم...
نزار قبانی
مترجم: احمد دریس
🔹 نکته
ضمیرهای پیوسته را درست بنویسیم:
دوستت
درونم
دستانت
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ۲۰
💫 در محفلی شخص به ظاهر درویشی را دیدم که به طور مكرر و آشكارا از ثروتمندان انتقاد مى كرد و تهيدستان را مى ستود به گونه ای که می گفت: 🔸كريمان را به دست اندر دِرم نيست
🔹خداوندان نعمت را كرم نيست (۱)
من که خود نمک پرورده نعمت بزرگان بودم طاقت شنیدن گفته های او را نداشتم گفتم: دوست من، ثروتمندان در بیشتر مواقع یار فقیران هستند و در مواردی چون تامین مخارج زائران، رفاه مسافران و حتی زیردستان خود دریغ نکرده اند و از کرم آنها اطرافیانشان از زن و مرد و پیر و جوان بهره مند بوده اند.🔸توانگران را وقف است و نذر و مهمانى
🔹زكات و فطره و اعتاق و هدى و قربانى (۲)🔸تو کی به دولت ایشان رسی که نتوانی
🔹جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی، اگر منظورت از توانگری، عبادت زیاد به همراه گرسنگی کشیدن است راحت تر بگویم ثروتمندان با مال زکات داده و لباس تمیز و دل آسوده و قدرت مالی، بهتر می توانند وظیفه خود را در درگاه خداوند انجام دهند. حال تو بگو چگونه با شکم گرسنه نیروی لازم و با دست خالی مردانگی و با پای خسته توان لازم برای کمک کردن وجود دارد.🔸شب پراکنده خسبد آنکه
🔹پدید نبود وجه بامدادانش
🔸مور گرد آورد بتابستان
🔹تا فراغت بود زمستانش
هیچگاه آرامش با فقر در یکسو نبوده و هیچگونه اتحاد و همدلی در فقر میسر نشده است. یکی نیت می کند که شب شام نخورد و دیگری به خاطر نداری شام نمیخورد این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند.🔸خداوند مكنت به حق مشتغل
🔹پراكنده روزى پراكنده دل
پس عبادت ثروتمندان مورد پسندتر است چرا که اول به تامین و امرار معاش پرداخته اند و سپس در رفاه به عبادت می پردازند.
در حديثى آمده كه پيامبر (ص) فرمود: الفقرُ سَوادُ الوجهِ فی الدّارَینِ = فقر و تهيدستى، روسياهى در دو جهان است. (۲) او گفت: اما پيامبر (ص) فرمود: الفقر فخرى = فقر، مايه افتخار من است. به او گفتم: خاموش باش كه منظور رسول خدا از اين سخن اين است: فقر آن گروهى كه راضى به رضاى خدا هستند موجب فخر است، نه فقر آنانكه لباس پارسايى بپوشند و از نان سفره ديگران پاره اى بخورند. فقيرى كه بى معرفت است، بر اثر حرص و آز كارش به جايى مى رسد كه: كاد الفقر ان يكون كفرا = راه فقر به كفر، بسيار نزديک است.🔸اى طبل بلند بانگ در باطن هيچ
🔹بى توشته چه تدبير كنى وقت بسيج (۴)🔸روى طمع از خلق بپيچ از مردى
🔹تسبيح هزار دانه بر دست مپيچ
درویش بودن بدون شناخت موجب به وجود آمدن کفر می شود. کاد الفقران یکون کفرا = نزدیک است که فقر به کفر انجامد. هرگز بدون توان مالی نمی توان برهنه ای را لباس داد و یا گرفتاری را از بند مشکلات رها کرد. و امثال ما کی به مقام آنان می رسیم. نمیدانی که خداوند در قرآن از نعمت اهل بهشت خبر می دهد و می فرماید همانا بهشتیان روزیِ معین خواهند داشت تا بدانی آنها که در راه حق بیشتر تلاش می کنند نعمت بیشتری هم دریافت می کنند و آرامش آن دنیا هم زیر نگین نعمت و رزق داشتن است.
🔸تشنگان را نماید اندر خواب
🔹همه عالم بچشم چشمه آب
در حالی که مشغول گفتن این سخنان بودم عصبانی شد و تیغ تیز زبانش را برکشید و با اسب صریح کلام در میدان وقاحت در جوابم گفت تو آنچنان از وصف ثروتمندان گزافه گويى نمودى كه پندارى آنها ترياک (ضد زهر) هستند يا كليد خزانه رزق. نه، بلكه آنها مشتى متكبر خودخواه، گريزان از خلق، سرگرم انباشتن و شيفته مقام و مالند. سخنشان از روى ابلهى و نظرشان از روى اكراه و تندى است. نسبت گدايى به علما مى دهند و تهيدستان را بى سروپا خوانند. به خاطر ثروتى كه دارند در جايگاه بزرگان نشينند و خود را از ديگران برتر دانند. بى خبر از سخن حكيمان فرزانه که گويند: "هر كس در اطاعت خدا كم دارد، ولى ثروتش افزون است. در صورت، توانگر است و در معنى فقير "
🔸گر بى هنر به مال كند كبر بر حكيم
🔹كون خرش شمار و گر گاو عنبرست (۵)
گفتم درباره آنها اینقدر بدگویی نکن که به بخشندگی و کرم سرشناسند. گفت چه می گویی آنها اسیر مال دنیا هستند. چه فایده دارد مانند ابر پر باران هستند و نمی بارند و همچون آفتاب می مانند و نمی تابند. بر مرکب قدرت سوارند و نمی رانند. دایم در حال مال اندوزی هستند بدون آنکه آن را خرج کنند و به قول حکیمان: زمانی اموال خسیسان آزاد می شود که در بند خاک می شوند.
🔸برنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد
🔹دگر کس آید و بی سعی و رنج بردارد
۱_ خداوندان نعمت: صاحبان ثروت
۲_اعتاق: آزاد كردن برده _ هدى: قربانى
۳_آن كس كه صاحب ثروت است، دلش آرام است و سرگرم حق ولى فقير به خاطر تهيه معاش، دلش پراكنده است
۴_وقت بسيج: هنگام آمادگى و سفر.
۵_کنایه از ابله بودن است: او را ابله شمار اگر چه خود را گاو عنبر پندارد (پستاندار عظیم الجثه دریائی شبیه به وال که در دریا میماند. گویند عنبر فضله او است.)
صفحه اول
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
💠 صفحه02
به او گفتم از خسیس بودن ثروتمندان چیزی نمیدانی به جز گداصفتی. وگرنه هرکس که حرص و طمع را کنار بگذارد از نظر او بخشنده و خسیس تفاوتی با هم ندارد. همان گونه که تنها سنگ محک، طلا را از غیر طلا تشخیص میدهد، گدا نیز خسیس را تشخیص می دهد. گفت از روی تجربه چیزی می گویم: آنها محافظان درشت هیکلی در کنارشان است تا هر گدایی را از مقابل خانه هاشان دور کنند.
🔸آنرا که عقل و همت و تدبیر و رای نیست
🔹خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست
گفتم به آن دلیل است که توقع فقرا بالا رفته و همیشه انتظارشان بالاست و بدان اگر تمام ریگ های بیابان مروارید شوند باز هم چشم توقع گدایان سیر نمی شود.
🔸دیده اهل طمع بنعمت دنیا
🔹پر نشود همچنانکه چاه بشبنم
هر جایی که سختی کشیده و تلخی دیدهای را دیدی، خودش را با حرص و ولع در کارهای خطرناک درگیر میکند و از موانع آن دوری نمیکند و از کیفر خداوند نمیترسد و فرق حلال و حرام را نمیداند
🔸سگی را گر کلوخی بر سر آید
🔹ز شادی برجهد کین استخوانیست
🔸وگر نعشی دو کس بر دوش گیرند
🔹لئیم الطبع پندارد که خوانیست
اما پادشاه دنیا با مهربانی تمام حلال و حلال مردم را خوب در نظر میگیرد. اصلا منطق من را به کناری بگذار خودت بگو: آیا دیدهای که دست شخص دغلبازی را به کتفش بسته باشند یا بیچارهای در زندان نشسته باشد یا بیگناهی رسوا شده باشد یا دستی از مچ قطع شده باشد، بجز به دلیل درویشی و فقر؟ حتی این احتمال وجود دارد که نفس اماره یکی از درویشان را بخواند و چون آن درویش توانایی این را ندارد که خودش را نگه دارد، به نافرمانی مبتلا میشود چرا که شکم و فرج همراه هم هستند یعنی هر دو فرزند یک شکم هستند. تا زمانی که این یکی پابرجا باشد، آن دیگری هم حضور دارد.
شنیدم که درویشی را در حال زنا کردن گرفتند، با آنکه شرمنده بود اما از مجازات سنگسار هم می ترسید. گفت ای مسلمانان توان ازدواج کردن ندارم، از طرفی هم طاقت خویشتن داری ندارم، چه کنم؟
در اسلام انزوا وگوشه گیری نداریم و از جمله دلایلی که موجب آرامش و خاطرجمعی میشود و برای ثروتمندان امکان پذیر است، یکی اینکه هر شب زیبارویی را در آغوش میگیرند و هر روز با او دوباره جوان میشوند. صبح درخشان از زیبایی او دست بر دلش نهاده است و سرو خرامان از خجالت او پایش در گل فرو رفته است.
🔸بخون عزیزان فرو برده چنگ
🔹سر انگشت ها کرده عناب رنگ (۶)
غیر ممکن است که با وجود زیبایی چهرهی او، به رفتارهای ناشایست رو بیاورند یا به فساد دست بزنند.
🔸دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد
🔹کی التفات کند بر بتان یغمائی
🔸مَن کانَ بَینَ یَدَیهِ مَا اشتَهیٰ رُطَبٌ
🔹یُغنیهِ ذٰلِکَ عَن رَجمِ العَناقیدِ (۷)
بیشتر تهیدستان دامن پاکشان را با گناه آلوده میکنند و گرسنهها نان میدزدند.
🔸چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد
🔹کین شتر صالحست یا خر دجال (۸)
چقدر زیادند پوشیدگانی که به دلیل فقر در چشمهی فساد فرو افتادهاند و ناموس گرامیشان را به باد بدنامی دادهاند.
🔸با گرسنگی قوت پرهیز نماند
🔹افلاس عنان از کف تقوی بستاند
اگر حاتم طائی که بیان نشین بود شهر نشین می شد از سیل جمعیت گدایان حتی لباسی بر تنش باقی نمی ماند.
گفت: دلم به حالشان میسوزد گفتم: نه! که بر مال آنها حسادت می کنی ما در این بحث و مجادله بودیم. "هر سربازی که جلو میراند، برای دفع آن تلاش میکردم و هر شاهی که فرامیخواند، با وزیر پوشش میدادم تا اینکه نقد کیسهی همتش را باخت و همهی تیرهای جعبهی برهانش را شلیک کرد"
🔸هان تا سپر نیفکنی از حمله فصیح
🔹کو را جز آن مبالغه مستعار نیست
🔸دین ورز و معرفت که سخندان سجع گوی
🔹بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست (۹)در نهایت دلیل و برهانی برایش باقی نماند. او را ذلیل و ناتوان کردم. حرف های بیهوده زد که راه و روش نادانان این است که هنگامی که دلیل و برهان برایشان می آوری دشمنی می کنند. همچون آزر بت تراش که هنگامی که با دلیل و برهان حریف پسرش نشد، به جنگ او رفت. دشنام ام داد. من هم به او دشنام دادم. یقهام را پاره کرد. من هم چانهاش را گرفتم.
🔸او در من و من در او فتاده
🔹خلق از پى ما دوان و خندان
🔸انگشت تعجب جهانى
🔹از گفت و شنيد ما به دندان
۶_معنی: چنگش را در خون عزیزان فرو برده است و سر انگشتانش را سرخ رنگ کرده است.
۷_کسی که به هر اندازه که دلش بخواهد در دستانش خرمای تازه باشد، از سنگ انداختن به خوشههای انگور بینیاز است.
۸_هنگامی که سگ درنده خویی، به گوشتی می رسد سوال نمیکند که این آیا شتر حضرت صالح است یا خر دجال!
