eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
265 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
245 ویدیو
88 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کسی‌ ویرانهٔ خود را عمارت می‌کند ما به تعمیرِ دلِ بی‌ پا و سر، ویران شدیم... 🌱
عاشق آن است که حرفش به عمل ختم شود ورنه هر مدعیِ لاف‌زنی عاشق بود...! 🌱
تک بیت پاییزی شاعران مثل فصل پاییزند دفتر شعرشان پریشانی ست !! کیوانی پاییزیتون شاعرانه تر🌺🌹
.. زمین و زندگی و آب و چشمه‌سار غزل زمانه، صبح، نفس، روز، روزگار غزل ببین چه محکم و فاخر سروده حضرت حق برایِ چینش هر سنگ کوهسار غزل نگاه کن به همه صفحه‌های دفترِ خاک شکفته از نفسِ روشنِ بهار غزل نگاه کن به ستاره نوشته در دل شب قصیده‌وار و فصیح و ادامه‌دار غزل کنار پنجره‌ی لحظه‌ها تماشا کن خدا نوشته به هر گوشه و کنار غزل اگربه عشوه‌ی گل می‌کنی نظر غزل است اگر چکامه‌ی قُمریِ بیقرار، غزل نگیر وقت سرودن بهانه‌ی مضمون شبیه ابر برای زمین ببار غزل کمی طراوت لبخند صبح را بنویس که هست در دلِ هر لحظه‌اش هزار غزل
به یادِ قدِ تو هر مصرعی که در قلم آید کنم بهانه‌ی مشق و هزارجا بنویسم... 👤فیاض لاهیجی
نشسته هاله ی غم بر دلِ جهان بی تو وَ سخت می گذرد چرخه ی زمان بی تو فروغِ شعله ی خورشید، ناتوان باشد برای روشنیِ آسمانِ جان بی تو در انتظارِ تو ای آفتابِ عالمتاب گرفته خرمنی از غم در آسمان بی تو هزار کنگره ی شعر هر طرف برپاست ولی برای غمِ نام و آب و نان بی تو گذر به باغِ پُر از لاله کردم و دیدم که سرو، قامتِ او گشته چون کمان بی تو صراطِ غیرِ تو هستیم در عمل، لیکن مدام نام تو چرخد سرِ زبان بی تو بیا که غزّه در آتش ز مکرِ صهیون سوخت بیا که سوخت همه، مغزِ استخوان بی تو بیا که بی تو "محمّد" در این فراقِ عظیم چو بلبل است که نالَد ز جان، عیان بی تو کانال
https://eitaa.com/ghandeparsi_shiraz لینک کانال محفل شعر قند پارسی شما هم دعوتید... لینک دعوت را برای دوستان خود بفرستید..🌹🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو هم در آینه سرگرم حُسن خویشتنی زمانه ای است که هر کس به خو یش مشغول است. تبریزی
صبح ازل، الله اکبر یادمان داد اسلام را آن‌روز حیدر یادمان داد قرآن نمی‌خواندیم اما سوره‌ی حمد با دست‌های بسته کوثر یادمان داد زهرا اصول دین به ما آموخت وقتی توحید را در آتشِ دَر یادمان داد "پای علی ماندن" در آتش سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد "هر کس که زهرا را بیازارد مرا نیز" آری برائت را پیمبر یادمان داد ما داغ محسن را نفهمیدیم و بعداً در کربلا حلقوم اصغر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی کشیدن را ابوذر یادمان داد ما خادمِ زهرا شدیم الحمدلله فضه به ما آموخت، قنبر یادمان داد در کودکی با مِهر زهرا شیر خوردیم مِهرش اگر با ماست، مادر یادمان داد ما عاشقیم این عاشقی را نیز بابا از کودکی در پای منبر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد ✍
4_5956482670132205359.mp3
3.21M
آموزش استعاره مصرحه اولین پادکست آموزشی ادبیات فارسی
4_5956482670132205360.mp3
2.81M
آموزش استعاره مکنیه اولین پادکست آموزشی ادبیات فارسی
چهارم آذرماه سالروز درگذشت«محمود ثنایی» متخلص به " شهر آشوب " نویسنده ، شاعر و ترانه سرا                    روحش شاد و یادش گرامی
چهارم آذرماه سالروز درگذشت «محمود ثنایی» متخلص به "شهر آشوب" نویسنده، شاعر و ترانه سرا در سال ۱۳۶۱ و در سن ۶۲ سالگی است. او در استخدام وزارت فرهنگ و مدیر مدرسه بود و زندگی پر مشقت و سختی را گذراند. ترانه "ساز شکسته" گویای دل پردردش بود. محمود ثنایی اشعارش در کتاب "شبگیر" منتشر شده است و به مدت ۲۰ سال هم در رادیو ایران ترانه سرایی می کرد.                     "روحش شاد و یادش گرامی"
4_6008351328013648399.mp3
4.63M
شب به گلستان تنها منتظرت بودم باده ی ناکامی در هجر تو پیمودم منتظرت بودم، منتظرت بودم... «شب انتظار» خواننده : غلامحسین اشرفی شاعر : محمود ثنایی آهنگساز : مجید وفادار
⬅️مبحث طنز تعریف اصطلاح در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد. در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.» دکتر جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.» به کار بردن کلمه طنز برای انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که طنز در تاریخ بیهقی و دیگر دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته، ولی استعمال وسیعی به معنای satire اروپایی نداشته‌است. در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشته‌است. سابقاً در فارسی هجو به کار می‌رفت که بیشتر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم ساتیر را ندارد و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. در فارسی هزل را نیز به کار برده‌اند که ضد جد است و بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد.
