قرار اندیشه
🖊 رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود. طبیعت هیئت ای
▫️در تبیین هر چیز، آنچه مهم است، توان شنیدن است. گویا تا وقتی مردمان طلب گوشفرادادن به سخنی را نداشته باشند، بیان یا تبیین امری بیوجه است، مسئله نداشتن مخاطبِ سخن، تبیین و روایت آن را عبث و بیهوده میکند؛ چرا که وقتی مردم پرسشی از نحوهی زندگی خود ندارند، تبیین قرار است به چه پرسشی بپردازد؟
▫️اما شاید بتوان گفت، هیئت مجالی برای نسبت پدیدارشناسانه است. فضایی است که میتوان در آن به "شرح" و "توصیف وضعیت" پرداخت و قصه را از آغاز تا پایان بار دیگر گفت.
▫️اگر زمان را موجودی زنده بدانیم که ظهور و بروزات متفاوتی دارد پس میتواند، امکانهای ویژهای را هم در برابر ما قرار دهد.
هئیت و نسبت آن با حرارت عشق اباعبدالله میتواند، صحنهای را بگشاید و رقم بزند که بار دیگر مردم به وجود خود نظر بیندازند و در تمنای امری فراتر از زندگی با مشهورات باشند و اینجاست که تبیین و روشنکردنِ چراغ خرد، معنا مییابد و کاری متفاوت از تصور متعارف از روشنگری و بصیرتافزاییهای کمسو و بیفرجام رخمیدهد.
تبیین آشکاراندن حقیقتی است که در آن و با آن زندگی شکل میگیرد و آن چیزی جز تاریخ نیست؛ امری که احیاء امر دین در گرو آنست.
#هیئت
#تبیین
#احیوا_امرنا
#روضه_کلمات
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشهی ویرانه را
عرش معلا میکنم
تا بیایی ای پدر...
@gharare_andishe
شاید توبه و بازگشت با آینده نسبت وثیقی دارد. گویی وقتی آینده مقابل انسان روشن می شود، او به خود و به آینده بازمیگردد و آیا بازگشت به گذشته است یا به آینده؟
ما همواره بازگشت را در نسبت با گذشته میشناسیم و آن را نوعی ارتجاع و یا گاهی بازگشت به اصالت خود میشناسیم، ولی شاید بازگشت در نسبت با آینده است که معنا دارد. انسان به گذشته باز نمیگردد، گویی بازگشت هنگامی است که آینده را مییابد و افقی مقابل خویش نظاره میکند. آینده ای که در جایی آن را گم کرده و چیزهایی او را از آن آینده منصرف کرده و آن را مقابل خود نمییابد. اگر چشم به امکان خود بتواند بگشاید، می تواند به آینده خود بازگردد.
مقتل عاشورا گویی تجلی کامل توبه است؛ تجلی گاهی فراتر از زمان که علاوه بر اصحاب کربلا، در هر زمانی در توجه به آن راه گشوده میگردد.
حر و زهیر در آینه زلال کربلا خود را مییابند و در این نسبت است که حر به راستی حر میشود آنچنان که جان خود را آزاد میکند و بال میگشاید در رکاب امام و خود را در آینده کربلا مییابد.
و مگر میشود تو را دید و به خود باز نگشت؟
کدام راه نزریکتر از دیدن تو برای بازگشت به خود و توبه به انسانیت؟
و کربلای تو راهی گشوده تا ابدیت است
و گویی چنین است که آنان که در جستجوی آینده اند، کربلا را مییابند و خود را به کربلا میرسانند...
#اصحاب_کربلا
#شهید_عبدالله_اسکندری
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴
@gharare_andishe
قرار اندیشه
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴 @gharare_andishe
🔹دستها
گویی آزادی نحوه ای از بودن است که آدمی بی هیچ قدرت سیاسی و نظامی ظاهری خود را میانه میدان میآورد و افقی از عمل مقابل او پدیدار میشود که خود را میابد. آنجا که از بسیاری از راه هایی که به ظاهر آزادی را مقابل او میگذارد، رها شده و میتواند خود و وجود خود را در صحنه عمل بیابد.
گویی آدمی در مواجهه با حقیقت، خود را در وسعتی میابد که میتواند تصورات و مفاهیم پیش ساخته خود را متلاشی کند و از آن بیرون جهد. شوریدگی را تجربه کند اما نه آن شوریدگی که او را به ضد خود تبدیل کند بلکه در میدان دید وسیع او تنها آسمان پرستاره خودش نیست بلکه وسعت آسمان بیکرانه در نظرش پدیدار می شود و تاب میآورد بار امانتی بیرون از توان زمین و آسمان را؛
اینجا جایی است که وجود آدمیان به کار میآید نه سلاح و اسب و شمشیر آنان؛ و شاید از این روست که دستها بهم میرسد و در هم گره میخورد چراکه همگی با خودشان آمده اند نه با سلاحشان...
اینجا از دست هاست که کار می آید، دست کودکی در سخت ترین لحظات تاریخ، دست سرداری در میانه کارزار و دست بانویی بی سلاح است که به کار دفاع از حقیقت میآیند و گویی مولد نیروی حقیقی همینجاست و این همان نیروی حقیقی حقیقت است.
#آزادی
#مسئولیت
#به_وقت_پنجم_محرم
@gharare_andishe
.
▪️بنیان سیاست بر عشق و دوستی است...
سیاست عرصه تصمیم است و تصمیم بیشتر از آنکه با محاسبه سروکار داشته باشد با عزم و همت و رو کردن به آینده نسبت دارد.
این عزم و همت است که معنای انسانها را آشکار میکند و این عزم و همت هاست که انسانها را جاودانه میسازد.
کوفه شهری است انقلابی اما با حیلههای معاویه عزم و همت خود را از دست داده است و لذا عبیدالله با تطمیع و تهدید به سرعت شهر را بدست میگیرد.
وقتی به کوفه نگاه میکنی بیعت کنندگان با امام حسین(ع) در یک قدمی پیروزی بودهاند، اما این یک قدم برداشته نشد و کوفه کوفه شد.
وقتی از سیاست میگوییم ذهنمان بیشتر به سمت روشها و فنون پیچیده میرود و خیال میکنیم باید از دوز و کلکهای سیاسی بدانیم وکمتر به عزم و همت هایمان نگاه میکنیم.
کوفه آینه خوبی است که فریب خوردنهایمان را ریشه در سست همتی و بدعهدیمان پیدا کنیم.
آنکس که عزم و همت والا دارد راحتی و آسایش را بلا میداند و فریب نمیخورد.
عزم و همت بیشتر از آنکه خواستن چیزی باشد، نخواستن است و در پی دوست بودن...
شاید تفاوت هانی بنعروه با دیگر کوفیان درک دوستی است. آنجا که حتی در اکرام و مهمان نوازیِ مسلم بن عقیل بدنبال چیزی نیست که اگر او را تهدید یا تطمیع کنند مسلم را تحویل عبیدالله دهد. و یا آنجا که مسلم تنها در کوچههای کوفه راه میرود تنها به حسین(ع) میاندیشد و بس...
آری اگر هانی بن عروه کربلایی شد راز آن را باید در این عزم و همت جستجو کرد. عزم و همتی که با دوستی و عشق بنا میشود.
جهان اسلام دوستی و عشق را فراموش کرد و با این فراموشی بنیان این جهان سست شد و سیاست از میان رفت.
بنیان سیاست بر عشق و دوستی است و مگر اجر رسالت که شرط ادامه اسلام بود، چیزی جز مودت است.
کربلا بنیاد عشق و محبت است. آنجاست که انسان، آزاد از همه خواستنها میشود و قلبش مالامال از عشق به حسین(ع) و صاحب عزم و همتی می شود که حیلهها و فریب ها دستگیرهای در وجود او پیدا نمی کنند.
#روضه_سها
@soha_sima
جان اگر جان است قربان حسین بن علی
.
.
.
هرکجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است ایران حسین بن علی
#احلی_من_العسل
@gharare_andishe
.
فرزدق به امام حسین(ع) در وصف اهل کوفه میگوید قلوبهم معک و سیوفهم علیک...
شاید از یک نظر این وصف وصف همه امتها در نسبت با رسولان الهی است. آری انسانها در نسبت با رسولان الهی قلبهایشان در انکار حق نبوده، بلکه دستها در افق قلبها حرکت نداشته است.
آیا این نحوه از حضور همان بی تاریخی یا جدایی نظر از عمل نیست؟
گویا انسان نمیداند برای آنکه با رسولان الهی زندگی کند باید خود را وارد تاریخ آنان کند.
کوفه نشان داد که اگر در قلب خود در تصدیق امام باشی اما نتوانی جای خود را در تاریخ و عهد با او پیدا کنی در مقابل امام دست به شمشیر خواهی شد.
بیتاریخی دردی ناپیداست که در قصه کربلا برای انسان آشکار خواهد شد و با اشک بر سیدالشهدا گویا انسان خود را در عهد رسولان الهی می یابد و با شعف یگانگی نظر و عمل در جهانی که آسمان و زمین یگانهاند خود را مییابد. در این عالم انسان در میانه دنیا و آخرت سرگردان نیست که گاهی اهل آخرت باشد و گاهی اهل دنیا...
درود خدا بر شیخ مفید و عالمان بزرگی که با روایت قصه کربلا راه حضور در تاریخ را برایمان گشودند.
#روضه_سها
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویی هریک از اصحاب کربلا روضة خود را سروده اند و آهنگ رزم نوجوان کربلا احلي من العسل است.
نوجوان رو به آینده و پیش به سوی فرداهاست؛ خود را در کدام افق میبیند که آنچنان شیرین است؟ افقی که عمو برای او گشوده و او را که جان عموست، وارد این تاریخ میکند تاریخی که متعلق به اوست.
این شیرینی اما برای عمو سخت و سنگین و تلخ است...
و چنین دلی با چنین توانی است که راه آینده را تا ابدیت میگشاید...
#احلی_من_العسل
@gharare_andishe
🔹درود بر چنین مادرانی....
شاید امروز بیش از آنکه، قصهی شهادت علی اصغر باشد، قصهی مادری است. وجود شدید و بیرنگی که همیشه ملجا و پناه است و حتی اگر در دوردستها قرار گیرد بازهم مسکن انسان است و باز هم پرِ چادرش کافیست تا بیکرانهی وجود را در پیش چشم بیاورد.
مادری که همه را در برِ خود میگیرد و حیات میبخشد، بدون آنکه برای خود هیچ بخواهد همچون پیامبران که مزدی برای رسالت خود نمیخواهند.
وقتی در هنگامهی شب نفس به نفس فرزند برای او لالایی میخواند، وقتی پا به پای او گویی قد میکشد، با هر غم فرزند، رنج میکشد و با هر لبخندی نفسی راحت میکشد، همان هنگام است که با فرزندش یگانه میشود و شاید همانوقت تقدیر به گونهای رقم میخورد که مادر باز هم باید هیچ نخواهد، شاید فرزند در دامان مادر آمدهاست، تا او را هم نخواهد. چه کسی میفهمد آن لحظه را که تکهای از وجود مادر که همهی بودنش را از او گرفته حال باید او را نخواهد و تشخیص دهد که باید نفی خود کند و پارهی تن را فدای بیتاریخی فراگیر زمانه کند؛ چه لحظهایست؟ آری! لحظه امتزاج عشق و عقل، در همآمیختن نظر و عمل، شکوه فهمِ تنگنای تاریخ، که فقط امکان ظهور و بروز در وجود حریرگونهی مادر را دارد. درود بر چنین مادرانی....
#مادری
#روضه_کلمات
@gharare_andishe
"جوان"
کربلا لغتنامه ای ست که به هر کلمه و حروفی معنا می دهد...
امشب که من مانده ام و جوان ِ حسین...
امشب که من مانده ام ندای غریب جوانان بنی هاشم بیایید
امشب که من مانده ام و حسرت بزرگ زندگی ام " گذرکردن جوانی "...
بعد از روضه ها، بعد از سینه زنی...
بعد از شورِ شیرین و آه جانسوز غربت امام...
مینشینم به فکر کردن...
به این جوانی در حال گذر...
به این سرمایه ی رو به اتمام...
به این بیست و چند سالی که گذشت...
به وقت شب هشتم محرم الحرام
✍#سیاره_رنج
@gharare_andishe
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ١٥ مرداد ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
@gharare_andishe
▪️در زمانه بیزمانی چیزها وقت خاص ندارند. به ظاهر قاعده و قانون دارند اما گویی نظم و قاعده ای ندارند و وقت خاصی ندارند. مکانها همه یکسانند و تنها طول و عرض جغرافیایی متفاوت دارند. به عبارتی فرق بین مکانها و چیزها و حتی انسانها گم است.
در چنین وضعیتی که زمان روزمره است و تفاوت ماه و سال به اعتبار ظاهر. محاسبه میشود، گویی دیگر صدایی از زمان و مکان به گوش آدمی نمیرسد. طبیعت خاموش میشود و صدای پرنده و کوه و درخت و ابر به گوش نمیرسد. گویا نسبتی با انسان ندارند و سخنی با او ندارند و این چنین لحظات و ایام در روزمرگی طی میشود و این انسان است که در این میان معنای خود را گم میکند و وقتی برای خود نمی یابد.
چراکه بودن او زمانی است و اگر وقت از دست برود، آشکار نمیشود که او کیست و چیست!!
گویی وقایعی که انسان را به ظهور آورده، لحظه لحظه در وقت خود انجام شده و گویا انسان معنای زمان را آشکار کرده است.
لحظه لحظه کربلا چنین است؛ هرچه در آن است، حیات دارد و حیات بخش است و حسین علیه السلام چنین زندگی ای در افق زمان و حیاتی لم يزل به پا میکند...
و این بانگ اذان از افق کربلاست که میتواند زمان را از غربت به درآورد که آن همان زنده شدن همه دین است و گویا این بانگ الله اکبر جوان کربلاست که در گوش زمان میپیچد....
#اذان_به_وقت_کربلا
@gharare_andishe
▪️شب و روز متعلق به شما گویی تداعی "ای کاش" است...
کاش آب به خیمه ها میرسید
کاش عمو برگردد...
و شمایید که باب رفع ای کاش ها شدید
"یا باب الحوائج"
.
.
ما نیز پر از ای کاش ایم
ای کاش آنجا بودیم
کاش کاری از دستمان بر می آمد
کاش تمام شود این ظلم ...
و شاید که همه این ای کاش ها دعا شوند؛ ما بگوییم "ای کاش" و مکتوب شود: "اللهم عجل لولیک الفرج"
#یا_باب_الحوائج
#کربلای_غزه
@gharare_andishe
«بخوان «قل اعوذ بربّ الفلق» که این سرخی از خون فرزند رسول خدا (ص)، حسین بن علی علیه السلام، رنگ گرفته است».
میدانی عظیم به پاشد، در یک سو تمامی حق و در سوی دیگر تمامی باطل صف کشیدند. وقت رویارویی فرارسید، ابتدا شرمنده ها به میدان رفتند. حربن یزید ریاحی همو که راه را بر امامش بسته بود. هنگامه ی اصحاب و یاران به پایان رسید و نوبت به اهل بیت رسید. شجاعانه از شش ماهه ی حسین علیه السلام تا جوان شبیه پیامبر در سیرت و صورت به میدان رفتند. کسی نمانده بود جز عباس ، قمر منیر بنی هاشم، رفت تا برای کودکان آب بیاورد اما آب فرات را تا ابد شرمنده ی خود کرد.
کم کم به پایان حرب و قصه ی کربلا می رسیم. امام مانده و یک لشکر تشنه به خون او و در سوی دیگر اهل حرمش. امام است و رئوف به امتش، بازهم از فطرت الهی می گوید شاید یکی گوش جانش کر نشده باشد اما آنها شکم هایشان از حرام پرشده.
لشکر کفر می دانست اگر امام جانی در بدن داشته باشد، به آنها اجازه نمی دهد به خیمه ها نزدیک شوند، پس سرش را بر نیزه می کند و بر بدن پاکش اسب می راند. آنها از سر بر نیزه ی حسین علیه السلام نیز واهمه دارند.
خورشید در حال غروب است و از آن دشت بلا یک کاروان اسیر در حال گذراست.
هزار سال است این قصه ی پر غصه تکرار می شود و چه انسان هایی که با شنیدن آن حیات جاودانگی یافتند و سوار بر کشتی نجات امام مظلوم به ساحل نجات رسیدند.
#به_وقت_نهم_محرم_الحرام
🖊#زهرا_شکری
@gharare_andishe
دل آسمون گرفت
از همون لحظه ایی که تیر به مشک خورد
عباس با قطره قطره سرازیر شدن آبها
آب شد به گونه ای که تمام وجودش تکه تکه شد
همه جای عالم شد آبروی عباس...
#یا_اباالفضل
@gharare_andishe
از کودکی "حرّ بن ریاحی" معنایی خاص برایم داشت و همیشه خودم را در آیینه حرّ می دیدم.
حال می بینم مهم است که چطور به اصحاب کربلا بنگری
آیا ماندن در گذشته و دلخوش شدن به آن همراه اشک و آه؟
یا نظاره کردنی که چشمی را طلب می کنی برای نگریستن افق آینده و گوشی را طلب می کنی که ندایی که تو را به خود می خواند با گوش جان بشنوی به دور از پیش فرض های قبلی...
به انتظار می نشینی تا او برای لحظه ایی هم که شده؛ پرده از نگار بردارد و اینجاست که می بینی در کربلا همه ی جلوات "ربّ" یکباره به صحنه آمده و آنچه بیشتر از همه جلوه می کند ولایت پذیری و ایثار است که در عباس فرزند حیدرکرار به بهترین وجه به ظهور رسیده است.
حال غبطه خوردن هم معنای دیگری دارد.
#یا_اباالفضل
#نذر_نوشتن
@gharare_andishe
InShot_20220807_161148975_07082022.mp3
553.6K
خداوندا با عشقت
سینه ام را چاک چاک کن
و اگر به خود خواندی
مرا پاکیزه بپذیر
بیا و به ابالفضل خودت
عنایت کن برادر
که دوباره چهره ات را
زیارت کنم برادرم
#موقعیت_مهدی
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️يا ليتنا کنا معک
ای کاش بودم کربلا...
@gharare_andishe
خورشید ۱۴ آیینه را انتخاب کرد و هر آیینه جلوه گر خورشید شد و روایت خورشید را در هر زمان به زبان قوُمش به ظهور رساندند.
یقینا تا حال به آیینه نگریسته اید ۲گونه می شود به آیینه نگاه کرد؛ زمانی برای دیدن خود و زمانی برای دیدن آیینه.
زمانی که در آیینه برای دیدن خود می نگری نمی توانی آیینه ببینی و زمانی که خودی در میان نباشد آیینه می بینی و جلوه گر او می شوی؛ وجودت زلالی و صافیش را می نوشد.
مادر آیینه است که جلوه گر خورشید می شود.
روزی بهنام عاشورا در زمین کربلا یکی از آیینه ها شکست و با شکستنش هر قطعه خودش آیینه ای شد، زینب مادرگونه، زبان علی شد و خودش آیینه ای که پیام امام زمانش را تا جهان باقی است به گوش جهانیان رساند.
آیینه ها به خورشید نگریستند و خودی در میان ندیدند از این رو جاودانه شدند و تا ابدیت چراغ راه بشریت و کشتی نجات امت شدند.
#یا_زینب
✍#هستی
@gharare_andishe
چشمانم مات مانده
قلبم تنگی میکند
ذهنم یخ زده
حلقه آغازین را حلقه وصل را نمی یابم
در وجود خودم نمی یابم
لحظه ای را که می یابم گم میکنم شاید هم گم نمی کنم
دستانم از بس به خس و خاشاک حاشیه ها چنگ زدم زخمی شدند
زخم هایی دردناک
اما شیرین
به شیرینی ناامیدی
ناامید از امیدهای واهی
#امید
✍#یا_زهرا
@gharare_andishe
🔹شاعر در زمانهی عسرت زندگی میکند و با گذاردن کلمات در جای حقیقیشان، معنای آنها را آشکار میکند و سخن ناشنودهی زمان را به گفت میآورد.
و اگر نبود شاعر، کلمات مصرف میشدند و همچون ذرات معلق و پراکنده در فضا، محو و گم میشدند و این حقیقت بود که هیچگاه نمایان نمیشد و حال شاعر با جانی که به کلمات بخشیده همیشه زنده و ابدی خواهد بود.
مردن عاشق نمیمیراندش
در چراغی تازه میگیراندش
سرنوشت اوست خود این سوختن
شعله گرداندن، چراغ افروختن
#هوشنگ_ابتهاج
✍#مصیر
@gharare_andishe