#توضیحات
-وبال: سختی
-دیریاز: دراز
-هفت: هفته. در شاهنامه گاهی کلمات، مثلِ همینجا، بهشکلِ کوتاهشدهشان استفاده شدهاند. گاهی هم برعکس، کلماتِ کوتاه بهشکلِ کاملِ قدیمیتر -که اکنون کمتر استفاده میشوند؛ باره: بار؛ جوانه: جوان؛ کامه: کام.
-تیرگی و خیرگی: هر دو کنایه از تاریکی و ندیدنِ چشم
-ماندن: واماندن
-هم: بااینوجود
-پَی: پا
-تابناک: صفتِبهجایاسمِ خورشید
-کوپال: گرز
-و گر تیره، روزِ تو بر دستِ دیو...: اما اگر دیو تو را بکُشد، که آن هم تقدیرِ خداوند است، کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. تسلیمِ این تقدیر باید بود.
-بخوانند، اگر چه بمانَد بسی: آدمی را، هرچقدر هم عمری طولانی کُند، سرانجام به جهانِ دیگر فرامیخوانند.
-نامِ بلند: بلندنامی
-نژند: اندوهگین
-و لیکن به دوزخ چمیدن به پای / بزرگانِ پیشین ندیدند رای: (رستم به زال میگوید که دلاوری نیکوست و من هم آمادهی این هستم، و از سرنوشت هم گریزی نیست) اما بهبیهوده هم نباید خود را به خطر انداخت.
-فدی: فدا
-پالهنگ: ریسمان یا تسمهی افسارِ حیوانات
-سر و مغزِ کولاد در زیرِ پای / پَی رخش بُرده یکایک ز جای: رخش سر و مغزِ کولاد را زیرِ پا له کرده است.
-یکایک: سراسر، کاملاً
-یال برافراختن: در شاهنامه بسیار تکرار میشود و گردن کشیدن است از خوشحالی، شجاعت یا غرور و اعتمادبهنفس.
-کش: که او را
-پَیَش مردِ دانا همی بشمرد: دانا حسابوکتابِ گذشتِ عمر را کاملاً دارد.
-همان روز کان بر توبر برگذشت، / تنت از بدِ گیتی آزاد گشت: هر روز که بر تو میگذرد، یک روزِ دیگر از بدی این دنیا بر تو کم میشود.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸ســـلام ✋
🍃🌸صبحتون بخیر
🍃🌸روزتون به زیبایی گل
🍃🌸بـه صافی هـوا
🍃🌸بـه روشنی آب
🍃🌸بـه زلالـی
🍃🌸قلبهای مـهربونتون
🍃🌸و بـه پـاکی
🍃🌸خـداونـد بلند مرتبه
🍃🌸امـیدوارم روزی
🍃🌸پـراز خیرو برکت داشته باشید
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
ای نام خوش تو بر زبانها
وی یاد تو زینت بیانها
از مهر رخت چو ذره هستند
در رقص و سماع آسمانها
مرغان ترانهسنج خوانند
وصف رخ تو به بوستانها
اندر ره عشق بیسرانجام
دریاهایی است بیکرانها
ای دل بشتاب زانکه رفتند
زین کاخ مجاز کاروانها
از سروری جهان گذر کن
در باطن خود ببین جهانها
سر دهنت نیافت اسرار
هر قدر شدش عیان نهانها
#شعر #حکیم_سبزواری
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🟨🟨🟨🟨🟧🟧🟧🟧🟨🟨🟨🟨
فارسی/ پارسی/ پهلوی
"فارسی" را برای زبانی به کار میبریم که از هزار و دویست، سیصد سال پیش در ایران متدوال است. "پارسی" را برای زبان دورهٔ ساسانی و "پهلوی" را برای زبان دورهٔ اشکانی به کار میبردند. اما امروز به کار بردن پهلوی برای زبان دورهٔ ساسانی هم رایج است.
فترت/ فطرت
فترت به معنی "سستی و ضعف" و "مدت تعطیل موقت و فاصله ای که میان یک رویدادذیا اتفاق به وجود میآید" است.
فطرت به معنی ویژگیهای ذاتی، سرشت، طینت" است.
🔸فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، صص٢٣۵_٢٣۶
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
نکتهای دربارۀ تشدیدها و حرکتهای زائدی که برخی ویراستاران اصرار به گذاشتن آنها دارند:
در نامه اعراب و نقطه ننهد، الا به جایگاه اشتباه و به جایگاه عنایت هم روا داشتهاند تأکید را، اما بی عذری نقطه و اعراب نهادنْ منسوب کردن مکتوبالیه باشد به جهل (محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری، ص ۴).
فرهاد قربانزاده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#دستور خط
✍ پیبست
«پیبست نوعی واژهبست است که به پایان واژه افزوده میشود؛ مانند ضمیر پیوستۀ ملکی «–َم» در «کتابم». واژهبستهای فارسی عموماً پیبست هستند» (طباطبایی، ۱۳۹۵: ۱۱۹).
🔶 صورت سالم حرف اضافۀ «به» فقط با ضمایر منفصل به کار میرود: به من، به تو، به او، به ما، به شما، به آنها.
🔴 پیبستهای ضمیری پس از حرف اضافه «به»
1⃣ بهم (شکسته) ← بهم (شکستهتر)
2⃣ بهت (شکسته) ← بهت (شکستهتر)
3⃣ بهش (شکسته) ← بهش(شکستهتر)
4⃣ بهمون (شکسته) ← بهمون (شکستهتر)
5⃣ بهتون (شکسته) ← بهتون (شکستهتر)
6⃣ بهشون (شکسته) ← بهشون (شکستهتر)
✅ ۱. علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۱۱۹.
✅ ۲. امید طبیبزاده، فارسی شکسته؛ دستور خط و فرهنگ املایی، چ۱، تهران: کتاب بهار، ۱۳۹۸، ص۵۰.
✅ فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
شروع داستان ممکن است برای برخی نویسندگان چالشبرانگیز باشد، اما برای دیگران ممکن است به عنوان یک مرحله مهم و جذاب در نوشتن داستان نگاه شود. برای بسیاری از نویسندگان، شروع داستان میتواند به عنوان یک نقطه شروع برای کشف دنیای داستانی، معرفی شخصیتها، ایجاد جو بینظیر و جلب توجه خواننده مورد استفاده قرار گیرد.
در حقیقت، شروع داستان یک فرصت برای نویسنده است تا خواننده را به دنیای داستانی خود جذب کند و او را به مسیری از رمز و رازها، هیجانها و ماجراهایی بیاورد که او را به سرزمین جدیدی از تخیل و خلاقیت هدایت میکند. بنابراین، شروع داستان باید جذاب، توجهبرانگیز و اغواکننده باشد تا خواننده را به سرزمین داستان خود وادار کند.
اگرچه ممکن است برای برخی نویسندگان چالشبرانگیز باشد، اما با تمرین و آزمایش، میتوانند شروعهای جذاب و جذاب برای داستانهای خود ایجاد کنند.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب دوم : در اخلاق درویشان
🌺 حکایت ۴۲
💫 در شهر بغداد، بين پرچم و پرده (آويزان در درگاه كاخ شاه، يا روپوش او هنگام خواب)دشمنى و كشمكش لفظى در گرفت، پرچم به پرده گفت: من و تو هر دو غلام و چاكر شاه هستيم، من لحظه اى از خدمت شاه نياسوده ام، همواره در سفر و حضر، رنجها مى بينم، ولى تو نه رنج ديده اى و نه در محاصره دشمن قرار گرفته اى و نه بيابان و باد و گرد و غبار ديده اى، به علاوه من همواره در سعى و تلاش، پيشقدمتر هستم، پس چرا عزت و احترام تو نزد شاه بيشتر است؟ !
🔸تو بر بندگان مه رويى
🔹با غلامان ياسمن بويى
🔸من فتاده به دست شاگردان
🔹به سفر پايبند و سر گردان
پرده در پاسخ پرچم گفت: علت اين است كه تو بلندپرواز هستى ولى من فروتن.
🔸گفت من سر بر آستان دارم
🔹نه تو چو سر به آسمان دارم
🔸هر كه بيهوده گردن افرازد
🔹خويشتن را بگردن اندازد
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#خلاصه
#توضیحات
شنیدیم که در آغازِ پادشاهی کاوس، دیوی بهشکلِ رامشگری به دربارِ او درآمد و در وصفِ مازندران نغمه ساز کرد. کاوس هوای مازندران کرد و پندِ بزرگان و همینطور زال در رها کردنِ این کار را نشنیده گرفت و گفت که او از همهی شاهان پیشین بزرگتر و پرقدرتتر است و باید مازندران را فتح کند، و روانهی آنجا شد. مازندران را غارت کرد و کسانِ بسیاری را کشت. شاهِ مازندران از دیوِ سپید کمک خواست. دیوِ سپید چشمِ کاوس و بیشترِ لشکرش را نابینا و آنها را دربند کرد. کاوس کسی را مخفیانه پی زال فرستاد برای یاری گرفتن. زال رستم را برای این کار فراخواند تا روانهی مازندران شود. قصهی رفتنِ رستم به مازندران و اتفاقاتی که در هفت منزلِ این راه برای او پیش میآید، به هفت خانِ رستم معروف است. از هفت خان تعبیرهای زیادی شده و حتی گاهی آن را با مراحلِ سلوکِ عرفانی مقایسه کردهاند. اما بیش از هر چیز، هفت خان و نمونههای مشابهِ آن، یک آیینِ "گذر" به حساب میآیند؛ یک مسیرِ بلوغ و پهلوانسازیاند که در همهجا وجود دارند و در آنها پهلوانِ غالباً جوانِ قصه با سختیهای گوناگونی مواجه میشود و با غلبه به آنها به پختگی میرسد و در پایان بهشکل پهلوانی پرتجربه سربرمیآورد. این مسیرهای دشوار اغلبِ اوقات منطقستیزند و با ناشناختهها ارتباط دارند؛ بیابان و دریاهای خطرناک و جنگل و همینطور موجوداتِ خطرناک چون دیو و اغواگرانی چون پری؛ اما قهرمانِ قصه برای اثباتِ شایستگی خود باید از آنها بگذرد و گاهی حتی بهاختیار مسیرِ دشوارتر را نیز انتخاب کند، و البته که کمکِ او نیز گاهی از دنیاهای ناشناختهی دیگر میآید.
این آیینِ گذر (کندن از وضعیتِ کنونی، رفتن یا تشرف و پشتِ سر گذاشتن سختیها، و بازگشت بهشکل کسی تازه) قالبی جاافتاده شده و بسیاری قصهها، نمایشنامهها و فیلمها از آن دستمایه گرفتهاند. از امشب یک نمونهی شاهنامهای جذابِ آنها را میشنویم -هفت خانِ رستم که ماجراهای هفت منزلِ سرِ راه رستم است برای رسیدن به کاوس و ایرانیانِ دربند در مازندران و آزاد کردنِ آنها.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-خان: درمورد "خان" یا "خوان" بحثهای زیادی شده است. بهاحتمالزیاد معنی چیزی که فردوسی استفاده کرده، همان خانه، منزل و مرحله است که امروزه "خان" مینویسیم اما مطمئن نیستیم که در دورهی فردوسی آیا املای آن هم بههمینشکل بوده یا بهشکل "خوان".
-پَهلَو: شهر، پایتخت؛ و دراصل پارت
-پَهلَو: شکلِ کوتاهشدهی پهلوان، منسوب به پهلو درمعنی پارت، یعنی شهر؛ پس پهلوان یا شکل کوتاه آن، پهلو، یعنی مردِ دلیرِ پارتی.
-نیمروز: سیستان
-دوروزه: راهِ دوروزه
-گذاشتن: طی کردن
-راه بریدن: راه سپردن
-به شور آمدن: به هیجان آمدن
-یکی رخش را تیز بنمود ران / تگِ گور شد با تگِ او گران: سرعتِ رخش را زیاد کرد، پس سرعتِ گورها بهنسبتِ سرعتِ رخش کم شد و رخش به آنها رسید.
-زینهار: امان
-خوار: سبک، بی زحمت
-مَرغزار: دشت
-درِ بیم را جای ایمن شناخت: ورودی آن جای خطرناک را ایمنتر دید (بهدلیلِ زودتر باخبر شدن از خطر).
-یارستن: جرات کردن
-پسودن: لمس کردن، کنایه از نزدیک شدن
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🖤✨ســـلام
🍃✨روزتـــون
🖤✨پر از خیر و برکت
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
دوش می رفت به صد ناز جوانی به رهی
زلف پرتاب به رخ، خنده مستانه به لب
من عصا بر کف و قد خم شده و موی سفید
می دویدم به دو صد لابه و عجزش ز عقب
چون مرا دید چنین گفت صفایی چه تو راست
که به دنبال من آیی به چنین رنج و تعب
تو بدین هیئت اگر عشق نبازی چه شود
با چنین حال دگر وصل جوانان مطلب
#شعر #ملااحمد_نراقی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#دستور خط
✍ پیبست
«پیبست نوعی واژهبست است که به پایان واژه افزوده میشود؛ مانند ضمیر پیوستۀ ملکی «–َم» در «کتابم». واژهبستهای فارسی عموماً پیبست هستند» (طباطبایی، ۱۳۹۵: ۱۱۹).
🔶 صورت سالم حرف اضافۀ «با» فقط با ضمایر منفصل به کار میرود: با من، با تو، با او، با ما، با شما، با آنها.
🔴 پیبستهای ضمیری پس از حرف اضافه «با»
1⃣ باهام (شکسته) ← بام (شکستهتر)
2⃣ باهات (شکسته) ← بات (شکستهتر)
3⃣ باهاش (شکسته) ← باش(شکستهتر)
4⃣ باهامون (شکسته) ← بامون (شکستهتر)
5⃣ باهاتون (شکسته) ← باتون (شکستهتر)
6⃣ باهاشون (شکسته) ← باشون (شکستهتر)
✅ ۱. علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۱۱۹.
✅ ۲. امید طبیبزاده، فارسی شکسته؛ دستور خط و فرهنگ املایی، چ۱، تهران: کتاب بهار، ۱۳۹۸، ص۵۰.
✅ فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🟨🟨🟨🟧🟧🟧🟥🟥🟥
حرّاف
این کلمه در زبان عربی به کار نرفته است و فارسیزبانان آن را ساختهاند و در معنی "وراج و پرچانه" و "زبان آور" به کار میبرند. برخی معتقدند که چون این کلمه در زبان عربی استعمال نشده و در متون معتبر قدیمی هم به کار نرفته است، نباید آن را به کار ببریم، اما باید دانست علت به کار نرفتم این واژه در زبان عربی، این است که "حرف" در عربی به معنی" سخن و کلام" به کار نرفته است، در حالی که در زبان فارسی از قدیم کلمهٔ "حرف" در معنی "سخن و کلام" بارها استعمال شده است. حافظ گوید:
یک حرف صوفیانه بگویم، اجازت است/ ای نور دیده جنگ بِه از صلح و داوری
بنابراین چون "حرف" در این معنی به کار رفته است، صیغهٔ مبالغهٔ آن را هم میتوان به کار برد. از همه مهمتر این که "حرّاف" و "حرّافه" در آثار استادان زبان فارسی هم به کار رفته است:
حرّاف و نکتهسنج و بذله گو و نقّاد بود.( مینوی)
🔸فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن ، صص 122_123
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
حتما شنیدهاید: نویسندهها میگویند باورشان نمیشود که واقعا نویسنده شدهاند، تا وقتی که مثلا در هواپیما کسی را ببینند که دارد کتابشان را میخواند. این اتفاق همین چند روز پیش در سالن ورزش برای خودم رخ داد. زنی که روی دوچرخه کناریام نشسته بود، کتابم در دستش بود و داشت میخواند. از او پرسیدم آیا از آن خوشش آمده یا نه. گفت بله و من هم تصمیم گرفتم به او بگویم که نویسندهاش من هستم.
کارولینا گارسیا
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim