eitaa logo
غلط ننویسیم
14.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
429 ویدیو
4 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و بیست و‌ نهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-هر آن کس کَزین دانش آگاه بود...: همه‌ی کسانی که دانشی درباره‌ی این کار (خوابگزاری) داشتند، چه آن‌ها که در دربار بودند، چه آن‌ها که در جاهای دیگر، در دربار شاه جمع شدند که ببیند برای چه فراخوانده شده‌اند. افراسیاب آن‌ها را درخورِ مقامشان جای داد و از هر دری با آن‌ها حرف زد و با آن فرزانگانِ نامدار گفت که: ای پاک‌دلانِ دانای خجسته اگر این خواب و حرف‌هایم را مستقیم یا غیرمستقیم از زبانِ کسی بشنوم، سر بر تنِ هیچ یک از شما باقی نخواهم گذاشت -اگر حرف‌های من بر زبانِ کسی جاری شود. سپس برای دور کردنِ ترس از آن‌ها بی‌نهایت طلا و نقره به آن‌ها داد و (سرانجام) خوابش را برایشان تعریف کرد. فرزانگان با شنیدنِ خواب (چون تعبیرِ آن بد بود) ترسیدند و از شاه امان خواستند که: تا شاه به ما قول نداده و با ما عهد نبسته، تعبیرِ این خواب را نخواهیم گفت. درباره‌ی این خواب هر چه می‌دانیم خواهیم گفت به‌شرطی که شاه هم به‌داد و انصاف با ما رفتار کند. افراسیاب قول داد که بدیِ تعبیرِ خواب را پای آن‌ها ننویسد. پس سخنگویی بسیاردانا که سخن‌های نغز می‌توانست بزند گفت: رازِ خوابِ شاه را اکنون بر او می‌گشایم. -گران: سنگین، بزرگ -بر آن طالعش‌بر گُسی کرد شاه / که این بوم گردد به مابر تباه: اشاره به طالعِ سیاوش که در سرزمینِ توران کُشته خواهد شد و به‌دنبالِ آن، جنگ‌های طولانی‌ای خواهد بود که منجر به کشته‌شدنِ افراسیاب خواهد شد. -دیبه: ابریشمِ سرخ، در اینجا مایه‌ی تشبیه برای خون -ز ترکان نماند کسی پارسا: درصورتِ جنگ با سیاوش حتی مردانِ دین -که مانندِ زنان و کودکان و کشاورزان هیچ گاه وقتِ جنگ در آن حضور نداشتند- نیز از آسیبِ آن دور نخواهند ماند. -غمی: خسته، فرسوده، و در چند بیت بعد، غمگین -ز بهر: به‌سبب -کاستی: کج‌اندیشی، کج‌رفتاری -جهانداراگر مرغ گردد بِپر / بر این چرخِ گردان نیابد گذر: اگر در جنگ افراسیاب سیاوش را بکشد، حتی اگر مرغی تیزپرواز هم باشد از دستِ کین‌خواهانِ سیاوش از آسمان به جایی نخواهد توانست برود (گرفتارِ تقدیر خواهد شد و بالاخره، اسیر و کشته). -گذر کردنِ سپهر: گذشتِ زمانه، تقدیر -شتاب کردن: عجله کردن -برآسودن از گفت‌وگوی: کوتاه شدنِ حرف‌وحدیث و جنگ‌وجدل، کنایه از صلح -کارزار: جنگ -منوچهر گیتی ببخشید راست...: (افراسیاب که از خواب و تعبیرِ آن هراسان است می‌گوید: اگر من به جنگ نروم نه من توسط سیاوش کشته خواهم شد و نه سیاوش کشته خواهد شد، که پدرش به‌کین‌خواهیِ او بخواهد مرا بکشد، و سپس در توجیه می‌گوید:) منوچهر [درواقع فریدون] زمین را به‌عدالت تقسیم کرد ولی از سهمِ خود هم نگذشت؛ و من هم حالا از آن سهم می‌گذرم (و به آن دست‌درازی نمی‌کنم) بل که این بلاها به‌خوبی بگذرد و این آتشِ جنگ میان دو کشورِ ایران و توران با آب فروبنشیند (یا دو چشمِ پرآتشِ من با گریستن در این حال آرام گیرند). اگر با صرفِ گنج و مال سرنوشتِ روزگار را تغییر دهم، تقدیر مرا در رنج نخواهد خواست. تقدیر همان است که خدا خواسته و آن‌گونه می‌توان دوباره رویید که خدا کِشته است. 🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمته ۱۰.mp3
زمان: حجم: 9.81M
🎙| شکستن بندها 🔸در اعماق تاریک‌ترین زندان‌ها، گروهی از زندانیان با شکنجه‌های وحشیانه روبه‌رو می‌شوند، اما روحیۀ آن‌ها هرگز شکسته نمی‌شود... 🖼 قسمت دهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: قلمرو قلم های ما ✍نویسنده: منیره سادات امامی ناشر: نشر مانیان منیره سادات امامی در کتاب قلمرو قلم‌های ما متناسب با طراحی‌های پارمیدا سروندی به سرایش شعر پرداخته و درواقع‌ از آثار او الهام گرفته است. آشنایی شاعر مجموعه‌ی حاضر با آثار خانم سروندی، از علاقه‌ی او به دنبال‌کردن طراحی لباس‌های خاص نشئت می‌گیرد. منیره سادات امامی می‌گوید: آثار این هنرمند تلفیقی از طراحی لباس و مفاهیم رازآلود بود؛ یعنی همان هنر و طراحیِ مفهومی که من همیشه به‌دنبالش بودم. با مشاهده‌ی تصاویر او، واژه‌ها در ذهنم صف می‌کشیدند و از قلمم بر روی کاغذ تراوش می‌کردند. 🖊@ghalatnanevisim
🍂سفرنامه ناصر خسرو🍂 🥀قسمت چهارم🥀 🖊@ghalatnanevisim 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ 📝تمام آن صخره ای و شمران کصبای ایالت طارم است و در حاشیه شهر قلعه ای مرتفع است که بر روی صخره ای محکم ساخته شده است که در وسط آن کانالی حفر شده است که به ساحل می رسد نهر و از آن آب بیرون می کشند و به قلعه می برند و هزار مرد برگزیده از پسران بزرگان ایالت در آنجا ساکن می شوند که هیچ کس به بیراهه نرود و گویند که این شاهزاده قلعه های زیادی در ایالت دیلم دارد و عدالت و امنیت در آنجا برقرار است و هیچ کس نمی تواند چیزی را از دیگران غصب کند مسجد جمعه و کفشهایشان را بیرون می گذارند تا کسی نگیرد و این شاهزاده نامش را اینگونه می نویسد: مرزبان دیلم، گیل گیلان ابوصالح. بنده ام امیرالمؤمنین(ع) است و نامش جاستین ابراهیم است، مردی نیکوکار از دربند را دیدم که نامش ابوالفضل بن علی فیلسوف بود. با هم مناظره کردیم و او از من پرسید که چرا تصمیم گرفتم، گفت: «می خواهم در بازگشت از کنار ما رد شوی». ششم در بیست و یکم محرم (3 مرداد 1046) از شمیران خارج شدم و در روز چهاردهم صفر (31 مرداد) به شهر سراب رسیدم. روز شانزدهم (23 مرداد) آن را ترک کردم، سپس از سعیدآباد گذشتم و در بیستم صفر 438 (27 مرداد 1046) به تبریز رسیدم و آن هم در پنجم ماه یور، ماه باستانی تبریز قصبه ایالت آذربایجان که شهری پرجمعیت است اندازه گرفتم و هر کدام یک هزار و چهارصد پا بود. دوله و شرف الایمان ابومنصور و حسودان بن محمد مولی امیرالمؤمنین علیه السلام به من گفتند که شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول 434 (5 دسامبر 1042) در روزهای روشن پس از شام زمین لرزید و قسمتی از شهر ویران شد، اما گفته شده است که در آن جا چهل هزار نفر کشته شدند زمان و در تبریز شاعری به نام قطران را دیدم که شعر می گفت. او زیبا بود، اما به زبان فارسی مسلط نبود، او با مجموعه های منجیک و الدقیقی از من دیدن کرد و از من در مورد معانی که در آن گیج شده بودم، پرسید و در حالی که او می نوشت آنچه را که گفتم، در روز چهاردهم ربیع الاول (19 شهریور) با گروهی از لشکر شاهزاده و حسودان به راه افتادیم خوی و از آنجا با همراهی قاصدی به سوی بر کری حرکت کردیم و از خوی تا برکازی سی فرسنگ که به آن رسیدیم. دوازدهم جمادی الاول (16 آبان) و از آنجا به وان رفتیم و سپس گوشت خوک را در بازار آن فروختیم و زنان و مردانش جلوی مغازه ها می نشستند و بی شرمانه می نوشیدند در آنجا در هجدهم جمادی الاول (22 نوامبر) در مرز بین کشورهای مسلمان و ارمنی به شهر احلات رسیدیم و بین برکاری نوزده فرسخ است و بر آن شاهزاده ای است به نام نصرالدوله بیش از صد نفر و پسران بسیار دارد که به هر یک از آنان ولایتی داده شد و به سه زبان عربی و فارسی و فارسی تکلم می کنند. به نظر من به این دلیل به آن احلات می گفتند و معامله در آنجا به سکه های مسی بود و لیره آنها در بیستم جمادی الاول (24 آبان) بود و پیاده شدیم در رباط کاروانسرای برف می بارید و در قسمتی از جاده خیلی سرد بود. عمداً تا مسافران در روزهای برف و مه راه آن را طی کنند، به شهر بتلیس رسیدیم که در دره ای قرار دارد، بنابر آنچه به ما می گویند کسانی هستند که در یک سال سیصد و چهارصد کوزه عسل درست می کنند و ما آن را ترک کردیم و قلعه ای را دیدیم. آن را ایست و نگاه کن و آن را گذاشتیم به جایی که مسجدی است که می گویند اویس القرنی ساخته، خدا روحش را تقدیس کند، دیدم مردم در مرزهایش کوه را طواف می کنند و بریده می شوند درختانی که شبیه سرو بودند، پرسیدم با آن‌ها چه می‌کنی، گفتند: «یک سر درخت را در آتش می‌گذاریم و این قیر از سر دیگرش بیرون می‌آید در ظروف بگذار و به طرفین و این حالات که بعد از اهلت ذکر شد، حمل کن و ما در اینجا خلاصه کردیم. 🖊@ghalatnanevisim ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای لفظ ترا لؤلؤی لالالالا وی کار قد سرو خرامت بالا گفتی که نکو کنم چو عارض حالت حالم چو شکنج زلف کردی حالا 🖊@ghalatnanevisim
✅ فاصله‌گذاریِ «بی»: پیشوندِ نفیِ «بی» + اسم، صفت می‌سازد و نیم‌فاصله می‌شود:بی‌قرار، بی‌مصرف، بی‌کران، بی‌حیا، بی‌شعور، بی‌سروپا، بی‌اصل‌ونسب، بی‌پدرمادر، بی‌همه‌چیز، بی‌شیله‌پیله. ✅ پیشوندِ بِلا (از عربی: بِ‌‍ + لا) و به‌معنای «بدونِ»، «فاقدِ» و «بی» است. بِلا + اسم، صفت/ قید می‌سازد و بی‌فاصله نوشته می‌شود: بلااثر، بلااجر، بلااستثنا، بلااستفاده، بلااشتباه، بلاتردید، بلاتشبیه، بلاتکلیف، بلاثمر، بلاجهت، بلاشبهه، بلاشرط، بلاشک، بلاعوض، بلافاصله، بلافایده، بلافصل، بلامانع، بلامحل، بلامنازع، بلانسبت، بلاواسطه. ✅ فاصله‌گذاریِ «به»: بای زینت ← چسبیده: بروم، دست بکشم، بگفتم. 🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی غلبه             👈چیرگی   غلیان           👈جوشش غنی             👈بی‌نیاز، دارنده غیظ            👈خشم غبن             👈زیان غائله            👈آشوب غوغا            👈هیاهو، هنگامه 🖊@ghalatnanevisim
👈 ناویراسته در این دیدار دو طرف بر استفاده از ظرفیت بالای همکاری‌های دوجانبه برای بهبود  روابط سیاسی و فرهنگی و اقتصادی تاکید کردند. 👈 ویراسته در این دیدار، دو طرف بر استفاده از ظرفیت زیاد همکاری‌های دوجانبه برای بهبود روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تأکید کردند. 👈 نکته تعابیر کلیشه‌ای فراوانی داریم که به‌ویژه در زبان رسانه، بسامد زیادی دارد. این تعابیر و واژه‌ها در جای خود و به معنای واقعی خود به کار نمی‌رود. یکی از آن‌ها واژۀ «بالا» است. 🖊@ghalatnanevisim