روضه باغی ست که انسان ها را در صفا و صمیمیت گردهم می آورد زیرا باغ، حیات زیبایی و امید است. گویی حقیقت روضه تجلی ما رایت الا جمیلای زینب است.
آری در روضه باید بتوان به چشم حقیقت بین نایل شد، تا چون زینب در دشت کرب و بلا، جز زیبایی ندید. باید بتوان حق و هستی را در صحنه نظاره کرد تا بیانی شورانگیز یافت و روایتی زینبی به عالم عرضه کرد؛ و این میسر نمی شود جز با تفکر.
تفکری که با حس غریب تعلق آغاز می شود و به یگانگی و وحدت می رسد. تفکری که انسانیت انسان را مخاطب قرار می دهد و او را از بند هر آن چه غیر از آن است رها می کند. تفکری که نه از ذهن و عالم تباین ها، بلکه از دل و عالم وحدت بر می آید لاجرم بر دل می نشیند و دل را جلا می دهد. این چنین است که اشک روضه نیز حیات بخش است و عالم ساز، اشکی که مقوم عالم دل است و حکایت از وصل و وصال دارد.
در مواجهه با نسیم این باغ و روایت روضه است که رویت میسر می شود و خدا به صحنه می آید.
#روضه
#روایت
#تفکر
@gharare_andishe
💎امید
سرمای سختی است و برف باریده است.
نزدیک اذان صبح است؛
وضو می گیریم تا برای اقامه ی نماز صبح به حرم برویم.
دوست دارم نیتم، یک رنگ و خدائی شود.
می گویم تا بشود:
خدایا برای دیدار وَلیّ تو به حرم می روم.
از اتاقی که در حیاط یک مهمان پذیر ساکنمان کرده بیرون می آییم، همان طور که در برف ها قدم می گذارم، سردم است و سر انگشتانم گِز گِز می کند. پا را آن طور روی برف ها می گذارم و برمی دارم تا سُر نخورم؛ با خود تکرار می کنم خدایا برای دیدن وَلیّت می آئیم .
آیا می شود این نیت ها خداگونه شده باشد؟ چشم امید باز کنیم و ببینیم امام مهربان در شبی که اولین شب خوابیدن همیشگی این جسم است، به دیدارمان آمده است؟
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
السلام علیک یا غریب الغربا
یا امام رضا ما را بطلب ...
#زیارت
✍#سعادت
@gharare_andishe
🔹کشور هزاران خدا تحمل خدای مسلمانها را ندارد!
تنها هند نیست! از حکومتهای لیبرال غربی، اروپایی تا حکومتهای به ظاهر مسلمان، از چه می هراسند؟ یا شبیه افغانستان، وجود زن دیده نمیشود یا شبیه اسلام هراسی سیستماتیک غربی، از این حضور کنشگرانه زن هراس دارند.
گویی این حجاب است که زن را چنان کنشگرانه در جامعه حاضر میکند که چاره ای برای جبهه مقابل نمیگذارد که در برابر حجاب موضع بگیرد.
به راستی خدای مسلمانها با حجاب چه قدرتی به زن میبخشد!
✍#صهبا
@gharare_andishe
.
خندانِ گریان، گریانِ خندان، مطمئن و آرام، اما بیقرار. نه، كلام را برای وصف این حالات نیافریدهاند.
•شهید سید مرتضی آوینی•
🔹 روضه آوینی
🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین
🔹 چهارشنبه ٤اسفند ١٤٠٠
🔹ساعت ١٣:٣٠
🔹محفل اندیشه ای بانوان
#روضه_آوینی
#جهاد_تبیین
#سید_الشهدای_جهاد_تبیین
هر رخداد از آنجا که میتواند به راحتی با عقل عادی و روزمره به دام تحلیل گرفتار آید و به سطح رد و اثبات تنزل یابد، نیازمند کلمه و کلام است.
