مثل بهار می ماند..
آمدنت،
شکوفه بارانم
می کند….
#احمد_شاملو
@golchine_sher
قناریانه اگر می وزد ترانه ی من
به شوق توست، تو ای آخرین بهانه ی من
حیاط را همه گل کاشتم که بو ببری
بزن به جاده ی شب بو، بیا به خانه ی من
اگر به خانه ی من آمدی چراغ نیار
که ماه قهر کند باز از آشیانه ی من
درخت های سپیدار، سر به شانه ی هم
نگاهشان کن و بگذار سر به شانه ی من
من و تو ایم جهان؛ بی نهایت و زیبا
جهان اگر افق توست تا کرانه ی من
من از قبیله ی صیاد های خوشبخت ام
کسی به جز تو نزد لب به آب و دانه ی من
به راه سادگی و جاده ی خیال بزن
که می رسی به غزل های عاشقانه ی من
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
نیامدی نیامدی نیامدی و دیر شد
نهال نوجوانی ام ببین چگونه پیر شد
تو ابر پر سخاوتی ببار بر تن زمین
که بوستان زندگی بدون تو کویر شد
بهار من، قرار من، یگانه شهریار من
ببین هوای شهر را ،که بی تو زمهریر شد
فقط نه چشم عاشقم به جستجوی روی توست
که چشم آسمانیان، روان در این مسیر شد
شد از عذاب تن رها شد از کمند غصه دور
هرآنکسی که درجهان به عشق تو اسیر شد
بگیر دست عاشقی که دور از نگاه تو
هزار بار هرنفس، شکست و گوشه گیر شد
تو آمدی تو آمدی تو آمدی تو آمدی
و بیت آخر غزل چقدر دلپذیر شد
#محسن_درویش
#عضوکانال
#امام_زمان
@golchine_sher
برای خندهی تو چشم نکتهبین کم نیست
برای گریهی من نیز شانه بسیار است
مرا بهانهی شادی کم است! با این حال
هنوز دلخوشی کودکانه بسیار است
#احسان_انصاری
@golchine_sher
ماهی قرمز بمان! حتی اگر بد بگذرد
میرسد روزی که این دریاچه از سد بگذرد
در پی این مرگ تدریجی، تولد نیز هست
ماه گاهی لازم است از هرچه دارد بگذرد
بی تو ای اوج و فرود دیدنی! جذاب نیست
داستانم حول اول شخص مفرد بگذرد
آه نه! تو قصد دریا داری و انصاف نیست
رود در آغاز راه از خیر مقصد بگذرد
ماهی زندانیام! تلخ است وقتت بیش از این
بین این دیوارهها بیرفتوآمد بگذرد
گرچه هر سنگی برای رود کشف تازهایست
مایهی رنج است هر چیزی که از حد بگذرد
#کبری_موسوی_قهفرخی
@golchine_sher
هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیده ای...؟
مــــن در میان جــمــع و
دلـــــم جای دیـگـــر است
#سعدی
@golchine_sher
دلم شمع است و می سازد ، شبِ ویرانه را روشن
برای جمعِ مشتاقان ، فضای خانه را روشن
مگو مجنون چرا سر می گذارد دامنِ صحرا
که جوشِ ناله خواهد کرد .، دلِ دیوانه را روشن
و مستانِ شبانگاهی ز تاریکی نمی ترسند
چراغِ باده می سازد رهِ میخانه را روشن
به هنگامِ قدح نوشی همان( می) که کند سرمست
دلِ شب چون چراغی می کند کاشانه را روشن
و آن عشقی که مجنون را کشاند جانبِ صحرا
به وقتِ شعله ور سازد همه ویرانه را روشن
چو آن باده که افتاده ز جوششهای پی در پی
زلالِ جلوه اش هر دم کند پیمانه را روشن
می و میخانه را گر چه دو بار آورده ام ، اما
به یک ساغر چو( شایق) می کنم میخانه را روشن
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
تا که از سمت شما بوی سفر می آید
آه ، در سینه ی من حس خطر می آید
این چه رسمی ست که هر روز در این آبادی
درد بر سینه ی دلسوخته تر می آید
شده بازیچه ی دستان تو امروز دلم
دارد از دست تو این حوصله سر می آید
پلک بر هم نزند هر که تو را می بیند
خواب در چشم منِ خسته مگر می آید
و همین معجزه ی عشق گواه دل ماست
اشک فرهاد که از کوه و کمر می آید
سینه ام بیشه ی سبزیست و یادت هر شب
باغبانیست که همراه تبر می آید
این چه دردیست که در سینه ی من افتاده ست
این چه آهیست که با خون جگر می آید
عاقبت آه منِ بی سر و پا می گیرد
پدر پیر فلک یک شبه در می آید
#محمد_درّودی
#عضوکانال
@golchine_sher
در هر نفسم درد و غم پنهانی ست
چون نهر فرات چشم من بارانی ست
دریای حیات در دلم می جوشد
با عشق تو زندگی من نورانی ست
#حسن_ملائکه_خسروشاهی
#عضوکانال
@golchine_sher
نزدیکی ام آموخت که از دیده معشوق
هر قدر شوی دور، همانقدر عزیزی...!!!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کردهام که مرا از خودت نمیدانی؟
مرا نگاه! که چشم از تو بر نمیدارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی
من از غم تو غزل میسرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب میخوانی
هزار باغِ گل از دامن تو میروید
به هر کجا بروی باز در گلستانی
قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
همین که عشق مرا "هم قطار" شد کافیست
همین که با دل من بخت یار شد کافیست
نگاه کرد به من بعد بوسه با لبخند
به طعنه گفت به یک گل بهار شد! کافیست
به دست خالی خود زل زدم میان قنوت...
