eitaa logo
غلط ننویسیم
14.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
426 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۳ 💫 دو دسته از انسانها هستند که در زندگی، بیهوده تلاش کرده اند و بی نتیجه رنج برده اند. ۱_ دسته اول آنانکه به جمع آوری مال پرداختند و از آن استفاده نکردند. ۲_ دسته دوم آنانکه چیزی در زندگی خود یاد گرفتند اما برای خود و دیگران به کار نبردند. 🔸علم چندان كه بيشتر خوانی 🔹چون عمل در تو نيست نادانی 🔸نه محقق بود نه دانشمند 🔹چارپايی بر او كتابی چند (۱) 🔸آن تهی مغز را چه علم و خبر 🔹كه بر او هيزم است يا دفتر (۲) ۱_ مهم نیست که چه اندازه دانش کسب کرده ای، اگر دانش خود را در عمل به کار نگیری با نادان تفاوتی نداری. عالمان بی عمل همانند چهارپایانی هستند که در حال حمل کتاب می باشند و هیچ کس بهره ای از علم آنها نمی برد. ۲_ انسان تهی مغز همان الاغی است که برایش فرقی نمی کند چه چیزی حمل می کند. هیزم یا کتاب. زیرا هیچ تاثیری در رفتار او ندارد. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و بیست و‌ هفتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-زمین بوسیدن: کنایه از احترام کردن -نشیب و فراز: پایین و بالا -بیدار: به‌بیداری و هوشیاری -دل پیچیدن: روی گرداندن -چو گَرد: کنایه از شتابان -به هر یک ز ما بود پنجاه٘ بیش / سرافراز، با گرزه‌ی گاومیش: (کرسیوز به افراسیاب می‌گوید:) دربرابرِ هر یک نفر از ما بیش‌تر از پنجاه پهلوانِ نژاده‌ی سواره بود با گرزه‌هایی با سری به‌شکلِ سرِ گاو. -پیاده: سپاهیانِ پیاده -به‌کردارِ آتش: خشمگین -ترکش: تیردان -سر به خواب آمدن: به خواب رفتن -هم‌زین‌نشان: به‌همین‌ترتیب -غمی: خسته -گردنکش: دلاور، جنگجو -از ایشان کسی را که خواب آمدی، / ز جنگِ دلیران شتاب آمدی، // برفتی و آسوده برخاستی / به‌نَوّی یکی رزم آراستی: (کرسیوز در ادامه می‌گوید:) هر وقت یکی از سپاهیانِ (ایران) از جنگ خسته می‌شد و خوابش می‌گرفت، می‌رفت و سپاهیِ (تازه‌نفسی) جای او را می‌گرفت و با نیرویی تازه از نو می‌جنگید. -برافروختن: به خشم آمدن -چندین چه گویی از آرام و خواب؟: (افراسیاب که از تعریف‌های کرسیوز از سپاهِ ایران خشمگین شده به او می‌گوید:) چرا این‌قدر حرفِ (این شیوه‌ی) استراحت تجدیدِ نفس کردنِ (ایرانیان در جنگ) را می‌زنی!؟ -به کرسیوزاندر چنان بنگرید / که گفتی میانش بخواهد بُرید: (افراسیاب) چنان‌نگاهی به کرسیوز کرد که گویی نگاهش در همان لحظه می‌خواهد کرسیوز را از کمر ببُرد و دو نیم کند. -یکی بانگ برزد، بِراندش ز پیش / کجا خواست راندن بر او خشمِ خویش: بر او فریاد برآورد و او را از پیشِ خود راند، که می‌خواست خشمِ خود را بر او خالی کند. -خواندن: فراخواندن، جمع کردن -از بزم٘ کار ساختن: کارِ بزم ساختن، آماده‌ی نبرد شدن -سراسر: سر تا سر، همه جا -چپین: طَبَق، سبد -سراسر همه دشت چپین نهید / به سُغداندر آرایشِ چین نهید: گویا افراسیاب پس از عصبانیت، برای روحیه‌ دادن به سپاه، دستور به جشن و شادی می‌دهد؛ طَبَق نهادن و سُغد را به شیوه‌ی چینی آراستن که بهترین شکلِ آراستن بوده. 🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۸.mp3
