eitaa logo
قرار اندیشه
259 دنبال‌کننده
466 عکس
191 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.... پله ها را یکی دو تا بالا می‌روم. بگی نگی نفس نفس می‌زنم، ساعت را نگاه می‌کنم مثل همیشه عقربه‌های ساعت از من جلوترند، سیستم را روشن می‌کنم و شروع میکنم به تایپ، جدول را تکمیل میکنم، لیست‌ها را تحویل می‌دهم؛ همچنان که در استرس اشتباه بودن و یا ناقص بودن لیستِ تحویل داده‌شده‌ام، کارِ زمین مانده‌ی ارباب رجوع به یادم می‌آید، تندتر قدم بر می‌دارم، پشت میز می‌نشینم و همان‌طور که باقی‌مانده‌ی چای را سر می‌کشم، به دنبال اطلاعات او در پرونده‌اش می‌گردم، چشم‌هایم را ریز می‌کنم بلکه زودتر موارد لازم را از پروفایلش استخراج کنم؛ تلفن زنگ می‌زند، تلفن را برمی‌دارم و می‌شنوم که پست آمده و باید بروم بسته را تحویل بگیرم، بلند می‌شوم و می‌روم، در راه همکارم را می‌بینم؛ به خاطرم می‌رسد دیروز از دردِ دستش شکایت می‌کرد و من فراموش کرده بودم، احوالش را جویا شوم، به در می‌رسم بسته را تحویل می‌گیرم، صدای خنده‌ی بچه‌ها فضای کوچه را پرکرده‌است، می‌‌خواهم همراه‌شان لبخند ریزی بزنم که یاد پروفایل و کار ناتمامم می‌افتم، لبخندم را می‌خورم و قدم‌ها را کوتاه می‌کنم تا به اتاق برسم..... ساعت ۱۴ است و روز به نیمه رسیده.... کارها همچنان مانده ..... مانیتور را خاموش می‌کنم و آماده‌ی رفتن می‌شوم؛ به همکارم نیم نگاهی می‌اندازم و خداحافظی می‌کنم، همان طور که تلفن بین گوش و شانه‌اش قرار دارد و با کسی صحبت می‌کند و همزمان چیزی تایپ می‌کند، سرش را به نشانه‌ی خداحافظی تکان می‌دهد.... در آستانه‌ی فصلی سرد در ابتدای درک هستی آلوده‌ی زمین و یاس ساده وغمناک آسمان و ناتوانی این دست‌های سیمانی من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم و این جهان به لانه ماران مانند است. . . . آیا دوباره باغچه‌ها را بنفشه خواهم کاشت؟ و شمعدانی‌ها را در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟ فروغ فرخزاد @gharare_andishe
شما به چه می گویید "فجر"؟ روزنه ای، نقطه ی امیدی یا نوری در تاریکی؟ یا هیچکدام؟ "جشن" چطور؟ جایی است که دوست دارید همه بیایند... فضای فرهنگی گویی جایی است که با گذشته های دور و نزدیک سرزمینش کار دارد، روزنه ها و امیدها را می‌تواند ببیند و نشان دهد. بیم ها را نیز.. همه اینها در پی دیدن فجر است، و اگر فجري به چشم نیاید، جشن چه می‌شود؟ جشنواره فجر آیا جشن میهن من است؟ آن يمني زیر گلوله یا آن فلسطینی بی پناه را نمی‌گویم، آیا ایرانی ها در این جشن هستند؟ راستی به که می‌گویید ایرانی؟ اگر پادشاهان ساسانی را هم بگوییم، در آن زمان هم ایران ملجأ ملت‌ها بود، حال کجاییم؟ خود را می‌بینیم؟ کدام خود را می‌بینیم؟ این فرصت بزرگ فرهنگی، کجا را می‌بیند؟ اصلا توان دیدن فجر را دارد؟ آن فجر گشوده شده به روی ملت را می تواند ببیند و نشان دهد؟ چقدر جای آوینی خالی است... @gharare_andishe
. ایام الله دهه فجر مجال عزم و همت یک ملت است که چگونه یک شبه بنیاد نظام شاهنشاهی از جان و روح یک ملت برافکنده میشود و روح و جانشان طعم آزادی از اغلال را می‌چشد. ملتی که به زندگی در حاشیه تجدد تن داده بود و نمی‌توانست مسئولیت زندگی در جهان جدید را بپذیرد و تاریخ خود را ذیل تاریخ اروپا می‌دید و اگر چیزی از گذشته بیاد می‌آورد فقط مایه تفاخر بود و اگر از او می‌پرسیدند که این چه راه و رسم زندگی است؟ می‌گفت؛ پدرانمان نیز براین عهد بوده‌اند. حال آنکه عهد آبائشان مدتی بود به سر آمده و دیگر عهدی برای زندگی نبود و آنها به ناچار برای گذران زندگی مجبور به پذیرفتن عادات و مشهورات غربی شده بودند که آن هم جز سرابی از زندگی نبود. سالها در حسرت زندگی اروپایی بودن و بهره‌ای از آن نبردن. بقول یکی از متفکرین معاصر گرگ دهن آلوده یوسف ندریده... ایام الله دهه فجر روزهایی است که این ملت اوقاتی را درک کرده است که می تواند مسئولیت زندگی در جهان جدید را بپذیرد و خود را در مواجهه با مسائل این جهان ببیند. تفکر در این ایام الله وقت عمل را یافتن و مسئولیت را برعهده گرفتن است. @soha_sima
بِكُمْ فَتَحَ الله وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّر خدا به شما آغاز کرد و به شماست که ختم میکند، به شماست که باران فرو می‌ریزد.. به شماست که آسمان بر زمین نمی آید مگر خدا بخواهد به شماست ينفس الهم؛ و می مانم که یعنی همتها و عزمها را شما نفس میدهی نفس کشیدن و روشنایی دلها برای دیدن مسیر و تازه شدن همتها به شماست! همّ را غم آینده گویند، شما تنفس صبحید و راه آینده، و به شماست که غم گذشته برطرف می‌شود... چه می ماند؟ جز بارانی که شمایید... 🖊 @gharare_andishe
14.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 گفتگو با مهندس نوید نجات بخش پیرامون مسئله‌ی تولید در کشور 🔸به بهانه دیدار اخیر تولید کنندگان با رهبر انقلاب 🔹مشاهده‌ی گفتگوی کامل در سایت به آدرس: http://behyaarstf.ir/ 🔹دهه‌ی فجر به مثابه یادآوری رخدادی‌ست که مردمی و ملتی، درکی از زمان به دست آوردند و دست به انتخاب گذاردند و با درجات متفاوتی متوجه عهد و مسئولیتی در قبال تاریخ شدند. 🔹پس از درک زمان، که چشم اشارت بینِ متذکران زمان را طلب می‌کند، دست به انتخاب زدن و پشتِ پا زدن به تردیدهاست که راه را به ثمر می‌نشاند.... 🔹 انسان در هر مقطعی از زمان ناگزیر از "انتخاب" است؛ ناگزیر از دل‌سپردن به تبعات هر انتخاب و ملتی که نتواند به لوازم انتخابش پی ببرد چه بسا که همواره در بی تاریخی به سر ببرد. 🔹در این برهه از انقلاب اسلامی، با توجه به تذکار بزرگمان، چگونه دست به انتخاب میزنیم؟ چگونه درون خود به نقطه‌ای میرسیم که باید انتخاب کنیم؟ چگونه با یقین راهی را برمی‌گزینیم؟ 🔸شاید بتوان گفت، عرصه‌ی دانش‌بنیان، عرصه‌ی انتخابِ بهنگامِ انسان‌هایی‌ست، که هر چند با در نظر گرفتن واقعیت‌ها و جایگاه پائین ایران در صنعت، به کارهای کوچک راضی نشده‌اند اما در طلب ساختن و انکشاف راهی حقیقی هستند. @soha_sima @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ١٧ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