گویا شان حقیقی کلمات آنست که بتوانند بر حق بودن ماجرا شهادت دهند و شواهد مختلفی بر آن اقامه کنند؛ به بیان دیگر کلمه وجوه مختلف اتفاق را روشن و مبین میسازد و به آن عمق میبخشد و آن را از اسارت قالبهای برساخته آزاد کرده و در هر زمانی به آن معنایی تازه میدهد و از این جهت شاید بتوان گفت حیث تذکری اتفاقات را برای آدمیان به نمایش میگذارد.
از جهتی دیگر کلمات و جملات انسانها را متوجه جریان همان رخداد در هر لحظهی زندگی خود میکند و نقش تاریخی هر انسان را، در اکنون او نشان میدهد. به همین معنا میتوان دریافت که چرا میتوان گفت "کلُّ یوم عاشورا و کلُّ ارض کربلا".
شاید بتوان گفت، کلمه نگهبان رخداد است....
#کلمه
#تبیین
@gharare_andishe
📖نامه ای به خود
دوباره دیدن زندگی از دریچه ی علم حضوری به این معنا که برای انسان تعریف دیگری یافتم؛ "انسان یعنی نسبت"
هر لحظه منتظر مواجه شدن با نسبتی که با آن روبرو می شوی درحالی که از قبل برنامه و طرحی برایش نداری
ثقل دارد اما در عین حال زیباست چون زنده بودن را تجربه می کنی.
دیر شد اما مهم این است که درحال شدن هستم.
چیزی که می شد اصلا اتفاق نیفتد؛ اما خدا خواست و این رخداد در زندگیم رقم خورد.
مهم نیست چقدر از راه را طی کرده باشم؛ مهم این است که در راه بودن را حس کنم.
البته همیشه برای احتمالات باید راهی را گذاشت که هر وقت احساس خطا بودن و زاویه پیدا کردن، وجودم را گرفت؛ راه برگشت و تغییر مسیر باز باشد.
مهم این است که با خودت رودربایستی نداشته باشی.
بعضی وقتها به خاطر رودربایستی با خودت، نمی توانی خودت را ببینی و ندیدن خودت یعنی ندیدن دیگران.
خودت را ببینی می توانی دیگران را ببینی و جایی برای دیگران باز کنی و این همان بزرگ شدنت است.
✍#هستی
@gharare_andishe
🔈 ما در دوران صلح نیستیم!
در زمانه روایتهای مغشوش و غبارآلود که راست و دروغ در هم آمیخته است و جنگ را صلح و صلح را جنگ می نمایانند، صدای مهیب گلوله و موشک اما خبر از ولوله و اضطرابی میدهد. گویی سیاستهای صلح جهانی از عهده برنیامده اند!
تحلیلگران و خبرنگاران به کار خود مشغولند و در پی اخبار جدید و دست اول از میدان جنگ، اما کسی همه قصه را نشنیده است! در حین ماجرا که برای آن کلمه ای نمی توان یافت!
اما گویی آنقدر دست این صلح جهانی رو شده است که خودش فریاد میزند: آی مردم! به سخنان ما گوش فرا ندهید، به رسانه های ما اعتنا نکنید، ما خود سلاح ها را می سازیم و زندانها را، قانون و صلح را خود نوشته ایم؛ قانونی که انسان را در برهوت صلح حیران رها میکند..
با خود میگویی انگار هرچه جهانی تر، دروغ تر؛ گویی صدای جنگ وقتی بلند میشود که صلح به اوج قدرت خود رسیده است!
خبر: درگیری ها در مرز اوکراین و روسیه شدت گرفت و این در حالیست که طرفین خواستار صلح هستند.
#صلح
✍#صهبا
@gharare_andishe
.
▪️سیاستی که حاج قاسم ندارد
پوتین به اوکراین حمله کرد و با اتکا به ابزارهای پیشرفته جنگی (بقول خودش روسیه ابزار جنگیای دارد که هیچ کشوری در اختیار ندارد) در تلاش است تا فتنه آمریکا و غرب را بر ضد ملتش خنثی کند. اما غافل از آنکه در جهان سیطره تکنیک هیچ ملتی با اتکا به تکنیک پیروز نمی شود و در نهایت این تکنیک است که پیروز میشود و انسانها را در پای خود قربانی میکند.
این تصمیم پوتین دوباره انسان را به یاد نامه امام به گورباچف میاندازد که او را به جهانی دیگر رهنمون ساخت. جهان دینی در اشارات ابن عربی و ملاصدرا.
جهان دینی، جهانی بیتفاوت نسبت به ابزارهای پیشرفته نیست اما انسانهایی پرورش میدهد که پیشاپیشِ اسلحهها با دستان خالی به سوی کربلاهای خویش حرکت میکنند.
در این افق آنچه باقی است انسان است و مخوف ترین و پیشرفته ترین ابزارها در منظر انسان هیچ نیستند. آری ای کاش پوتین این سخن امام را دریافته بود تا در عالم سیاستِ خود حاج قاسمها میدید.
@soha_sima
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بال بده تا حرم کاظمین... 🕊
@gharare_andishe
.
انارهای ترک خورده...
انگار که طوفانی وزیده و کشتی ای به پناه رسیده باشد؛ یک انار ترکیده توی دستت و دانه هایش شده باشند شعر!
🔹متن خوانی گزیدهای از کتاب "تنها گریه کن"
روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان
#نشست_هفتم
📆 یکشنبه ٨ اسفند ماه ۱۴۰۰
ساعت ۱۰:۳۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@soha_sima
.
عراقی ها هر چیز برایشان مهم باشد، حواله اش میکنند به ایشان؛
بچه شان باشد یا وسیله ای یا هرچیز دیگر ...
در همه وضعیت ها که دل در تلاطم است، به حضرت و امانت دادن پناه میبرند!
حتی زائر کربلا را هم میسپارند به باب الحوائج کاظمین...
قلب های ما، دین، ایمان و تمام زندگانی مان "به امانه موسي بن جعفر سلام الله علیه"
#امانت
@gharare_andishe
❓سؤالی دارم: کلمه ای آشنا نشنیدید به تازگی که نامش تبیین است و سخنش مبیّن و سخنگویش مجاهد؟
که به آن سخن و سخن گو میگویند مجهادِ تبیین و به آن کار میگویند:"جهاد تبیین"؟
ولی تبيينِ چه؟
تبیینِ کدام ماجرا؟
ماجرای بی خودی ما؟
ماجرای گم گشتگی؟
ماجرای خودی گشمده که نمیداند کیست و کجاست و از کجا آمده و به کجا میرود!
اصلا آن خود کیست که گمشده؟
آن خودمانیم؟
یا خودی که خودش است، نه دیگری؟
یا خودی که میان خود دروغین ما لانه کرده، منتظر خلیلیست تا بیاید تیشه به جانش بزند، آزادش کند از زندان بی خودی .
آرام تر میرویم...
میدانی! کسی نیاز به تبیین دارد که نیست و کسی که نیست، چگونه تبیین کند؟؟؟
نمیدانم!
شاید باید ندای خودش را میان هزار خود دروغ پیدا کند، به استقبالش برود؛
کاش کمی خلوت میکردیم، گوش دل به خود و خدایمان میسپردیم و
سری به خودهای تفصیل یافته بر دفتر کتاب های متفکران و شاعران میزدیم..
#جهاد_تبیین
✍#یاسر
@gharare_andishe
مبعث، وقتِ بنای عالَمیست که در آن نسبتها و روابط دیگری در وجود انسانها رقم میخورد. شاید بتوان گفت بعثت، برانگیخته شدن و برپایی فضایی است که در آن همه چیز معنایی دیگر مییابد. موقعیتیاست که منظر دیگری مقابل دیدگان آدمیان قرار میگیرد و آنها بار دیگر به سرآغاز هستیِ خود باز میگردند و در موقعیت انتخاب نحوی دیگر از حیات قرار میگیرند.
گویا بعث یا برانگیختهشدن زمانی رخ میدهد، که به نحوی انسانها از جهان خود و مناسبات آن به واقع مایوس شدهاند و به دنبال سرچشمهای زلال و البته همیشه جوشان میگردند، تا بار دیگر انسانیت خود را بیابند. و آن زمان است که خداوند برای آنها پیامبری میفرستد و او را مامور روشن کردن نسبتهای انسانی میکند.
پیامبری امی که ساده و بیپیرایه با اعراب بدویِ عاری از هرگونه وارستهگی، مادرانه سخن میگوید و آنها را به سرخط وجود رهنما میشود.
...و اینک این انسان که در جهان تاریک و عاری از معنا که هرآنچه دیده میشود در لابه لای کلمات بیروح و مفهومزده مدفون شده، و روح و نشاط زندگی در نسبت غلبه مستتر شده، بیش از پیش نیازمند پیامبریست که دوباره معنا شود و دوباره دیده شود...
پیامبری که دوباره مبعوث شود.....
@gharare_andishe
💫اقرا بسم ربک الذی خلق...
آری باید بتوان به سرآغاز و قصه خلقت رسید تا بعث و بعثت محقق شود، باید عهدی تجدید گردد تا شوری پدید آید و عالمی دیگر بنا شود، باید از مشهورات به غار حرا، خانه امید رهایی، پناه برد تا ربی ظهور کند و خوانشی نو پدید آید، خوانشی که در تعلق به ربی صورت می پذیرد که اکرم است و تمام نیازها و مناسبات انسان را تامین می کند. در این ارتباط است که عالم علمی محقق می شود که مالم یعلم را از انسان می زداید، علمی که با قلم ثبت و ضبط می گردد و پروا و رویت در پی دارد. علمی که نه انسان و استغنی و سلطه گری اش که خدا و ربوبیت و کرامتش را به جهان و جهانیان می نمایاند.
و این محقق نمی شود مگر با همت و عبادتی در تمنای قرب، منتظرانه و متفکرانه، عبدا اذا صلی..
@Kooodaki
🦋خود را به عهد کودکی ام بردن آرزوست...
#کودکی
#بعثت
#تفکر
#علم
🔹مأمن
با حجاب، کار پیداکردن سخت شده است؛
حتی از تدریس در مدرسه ی بین الملل هم که شرطش حجاب نداشتن و البته داشتن آرایش به خاطر جذب بچه ها است، کناره گیری می کنم.
پیش از شناخت حقیقت هم، به اسم و رسم شیعه بودم ودر موقعیت کارمند ی بانک، اما حضور و وجود خود را با این موقعیت نمی شناختم و ماندن در پشت باجه ها و پاسخ گو بودن در مقابل نامحرمان آزارم می داد. البته کارمندی، کسب امتیاز و حقوق نسبتاً خوبی را داشت.
می گردم
به کجا باید بروم ؟
انگار وجود من فریادی برایم دارد.
شناخت امام خمینی، برای جیغِ فریادهایم، پاسخی عزیز است.
پس می روم ....
حسینیه، پناه من می شود؛ به دختران، درس انقلاب اسلامی می دهم.
تا به حال به خاطر سخت شدن شرایط، گریه کرده اید؟
می خواهی بمانی خداگونه؛ اما ...
چیز زیادی نمی خواهی.
گِره ی باز کردن قفل ها آیا در دست انسان هائی است که خود شاید اسیر انسان دیگری هستند و این زنجیره ادامه دارد.
من دلم خدا می خواهد؛ پَری از پرهای پروازی را می خواهد که امام خمینی، پای گاه آن را ایجاد کرد.
کاش امام بود و من، سرگذشت خود و دخترانی را برایش می سرودم که در گوشه گوشه ی دنیا جائی برای خداگونه بودن را می خواهند.
