#عنکبوت_مقدس جانداریست که در لحظهی صفر تقویم هجری قمری بر دهانهی غار ثور تار تنید تا جانپناه پیامبر آخرالزمان شود. وقتی دوام اسلام به تاری بند بود، حشرهای سُستمنزل محاسبات دنیای کفر را بهم ریخت. حالا که شیعه زیر سایهی امامی قُدسمنزل قوام گرفته، کجا شبپرهای با نیشتر هنر هفتم میتواند بر چهرهی آفتاب هشتم پنجه بکشد؟ پردهی نقرهای را کجا آن یارا باشد که گنبد طلایی را بپوشاند؟ رسانههای زنجیرهای اهل باطل کی میتوانند سلسلهالذهب و عروة الوثقای حق را از هم بگسلانند؟ گنبد طلای مشهد همان درخت طوباست که خدا با دست خود در جان دنیا کاشته و نخل طلای کن همان شجرهی زقوم است که سران ابلیس لای زرورق پیچیدهاند تا رئوس الشیاطین از آن بیرون نزند.
شهر عنکبوتی واقعی همانی است که چند سال آینده را نخواهد دید، آنگاه که مرد عنکبوتی هم دیگر نمیتواند به دادش برسد. قاتل زنجیرهای، غرب وحشی است که زنجیر پاره کرده و شیک و مجلسی نسلکشی میکند و از خون کودکان یمنی و سوری و عراقی در ونیز و برلین و کن فرش قرمز پهن میکند تا تعدادی ناهنرمند از وطن گریخته روی آن اسکی بروند. در قاموس هنر سکولار، حکما سامری چهره ماندگار و هنرمندی مردمی است که گوسالهای را از طلا تراشید و به شعبده جای خدا جا زد و مُشتی گوسفند برای او کف زدند و با او عکس یادگاری گرفتند. تندیس طلایی گوسالهی سامری هم باشد برای آنها که برای فستیوالهای موهن غربی غش و ضعف میروند.
#همه_خادم_الرضاییم
✍ #زهرا_محسنی_فر
@gharare_andishe
🔹واقعیت و آرمانِ خمینی
انسانِ اسیر قیل و قالهای بیهوده و نافرجامِ امروز، همواره محتاج ذکر است. نیازمند یادِ کسانیست که آرام و استوار راهی در میان راهها گشودهاند و سخنی تازه بر زبان راندهاند و چشمها را منظری دیگر بخشیدهاند؛ تا شاید روحِ از نفسافتاده و بی رمقش جانی تازه بیاید و یادِ ایام، عزمش را جزمتر و امکان گشودگیها را محتملتر کند.
...واقعیت کجاست؟ آرمان چیست؟ سرزمین تحقق آرمانها و رویاها کجاست؟ چگونه باید فاصلهی بین این دو را پیمود؟ ستیز میان آرمان و واقعیت تا کِی؟!
با شروع حوادث بزرگ و نوید تاریخِ دیگر، قلب و دل انسانها به اهتزاز در میآید و چه بسا شوق و شور و سرمستی، آنها را در سرزمین آرمانها یکجا نشین کند و در وضعیت آسمانی و ملکوتی مستقر کند؛ چنان که گمان کنند با انقلابِ رخداده میتوان طومار ظلم و ستم و هرآنچه انسان را گرفتار نفسانیت کرده پیچید و تمدن مدرن را به مرز فروپاشی رساند.
در این میان خمینی اما استثنا بود. او که خود سرچشمهی مستی و فناء بود، استوار راه میگشود و رهبری انقلاب را میکرد، در وضعیت آسمانی قرار نگرفت. میان ملک و ملکوت غیریتی ندید؛ همین بود که توانست راه ملکوت را از میان مسائل و مشکلات و فقدانهای واقعی بگشاید و چون ستیزی بین آرمان و واقعیت نمیدید، توانست بر ضرورتهای تاریخی واقف گردد و حرکت انقلاب را نه در نزاع میان ثمرات تجدد که در تقابل با عقل آن ببیند و بنابراین مردم را دعوت به طلب و تمنایی کرد تا گشودگیهای راه را با انتظار ممکن ببینند و به دنبال تحقق جهانی میان دو جهان باشند.
شاید بیش و پیش از هر چیزی دعوت خمینی، دعوت به فکر باشد تا بدون هیچ ضرورت بارشدهای، خود را در امروزمان بیابیم.
#آرمان
#واقعیت
#فکر
✍#مصیر
@gharare_andishe
دلمان میخواهد از شما بگوییم... گرچه در خود توانِ آن را نمیبینیم، همانگونه که توانِ از امام گفتن را؛ شمایید که کلام امام را برایمان می گویید و ما هربار در دلتنگیِ شما برای امام بزرگوار، دلتنگ ایشان و دلتنگ خودمان میشویم...
گاه روزهایی برای یک ملت هست آنچنان با عظمت و سخت که گویی حکم محکمات را دارند که از راه آشنایی با آن می توان به درک متشابهات آن ملت رسید. وجود چنین روزهایی در تاریخ یک ملت، گویا حکایت از اتصال و عهدی دارد که آنها را گرد هم جمع کرده و روحِ فکری آن ملت را نمایان میکند.
چهارده خرداد از آن محکمات است، بدرقه ای با شکوه، مصیبتی با عظمت که نشان از پیوندی عمیق با مردی است که یک ملت را به خودشان نشان داد.
چگونه است که فردی میتواند امتی باشد؟ و امتی میتوانند همه یک فرد باشند؟ شاید اگر بتوانیم به درک سوالات بنیادین چنین رخداد بزرگی برسیم، توان ادراک متشابهات و ادامه چنین مسیری را بیابیم...
و شاید دلتنگی شما رازِ ادامه مسیر باشد!
#چهارده_خرداد
✍#صهبا
@gharare_andishe
🔹به بهانهی زادروز دکتر داوری:
▫️شان فیلسوف پرسش از شئون مختلف چیزهاست چرا که باید جایگاه و مقام هر چیز را در بیان و کلامش معین کند. چه بسا پرسشی که مطرح میکند بسیار ساده بنماید و تعجب افراد را برانگیزد. چرا که همگان آن پرسش را بدیهی میپندارند و با جوابهای آماده نزد خود، طرح چنین پرسشی را بیهوده میدانند.
اما فیلسوف همچنان کار اصلی خود را طرح پرسشهایی میداند تا آنگونه بودن و وضعیت انسانها را به چشمشان بیاورد تا بودن خود را بار دیگر ببینند. چه بسا که بسیار مشکلات و نابسامانیهای بشر امروز در گرو ندیدن و عدم فهم وضعیت خود است.
در جهان توسعهنیافته، مسالهی عدم خودآگاهی مضاعف است و نابسامانیهایش که عموما در یک دور باطل گرفتار است، قبل از هر راهحل، تحلیل، طرح و ایدهای نیازمند فیلسوفیست که جان افراد را مخاطب چنین پرسشهایی قرار دهد، تا شاید راهی را که جوامع توسعهنیافته با سرعت طی میکنند و تصور میکنند با بهرهگیری مفرط از سازوکار غربی عقبماندگی خود را جبران مینمایند، روایت کند.
شاید بتوان گفت دکتر داوری از معدود کسانیست که امروز چنین عهدی را بر دوش خود میبیند، تا بتواند مشکلات و مسائل را از غبار مشهورات بزداید و روایت کند به نحوی که فرد به دور از قیل و قالهای معمول، فهمی نسبت به وضعیت خود به دست آورد. پرسشی که او مطرح میکند و توجهی که میدهد باعث میشود عموما افراد دغدغهمند شوند و درمان دردهای خود را جایی غیر از وجود خود ندانند و شاید اغراق نباشد که داوری را "راوی وجود" و مذکِّر آن بدانیم. زیرا که درصدد بیان و آموزش اقوال و آراء فلاسفه نیست بلکه او قصهی فلسفه و مقام واقعی آن را متذکر میشود و به اقتضائات زمان و امکانات فلسفه توجه میدهد و آنگاه پرسش میکند و مسائل و مشکلات را روایت میکند تا بگوید " ما چه هستیم و چه نیستیم؟" و اینگونه جان مخاطب خود را دعوت به فکر میکند از این جهت متن دکتر داوری "پناه" است. پناه کسانیست که میخواهند بر سر مساله بایستند، فکر کنند و راه بگشایند.