چقدر روزی ما انتظار شد!؟ کافیست
خلاصه ی همه ی عاشقانه ها این است
اگر دلی به نگاهی دچار شد، کافیست...
#سید_سعید_صاحب_علم
@golchine_sher
صدفهای دریا تو را می شناسند
خس و خار صحرا تو را می شناسند
تو شبگرد شیدای شبهای شهری و
شبهای شیدا تو را می شناسند
تو آرامش کودکان یتیمی
که در خواب و رویا تورا می شناسند
تو زیباترین واژه آفرینش
تمام غزلها تورا می شناسند
مه و مهر و مهتاب و آیینه و آب
ز عمق سویدا تو را می شناسند
تو در خانه غفلت ما اسیری
همه بهتر از ما تو را می شناسند
نه تنها زمین با شما آشنایند
تمام ثریا تو را می شناسند
همه با تو گفتار ناگفته دارند
نه اینجا که هر جا تو را می شناسند
اگر چه نگارم تو در غربت هستی
تمامی دنیا تو را میشناسند
#محمدحسین_بنی_اسدی
#عضوکانال
#امام_زمان
@golchine_sher
عطر و بوی اربعین آمد هوایی شد دلم
کربلایی، کربلایی، کربلایی شد دلم
#اربعین
#دلتنگی
#محمد_صادق_بخشی
#عضو_کانال
@golchine_sher
تو میروی و دیدهی من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان آینهای بر سر راهت
بازآی که بخشودم اگر چند فزون بود
در بارگه سلطنت عشق، گناهت
آیینهی بخت سیه من شد و دیدم
آینده ی خود در نگه چشم سیاهت
آن شبنم افتاده به خاکم که ندارم
بال و پر پرواز به خورشید نگاهت
بر خرمن این سوختهی دشت محبّت
ای برق! کجا شد نگه گاه به گاهت؟
#شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
گفتم که به دیدنم میآیی ای صبح
تا از دل من عقده گشایی ای صبح
گفتی که قرار ما ته کوچه ی شب
من آمده ام پس توکجایی ای صبح
#محسن_درویش
#عضوکانال
@golchine_sher
پنجره، رو به تماشای تو وا میکردم
بی تو با خاطر ِغمدیده چه ها میکردم!
گرچه چشم و دلم از دوری تو بارانیست
باز هم با دل ِباران زده تا میکردم
درد عشقیست نبوسیدن پیشانی تو
درد را با غم عشق ِتو دوا میکردم
گفته بودم که نرو بی تو دلم میگیرد
رفتی و اشک در آیینه به پا میکردم
کوچه در کوچه حواسم به قدمهای تو بود
گل هر قاصدکی را که رها میکردم
همه جا بوی تو و روی تو و موی تو بود
بی تو آه است که درحنجره جا میکردم!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
گیرم که بیدلیل دلت را شکستهام
اما به غیر تو به کسی دل نبستهام
زنجیر عقل راه مرا بر تو بسته بود
این بند را به شوقِ تو از پا گسستهام
در غربتی که عشق برایم رقم زدهست
یک عمر با خیال تو تنها نشستهام
دریا ندیدهام که به این ننگ قانعم
از زندگی گذشته و از خویش خستهام
چون سرو دل بریدهام از چارفصل باغ
دلخوش به آسمانم و از خاک رستهام
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید،مبادا که ترک بردارد
چینی نازکِ تنهایی من!
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
ابرو به هم آورده و گیسو زده بر هم
چون ابر که بر گنبد مینوست پریشان
مجموعه ی ناچیز من آشفته ی او باد
آن کس که وجودم همه از اوست پریشان
دست و دل من بر سر این سلسله لرزید
در جنگل گیسوی تو آهوست پریشان
آرامش دریای مرا ریخته بر هم
این زن که پری خوست... پری روست... پری شان ...
با حوصله ی تنگ و دل سنگ چه سازم ؟
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگهای کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جملههای "حواست به معجرت باشد"
خیال کن حَرمت بیپناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمهی سادات، یکطرف شمر و
سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سیسال
تمام آن جلوی دیدهی ترت باشد
به اشک حضرت سجاد میخورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد
#مهدی_مقیمی
#امام_سجاد
@golchine_sher
مانند برکه ای که در آن عکس ماه نیست
خاموش و خسته ام به دلم غیر آه نیست
یک عمر با فراق تو سر کردم و هنوز
چشمم به راه هست و دلم رو به راه نیست
آری شبیه ریگ بیابان در این مسیر
دلبر زیاد هست و یکی تکیه گاه نیست
نا ممکن است بعد تو عاشق شود دلم
هر سایه ای که در نظرم سرپناه نیست
ما را هوای وصل تو دیوانه کرده است
در مسلک شما نکند این گناه نیست ؟
دارم به انتهای خودم می رسم ولی
عمری که در هوای تو سر شد تباه نیست
#محمد_درّودی
#عضوکانال
@golchine_sher