انسان ٢٥٠ ساله، با شنیدن این عبارت، حتماً کتاب خواندنی رهبری را از ذهن می‌گذرانید، کتابی که حضور کثرت ١٤ گانه را در وحدتی توحیدی و ٢٥٠ ساله تبیین گر است؛ اما آیا شنیده ای انسان ١٤٤١ ساله؟! آدمی است و خیال شاعرانه اش، خرده نگیرید بر حقیر، کمی صبر کنید... باباطاهر روزی گفت: به دریا بنگرم دریاتو بینم به صحرا بنگرم صحراتو بینم نمی‌دانم چرا تماشای حاج قاسم اینقدر اجمال و تفصیل دارد! رازی است که در عین اجمال پر از جمالش، تفصیلش نیز تفکر آمیز است. راز در راز است! انگار او را به رؤیت آوردند تا بگویند انسانیت به ١٤٤١ سالگیش رسیده است گویی ما را به گلشن رازش مهمان کردند تا باور کنیم تاریخ با ظهور خمینی و سربازان در گهواره اش، به امتداد می‌رسد که حقوق بشر را معنا می‌کند، صلح را عینیت می‌بخشد و انسان مصرف شده در تمدن غرب را به رویش رساند. انسانی که پر از خوف های هراسناک و حزن های کشنده بود؛ رویشی که "اشداء علی الکفار" را به تاریخ نمایاند. "رحماء بینهم" را به مسلمانان که نه، به هر انسان تشنه طالبی چشاند. آری پاجوش های روح الله، "کزرع اخرج شطأه" شدند. بااستقامت تاریخی به درک "فاستغلظ" رسیدند. و سپس "فستوی علی سوقه" را تلاوت کردند. آنچنان که زارع خود را متعجب و متحیر کردند. و گویا خدا اینان را به ظهور آورده است تا "لیغیظ بهم الکفار" را به نمایش درآورد و قرآن زنده شود تا مبادا رسول نگران مهجور بودن کتابش باشد. و اکنون که در سالگرد تولد این انقلاب هستیم، باید دلخوش داشت به وعده های الهی... خدایا به انقلاب خمینی ایمان آوردیم، "وعدالله الذین آمنوا" و عمل صالح خود را که همان عهد دفاع از حرم انقلاب اسلامی است، از تو طلب میکنیم. " و عملوالصالحات" بی قرار مغفرت و غفران عظیم تو هستیم که: الهی انا الفقير في غناي فکیف لا اکون فقیرا في فقري؟! " دریافتی از آیه 29 سوره فتح ✍ @gharare_andishe
🍀ماه رجب، ماهی است كه حجاب ها مرتفع می شود و انسان در قلب خود احساس می‌كند با خدا در ارتباط است و در نتيجه ديده از همه دنيا باز می گيرد و به همه چيز پشت پا می زند، موقع درد دل كردن با محبوب واقعی برايش سر می‌رسد، كه گفت: رازی كه بَرِ خلق نهفتيم و نگفتيم با دوست بگوييم كه او محرم راز است 🍀در اين حالت گويا همواره در حال راز و نياز با حق است كه: در كعبه‌ی كوی تو هر آن كس كه درآيد از قبله‌ی ابروی تو در عين نماز است ای مجلسيان! سوزِ دل حافظ مسكين از شمع بپرسيد كه در سوز و گداز است برگرفته از کتاب" ماه رجب؛ ماه یگانه شدن با خدا" 🔹به دنبال خدای کارسازیم. نسبتی را می‌جوییم، که خدا در میدانِ آن نسبت حضور داشته باشد و هر آن او را شهود کنیم. " رجب" همان وقتی است که می‌توان در طلب چنین خدایی برآمد. @gharare_andishe
14.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـــــــــــــ🌿🌸🌿ـــــــــــــ 🎼 این بانگ آزادی است، کز خاوران خیزد 🎼 فریاد انسانهاست، کز نای جان خیزد @gharare_andishe
".....اما یک چیز مسلم است و آن اینکه باید راه را از نو آغاز کنیم و شاید لازم باشد که خود راه را بیابیم. تا زمانی که در باب علم و تمدن غربی تامل نکنیم، مقهور آن هستیم و ای بسا که به آثار تفکر گذشته‌ی خود نیز صورت غربی می‌دهیم و این کار موجب تشدید پریشانی و آشفتگی در تفکر و حتی عین پریشانی و آشفتگی است. تماس ما با تفکر گذشته بدون تذکر به وضع تاریخی و آشنایی با سیر تمدن و تفکر غربی میسر نیست و در غیر این صورت، تفکر را از فضل و علم نمی‌توان باز شناخت...." @gharare_andishe