اما گاه تنهائیِ آزاردهنده با پیدا کردن رفیقی که همراه توست؛ تبدیل به جمعیت می شود.
به هر حال این شناخت امام خمینی، بامن ِشیعه کاری می کند که نمی توانم بمانم.
من باید به ایران بیایم.
شاید دوست من، رفیق من، استاد من
این جا، جای قدمی را فراتر برای من باز کند ؛ شاید.
از پاکستان، قدم به سرزمین روح الله می گذارم.
این جا نفس کشیدن، برایم راحت تر شده ؛ هرچند زیر بار رگباری از سرزنش ها باز هم هستم.
سرزنش ِبرای چه آمدن؟
گاه باید برای همه شرح حالت را بگوئی؛ زبان تو انگار و شاید توان تو شرح، باید داشته باشد.
حوزه، اولین مأمنِ من می شود ولی فقط در حوزه نمی توانم با انبوه آدم ها و مسائل روبه رو شوم؛
باید باز گشایشی را احساس کنم؛ در مجامع دیگری نیز همرازانی را می یابم که از جنس من هستند؛
دلم چنین چادری را می خواهد.
خداوند یاریمان کند تا روح های بیداری را که برای ماندن حرم حجاب، خونین تن شدند را از ظلم برهانیم.
به امید روزی که حضرتش بیاید و جای جای هستی مأمن یک خانم آزاده باشد و هزار آرزوئی که غنچه های شهادت برای آن بال و پر زدند؛ در محضر اجابت قرار گیرد.
برای آن روز باید کوشید.
📁به روایت خانم امیر
✍#سعادت
@gharare_andishe
.
"دست آورد" کلمه ای است که آدم را فریب می دهد. با کلمه " دست آورد" که نمیتوان حقیقت را گفت. چه بگویی؟ بگویی:"بزرگترین دست آورد ما انسانهایی بوده اند به نام بسیجی"؟
•شهید سید مرتضی آوینی•
🔹 روضه آوینی
🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین
🔹 چهارشنبه ١١ اسفند ١٤٠٠
🔹ساعت ١٣:٣٠
🔹محفل اندیشه ای بانوان
#روضه_آوینی
#جهاد_تبیین
#سید_الشهدای_جهاد_تبیین
AUD-20220304-WA0014.
16.04M
🎙 متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "تنها گریه کن"
🔹نشست هفتم
🔹٨اسفند١٤٠٠
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
.
زنان لطافت تاریخی حکایاتند...
🔹متن خوانی گزیدهای از کتاب "تنها گریه کن"
روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان
#نشست_هشتم
📆 یکشنبه ١٥ اسفند ماه ۱۴۰۰
ساعت ١٤:۳۰
لینک ورود آنلاین به جلسه
https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@soha_sima
💎در تاریخِ سوژهگی، مادرانِ شهید، فاتحان تاریخاند....
جهان امروز، جهانی است که انسان، زندگی به راه و رسم هر روزی را ترجیح میدهد. برای او صلاح و فساد امور اهمیتی ندارد بلکه در هرحال پیروی از جمع موضوعیت دارد. در این عالم، انسان به دنبال جاییست برای غلبه و بسط خواستهها و تحقق ارادهی خود؛ چه بسا اساسا جهان را در خدمت خود و تقویت قدرت و خواست خود میخواهد. به عبارت دیگر او وجود خود را در این انحصارطلبی و به خدمت واداشتنِ هر آنچه در این جهان است، میبیند. او خود را بتی بزرگ میپندارد که اگر چیزی به کار پرستش او در نیاید، حس نیستی و عدم میکند و هر گاه این احساس تقویت گردد با جنگافروزی و خانمانسوزی و خرابی سرزمینها و کشتار انسانها، به زعم خود، جایگاه خویش را طلب میکند.
در نقطهای دیگر از همین جهان و در همین تاریخ انسان قصهی زندگی خود را جور دیگری نگاشت؛ انسانی که خود را در عالَم میدید و به سرخط و سرآغاز بازگشته بود ،او دریافت که برای گشودن راه تاریخ باید از خود و تعلقات خود بگذرد و اینگونه بود که در زندگی زمینی، عالَم قدس را یافت، در این نسبت آلام و رنجها را راهی برای مواجهه با خود و ساختن آن میدید و با آغوشی باز به استقبال ابتلائات میرفت، تا خود را در جوار اصحاب کربلا بیابد، انسانی که عزمِ راه دارد و با گذشتن از خود، جهانی را میسازد که سراسر عشق و محبت است، او از خود و خواستههای بیحد و حصرش میترسد تا در برابر مستکبر بیرونی نترسد و در سختترین خطرها، جوانمردانه بایستد.او مدام با ضعفهای درونی خود مواجه میشود و جایی برای پوشش آن نمیگذارد تا در دل کورهراهها و بحرانهای مهیب جراتِ بودن بیابد و مهیای لحظه و فرصت نابِ تجلی حق گردد.
شاید بتوان نمونهای از این وجود را در " مادر شهید" یافت. لحظهی جدایی فرزند از مادر و رهسپاری فرزند به جبهه برای مادر، فرصت گذر کردن از خود و یافتن حق است.لحظهای که احساسات مادری، در مقابل عظمت عالَم جبهه بیمعنا میشود، لحظهی تعالی روح انسانیاوست. لحظهای که مادر از زندگی عادی و روزمره چشم میپوشد، لحظهی بازشدن چشمی دیگر برای رویت تقدیر جاریست و در آخر، لحظه مواجهه مادر با پیکر بیجان فرزند شهیدش، کربلای مادر است. آنجاست که مادر شهید، با ندیدن خود، فتحِ تاریخ را رقم میزند و مبشر وجود انسانیست که در هر لحظه طالب رویت و تحقق حق است. مادر شهیدی که باید او را دوباره یافت و در معنای او درنگی کرد تا بتوان او را روایت کرد.
#روایت
#مادر_شهید
#تنها_گریه_کن
@gharare_andishe
🔹ما را تو می شناسی!
شده است در خیابان، پارک یا مغازه ای، غریبه ای به نظرت آشنا آید یا کسی بشناسدت؟ و متعجب بگویی چگونه مرا شناخت؟!
شده است به ملاقات خودت بروی؟ شده خودت را نشناخته باشی؟
این پهنه نامتناهی آسمان، این سیاره کوچک در میان میلیاردها ستاره و ساکنان آن در میان این همه شهر، گاه چقدر کوچک میشود! و گاه هرقدر میگردی، خود را نمیابی!
و مگر نه این است که بزرگترین درد ما این است که خود را گم کرده ایم؟
گرچه حتی خودمان نیز خود را نمیشناسیم اما گویی شما ما را میشناسی!
اصلا شمایی که ما را میشناسی!
شما را که به یاد می آوریم، گویی خودمان را ملاقات می کنیم، یاد کربلای تان که می افتیم، دلمان را میبینیم؛ گواهش اشکی است که جاری می شود...
ما خود را از یاد برده ایم و راه خانه مان را گم کرده ایم!
خانه ای آشنا که دل در آن داریم و آن را دیدار کرده ایم و در پی آن روانیم تا به آن برسیم...
گویی روزها معلقند تا ما را به خانه مان برسانند..
... به کربلا
"ما به فطرت خویش بازگشته ایم و در آن حسین بن علی علیه السلام را یافته ایم و این چنین است اگر حسین ندیده، حسین حسین می کنیم." سید مرتضی آوینی
✍#صهبا
@gharare_andishe
قصه، توجه دادن و معنا دادن به چیزهاست. در واقع قصه هر پدیده را از گزارههایی معلق و پراکنده و بیمعنا بیرون میآورد و همچون عالمی منسجم روبروی آدمی مینهد.
به عبارت دیگر قصه به هر پدیده زبانی میدهد تا بتواند خود را بگوید و از حقیقت خود پرده بردارد و بتواند روال پدید آمدنش را بازگو کند و اینگونه جای خود را نشان دهد.
با قصه هر پدیده و رخداد، به جای آنکه در نسبتی تصنعی و انتزاعی با انسان قرار گیرد، عرض احوال خود میدارد و راه طی شده و سخن اصلی خود را بیپیرایه بر زبان میراند و اینگونه است که قصهها میتوانند زندگی بیافرینند و از امکانهایی که هنوز به فعلیت نرسیدهاند، پرده بردارند.
قصه، لب و گوهر هر چیزی را نمایان میکند، از پروا و خواست و طلب اصلی هر چیز و هر کس میگوید و آنها را از غبارِ مشهورات و اضافاتِ غیر اصیل آزاد میکند و به تعلق اصلی او توجه میدهد و زبانی به آن پدیده میدهد تا بگوید من کیستم؟ و حقیقتا چه چیز را طلب میکنم؟
قصه فضایی را بنیان میگذارد تا هر چیز، وجود خود را ببیند و از این جهت گویی قصه خانهی وجود است و مامن و محل بروز بودن هر چیز است، جاییست که اشاره به حقیقتی بزرگتر و شگرفتر میکند و انسان را از پدیدهها به افقی متعالیتر رهنمون میسازد. از این رو شاید بتوان گفت قصه بستر تمهید ملاقات با خداوند نیز هست.
#قصه
#وجود
#زبان
✍#مصیر
@gharare_andishe
🎥معجزه «دوربین» در آینده سینمای ما
⁉️با عرض سلام خدمت استاد گرامی ، در جستجوی مبحث حق الیقین دوربین هستیم. لطفا راهنمایی بفرمائید. فرم مجلای حقیقت است و صداقت در فرم، زمانی رخ می دهد که با ادب و حضور به حقیقت تقرّب بجوئیم، تا فرم و تکنیک را در تجلی خود حقیقت بیابیم. زیرا میخواهیم با حقیقت و جنبه های پایدار هر چیز به سر ببریم. به همین خاطر حقیقت، از نحوه ی فیلمنامه نویسی و کارگردانی جدا نیست. اگر وجود در فیلمنامه و کارگردانی باشد حتما ظهور دارد. حتما تجلی دارد. تجلی مال وجود است. تجلی یعنی تعین و اگر حضور تاریخی و وجودی در فیلمنامه و کارگردانی نباشد تجلی ندارد. پس در فیلمنامه نویسی و کارگردانی باید تلاش بر این باشد که وجودی حرکت کنیم. وجودی حرکت کردن یعنی عین ربط به حق حرکت کردن. این عین ربط بودن در فیلمنامه و کارگردانی چگونه منعکس می شود؟ زیرا امکانِ دوربین به او اختیار میدهد. اما هر چقدر دوربین به حقیقت نزدیک شود بی اختیارتر می شود. زیرا حقیقت است که مختار است و دوربین در تکوینش از حقیقت حکم میگیرد. دوربین در داستان با خودش یک روح می برد. اگر فقط تماشاگر باشد به نتیجه نمی رسد. باید اهل عمل باشد تا بیابد. این راه تدبر دوربین را می خواهد. دوربین باید اهل ریاضت و تقوی باشد. و تقوی دوربین یعنی آزاد شدن از دنیا و نه گیرافتادن در دام اعتباریات که منجر به گوشه نشینی دوربین و عدم حضور می شود. تقوی یعنی نزدیک ها را نزدیک دیدن و حقیقت نزدیکترین است و وجود به اعتبار حق بودن از همه چیز به همه چیز نزدیک تر است. و دورها را دور دیدن زیرا که مشغول شدن به جزئیات، دوربین را از حقیقت غافل میکند. فیلمنامه نویسیِ دوربینی، ترکیب حقیقی تری را از نیّت انتخاب صحنه ها ارائه می دهد. از آنجایی که رسیدن به حق الیقین اولین شرطش نفی خود است. و در تاریخ حق الیقین انقلاب هر جا طرف خودش را نفی کرد، بیشتر اراده ی الهی را در خودش حس میکند. آیا یگانگی دوربین با شخصیت اصلی میتواند با حذف شخصیت اصلی از تصویر حق الیقین را به تصویر بکشد؟ و دوربین به جای شخصیت ببیند، بشنود، تیر بیاندازد. با این نگاه هویت قاب بندی و حرکت دوربین در هر مرحله از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین شخصیت اصلی میتواند متمایز ظاهر شود. یگانگی دوربین با شخصیت و یا عناصر مختلف، ارزشی از جنس حضور به آنها می دهد. در نگاهِ دوربین ماهیت نباید غلبه کند. در ساحت رجوع به وجود با وجهی که در قلب هست و برعکس حس، سریع از کثرت به وحدت منتقل میشویم. دوربین بر مبنای ملکوت داستان حرکت میکند و تحت تأثیر ملکوت داستان به انکشاف میرسد. نه بر اساس اتفاق ها و حادثه ها. دوربین میخواهد از طریق شریعتِ فیلمنامه وارد عالم تکوین شود و میخواهد ملکوت را بالفعل کند. دوربین باید با رفتارش وارد یک عالم بشود و عالم یعنی آنچه حضرت حق را با آن ببینیم. با رؤیت تجلی اسمائی در هر صحنه، دوربین تلاش میکند حس وجودی مربوط به آن را تداعی کند. حقیقت نسبت به دوربین در اسمائش تجلی میکند. اسم ها اشاره به هم دارند و حجابی هستند که نورَند و میخواهند ما را به جایی ببرند نه اینکه بیرون نگه دارند. اسماء، نیروها و ملائکه و کارگزاران هستی هستند. در رجوع اسماء به اعتبار جامعیت، عناصر داستانی و شخصیت ها در مظهریت تعریف می شوند. حق می خواهد حضوری را به دوربین بدهد، دوربین باید دریابد و عقب نکشد و اگر با معرفت دوربین حس عبودیت از فرم گرفته شد، آن وجه با انسان کامل شناسایی شود.
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه چشمهای گرفتار عقل مدرن دیگر نمیتوانند ببینند، این دوربینها هستند که توان اشاره به آنها را میتوانند به عهده بگیرند و بحمدلله این اتفاقی است که با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی در حال رخدادن است تا از آن به بعد، سینما خانه به خودآمدنِ انسانها باشد و نه خانه بیخودشدن و غفلت انسانها.
جنابعالی در نوشته خودتان به خوبی میفرمایید دوربین باید کجاها را نشان دهد تا آنچه مدّ نظر قرار میگیرد حقیقت باشد در آینه تصویر. و این غیر از آن است که با حجابشدنِ تصاویر، حقیقت گم شود.
امروزه با سیطره کمّیت باز باید هنر درستدیدن به یاری بشر آید و صحنههایی آفریده شود که انسان در دل تصاویر، چیزهایی را بنگرد که بنده آن را معجزه دوربین در این دوران میدانم همانطور که پیامبران نگاهها را از ظاهر به باطن بردند و ظاهر را آینه باطن قرار دادند. کاری که شهید آوینی عزیز نیز از آن غافل نبود.
توصیه بنده آن است که کاربران محترم متن جنابعالی را چندین مرتبه بخوانند تا به جای فرار از سینما، به سینمایی که در بستر انقلاب اسلامی در حال تولد است فکر کنند و اگر حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» فرمود: «درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز» آن میخانه در این زمانه میتواند سینما باشد. موفق باشید
❓#پرسش_و_پاسخ
💠#استاد_طاهرزاده