۹_هشیار باش که مبادا در برابر حملهی شخص سخنور سپرت را به زمین بیندازی چرا که او به جز هنر اغراق، چیز دیگری ندارد. این کسی که معرفت را دزدیده است و سخنور و سجع گو است، تنها در دهانهی در سلاح دارد و اگر از دهانهی در عبور کردی، کسی درون حصار برای دفاع حضور ندارد.
💠 صفحه02
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
💠 صفحه03
خلاصه اینکه با هم نزد قاضى رفتيم تا او بين ما داورى كند. هنگامی که قاضی منطق ما را شنید، سرش را در گریبان تفکر فرو برد و پس از درنگ زیاد، سرش را بالا آورد و گفت: ای کسی که ستایش ثروتمندان را گفتی و به فقیران نامهربانی کردی! بدان که هرجا که گلی باشد، در کنار آن خاری هم هست و با بعد از شراب، خماری هم هست و بر سر هر گنجی مار هم هست و آن جا که مروارید شاهوار هست، نهنگ آدمخوار هم هست. به دنبال لذت خوشگذرانی دنیا، نیش اجل میآید و در جلوی سرور و فراوانی نعمتهای بهشتی، شیطان مکار به کمین نشسته است.
🔸جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
🔹گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهمند
آیا به بوستان نگاه نکردهای که هم بیدمشک هست و هم چوب خشک. همین طور هم در میان ثروتمندان هم شکرگزار هست و هم کفران کننده نعمت. همین طور در میان درویشان هم نالان کن هست و هم صبور.
🔸اگر ژاله هر قطره اى در شدى
🔹چو خر مهره بازار از او پر شدى (۱۰)
برگزیدگان خاص نزد خداوند پاک و منزه، ثروتمندانی هستند که خلق و خوی درویشی دارند و درویشانی هستند که همت ثروتمندان را دارا هستند. و والاترین ثروتمندان کسانی هستند که غمخوار درویشان هستند و بهترین درویشان کسانی هستند که انگار میکنند که اصلا ثروتمندان وجود ندارد و "هر که اعتماد کند به حق تعالی، خداوند برای او کافی است"
🔸گر از نيستى ديگرى شد هلاک
🔹مرا هست بط را ز طوفان چه باک (۱۱)
🔸و راکِباتِ نیاقٍ فی هَوادِجِها
🔹لَم یَلتَفِتنَ اِلی مَن غاصَ فِی الکُثُبِ (۱۲)
🔸دونان چو گليم خويش بيرون بردند
🔹گويند چه غم گر همه عالم مردند
قومی به این شیوه که شنیدی هستند و طایفهی دیگری هم هستند که سفره نعمتهایشان را گذاشتهاند و دست سخاوتشان را باز کردهاند و جویای نام نیک و معرفت هستند و هم دنیا را دارند و هم آخرت را. نمونهی آن بندگان حضرت پادشاه عالم، عادل تایید شدهی کامروای پیروز مالک افسار مخلوقات حامی مرزهای اسلام وارث ملک سلیمان عادلترین پادشاهان زمانه، کامروای دنیا و دین، اتابک ابوبکر پسر سعد پسر زنگی که خداوند همیشه زمانهی او را مستدام دارد و بیرقهای او را پیروزی بخشد
🔸پدر بجای پسر هرگز این کرم نکند
🔹که دست جود تو با خاندان آدم کرد
🔸خدای خواست که بر عالمی ببخشاید
🔹ترا برحمت خود پادشاه عالم کرد
هنگامی که قاضی سخن را به اینجا رساند و اسب مبالغه را از حد سنجش ما رد کرد به آنچه که حکم دادگاه از ما خواسته بود، رضایت دادیم و از آنچه گذشته بود، گذشت کردیم و بعد از مناظره، مدارا پیشه کردیم و برای جبران، سرمان را بر پای یکدیگر گذاشتیم و سر و روی هم را بوسیدیم و پایان سخن اینگونه بود
🔸مكن ز گردش گيتى شكايت اى درويش
🔹كه تيره بختى اگر هم برين نسق مردى (۱۳)
🔸توانگرا چو دل و دست كامرانت هست
🔹بخور ببخش كه دنيا و آخرت بردى
۱۰_خر مهره: مهره هاى بزرگ كه برگردن خر آويزان مى كنند.