زمان: حجم: 8.2M
🎙|مبارزۀ خاموش در دل اردوگاه 🔸امیدمان را در دل می‌پروراندیم، اما سایه سنگین اشغال بر سرمان سنگینی می‌کرد... 🖼 قسمت هشتم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: من غزل سرای توام ✍نویسنده: رضا همتی ناشر: انتشارات متخصصان کتاب من غزل سرای توام مجموعه اشعار عاشقانه‌ای‌ست سروده‌ی رضا همتی. غزل‌سرایی همواره یکی از مورد توجه‌ترین جنبه‌های شعر فارسی بوده است و شاعران پارسی‌زبان به دلیل امکانات قالب شعری غزل همواره توجه ویژه‌ای به این قالب شعری نشان داده‌اند. این قالب شعری می‌تواند در ابیات کوتاهی سروده شود و یکی از بهترین قالب‌های شعری برای گنجاندن مفاهیم عاشقانه و احساسی در خود است. 🖊@ghalatnanevisim
🍂سفرنامه ناصر خسرو🍂 🥀قسمت دوم🥀 🖊@ghalatnanevisim 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 📝بسم الله الرحمن الرحیم این را ابومعین الدین خسرو القبادیانی رضی الله عنه می فرماید و من از آن جمله بودم که از مال و کارهای سلطان خلاص شد، مدتی در دربار کار کردم و این کار را انجام دادم و شهرتم در بین همسنگرانم منتشر شد و در ربیع الاخر سال 437 در ایام ابوسلیمان جاغری. بی داوود بن میکائیل بن سلجوقی، حاکم خراسان، برای تجارت از مرو به دربار رفتم و در بانج دیه مرو ماندم. الروض روز وصال سر و مشتری بود و گفته می شود که خداوند متعال حاجات مردم را بر آن مستجاب می کند پس به گوشه ای رفتم و دو رکعت نماز خواندم خداوند متعال برای من آسان شود وقتی نزد دوستان و همراهانم برگشتم، یکی از آنها را در حال خواندن شعر به ذهنم رسید، پس آنها را بر روی کاغذ نوشتم آن را به او گفت تا او آن را بخواند و شعری را که من سروده بودم خواند، در این حالت خوشبین بودم و با خود گفتم خدایا خداوند متعال حاجتم برآورده شد و به جزجانان رفتم و حدود یک ماه در آنجا ماندم و به نوشیدن مشروب ادامه دادم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: راست بگو، هر چند به زیان خودت باشد، شبی مردی را دیدم که به من گفت: تا کی از این نوشیدنی که دزدی می کند، می نوشید برای تو بهتر است که هوشیار باشی: «عاقل کاری جز این نمی تواند انجام دهد که از نگرانی های دنیا بکاهد.» از احساس و عقل، و انسان عاقل نمی تواند بگوید که انسان با دل گمشده، شایسته هدایت مردم است، بلکه باید به دنبال چیزی بگردد که عقل و خرد را زیاد می کند. این را با جدیت گفت، سپس به قبله اشاره کرد و چیزی نگفت که این دید کاملاً جلوی من بود و با خود گفتم: از خواب دیروز بیدار شدم. و من باید از خواب چهل سال پیش بیدار شوم، و در روز پنج شنبه جمادی الاخر سال 437 (20 دسامبر 1045) خوشحال نخواهم شد. ) نیمه دی ماه پارسی سال 410 گاهشماری یزدگردی غسل کردم. به مسجد رفتم و دعا کردم و از خداوند تبارک و تعالی کمک خواستم تا در انجام وظیفه و ترک منکرات و منکرات، چنان که حق تعالی امر فرموده است. سپس از آنجا به سوی شابورگان حرکت کردم و عصر در روستای باریاب بودم و از آنجا از راه سنکلان و طلقان به مرو الرود رفتم و از کارهای محوله معاف شدم و گفتم که عزمم را جزم کردم و به جز اندک آن پول را دادم. به نیشابور سفر کرد، پس از مرو تا سرخس که سی فرسخ از آن و از آن فاصله داشت، پیاده رفت. سرخس به نیشابور چهل فرسخ است و من در روز شنبه یازدهم شوال (22 آوریل 1046) به آن رسیدم. برادر جاغری بیگ در حال ساختن مدرسه ای در نزدیکی بازار سراجین بود که او در دوره خود دستور ساخت آن را داد، در دوم ذی القعده برای اولین بار به تصرف استانداری اصفهان رفت. , 1046 ) نیشابور را به همراهی استاد موفق ترک کردم. که با سلطان ادب کرد از راه کوان به قومس رسیدیم و شیخ بایزید البسطامی رضی الله عنه را زیارت کردم و در روز جمعه هشتم ذی القعده (18 می 1046) به دامغان رفتم. 🖊@ghalatnanevisim ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد ز آه سرد و سوز دل حذر کن که اینت بفسرد وانت بسوزد مبر نیرنگ و دستان پیش آن کو به صد نیرنگ و دستانت بسوزد به دست خویشتن شمعی میفروز که هر ساعت شبستانت بسوزد چه داری آتشی در زیر دامان کز آن آتش گریبانت بسوزد دل اندر وصل من بستی و ترسم که ناگه تاب هجرانت بسوزد ندارد سودت آن گاهی که گوئی عبید آن نامسلمانت بسوزد 🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی علامت ‌                     👈 نشانه علاج                        👈 درمان علی‌البدل                  👈 جانشین علی‌السویه                👈 یکسان علی‌الخصوص           👈 به‌ویژه علی‌حده                   👈 جداگانه عابر                         👈 رهگذر عاجز                        👈 ناتوان عسرت                      👈 سختی عادی                        👈 ساده عاقبت                      👈 سرانجام 🖊@ghalatnanevisim
✍ (هستم، هستی، هست... ) در موارد زیر به‌کار می‌رود: ◻️ به‌عنوان فعل تام و کامل به‌معنی «وجود داشتن»: در این خانه زن هم هست؟ هر کس فکر کند هست. ◻️ به‌عنوان فعل ربط به‌جای —َ م، — ی، است... ، در موارد زیر به‌کار می‌رود: الف) هرگاه قبل از فعل ربطی، برای تأکید بر مسند، واژه‌هایی مانند «که» و «هم» و «نیز» بیاید. ◻️ناصر معلّم است، دانشجو هم هست. ◻️ناصر خوش‌بیان نیز هست. ◻️او پزشک که هست هیچ، نویسنده هم هست. ب) هر گاه بخواهیم صیغه‌ای از فعل «بودن» را با حرف ربط به یکی از صورت‌های (—َ م، — ی، است... ) ربط دهیم: ◻️ایرانیان میهمان‌نواز بوده و هستند. ◻️من به خواندن داستان علاقه‌مند بوده و هستم. ج) هرگاه واژهٔ قبل از فعل ربط به واکه (مصوت) ختم شود، این گرایش وجود دارد که به‌جای صیغه‌های گروه اول از گروه دوم استفاده شود: ◻️ما دانشجوییم/ ما دانشجو هستیم. ◻️من ایرانی‌ام/ من ایرانی هستم. اما اگر قبل از «است» واکه وجود داشته باشد، «اَ» از آغاز آن حذف می‌شود: ◻️مگر او هم دانشجوست. او هم ایرانی‌ست؟ د) گاهی بدون هیچ دلیل خاصی به‌جای گروه اول از گروه دوم استفاده می‌شود: ◻️پدرتان در منزل هستند؟ = ... در منزل‌اند؟ ✅ طباطبایی، علاءالدین، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۶۵ تا ۶۶. 🖊@ghalatnanevisim