eitaa logo
قرار اندیشه
256 دنبال‌کننده
464 عکس
188 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @mmasir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویی هریک از اصحاب کربلا روضة خود را سروده اند و آهنگ رزم نوجوان کربلا احلي من العسل است. نوجوان رو به آینده و پیش به سوی فرداهاست‌‌؛ خود را در کدام افق می‌بیند که آنچنان شیرین است؟ افقی که عمو برای او گشوده و او را که جان عموست، وارد این تاریخ می‌کند تاریخی که متعلق به اوست. این شیرینی اما برای عمو سخت و سنگین و تلخ است... و چنین دلی با چنین توانی است که راه آینده را تا ابدیت می‌گشاید... @gharare_andishe
🔹درود بر چنین مادرانی.... شاید امروز بیش از آنکه، قصه‌ی شهادت علی اصغر باشد، قصه‌ی مادری است. وجود شدید و بی‌رنگی که همیشه ملجا و پناه است و حتی اگر در دوردست‌ها قرار گیرد بازهم مسکن انسان است و باز هم پرِ چادرش کافی‌ست تا بی‌کرانه‌ی وجود را در پیش چشم بیاورد. مادری که همه را در برِ خود می‌گیرد و حیات می‌بخشد، بدون آنکه برای خود هیچ بخواهد همچون پیامبران که مزدی برای رسالت خود نمی‌خواهند. وقتی در هنگامه‌ی شب نفس به نفس فرزند برای او لالایی می‌خواند، وقتی پا به پای او گویی قد می‌کشد، با هر غم فرزند، رنج می‌کشد و با هر لبخندی نفسی راحت می‌کشد، همان هنگام است که با فرزندش یگانه می‌شود و شاید همان‌وقت تقدیر به گونه‌ای رقم می‌خورد که مادر باز هم باید هیچ نخواهد، شاید فرزند در دامان مادر آمده‌است، تا او را هم نخواهد. چه کسی می‌فهمد آن لحظه را که تکه‌ای از وجود مادر که همه‌ی بودنش را از او گرفته حال باید او را نخواهد و تشخیص دهد که باید نفی خود کند و پاره‌ی تن را فدای بی‌تاریخی فراگیر زمانه کند؛ چه لحظه‌ایست؟ آری! لحظه امتزاج عشق و عقل، در هم‌آمیختن نظر و عمل، شکوه فهمِ تنگنای تاریخ، که فقط امکان ظهور و بروز در وجود حریرگونه‌ی مادر را دارد. درود بر چنین مادرانی.... @gharare_andishe
"جوان" کربلا لغتنامه ای ست که به هر کلمه و حروفی معنا می دهد... امشب که من مانده ام و جوان ِ حسین... امشب که من مانده ام ندای غریب جوانان بنی هاشم بیایید امشب که من مانده ام و حسرت بزرگ زندگی ام " گذرکردن جوانی "... بعد از روضه ها، بعد از سینه زنی... بعد از شورِ شیرین و آه جانسوز غربت امام... مینشینم به فکر کردن... به این جوانی در حال گذر... به این سرمایه ی رو به اتمام... به این بیست و چند سالی که گذشت... به وقت شب هشتم محرم الحرام ✍ @gharare_andishe
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر 🔹شنبه ١٥ مرداد ١٤٠١ 🔹ساعت ١٥ @gharare_andishe
▪️در زمانه بی‌زمانی چیزها وقت خاص ندارند. به ظاهر قاعده و قانون دارند اما گویی نظم و قاعده ای ندارند و وقت خاصی ندارند. مکان‌ها همه یکسانند و تنها طول و عرض جغرافیایی متفاوت دارند. به عبارتی فرق بین مکان‌ها و چیزها و حتی انسانها گم است. در چنین وضعیتی که زمان روزمره است و تفاوت ماه و سال به اعتبار ظاهر. محاسبه می‌شود، گویی دیگر صدایی از زمان و مکان به گوش آدمی نمی‌رسد. طبیعت خاموش می‌شود و صدای پرنده و کوه و درخت و ابر به گوش نمی‌رسد. گویا نسبتی با انسان ندارند و سخنی با او ندارند و این چنین لحظات و ایام در روزمرگی طی می‌شود و این انسان است که در این میان معنای خود را گم می‌کند و وقتی برای خود نمی یابد. چراکه بودن او زمانی است و اگر وقت از دست برود، آشکار نمی‌شود که او