۱۱_يعنى: اگر تهيدستان بر اثر نادارى به هلاكت رسند، من دارايى دارم و مرغابى را از طوفان چه باک؟
۱۲_زنهایی که بر کجاوهها و بر اشتران سوارند، کجا ملتفت میشوند به آن کسی که در تودههای ریگ فرو رفته است.
۱۳_ ای درویش! از گردش روزگار شکایت نکن که اگر با این وضع مردی، بدبختی.
ای ثروتمند! هنگامی که دلخوشی داری و خوشبخت هستی، بخور و بخشش کن که هم دنیا و هم آخرت را بدست آوردهای
پایان ...
(صفحه۳)
(پايان باب هفتم)
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#کنایه
✍ اسفناج از کلهٔ کسی سبز شدن
بسیار متعجب شدن او: پدر... یک چکِ چندهزارتومانی برای بنگاه خیریه فرستاد که دیگر چشم اعظمخانم و شوهرش چهارتا شده بود و داشت از کلهشان اسفناج سبز میشد (پهلوان، شب عروسی بابام ۱۳۶، نجفی ۶۳).
✅ حسن انوری، فرهنگ کنایات سخن، جلد۱، چاپ۳، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۹۰، ص ۵۸.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-گَوِ پیلتن را برِ خویش خواند...: (کاوس) رستم را فراخواند و با او بسیار حرف زد و به او گفت: هیچ فیلی نیروی تو را ندارد و ارادهی تو از رودِ نیل هم قدرتمندتر است. تویی که خردمند و سنجیدهای و پرورشدهندهی سیاوش. وقتی تو کمر به جنگ میبندی حتی آهنی هم که درونِ معدن شکل گرفته در برابرِ تو از هم وامیرود. سیاوش آمادهی جنگِ افراسیاب پیشِ من آمد و چون شیری خشمناک حرف زد. تو با او برو و او را تنها نگذار. با بیدار (و هشیار) بودنِ تو من آسودهخیالم و میتوانم بخوابم و اگر تو بخوابی (و غافل شوی)، من هراسان میشوم. در سایهی شمشیرِ توست که جهان امنوامان است. بهخاطرِ تواناییِ بسیارِ تو، ماه (هم با آن همه بلندی) زیرِ پای توست.
رستم گفت: من بندهام و هر چه بگویی مطیعم. سیاوش مایهی امیدِ من و جانِ من است و آسمانِ من تاجِ اوست.
کاوس او را دعا کرد که: همیشه خِرد یارِ تو باشد.
-گنجِ دینار: گنجی معروف
-خود: کلاهخود
-درع: معربِ زره
-سنان: سرنیزه و در اینجا و بسیاریجاهای دیگرِ شاهنامه به جای خودِ نیزه بهکار رفته.
-نابُرید: نابریده، پارچه
-گنجِ جامهی نابرید: پارچهخانهی شاهی
-بر خان و بر خواسته کدخدای / توی؛ ساز کن هر چه آیدت رای: تو صاحباختیارِ کاخ و گنج و اموالِ آن هستی؛ هر چه میخواهی بکن.
-دهودو: دوازده
-پَهلَو: شهر، پایتخت
-سپرور: سپردار
-ازدرِ کارزار: شایستهی نبرد؛ جنگجو
-گَوزاده: پهلوانزاده
-به بالا و سالِ سیاوش بودند: همقدوقامت و همسنِ سیاوش بودند.
-اخترِ کاویان: درفشِ کاویانی که از درخشش به ستارهای تشبیه شده، و در بیتهای بعدی به ماه.
-جمله: همگی
-تو گفتی که اندر زمین جای نیست / که بر خاکِ او نعل را پای نیست: گویی بر زمین جایی نبود که بر آن نعلِ اسبی نباشد. کنایه از انبوهیِ سپاه.
-سپهر: آسمان
-تیز برگشتن: بهتندی دور زدن و ورنداز کردن
-آفرین کردن: دعای خیر کردن
-پرمایه: بزرگ
-فرخندهپی: خجسته
-دیدار: چشم. رخسار
-بدخواه: دشمن
-به نیکاختر و تندرستی شدن / به پیروزی و شاد بازآمدن: (کاوس برای لشکر دعا میکند که) به نیکبختی و سلامت بروید و با پیروزی و شادی بازگردید.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۵.mp3
5.91M
🎙#روایت_شب| نبرد زندگی در سایۀ اشغال
🖼 قسمت پنجم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: سحرگاهان
✍نویسنده: علی الواریان
ناشر: انتشارات اندیشه طلایی
کتاب سحرگاهان دربردارندهی مجموعهای از اشعار آیینی و مذهبی فارسی است. علی الواریان شاعر این مجموعه اشعار خود را با حمد و ستایش خداوند آغاز میکند و به ستایش پیامبر و اهل بیت ایشان نیز میپردازد. بخش عمدهای از اشعار این مجموعه همچنین به توصیف احوال فرد منتظر در روزگار تلخ و سخت غیبت امام زمان (عج) میپردازد.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃دوره آموزشی زندگی آرام 🍃
🟩بیش از ۲۰ ساعت آموزش مفید و کاربردی (آفلاین ، هفته ای ۲ جلسه)
🟧براساس مطالعات و تجربیات میدانی از آسیب ها و مشکلات خانواده ها
🟦با رویکرد رسیدن به آرامش و حل مسائل
🟥پشتیبانی و گواهی پایان دوره معتبر
اطلاعات بیشتر 👇
https://eitaa.com/moshavereh_et/1760
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ می خوام
✅ یه
✅ دست دوم
✅خودم می ذارم
✅ می خوام بدونم
✅ کسی هست که
✅ بخواد کمکی بکنه؟
✅ مابقی رو خودم می ذارم
❌ سلام بچه ها
من میخام برای یک نفر موثق ی دوتیکه سیسمونی دست دو بگیرم 150
خودم میزارم میخواستم بدونم کسی هست ک بخاد کمکی بده
اگر 50 تومنم جور شه خودش خیلی خوبه مابقی رو خودم میزارم
طرف واقعا نداره
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
خوشا مستی، دیداری که یکدم
فراغت بخشد از کار دو عالم
خوش آن وارستگی کز عشق یابی
که چون مجنون رخ از عالم بتابی
خوش آن دم کز وصالت دل کباب است
دلت می سوزد و چشمت پر آب است
شراب زندگی در جام عشق است
حیات جاودان ایام عشق است
زهی فیضی که عشق پاک دارد
که هم زهرست و هم تاریاک دارد
ز سیما میدهد عاشق شهادت
که با عشق است اکسیر سعادت
چه نورت بخشد آن آیینه گل
که با شمع رخی نبود مقابل
چو از سوز درون پروانه زار
مقابل شد بخورشید رخ یار
بجان انداخت برق حسن یارش
ز الماس بلا صد خار خارش
عنان لنگر از دستش برون شد
به طوفان غمش کشتی نگون شد
چو شمعش شد بصد پاره دل جمع
بصد دل گشت عاشق بر رخ شمع
شدش پروانه مسکین دل از جای
چو شمع آتش فتادش در سراپای
تنش افتاد ازو در سوز و تابی
دلش کردند از آن آتش کبابی
ز بس سوزی که عشقش در دل انگیخت
همیزد بال و باد دل همی بیخت
بگرد شمع میگردید حیران
بشکل صورت فانوس بیجان
چنان آشفته آن نازنین بود
که نی در آسمان نی در زمین بود
ز شوق او دل از جان برگرفتی
بگرد او سماعی در گرفتی
نمی دانم چه می آمد به سمعش
که بود آن وجد و حالت گرد شمعش
#شعر #اهلی_شیرازی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
شیوۀ رسمالخط ضمایر شخصی پیوسته (۱)
در فارسی، شش ضمیر شخصی پیوسته داریم که به واژۀ قبل از خود میچسبند: ـ م، ـ ت، ـ ش، ـ مان، ـ تان، ـ شان. در نوشتار رسمی، شیوۀ رسمالخطشان، در پیوند با واژههای گوناگون، به شرح زیر است.
۱) واژههای مختوم به همخوانِ پیوسته (مانند «ب»): کتابم، کتابت، کتابش، کتابمان، کتابتان، کتابشان
۲) واژههای مختوم به همخوانِ جدا (مانند «ر»): برادرم، برادرت، برادرش، برادرمان، برادرتان، برادرشان
۳) واژههای مختوم به «اِیْ»: نِیام، نِیات، نِیاش، نِیمان، نِیتان، نِیشان
۴) واژههای مختوم به «ای»: صندلیام، صندلیات، صندلیاش، صندلیمان، صندلیتان، صندلیشان
یادآوری: واژههای مختوم به «یِ» y نیز، که حرف قبل از «یِ» ساکن باشد، پیوسته نوشته میشوند: سعیَم، سعیَت، سعیَش، سعیِمان، سعیِتان، سعیِشان/ رأیَم، رأیَت، رأیَش، رأیِمان، رأیِتان، رأیِشان (حرکتگذاریها الزامی نیست.)
۵) واژههای مختوم به «و»
الف. با صدای «اُ»: مانتوام، مانتوات، مانتواش، مانتومان، مانتوتان، مانتوشان
یادآوری: در فارسی، تفاوتی میان تلفظ واژههایی مانند «مانتو» و «رادیو» با «جلو» و «رهرو» نیست. بنابراین، در همۀ این واژهها، قبل از سه ضمیر مفرد، همخوانِ میانجیِ همزه را میتوان گذاشت.
ب. با صدای «او»: آرزویم، آرزویت، آرزویش، آرزویمان/ آرزومان، آرزویتان/ آرزوتان، آرزویشان/ آرزوشان
یادآوری: در این مورد، قبل از سه ضمیر جمع، همخوانِ میانجیِ «یِ» نوشته میشود، اما بدون آن نیز درست و توجیهپذیر است و در متون فارسی سابقه دارد.
۶) واژههای مختوم به «ها»ی غیرملفوظ: خانهام، خانهات، خانهاش، خانهمان، خانهتان، خانهشان
۷) واژههای مختوم به «ها»ی ملفوظ: راهم، راهت، راهش، راهمان، راهتان، راهشان
۸) واژههای مختوم به صدای «آ»: صدایم، صدایت، صدایش، صدایمان/ صدامان، صدایتان/ صداتان، صدایشان/ صداشان
یادآوری: در این مورد، قبل از سه ضمیر جمع، همخوانِ میانجیِ «یِ» نوشته میشود، اما بدون آن نیز درست و توجیهپذیر است و در متون فارسی سابقه دارد.
۹) واژههای مختوم به همزه
الف. روی کرسی الف («أ»): مبدأم، مبدأت، مبدأش، مبدأمان، مبدأتان، مبدأشان
ب. روی کرسی واو («ؤ»): لؤلؤم، لؤلؤت، لؤلؤش، لؤلؤمان، لؤلؤتان، لؤلؤشان
ج. روی خط کرسی («ء»): جُزئم، جُزئت، جُزئش، جُزئمان، جُزئتان، جُزئشان
۱۰) حرف لازمالاضافۀ «برایِ»: برایم، برایت، برایش، برایِمان، برایتان، برایِشان
سید محمد بصام
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
غلبه 👈چیرگی
غلیان 👈جوشش
غنی 👈بینیاز، دارنده
غیظ 👈خشم
غبن 👈زیان
غائله 👈آشوب
غوغا 👈هیاهو، هنگامه
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_حقیقی
✅ داروخانه
❌ داروخانه و دراگ استور
* دیده شده بر سر در یک داروخانه
* داروخانه همان دراگ استور است. (Drug store)
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هشتم : در آداب صحبت
🌺 آداب ۱
💫 داشتن مال برای راحتی زندگی است نه اینکه زندگی خود را صرف مال اندوزی کنیم. از عاقلى پرسيدند: خوشبخت كيست و بدبختى كدام است؟ در پاسخ گفت: خوشبخت آن کسی است كه از مال دنیا استفاده کرد و برای آیندگان هم گذاشت و بدبخت آن كسى است كه در نهایت دارایی مرد و هیچ استفاده ای نکرد.
مكن نماز بر آن هيچ كس كه هيچ نكرد
كه عمر در سر تحصيل مال كرد و نخورد (۱)
۱_ دعا و نماز خواندن برای مرده ای که تمام عمرش را صرف جمع آوری مالی که هیچ استفاده ای از آن نکرد جایز نیست.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-کوس: سازِ کوبهایِ جنگیِ بزرگ
-کوس بر پیل بستن: کنایه از آمادهی حرکت شدنِ سپاه
-به گُردان بفرمود و خود برنشست: (سیاوش) به سرانِ لشکر دستور داد سوارِ اسب شوند و خود نیز سوار شد.
-کنار گرفتن: در آغوش گرفتن
-گوایی همیداد دل بر شدن / که دیدار از آن پس نخواهد بُدن: دلِ کاوس و سیاوش جدایی را میدید و این که دیگر پس از آن دیداری در میان نخواهد بود. یا: وقتِ جدایی دلِ آن دو میگفت که دیداری در میان نخواهد بود.
-دهر: روزگار
-نوش: شیرین، گوارا
-گاه: تخت، پایتخت
-دستان: صفتِ زال پدرِ رستم، احتمالاً بهخاطرِ دانستنِ جادو
-نشست گُزیدن: همنشینی کردن
-شکارِ نیستان: شکارِ شیر؛ چون جای شیر در نیستان تصور میشده.
-سپهرش همیداد گفتی درود: آسمان به او سلام و او را آفرین میکرد؛ کنایه از این که بخت یارِ او بود.
-دمان: خروشان، نفسنفسزنان
-پیشرو: پیشقراول
-هیون: شترِ (تیزرو)
-کشتی بر آب: در شاهنامه کنایه از شتاب و تندیست.
-به یک دست خنجر، به دیگر کفن: کنایه از شجاعتِ بسیار که شخص از مرگ نمیهراسد و با همهی وجود میجنگد.
-تو لشکر بیارای و چندان مپای / که از باد کشتی بجمبد ز جای: (سپهرم و بارمان، پیشقراولانِ سپاهِ افراسیاب خبرِ آمدنِ سپاهِ ایران بهسرکردگیِ سیاوش و همراهیِ رستم را به کرسیوز میدهند. او پیکی پیشِ افراسیاب میفرستد و میگوید:) سپاهت را آماده کن و حتی بهاندازهی زمانِ کوتاهی که کشتی از باد به جنبش درمیآید هم تعلل نکن.
-برانگیخت برسانِ آتش هیون / کزینسان سخن داشت با رهنمون: (پیک) پس از شنیدنِ سخنِ رهنمون، یعنی کرسیوز (که مضمونِ پیام چیست) شترِ تیزرو را بهتندیِ آتش (سوی افراسیاب) به حرکت درآورد.
-سیاوخش از این سو به پاسخ نماند: سیاوش مجالِ رسیدنِ پاسخِ افراسیاب به کرسیوز را نداد. یعنی بهسرعت واردِ جنگِ کرسیوز شد.
-چو تنگ اندرآمد از ایران٘ سپاه / نشایست کردن به پاسخ نگاه: وقتی سپاهِ ایران بسیار نزدیک و با سپاهِ توران روبهرو شد، دیگر مجالِ منتظرِ جوابِ نامهی افراسیاب شدن نبود و کرسیوز ناگزیر از جنگیدن شد.
-روی دیدن: چاره دیدن، صلاح دیدن
-گران: سنگین
-گیتیفروز: مایهی روشنیِ جهان
-بدان روی آب: آنسوی رودِ جیحون، که مرزِ ایران و توران بوده. کرسیوز که از رود گذشته و واردِ ایران شده بود با حملهی سیاوش به داخلِ خاکِ خود عقبنشینی میکند.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۶.mp3
6.12M
🎙#روایت_شب| مصلحتگرایی و مقاومت
🔸برخی بازرگانان میگفتند ضرر مقاومت بیشتر از فایدهاش است...
🖼 قسمت ششم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: شاعر جان
✍نویسنده: علی ابجدیان
ناشر: انتشارات نادریان
مجموعهشعری بسیار لطیف و دوستداشتنی است که شما را با خود به لحظههای ناب شاعر میبرد. اگر به اشعار عاشقانه علاقه دارید، خواندن کتاب نامبرده که حدود چهل شعر دلانگیز و ناب دارد برایتان تجربهی لذتبخشی خواهد بود.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim