شيرين
من تاكنون چنين صداي كوبنده اي در زن نشنيده بودم. شايد زمان جارى است و عقبه اي به نام تاريخ وجود داشته باشد اما آنى هم آمد كه از حوّايِ مونس تا پيكرِ كوثر پيش چشمم حاضر شوند. آسيه، امانت دارِ خطر شود و مريم، مادر عبد خدا شود و زينب، بگويد.
و عهدين و قرآن ايستاده بر پا، آن "آن" را مشايعت كنند.
و عالَمى غرق در نجواىِ زن و داغ نيستىَ ش، شاهدِ حضور زن.
حيرتَ م انگشت اشارت بالا برد تا قصور كلمات مانعِ چشيدن شيرينى اش نشوند و "صدايش به گوش جهانيان برسد".
من مات شدم در سكوتِ كسانى كه تا به امروز زن را گفتند و شرح و بسط دادند و قاعده پيچيدند و شعر و رمز و روايت وبال گردنش كردند. سكوتِ پر معنا در مقابلِ "جمعِ " پا نهاده در سرزمين راز...
شيرين!
واقعيت را صداي تو در هم مي كوبد،
گوشِ منِ وامانده در اين واقعيت، صدايِ راه تو را مي خواهد،
صداي راه تو را ميشنود.
#شيرين_ابوعاقله
#فلسطين
#زن
#صدا
✍#سکرات
🔹اگر خانه ویران شود
من همچنان با سوال پررنگ خانهام کجاست و تمنایِ خانه، در آپارتمانِ نقلیَم در شهری وسیع ماندم.
بی آنکه حتی دیگر بستری از جنس ساختن و صنعت که زمانی به وضوح جای خالی خانه را نشانم داد وجود داشته باشد.
من شبانه روزم را در خانه میگذراندم و از در و دیوارهایش سوال میپرسیدم.
گاهی با خشم و گاهی سرشار از مهر و البته التماس.
از عمر این درماندگی در خانه خیلی نگذشته بود که خودم را در برابر قفل های شکسته و درِ نیمه بازِ خانه دیدم.
تا به خودم آمدم دیگر اثری از خانه برایم وجود نداشت.
هر آن چیزی که بود در چشم برهم زدنی دود شد و به هوا رفت.
دیگر از در سوالی نداشتم. دیگر فقط محل رفت و آمدم نبود.
در عوض چشمانم به آن خیره مانده بود.
بدون پلک زدن.
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان یکی پرت میشه داخل"
"الان...."
آن در و دیوار هایی که حفاظی برای امنیتم بودند کارایی خود را از دست دادند.
دیگر کوچه با داخل خانه هیچ تفاوتی نداشت.
شاید تنها فرقش حفاظت در برابر گرما و سرما و در دسترس بودن وسایل گذراندن زندگی بود.
و حتی اینکه به طور مطلق داخل خانه بودم هم استدلال محکم اطرافیانم برایِ ترک کردن آن شهر و خانه بود.
برایِ اینکه بخواهم در خانه بمانم باید حتما راهی به بیرون پیدا میکردم.
در خانه ماندن، برایِ در خانهای بودن، کافی نبود.
از ارسال گزارشم به کلانتری هم خیلی نگذشته بود که بیهنگام مرا خواستند و در آنجا عکس همسایهی دیوار به دیوارمان در دستانم خشک شد.
تیر آخر را همسایه زد.
نزدیک ترین.
و دیگر برایِ در این خانه ماندن یک روز هم زیاد بود.
از خانه فقط یک ویرانه باقی ماند.
#خانه
#امنیت
#فلسطین
#شاهچراغ
✍#سکرات
@gharare_andishe
غزه کجاست؟
قصه ساده است، سرزمینی را محاصره کردهاند برای مرگ تا در محاصره او را تمام کنند. او را بشکنند با هزاران تجهیز، حتی کنار مردمان مبارز او جاسوسانه قرار میگیرند تا مقاومت را از مردمان بگیرند تا در سردی و بیرمقی کمکم قصه او تمام شود. سادهتر اینکه مقابل چشمان جهانی که لحظه لحظه همه چیز رصد میشود، چنان چنبره ای زدهاند که جرأت حمایت از آن سرزمین نماند.
قصه به همین سادگی، سنگین است و ناباورانه. یک طرف غولهای رسانه ای و جاسوسی و نظامی، یک طرف مردمی در محاصره که با مرگ زندگی میکنند، با مرگ به دنیا میآیند و گویی زمان برای آنان ایستاده است.
حال در میانه جایی که میخواهد آن را در بن بست نگه دارد و او را به فرسودگی و مرگ بکشاند، گویی این سرزمین راهی برای خود گشوده است؛ راهی که مرگ را به زندگی و حیات مبدل کرده و حضور در آینده را برای او رقم زده است. آنچنان که دیگر نام این سرزمین در میانه آتش و خون به قدس رسیده و مقدس شده است. این سرزمین راه شهادت را برای خود میگشاید. راهی که در طلبی برای او گشوده گشته و مرگ و فرسودگی و کشته شدن را به حیات مبدل میکند.
غزه راه کربلا در پیش گرفته و به کربلا نزدیک گشته است. اینجاست که کشته میشود ولی زنده است و تمام نمیشود. آنجاست که غم میتواند قلب او را از سینه بیرون بکِشد ولی نمیتواند او را بکُشد. آنجاست که بمبها هزاران برابر توان او بر سرش آوار میشود، زانوانش را خم میکند اما سرش را نه؛
و این است راز اینکه فلسطین پیروز خواهد شد....
#قدس
#المعمدانی
#فلسطین
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار
امتحان تشنگیها با فلسطین است
موجها دستی برآوردند و میگویند
آب را بستند؟ دریا با فلسطین است
#غزه
#فلسطین
@gharare_andishe
معنای مفاهیم چه زیر و زبر میشود!
گاه شیعه هستی و انگلیسی
و در کنار صهیونیست خود را قرار میدهی
و گاه سنی هستی و اهل غزه و
کربلایی میایستی...
#غزه
#فلسطین
@gharare_andishe
- ناشناس.mp3
2.41M
از درد مظلومیت فلسطین به خود میتابیم اما کاش میدیدیم بطن آن وصال شور انگیزش و لقاءالله اش را....
آنگاه تنها برای جاماندگی خویش از آن وسعت و عظمتِ نهایی ترین حضور
خون گریه میکردیم و میسوختیم...
آنها که عزتمندانه به نهایت خویش رسیدند و ما ماندهایم با دِینی که بر گردن و باری که بر دوش داریم...
که همان هم به واسطه و مدد شهدا و امامانمان به وقوع خواهد پیوست.
فقط بدانیم که دل سوختن برای غزه نیست... برای خودمان است که مبادا سرگردان جبههای را برگزینیم که لقاء حق در آن نباشد و وصال، وصالِ با الله نباشد.
مبادا راهی که نفس خواهد را انتخاب نمایم و از آن قافله عشق جا بمانم....
که خدا نکند.
آری غزه از عشق او نوشید و لبریز شد
آسمان لبریز و زمین نیز لبریز...
و ای دوست من... بیا تا ما هم به میان رویم تا از لبریزی عشقشان و جریانِ حیاتشان لبریز شویم و جاری...
حیاتی در برگیریم و حیاتی نیز بر دیگری ببخشیم.
#شهید_آوینی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
✍#ایْنَ_قاصِمُ_شَوْکَهِ_الْمُعْتَدینَ
@gharare_andishe
قرار اندیشه
#غزه
نمیشود قصه فلسطین و مقاومت را به یاد آورد ولی به واژههای "خانه" و "خانمان" و "زادگاه" نیندیشیم.
آنگاه که تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی به رسمیت شناخته شد، کسی چه میدانست که آیا میتوان امید داشت که در آینده، کار مردم فلسطین، فقط در زمینِ بارور و زادگاهشان به سامان خواهد رسید!
یقینا تشکیل اسرائیل نیز طبق رسم رایج مدرن یک تقدیر یقینی تاریخی بوده و طبق برنامهریزیها و محاسبات و سازماندهیهای آنها قرار دائمی بر موجودیت اسرائیل گذاشته شده بود.
آیا میتوان در این بین به زن فلسطینی اندیشید آنگاه که کلید خانه مادری و زادگاهش را در دستانش نگه میدارد و امیدوارانه بر خلاف همه تفکراتِ حسابگرانه دنیای ظلم و زور میایستد؟
او میداند که تعلّق بشر به زادگاهش و ریشه داشتنِ او در زمینی که بر آن زندگی میکند، از بیخ و بن در معرض خطر که نه، از بین رفته است!!
زن فلسطین درک کرده که از دست دادن ریشه، تنها ناشی از یک حادثه یا یک تصمیم مبتذل نیست؛ بلکه از دست دادنِ ریشهها ناشی از روح زمانهای است که به سبب آن در عالَمی متفاوت قرار گرفته است.
او خوب میداند که باروری شعر و هنر و انسانیت، فقط در اعماقِ زادگاهِ حیاتبخش انسان مقدور و ممکن است تا بتواند بر ریشهاش تکیه کند و به بوم و بَرِ آن دلبسته باشد.
مقاومت در برابر این حملات سهمگین فقط روح مادرانهای را میطلبد که در وضع موجود که انسانها اسیر و افسون قدرت و سیاستِ مدرن گشته و غفلت نیز چیره شده، با حیرت و نمیدانمهایش بیندیشد و شجاعتی یابد که حقیقت همه پیشفرضها و غایات هرچند جهانی برایش رنگ بازد.
برای این زن، هرگز نقطه پایانی متصور نیست و انقلاب خمینی همان نقطه آغازی بود که زن فلسطینی را برای بارور شدن نهال فرزندانش در در زمین زادگاهشان امیدوار کرد و او را به تجدید عهدی فراخواند که با ریشههای خود میتوان دوباره سر از خاک برکشید و شکفت و ثمر داد.
آری! انقلاب خمینی، تدارک همان راهی است که پایان ندارد.
#روح_مادرانه
#فلسطین
#غزه
@ziafat_andishe
@gharare_andishe