@gharare_andishe
زمان تجدید عهد است.
مگر زمان ها متفاوت می شود که دائم باید به یاد تجدید آن بود؟ بله زمان ها انگار در همین متفاوت بودن معنا پیدا می کنند.
متفاوت بودن در تفکر، اندیشه، سبک زندگی، در واقع همه اش در نوع نگاه تو خلاصه می شود، در بودنی که می خواهی تفصیل دهی...
حقیقت زمان در متفاوت بودن معنا می شود و این متفاوت بودن را تو باید پیدا کنی یا کشفش کنی، آری !
کل یوم هو فی شأن...
تاریخ بودنت را جستجو کن!
اما یک اصل را هیچ گاه نباید فراموش کنی، چون انسان نسیان دارد و دائم باید عهد خود را به یاد بیاورد و آن چیزی نیست جز اینکه ببین خدا برایت چه می خواهد!
در این دیدن و یافتن رخی که می نمایاند، با تو سخن می گوید. تو در پی یافتن سخن او گوش بسپار. به عبارتی آنچه که خدا از آن استفاده می کند تا خودش را نمایان کند..
آری در زمان هزار و سیصد شصت و هفت، خداوند زبان توحیدی که با او به میدان آمده بود را از ما گرفت و به پاس همت ها و خون هایی که ریخته شده، نعمتی دیگر بر ما عطا کرد.
زبان توحیدی دیگر به میدان آمده، خوب گوش هایت را بنواز تا بشنود ندای حق را از زبان توحیدی او..
و او ماندن را به بودن ترجیح داد، چون برای ماندن نگاه نو می خواهد و می داند که زمان متفاوت است...
او می فرماید:
انقلابی ماندن مهم تر از انقلابی بودن است.
برای انقلابی ماندن جهانی را می طلبد که نه غرب آن را تفسیر می کند نه شرق...
و برای پیدا کردن آن نگاه توصیه هایی دارد:
۱.انقلابی ماندن
۲.فراموش نکردن و زنده نگه داشتن شخصی که تا به آخر انقلابی ماند
و...
✍#میقات
@gharare_andishe
گویا فکر ارتباطی وثیق با ابتدای هر چیز دارد. نقطهی شروع و گام نخست، حاصلِ فکر است.
نتیجهی زایش و تولدی درونی است و به همین دلیل تقلید و تکرارِ شروعهای دیگر، فکر نیست و شاید به همین دلیل فکر، آموختنی نیست و اگر در قالب و چهارچوب قرار گیرد، دیگر عنوان فکر بر آن اطلاق نشود و بنابراین تولید و افزودهای مضاف بر آنچه که قبلا وجود داشته، نخواهدداشت. در این حال انسان توان بنای دیگر را ندارد به بیان بهتر بیعالمَ میشود، و آنچه را که فکر میپندارد، صرفا طی مسیری خطی و تکراری خمود از یافتهای پیشین و پیشینیان است.
شاید عبارت "سرآغاز"، واژهی مناسبی برای تبیین بهتر تولد فکر و یا قرار گرفتن انسان در موقف تفکر باشد. سرآغازی که نه انتهایی دارد و نه مرحلهی بعد و یا قدم اولی که بعدی پس از آن باشد، گویا محل جوششی است که با توجه به آن، شدت بیشتری مییابد و یا سرچشمهایست که هر چه بیشتر در تمنای آن باشیم غلیان مییابد و سرشار میشود.
و اما در اینجا رازی در وجود انسان قرار دارد. آن راز مرارت و رنج انسان است، که هر چه بیشتر در نسبت با دریافتهایش تحمل شود، بیشتر میتواند خود را در مقام تفکر بیابد.
#سرآغاز
#مرارت_فکر
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
#باز_نشر
▪️حج ابراهیمی...
وقتی سیاست به مدیریت و برنامه ریزی انسان فروکاسته میشود، گویی وجود و حقیقت انسانی نادیده انگاشته میشود.
گویی انسانها موجوداتی هستند که با سنجش کارایی و توانمندی در مسیرهایی از پیش تعیین شده قرار میگیرند و معنای حضور خود را از دست میدهند و این همان درد پوچی و نیهیلیسم است؛ درد بی معنا شدن انسان.
حج ابراهیمی فرصتی است برای آنکه انسان ها وجود همدیگر را دریابند و متوجه نسبتی عمیقتر شوند.
نسبتی که در آن انسان، دیگری را برای منفعت خویش نمیخواهد؛ نسبتی از سر فتوت و جوانمردی. آنگونه که ابراهیم به رسم فتوت بتهای جهان خویش را شکست تا انسانها را از بندگی یکدیگر آزاد کند و سرود "انی لا احب الافلین" سر دهند.
تا آنچنان وسعتی در جان خود بیابند که مهیای قربانی کردن عزیزترینشان باشند.
اینجاست که باید گفت حج ابراهیمی کارگاه عملی سیاست دینی است برای تولد سیاستمدار دینی.
#مدرسه_سیاست
@soha_sima
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┈••✾•🌺🌺🌺•✾••┈
حال آدم وسط صحن تو جا می آید
به خدا مست کننده است هوای حرمت...
#قلب_ایران
@gharare_andishe
🔹همه چیز آنجاست...
جمع شد در حرم تو همه زیبایی ها
هیچ جا بین جهان نیست شبیه اینجا...
🔹جلسه گفت و گو با نگاهی به کتاب "انسان ٢٥٠ ساله"
🔹شنبه ٢١ خرداد ١٤٠١
🔹ساعت ١٥
#میلاد_امام_رئوف
@gharare_andishe
🔹جلسه متن خوانی کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ٢٨ خرداد ١٤٠١
🔹ساعت ١٤:٣٠
@gharare_andishe
قرار اندیشه
🔹جلسه متن خوانی کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر 🔹شنبه ٢٨ خرداد ١٤٠١ 🔹ساعت ١٤:٣٠ @gharare_andish
🔸در نگاه رایج، هنر دریچهایست برای برانگیختن حس، مجراییست که احساسات انسان را درگیر خود میکند تا شاید از دردها و آلامش بکاهد و دمی را با فراغ بال بگذراند. در این حال اثر هنری با امر زیبا نسبت دارد؛ به عبارت بهتر اثری هنریست که در نظر انسان زیبا باشد .
در این نگاه، گویا کار هنری به تامین حس زیباییشناسانهی انسان تقلیل یافته و جز این معنای دیگری برای خود نمییابد.
شاید با دقت در این فروکاست بتوان با این جمله که میگوید: " هنر بزرگ مرده است." همراهی کرد، تا شاید افق دیگری را بیابیم. هنر با نقش تخدیری خود از کار بزرگ بازمانده و به سطح صنعت تنزل پیدا کرده و همچون پوشاک و خوراک مصرف میشود.
در اینکه چه افق دیگری روبروی ماست، جا دارد تا انسان خود را به توجه و تذکر متفکران بسپارد؛ اما شاید بتوان گفت هنر در نسبتی غیر از نسبت زیباشناسانه؛ میتواند بوی آشنای هستی را به مشام ما برساند و به ما یادآور شود، با هنر بزرگ خنکای نسیم وجود بر انسان وزیدن میگیرد و چه بسا بتوان از بنبست این چنین بودن که در پوچی و بیمعنایی به سرمیبرد، آزاد شد و نسبت شناسایی را به نسبت حضور در نزد کار هنری مبدل کرد.
#هنر_بزرگ
#سرآغاز_کار_هنری
#مارتین_هایدگر
@gharare_andishe