مهدی آدمی عادي است، معمولی، مثل خودش، نه مثل تصور ما از او چیزی که ما می‌سازیم، فردی است تمام عیار که همه کارهایی که بلد نیستیم را بلد است، بلد است بجنگد و با دیدن صحنه های خون و آتش دلش نلرزد. خانواده اش هم موقعیت او اما موقعیت فضایی و دور از دسترس نیست موقعیتی در متن زندگی است و بزرگی موقعیت شهادت شاید به همین واقعی بودنش است جنگ است دیگر درد دارد سخت است و آدمی که در دل این سختی، توان ایستادن دارد و گویا این موقعیت شهادت است... @gharare_andishe
. بسیاری از ما قصه و روایت را امری عارضی بر زندگی و فقط مایه سرگرمی و یا نهایتا جهت زیبا کردن زندگی هایمان می‌دانیم حال آنکه زندگی در پناه قصه‌ها و روایت‌ها ساخته شده‌است و راه زندگی در میان قصه ها پیدا می‌شود. در روایت و قصه پدیده‌ها جان می‌گیرند و راه انس و دوستی با جهان بر انسان گشوده می‌شود و در پرتو این دوستی انسان‌ها از خود می‌گذرند و از تنهایی و فردیت آزاد می‌شوند خود را همچون قطره‌ای در اقیانوس وجود می‌یابند. انسان بدون روایت و قصه انسانی است که انس ندارد و از همه چیز و همه کس می‌ترسد و این ترس او را گوشه قفس می‌اندازد و شاید به التماس بخواهد کسی قفسی محکم برای او بسازد و هر روز برایش آب و دانه بگذارد و او نیز برایش شیرین زبانی و خودنمایی کند. آری انسان بی روایت و قصه از خطر گریزان است و افتادن در کنج زندان عافیت و رفاه را زندگی می‌داند و آنان را که خود را به گرداب‌های خطر می‌اندازند را دیوانه می داند. انکه فرمود جهاد تبیین و روایت دوستدار آزادی و شکستن قفس هاست هرچند ظاهرش گرداب‌های مشکلات و خطرهاست. همو بود که از سید شهیدان اهل قلم خواست قلم بر زمین نگذارد و قصه بلند پروازان و آزادگان را روایت کند و مگر روایت آوینی به ما راه نشان نداد و ما را از غبار روزمرگی‌ها نجات نداد. اگر امروز نیز غبار مشکلات اقتصادی بر سر و روی حماسه‌هاست کیست که همچون آوینی قلم بدست گیرد و روایت کند این حماسه ها را و ترس را از وجود ما بگیرد و همچون حاج قاسم ها بسازد. سیدالشهدای این راه آوینی است و شاید روضه آوینی گره گشای از زبان و بیان ما باشد. @soha_sima
انارهای ترک خورده.mp3
7.7M
┈••✾•🌺•✾••┈ . . . مادری از جنس شوق باشد یا عطش، هرچه باشد، چه قدرتی دارد: دلی بزرگ را تجهیز می‌کند، وسعت می‌بخشد و به سوی جبهه روان می‌کند. سرّ دیدن فتح المبینها در اینجاست... در مادری که دل می‌کَند و اینچنین فتحي رخ می‌دهد... 🎙بشنوید: @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ٢٤ بهمن ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
اگر آنچه که در عالم جریان دارد را نمودها و پدیدارهای وجود بدانیم و اگر انسان را موجودی بدانیم که در نسبت با این نمود، زندگی و جهان خود را می‌سازد؛ حال باید پرسید چگونه این انسان می‌تواند متوجه ظهور وجوه مختلف آن باشد یا به عبارت دیگر متوجه تقدیرش باشد تا در مسیر آن قدم بردارد و راه خویش را بازیابد و جهان خویش را تمهید کند. شاید بتوان گفت آنچه این توجه را برای انسان به ارمغان می‌آورد، چیزی به جز تفکر نیست، به این معنا که تفکر انسان را در فضایی قرار می‌دهد که می‌تواند در طلب فهم معنایی و درکی از عالم قرار گیرد و متوجه تقدیر خویش شود. با تفکر، مدام در تمنای گشوده شدن دریچه‌‌ای تازه به سوی جریان عالم است و این‌گونه از غفلت و محدود شدن در قالب‌های تکراری مصون می‌ماند. اما آنچه که بسترِ تفکر را فراهم آورده و انسان را از انفعال و تکرار خود، بیرون می‌آورد تا حس تعلق به تقدیرش را ببیند، "روایت" است. آن هنگام که با تفکر فهم پیوسته‌ای از حقیقت رخ می‌دهد، زبان گشوده می‌شود و انسان راوی حقیقت و تقدیر شده و آن را قابل درک و فهم می‌کند و به چشم می‌آورد. این است که شعرِ بودن سروده می‌شود و قصه‌ی وجود نگاشته می‌شود و می‌توان چشم به راه و امیدوار به یافتن راه شد. @gharare_andishe
Mahmood Karimi - Mikham Ke Nokaresh Basham (128)(2).mp3
741.5K
گفتم که علی، گفت بگو سرّالله گفتم که علی، گفت بگو عین الله گفتم که به وصفش چه بگویم، گفتا لا حول و لا قوة إلا بالله @gharare_andishe
یا رب عقل تکنیک جز با وجودی شاعرانه، به بیان هایدگر، وجودی منتظرانه، به ادبیات عالم دینی و وجودی مادرانه در بیان عرفی حاصل نمی شود. پر واضح است که منظور از شاعرانگی، وجه رمانتیک ماجرا نیست؛ زیرا این نحو وجود را در صنعت و در مواجهه با علم و تکنولوژی می یابیم. قاعدتا انتظاری هم که در وجود منتظرانه مدنظر است، منفعلانه نیست، زیرا در صحنه عمل دنبال می شود. این وجود نحوی مادرانگی ست، اما در انتظار مادرانه وقتی وجودی در وجود مادر در حال خلقت است وجه تفویض ماجرا پررنگ است، گرچه رعایت تغذیه و بهداشت نقش مهمی دارد اما وجه واسپاری رویداد ملموس است. اما در عقل تکنیک باید به دنبال وجودی بود که این وجه آن چندان غلبه ندارد؛ گویی در این مواجهه باید مارمیت إذ رمیت را تجربه کرد، اما چگونه؟! تمام ما انسان ها آناتی در زندگی خود تجربه کرده ایم که به نوعی نحو وجود مارمیت اذ رمیت بوده، کاری انجام داده ایم اما می دانستیم که آن کار را ما انجام ندادیم اما به هر حال به دست ما انجام شده است. کسانی که روح کودکی در آنان قوت بیشتری دارد تجربه های این چنینی بیشتری را لمس کرده اند. اما در عقل تکنیک صرف تحقق گذرای این نحو وجود نیست که اهمیت دارد؛ در این مواجهه استقرار در این نحو وجود ست که طلب می شود. اما این استقرار چگونه حاصل می شود؟ به بیانی دیگر می توان اینگونه پرسید: چگونه میتوان در کودکی خود بزرگ شد؟ چگونه می توان عالمی این چنینی محقق کرد و در آن مستقر شد؟ عالمی مادرانه که جز به ادراک کودکانه محقق نمی شود. این جاست که انقلاب و نقش زنان در تحقق آن معنا می یابد. آری باید عالم کودکی و مادرانگی را بار دیگر معنا کرد، عالمی فارق از جنسیت و نگاه فمینیستی. @gharare_andishe
آنچه گمشده‌ی انسان امروز است، تناسب و هماهنگی‌است. انسان همواره به دنبال سازواری و نظم میان اجزای عالَم است. به عبارت بهتر او به دنبال زیربنا و یا عقلِ عالم است، عقلی که بتواند جای چیزها را معین کند و قوام‌بخش و برپادارنده و عالَم‌ساز باشد. شاید بتوان گفت نمونه‌ی این عقل، در شان پدری، خود را نشان می‌دهد، عقلی که برپادارنده‌ی وجود است و همچنان به حفظ و حراست از جایگاه هر چیز توجه دارد. بنابراین شان پدری با تفکر نسبت دارد، از این جهت که به اصل و نقطه‌ی مولد نگاه می‌کند و به همین علت برپاشدن عالَم قائم به اوست و از طرفی اگر با امی بودن مادری نسبت خود را بیابد، می‌تواند از گشتل شدن رهایی یابد و همچنان انکشاف را به دنبال داشته باشد. شاید این‌ نحو از پدری‌است که می‌تواند وجود و عقلی را به فرزندان خویش ببخشد که فارغ از نسبت‌های تصرف‌آمیز جهان امروز بتوانند از بحران‌های امروزی گذر کنند و دست به ساختن و پرداختن جهانِ خود بزنند. اگر از این زاویه حضرت علی(علیه السلام)را به عنوان پدر آفرینش بنگریم، گویا هموست که عقل عالم توحید است. اوست که می‌تواند شان هر چیز را در نسبت با حق به ما که فرزندان اوییم، نشان دهد. از این جهت شان پدری، وجودی را به پدران می‌بخشد که به فرزندان خود چشم دیدن تقدیر و عقل ظاهرشده‌ی زمان را عطا می‌کند، تا در نسبتی مادرانه‌ و شاعرانه زبان به روایتِ قصه‌ی حقیقتِ آن عقل بگشایند و شاید "سرِّ زینب" شدن در همین پدریِ علی(ع) باشد. (ع) @gharare_andishe
AUD-20220217-WA0000.
2.28M
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست به شکوهت، به وقارت، به کلامت زینب پی نبردیم به یکتایی نامت زینب @gharare_andishe
و جهـــــاد تبیین! امری که امروزه در نسبت با ندای ولیّ، بر خویش لازم و واجب می بینم... و شاید در شور جهادی، اولین چیزی که بدان بیندیشم اینست که چه چیزی را باید تبیین کرد؟ و چگونه؟؟؟ اما اکنون می خواهم یک گام عقب تر برگردم، سخنم در خود واژگان عمیق و پرمعنای «جهاد تبیین» است. ظاهرا جهاد برایم آشناست‌؛ تلاش، حرکت با شور و استقامت تا هدف، و از هر کجا که هستی تا مقصد... به مکتب وحی مراجعه می کنم و به دنبال جهاد می گردم: جهاد فـــــــی سبیل الله؛ جهاد فــــــی الله؛ مجاهد فــــــــی سبیله؛ یجاهدون فیــــــه.... حرف ربطی همواره در کنار جهاد به چشم می آید و گویا جهاد را به عالمی مرتبط می کند، انگار جهاد صرفا حرکت پرتلاشی که گاه گمان می رود نیست! بایست «در ساحتی ورود نمود» تا آغاز جهاد در آن معنا یابد! ساحت رویارویی با خدا؛ حقیقتی که در عالم حاضر است و در مجالی ظهور یافته... که اگر این ورود و رویارویی نباشد عنوان مجاهدت هم از تلاش رخت برمی بندد، چنانکه در تقابل و نبرد حق و باطل، تنها تلاشهای جبهه حق جهاد خوانده می شود، که باطل عدم است و دویدنها همه هیچ و هبط...! باید از عدم به عین هستی حقیقت پناه برد و او را یافت و در آغوشش صادقانه وارد شد... صـــــــدق، راستی و درستی در عهد با حقیقت... و جهاد اینجاست، این مواجهه و این در هم آمیزی.... 🍃اللّهمّ ادخلنی مدخل صدق اما اینجا نیمه راه نیست تا که به دنبال تبیین بگردم. اینجا نقطه رویت حقیقت است و تبیین خود به سراغ ما می آید... دیگر محقّق خود مبیّن شده است! حق در این قلب و با این قلب به بیان می آید و از خود می گوید و قصه ظهورش را در جانها به زبان می آورد تا حجاب غفلت را از حضور خویش در باطنها بزداید و در اطمینان و امید آغوش حق استقرار دهد... و شاید راز تبیین حسینی زینب سلام الله علیها را در همین نقطه رویت باید جست: و ما رایت الّا جمیلا! می خواهد قصه رخدادها را بگوید اما از رویت جمــــیل حرف می زند نه فقط جمال! این همان ولایت زینب است! وقت فنای در امام مبین که قتیل العبرات است و روایت او راز اشک را در اعتلای یگانگی با او بر ملا می سازد، و آنها که در این تحقق عبدالله شده اند در ابوّت اباعبدالله شنوای صدای حقیقت می گردند... دیگر تبیین و مبیّن یکی شده اند...  🍃 وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ و شاید روایت حضور و ظهور خداوند در جانها و پدیدارهایی که وسعت و شدت بیشتر دارند بیّن تر باشد اگرچه هیچ صحنه ای خالی از این حضور تاریخی نیست، اما آنچه که بیشتر چشمها را روشن و دلها را گرم می کند، همانهاست که از آن تعبیر به حماسه می کنیم. حماسه هایی که در عین شگفت انگیزی گاه به سادگی یک رخداد معمول زندگی ماست، حماسه حضور... اما به راستی جایگاه مجاهد تبیین نقش حماسه ساز است یا روایتگر حماسه؟ و آیا این دو از هم جدا هستند یا... @gharare_andishe
. به تمام جان حاضر... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ١ اسفند ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه: https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
روضه درک هنری و استعاری از رخداد است. به نوعی که واقعیتِ در جریان که ظاهراً کنار هم قرار گرفتن اسباب و علل‌ است، را معنایی وسیع‌تر می‌بخشد و وجود انسان‌ها را متوجه آن معنا می‌کند. روضه، اتفاق دور را برای انسان‌ها نزدیک می‌کند، مانند روضه‌ی کربلا، که ماجرای اصحاب امام حسین(ع) را در دل اتفاقات امروز معنا می‌بخشد و به چشم می‌آورد. به عبارت دیگر روضه سخن پنهان در دل را بار دیگر تذکر می‌دهد و انسان‌ها را متوجه وجود بی‌پیرایه‌ی یکدیگر می‌کند. از آن جهت که حرف دل را بیان می‌دارد و چه بسا این سخن یکی‌ست، پس انسان‌ها با روضه به استقبال یک‌دیگر می‌روند و در یک قصه‌ی مشترک، در کنار هم قرار می‌گیرند و ملجا و پناه یک‌دیگر می‌شوند و آنجا که انسان‌ها با روضه‌ تعلق یکدیگر را یافتند، راه‌ها گشوده می‌شود و زنجیرها از پای گسسته می‌شود و توان عبور از بحران‌ها در انسان‌ها ظهور می‌کند. شاید روضه روایتِ امکان باهم بودن انسان‌هاست، با روضه است که فضای پیوند میان انسان‌ها بنا می‌شود. با هم بودنی که مقدمه‌ی ملاقات خداست.... @gharare_andishe
روضه باغی ست که انسان ها را در صفا و صمیمیت گردهم می آورد زیرا باغ، حیات زیبایی و امید است. گویی حقیقت روضه تجلی ما رایت الا جمیلای زینب است. آری در روضه باید بتوان به چشم حقیقت بین نایل شد، تا چون زینب در دشت کرب و بلا، جز زیبایی ندید. باید بتوان حق و هستی را در صحنه نظاره کرد تا بیانی شورانگیز یافت و روایتی زینبی به عالم عرضه کرد؛ و این میسر نمی شود جز با تفکر. تفکری که با حس غریب تعلق آغاز می شود و به یگانگی و وحدت می رسد. تفکری که انسانیت انسان را مخاطب قرار می دهد و او را از بند هر آن چه غیر از آن است رها می کند. تفکری که نه از ذهن و عالم تباین ها، بلکه از دل و عالم وحدت بر می آید لاجرم بر دل می نشیند و دل را جلا می دهد. این چنین است که اشک روضه نیز حیات بخش است و عالم ساز، اشکی که مقوم عالم دل است و حکایت از وصل و وصال دارد. در مواجهه با نسیم این باغ و روایت روضه است که رویت میسر می شود و خدا به صحنه می آید. @gharare_andishe
💎امید سرمای سختی است و برف باریده است. نزدیک اذان صبح است؛ وضو می گیریم تا برای اقامه ی نماز صبح به حرم برویم. دوست دارم نیتم، یک رنگ و خدائی شود. می گویم تا بشود: خدایا برای دیدار وَلیّ تو به حرم می روم. از اتاقی که در حیاط یک مهمان پذیر ساکنمان کرده بیرون می آییم، همان طور که در برف ها قدم می گذارم، سردم است و سر انگشتانم گِز گِز می کند. پا را آن طور روی برف ها می گذارم و برمی دارم تا سُر نخورم؛ با خود تکرار می کنم خدایا برای دیدن وَلیّت می آئیم . آیا می شود این نیت ها خداگونه شده باشد؟ چشم امید باز کنیم و ببینیم امام مهربان در شبی که اولین شب خوابیدن همیشگی این جسم است، به دیدارمان آمده است؟ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی السلام علیک یا غریب الغربا یا امام رضا ما را بطلب ... @gharare_andishe
🔹کشور هزاران خدا تحمل خدای مسلمانها را ندارد! تنها هند نیست! از حکومت‌های لیبرال غربی، اروپایی تا حکومت‌های به ظاهر مسلمان، از چه می هراسند؟ یا شبیه افغانستان، وجود زن دیده نمی‌شود یا شبیه اسلام هراسی سیستماتیک غربی، از این حضور کنشگرانه زن هراس دارند. گویی این حجاب است که زن را چنان کنشگرانه در جامعه حاضر می‌کند که چاره ای برای جبهه مقابل نمی‌گذارد که در برابر حجاب موضع بگیرد. به راستی خدای مسلمانها با حجاب چه قدرتی به زن می‌بخشد! ✍ @gharare_andishe
. خندانِ گریان، گریانِ خندان، مطمئن و آرام، اما بی‌قرار. نه، كلام را برای وصف این حالات نیافریده‌اند. •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ٤اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
هر رخداد از آن‌جا که می‌تواند به راحتی با عقل عادی و روزمره به دام تحلیل گرفتار آید و به سطح رد و اثبات تنزل یابد، نیازمند کلمه و کلام است. گویا شان حقیقی کلمات آن‌ست که بتوانند بر حق بودن ماجرا شهادت دهند و شواهد مختلفی بر آن اقامه کنند؛ به بیان دیگر کلمه وجوه مختلف اتفاق را روشن و مبین می‌سازد و به آن عمق می‌بخشد و آن‌ را از اسارت قالب‌های برساخته آزاد کرده و در هر زمانی به آن معنایی تازه می‌دهد و از این جهت شاید بتوان گفت حیث تذکری اتفاقات را برای آدمیان به نمایش می‌گذارد. از جهتی دیگر کلمات و جملات انسان‌ها را متوجه جریان همان رخداد در هر لحظه‌ی زندگی خود می‌کند و نقش تاریخی هر انسان را، در اکنون او نشان می‌دهد. به همین معنا می‌توان دریافت که چرا می‌توان گفت "کلُّ یوم عاشورا و کلُّ ارض کربلا". شاید بتوان گفت، کلمه نگهبان رخداد است.... @gharare_andishe
📖نامه ای به خود دوباره دیدن زندگی از دریچه ی علم حضوری به این معنا که برای انسان تعریف دیگری یافتم؛ "انسان یعنی نسبت" هر لحظه منتظر مواجه شدن با نسبتی که با آن روبرو می شوی درحالی که از قبل برنامه و طرحی برایش نداری ثقل دارد اما در عین حال زیباست چون زنده بودن را تجربه می کنی. دیر شد اما مهم این است که درحال شدن هستم. چیزی که می شد اصلا اتفاق نیفتد؛ اما خدا خواست و این رخداد در زندگیم رقم خورد. مهم نیست چقدر از راه را طی کرده باشم؛ مهم این است که در راه بودن را حس کنم. البته همیشه برای احتمالات باید راهی را گذاشت که هر وقت احساس خطا بودن و زاویه پیدا کردن، وجودم را گرفت‌؛ راه برگشت و تغییر مسیر باز باشد. مهم این است که با خودت رودربایستی نداشته باشی. بعضی وقتها به خاطر رودربایستی با خودت، نمی توانی خودت را ببینی و ندیدن خودت یعنی ندیدن دیگران. خودت را ببینی می توانی دیگران را ببینی و جایی برای دیگران باز کنی و این همان بزرگ شدنت است. ✍ @gharare_andishe