بی برق گشته کشور اما چراغ داریم رفته کبوتر از شهر اما کلاغ داریم یک عده کاخ دارند در قلهک و لواسان در گوشه ی ورامین ما یک اتاق داریم یک عده بچه هاشان در شرق و غرب عالم ما نیز عمه ای در شهر نراق داریم خوردند عده ای بس نان و کباب و چنجه بهر مکیدن اما ما هم سماق داریم یک عده بنز و پورشه شاسی بلند و کوتاه در انتهای یک ده ما یک الاغ داریم یک عده کرده خود را پیکر تراشی توپ ما غیر فتق و لوزه قطعا شقاق داریم یک عده روی چون ماه بوتاکس کرده آن را ما نیز چهره ای چون بدر و محاق داریم یک عده ای پروتز کرده است جسم و ما هم از بس به چاله رفتیم پایی چلاق داریم یک عده بینی خود کرده است نوع خوکی ما نیز بر رخ خود گنده دماغ داریم یک عده می خورند و یک عده می برند و ما از حقوق اندک هم ارتزاق داریم بر وفق عده ای هست اوضاع کشور اما باقی است جای شکرش چونکه وفاق داریم تیموری
﷽ • من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر • از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر • گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد • ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر [شیخ اجل سعدی] ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ |⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی و بیان مطالب ادبی ۳/۵ تا ۵/۵ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۳/۰۹/۰۹ فرهنگسرای طاووسیه (بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا) 🔸️ اولویت شعرخوانی با عزیزانی است که زودتر تشریف می‌آورند. ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ انجمن شعر سعدی اسلام فهندژ [ @sheresaadi ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ بَثُّ الشَّکْوی ، اصطلاحی بلاغی به معنی شکایت شاعر از روزگار و اهل آن که از قول یعقوب علیه السّلام : اِنّما اَشکُواْ بَثِّی وَ حُزْنی اِلَی اللّه وَ اَعلَمُ مِنَاللّهِ ما لا' تَعْلَمُون (یوسف : 86) اقتباس شده است . ◀️ شعر شکوایی فارسی از قرن سوم آغاز شده است و در آثار بازمانده از نخستین سرایندگان پارسی گوی ، چون رودکی سمرقندی ، ابوشکور بلخی و کسایی مروزی ، به رگه هایی از شعر شکوایی برمی خوریم .  ◀️ شاید کهن ترین نمونه این نوع ، قصیدة دندانیّه رودکی باشد. او در این سروده از شادیها و فراخی های زندگی خود سخن می گوید و به مقایسه آنها با حال و روز پیری خویش می پردازد و از ضعف و عجز خویش می نالد ◀️ شکواییه ها اصولاً ازغم و درد سرشته شده اند، اما گاه با طنز، و حتی هجو و هزل نیز عجین اند. پاره ای از سروده های شاعران طنزپرداز و هزل سرا چون سوزنی سمرقندی و عبیدزاکانی و یغمای جندقی را، که نشان دهنده ی گلایه مندی از اوضاع و احوال روزگار است ، می توان در ردیف شعر شکوایی آورد، از جمله قطعة طنزآمیز ابوالقاسم امری ، شاعر قرن دهم ، که دربارة وضع آلوده زندان حکومتی است و شاعر با نیشخند از هجوم شپش به سراپای خود سخن می گوید. ◀️ یکی از خصوصیات شعرهای گلایه و گله آمیز، سادگی و صمیمیت آن است. شاعر از روزگار ناراحت است، از مرگ، می نالد. بنابراین شعر و کلام دلش را می گوید. در این گونه شعرها مخاطب من است. شعر را برای خودش می گوید. برای همین جنبه ی عاطفی در این گونه اشعار بر جنبه های دیگر غلبه دارد. بسیاری از شعرا که در مدح قوی هستند، این نوع اشعار سروده اند. مانند: رودكي، منوچهري، مسعود سعد، انوري و ...
حافظ آموزان در «خلوت انس» گردهم می‌آیند/ حافظ‌آموزان و مدرسان مرکز حافظ‌شناسی، چهارشنبه هفتم آذرماه در ویژه‌برنامه «خلوت انس» در تالار بزرگ حافظ با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس، گرد هم می‌آیند. 🔻🔻🔻 https://farhangi-fars.com/?p=60423 🔻🔻🔻 https://fars.farhang.gov.ir/fa/news/770517/ 🔸
طنزیمات اجتماعی روز یکی می‌گفت مشکل از فساده یکی می‌گفت درد از اقتصاده تُوی دارالاماره ی کشور ما عبیدالله یکی شَم زیاده ۰۰۰۰۰۰۰ عزیزُم درد مردم اقتصاده به هر جا بنگری بی عدل وداده دلیل اینکه مشکل کم نمی شه عبیدالله توُ کشور زیاده ! ........ همین اخاذی میراث یزیده لواسان سازی میراث یزیده تواین قرن جدید وعصر امروز همین سگ بازی میراث یزیده ......... جهان امروز در جنگی جدیده داره هر روز صدها کشته میده کسی که روسری را از سر انداخت بدون شک که از نسل یزیده .......... آخه آدم که بال و پر نداره دهان که قفل وپیچ ودر نداره بیا وفکر اولاد وطن باش سیاست که پدر مادر نداره ! ........... نوای شاعری را ساز کردی در شادی به رویم باز کردی ما که داشتیم کلاسیک می سرودیم مرا آلوده و طناز کردی ........ # حسین کیوانی طنز اجتماعی
کمال‌الدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسی‌گوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر می‌برد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل‌ سرایی مهارت داشت. بسیاری او را پیوند دهنده ادب فارسی ایران با ادب فارسی تاجیکستان میدانند. دیوان او شامل غزل‌های مطبوع زیاد و غالبا مقرون به ذوق عرفانی است. کمال خجندی معاصر حافظ بود وی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در تبریز است.