کیست و چیست!! گویی وقایعی که انسان را به ظهور آورده، لحظه لحظه در وقت خود انجام شده و گویا انسان معنای زمان را آشکار کرده است. لحظه لحظه کربلا چنین است؛ هرچه در آن است، حیات دارد و حیات بخش است و حسین علیه السلام چنین زندگی ای در افق زمان و حیاتی لم يزل به پا می‌کند... و این بانگ اذان از افق کربلاست که می‌تواند زمان را از غربت به درآورد که آن همان زنده شدن همه دین است و گویا این بانگ الله اکبر جوان کربلاست که در گوش زمان می‌پیچد.... @gharare_andishe
در بین این شب‌ها شب تو فرق دارد... @gharare_andishe
▪️شب و روز متعلق به شما گویی تداعی "ای کاش" است... کاش آب به خیمه ها می‌رسید کاش عمو برگردد... و شمایید که باب رفع ای کاش ها شدید "یا باب الحوائج" . . ما نیز پر از ای کاش ایم ای کاش آنجا بودیم کاش کاری از دستمان بر می آمد کاش تمام شود این ظلم ... و شاید که همه این ای کاش ها دعا شوند؛ ما بگوییم "ای کاش" و مکتوب شود: "اللهم عجل لولیک الفرج" @gharare_andishe
«بخوان «قل اعوذ بربّ الفلق» که این سرخی از خون فرزند رسول خدا (ص)، حسین بن علی علیه السلام، رنگ گرفته است». میدانی عظیم به پاشد، در یک سو تمامی حق و در سوی دیگر تمامی باطل صف کشیدند. وقت رویارویی فرارسید، ابتدا شرمنده ها به میدان رفتند. حربن یزید ریاحی همو که راه را بر امامش بسته بود. هنگامه ی اصحاب و یاران به پایان رسید و نوبت به اهل بیت رسید. شجاعانه از شش ماهه ی حسین علیه السلام تا جوان شبیه پیامبر در سیرت و صورت به میدان رفتند. کسی نمانده بود جز عباس ، قمر منیر بنی هاشم، رفت تا برای کودکان آب بیاورد اما آب فرات را تا ابد شرمنده ی خود کرد. کم کم به پایان حرب و قصه ی کربلا می رسیم. امام مانده و یک لشکر تشنه به خون او و در سوی دیگر اهل حرمش. امام است و رئوف به امتش، بازهم از فطرت الهی می گوید شاید یکی گوش جانش کر نشده باشد اما آنها شکم هایشان از حرام پرشده. لشکر کفر می دانست اگر امام جانی در بدن داشته باشد، به آنها اجازه نمی دهد به خیمه ها نزدیک شوند، پس سرش را بر نیزه می کند و بر بدن پاکش اسب می راند. آنها از سر بر نیزه ی حسین علیه السلام نیز واهمه دارند. خورشید در حال غروب است و از آن دشت بلا یک کاروان اسیر در حال گذراست. هزار سال است این قصه ی پر غصه تکرار می شود و چه انسان هایی که با شنیدن آن حیات جاودانگی یافتند و سوار بر کشتی نجات امام مظلوم به ساحل نجات رسیدند. 🖊 @gharare_andishe
دل آسمون گرفت از همون لحظه ایی که تیر به مشک خورد عباس با قطره قطره سرازیر شدن آبها آب شد به گونه ای که تمام وجودش تکه تکه شد همه جای عالم شد آبروی عباس... @gharare_andishe
از کودکی "حرّ بن ریاحی" معنایی خاص برایم داشت و همیشه خودم را در آیینه حرّ می دیدم. حال می بینم مهم است که چطور به اصحاب کربلا بنگری آیا ماندن در گذشته و دلخوش شدن به آن همراه اشک و آه؟ یا نظاره کردنی که چشمی را طلب می کنی برای نگریستن افق آینده و گوشی را طلب می کنی که ندایی که تو را به خود می خواند با گوش جان بشنوی به دور از پیش فرض های قبلی... به انتظار می نشینی تا او برای لحظه ایی هم که شده؛ پرده از نگار بردارد و اینجاست که می بینی در کربلا همه ی جلوات "ربّ" یکباره به صحنه آمده و آنچه بیشتر از همه جلوه می کند ولایت پذیری و ایثار است که در عباس فرزند حیدرکرار به بهترین وجه به ظهور رسیده است. حال غبطه خوردن هم معنای دیگری دارد. @gharare_andishe
InShot_20220807_161148975_07082022.mp3
553.6K
خداوندا با عشقت سینه ام را چاک چاک کن و اگر به خود خواندی مرا پاکیزه بپذیر بیا و به ابالفضل خودت عنایت کن برادر که دوباره چهره ات را زیارت کنم برادرم @gharare_andishe
خورشید ۱۴ آیینه را انتخاب کرد و هر آیینه جلوه گر خورشید شد و روایت خورشید را در هر زمان به زبان قوُمش به ظهور رساندند. یقینا تا حال به آیینه نگریسته اید ۲گونه می شود به آیینه نگاه کرد؛ زمانی برای دیدن خود و زمانی برای دیدن آیینه. زمانی که در آیینه برای دیدن خود می نگری نمی توانی آیینه ببینی و زمانی که خودی در میان نباشد آیینه می بینی و جلوه گر او می شوی؛ وجودت زلالی و صافیش را می نوشد. مادر آیینه است که جلوه گر خورشید می شود. روزی به‌نام عاشورا در زمین کربلا یکی از آیینه ها شکست و با شکستنش هر قطعه خودش آیینه ای شد، زینب مادرگونه، زبان علی شد و خودش آیینه ای که پیام امام زمانش را تا جهان باقی است به گوش جهانیان رساند. آیینه ها به خورشید نگریستند و خودی در میان ندیدند از این رو جاودانه شدند و تا ابدیت چراغ راه بشریت و کشتی نجات امت شدند. @gharare_andishe
چشمانم مات مانده قلبم تنگی میکند ذهنم یخ زده حلقه آغازین را حلقه وصل را نمی یابم در وجود خودم نمی یابم لحظه ای را که می یابم گم میکنم شاید هم گم نمی کنم دستانم از بس به خس و خاشاک حاشیه ها چنگ زدم زخمی شدند زخم هایی دردناک اما شیرین به شیرینی ناامیدی ناامید از امیدهای واهی @gharare_andishe
🏴صبح روز یازدهم؛ فقط کلمه های سيدتنا زينب مانده... @gharare_andishe
🔹شاعر در زمانه‌ی عسرت زندگی می‌کند و با گذاردن کلمات در جای حقیقی‌شان، معنای آن‌ها را آشکار می‌کند و سخن ناشنوده‌ی زمان را به گفت می‌آورد. و اگر نبود شاعر، کلمات مصرف می‌شدند و همچون ذرات معلق و پراکنده در فضا، محو و گم می‌شدند و این حقیقت بود که هیچگاه نمایان نمی‌شد و حال شاعر با جانی که به کلمات بخشیده همیشه زنده و ابدی خواهد بود. مردن عاشق نمی‌میراندش در چراغی تازه می‌گیراندش سرنوشت اوست خود این سوختن شعله گرداندن، چراغ افروختن @gharare_andishe
گره کور جهان ما بی فکری و ساده اندیشی است که جز تباه کردن منابع و استعداد ها چیز دیگری نصیب اجاره نشینان این دیار نکرده این نابسامانی را که آزادی مان را به اسارت مبدل کرده، آیا راهی جز راه حسین گره گشاست؟ راه حسین دوباره یافتن انسان است انسان... گمشده ی این تاریخ و چه سخت است راه حسین ... برای امسال من با قلبهایی قفل شده.. ✍ @gharare_andishe
🔹روشنی‌گاه امید در نسبت با امام سجاد"ع" همواره امام سجاد (ع) را در غریبانه‌ترین و مبهم‌ترین حالت تصور کرده‌ایم و پنداشته‌ایم که ایشان با ادعیه‌ی خود راه سیاست دینی را پیموده‌اند و با تقیه و یا عبارات استعاری ادعیه‌شان، رسالت خویش را پیش برده‌اند. اما فارغ از این روایت شاید بتوان منظر دیگری نیز داشت. امام سجاد (ع) به نوعی روشنی‌گاه امید برای مردم بودند. پس از واقعه‌ی کربلا و مصائب بزرگی که بر اباعبدالله(ع) و اهل بیت بزرگوار ایشان وارد شد، گویا گرد مرگ بر همه جا افشانده شده‌بود و مردم راه مفری برای خود نمی‌دیدند، شاید پس از آن همه غفلت و ظلمی که با واسطه یا بی‌واسطه بر امام روا داشتند، بودن خود را بزرگترین گناه می‌دانستند و یاس همه‌ی وجودشان فراگرفته بود، امام سجاد(ع) روزنه‌ای برای یافتن زندگی به آنها نشان داد. گویا مجالی دیگر فراهم کردند تا پس از گذر از رنج و سوگ این مصیبت حال به خود بازگردند و از خلقت خود ناامید و مایوس نباشند و راه برگشتی برای خود ببینند. به تعبیری امام، با ذکر ادعیه‌ای در موضوعات مختلف و مسائل روزمره‌ی انسان، به نسبتی که در آن می‌توان دوباره زندگی را یافت، اشاره می‌کنند به طوریکه در زمان کنونی نیز، وقتی مشکلات غلبه می‌کند، می‌توان نسیم خوش زندگی را از میان عبارات ایشان دریافت. دعای هفتم امام سجاد(ع)، در تجربه‌ی کرونا، به نوعی راه رهایی از ابتلاء بود که باز هم راه نفس کشیدن را برای انسان مغفول امروز هموار کرد. @gharare_andishe
🏴🏴🏴 تفکر از جنس صبر است و توان مواجهه با درد و سختی را به آدمی می‌دهد و او را امیدوار به آینده می‌کند. در حالی که آدمی اغلب عکس آن را برای امید داشتن پی می‌گیرد و راهکارهای بسیاری برای کاهش درد و رنج مقابل خود می‌گذارد. امیدهایی که بیشتر او را ناامید می‌سازد و توان پیمودن راه را از او گرفته و او را مأیوس می‌کند. گویی دوران امام سجاد علیه السلام، دوران تفکر است؛ دورانی که راه آینده برای بشر گشوده می‌شود و آدمی این بار گران و غم عظیم عاشورا را تاب می آورد. روضة خوانی گویی تجربه ای از سوگ را برای انسان به بار می آورد که از واقعیت فرار نکرده بلکه از طریق عشق آن را بپذیرد و این گویی زیبایی واقعیت را به نمایش می‌گذارد. گویی این صبر زینب سلام الله علیهاست که کربلا را خواستنی می‌کند، راه آن را می‌گشاید و به آن صفا می‌دهد. و این همان عقل زندگی است، عقلي که راه حیات می‌گشاید و آن را از پوچی و بی معنایی نجات می‌بخشد. ▫️ سلام بر آقایی که صبح و شام روضة می‌خواند... @gharare_andishe
سرآغاز کارهنری .MP3
35.64M
🎙متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب 📚 سرآغاز کار هنری 📆شنبه ١٥ مرداد ١٤٠١ @gharare_andishe
قرار اندیشه
🎙متن خوانی و گفتگو با محوریت کتاب 📚 سرآغاز کار هنری 📆شنبه ١٥ مرداد ١٤٠١ @gharare_andishe
🔹فلسفه به معنای حقیقی خود یعنی جایی که دیالوگ امکان دارد؛ چیزی است که امکانِ بودن به همه می‌دهد و راه حضور فهم ها را در دیالوگ باهم باز می‌کند. 🔹این یک مسئله تاریخی است؛ تمنایی این چنین که همه در دیالوگ باهم قرار بگیرند، به زبان منطق فروکاسته شده است. در زبان منطق و زبان ریاضی تشخص و کیفیتی نیست جز اینکه منطق زبانها مشخص می‌شود. در حالیکه در تعالي است که آن وحدت اتفاق می افتد. "تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بینکم". می‌توان به یک تعالی فکر کرد که در آن تعالی همدیگر را پیدا کنیم و مجالی برای هم بگذاریم. 🔹هایدگر می‌خواهد نشان دهد که گویی در عالم فلسفه مشهور نمی‌توان به دیالوگ و به یک جهان رسید و هنر نیز دیگر امری نیست که افق و عالمی‌ را نشان دهد و بیشتر زیباکردن امور پیرامون ماست. @gharare_andishe
🔹جلسه متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر 🔹شنبه ٢٢ مرداد ١٤٠١ 🔹ساعت ١٥ @gharare_andishe
. ...شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر می‌میرد، زبان عزادار می شود. پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است. ▪️عزای زبان گعده‌ای با یاد شاعر مردم، هوشنگ ابتهاج(سایه) 📅 یکشنبه، ۲۳ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۳۰ آدرس: خ مسجد سید خ ظهیرالاسلام کوچه شهید حیرت بن بست شکوفه ساختمان ✅ پخش زنده از طريق لينك زير https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom @soha_sima