eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
745 عکس
259 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از آسما ن چیزی بگو من جنگل بارانیم پر می شوم از زندگی وقتی که تو می خوانیم نام تو خورشید زمین ، یاد تو زیبا دلنشین یعنی که بی چشم تو من در گنج شب زندانیم پرسیدم ازچشمان تو توصیف عنوان غزل از چیست ای زیبای من ازچشم خود می رانیم شوق غزل دارد دلم در وصف گیسوی شبت وقتی پریشان می شود، تعبیر سر گردا نیم یادت تمام جاده را غرق تمنایم نمود گویی تمنای تو شد انگیزه ی ویرانیم پر می کند ذهن مرا آن خاطرات روشنت یعنی که کمتر می شود با یاد تو حیرانیم @golchine_sher
دیگر تو را میان غزل گم نمی‌کنم تا دارَمت نگاه به مردم نمی‌کنم در گیر و دار تلخِ رسیدن به عشقِ تو حتی به جانِ خویش ترحُم نمی‌کنم این فصلِ پا‌به‌ماه غمی ژرف‌گونه بود هرگز به این بهار تبسّم نمی‌کنم من در بهشتِ عشقِ تو آدم شدم، ولی خود را خرابِ خوردنِ گندم نمی‌کنم ای بهترین بهانه برای نمُردنَم دیگر تو را میان غزل گم نمی‌کنم @golchine_sher
دو خط سرخ موازی پرنده و دیوار نگاه خسته و نومید گوسپندی هار به روی دهکده ابری نبار ، در جریان دهان خشک درختان و شاخه‌ها بیمار به روی میز قدیمی کهنه‌ی چوبی نمانده است به جز آه و چند نخ سیگار غریبه لحن شنیعی نداشت با خود گفت چقدر خسته‌ام از زندگی ، از این تکرار جواز مردن خود را نموده‌ام امضا و می روم به تماشا چو حضرت تمار نشست و خیره به عکسی ، دوباره نجوا کرد : چه کرده است به ما ، روزگار لاکردار ! همیشه نیز بنا بود ، این و آن باشیم ! که مرده‌ایم در این عقده‌گاه ، صدها بار عبور خاطره ، تابوئی از هوس‌ها بود که عمق فاجعه را نقش داشت بر دیوار شکست روی نت عشق ، شعر آزادی تنید روی تن شیشه عنکبوتی ، تار @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طعم ناب بوسه هایت در مذاقم مانده است! صبر کن! بخش مهم اتفاقم مانده است! روح خود را سالها سرکوب کردم در خودم! انقلاب ناشی از این اختناقم مانده است! بارها بر آتش من آب پاشیدی، ولی باز گرمای خفیفی در اجاقم مانده است! بارها بوسیدمت، تا کم شود بی تابی ام، باز هم اما تمام اشتیاقم مانده است! جای ناخن های تو بر روی بازوهای من، رد ضرب پاشنه ت بر روی ساقم مانده است! از سکوت خیره ی "روز جدایی" بگذریم! وحشت از کابوس شب های فراقم مانده است! چند سالی میشود از خانه ام رفتی، ولی عطر بیرحم تنت توی اتاقم مانده است! شعرهای ماندگارم ریشه در عشق تو داشت در جهان شعر اگر سبک و سیاقم مانده است! @golchine_sher
بیگانه‌پروری چو تو در کائنات نیست بیچاره عاشقی که شود آشنای تو... @golchine_sher
تو کیستی؟ که سفر کردن از هوایت را نمی‌توانم حتی به بال‌های خیال... @golchine_sher
گفتی که پای عشق اصلا در میان نیست این روزها، دیوار حاشایت بلند است... @golchine_sher
غالبا با درد مَاْنوسیم و با غربت رفیق قدر ما شهریوری ها را نمیداند کسی @golchine_sher
حاشا نکنم محو تماشای تو هستم از من بکنی یا نکنی پای تو هستم دل دل بکنی میروم از دست تو دیگر پس جا بزنی یا نزنی جای تو هستم افسوس نخور ناله مکن از غم دنیا دنیا به درک، من همه دنیای تو هستم شب های پر از واهمه ات را تو رها کن جای شب و کابوس تو رویای تو هستم دیروزت اگر رفته ز دستت گله ای نیست تا مال منی فرصت فردای تو هستم دریا که تو باشی خبر از عقل دگر نیست سرگشته و توفانیِ دریای تو هستم من طاقت ناراحتی ات هیچ ندارم هر لحظه و هر ثانیه جویای تو هستم @golchine_sher
بی تو هوای این حوالی چیز ِخوبی نیست حتّی بهار احتمالی چیز خوبی نیست وقتی نباشی خانه در فصلی غم انگیز است پاییز در گل های قالی چیز خوبی نیست تنها دو واحد پاس خواهم کرد چشمت را، هر آزمون ِصد سوالی چیز خوبی نیست والاترینی و برای سنجشت دیگر در نمره ها ، معیار " عالی" چیز خوبی نیست! وقتی نباشی، روی قلیان های قاجاری تصویر یک شاه خیالی چیز خوبی نیست وقتی نرقصی پا به پای جنگل و شالی آهنگ ِ پرشور شمالی چیز خوبی نیست لطفاً بیاور توت های آبدارت را! این شاخه های خشک و خالی چیز خوبی نیست تمدید کن تبعیدگاهم را که در این عشق تکمیل ِ فرم انتقالی چیز خوبی نیست. @golchine_sher
داغ تو را که بر دل عاشق گذاشتم عکس تو را هم آینه ی دق گذاشتم گفتم مخالفم، ولی آن شب به خاطرت با رفتن تو؛ رأی موافق گذاشتم بین من و تو فاصله یک کوچه بود و من این کوچه را به وسعت مشرق گذاشتم رؤیای با تو بودن و شیرینی اش گذشت؛ جان بی تو؛ پای زهر حقایق گذاشتم رفتی؛ نوار شادی عمرم بریده شد! جایش نوار شیون و هق هق گذاشتم من می روم به آن سوی دریای زندگی؛ پشت سرم برای تو قایق گذاشتم... @golchine_sher
آمدي چشمي به چشمم دوختي ممنونتم آتـشـی  را در دلـم  افـروخـتـی  ممنونتم گوشه چشمی آمدی آشوب در جانم نشست نـاگـهانی خـرمنـم  را ســوخـتـی ممنونتم خنده مستانه‌ات لب را عطش‌كش كرده بود آبــرو می‌خـواسـتـم  نفـروخـتـی ممنونتم پند پيران را به گوشم خنده كردي مرحبا درس خـوبی را به من آمـوختـی ممنونتم می روم در انـزوای خلـوتـم پـنـهان شـوم ای که آتش در دلم افــروختی ممنونتم... ‌ ‎‌ @golchine_sher
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت ... @golchine_sher
ای آزادی پرندگان هیچ‌گاه در قفس لانه نمی‌سازند می دانی چرا؟ زیرا که نمی‌خواهند اسارت را برای جوجه‌های خویش به میراث بگذارند @golchine_sher
با حال خراب و خسته بر می گردد با بال و پر شکسته بر می گردد آن کس که مرا ترک کند یک روزی با یک چمدان بسته بر می گردد @golchine_sher
گمان کردم که افتاده هزاران رخنه در دینش! که هر شب شعر می ریزد از آن چشمان غمگینش خداوندا چه می شد تو خودت بودی و "او" و من نبینم باز با "آن" و نبینم باز با اینش به پای چشم تبدارش فدا شد دین و ایمانم کنون شفاف می گویم: دو صد لعنت به آیینش منی بیمار، خوابی بد، علاجی سخت دردآور چه بد شد که تهِ قصه، طبیبم گفت: کم بینش خلاصه لحظه ی رفتن شبی آرام نجوا کرد: عزیزم روزگارست و همین بالا و پایینش @golchine_sher
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم ماجراهایی که با من زیر باران داشتی شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟! ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من! من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!! @golchine_sher
تصمیم که خودسرانه می گیرد و بس احساس مرا نشانه می گیرد و بس آغوش برای قلب من باز نکرد این عشق فقط بهانه می گیرد و بس @golchine_sher
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست نگاه کن به غزالان اهلی چشمم دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ناب همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست برای من قفس از بازوان خویش بساز که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست تو آسمان منی؛ جز پناه آغوشت برای بال و پرم وسعت پریدن نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می تابد و فکرِ ژرف دارد خورشید صدمعجزه ی شگرف دارد خورشید با آمدنش قفلِ دلت را وا کن یک عالمه با تو حرف دارد خورشید! @golchine_sher
درپای تو عشق  بی ثمر ریخته ام عمری به حساب خود ضرر ریخته ام رفتی و شبیه کاسه ی چشمانم من پشت سرت خون جگر ریخته ام @golchine_sher
به رسم صبر ، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است،بغض گاهگاهش را نگه دارد پریشان است گیسویى در این باد و پریشان تر مسلمانى که میخواهد نگاهش را نگه دارد عصاى دست من عشق است،عقل سنگدل بگذار که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد به روى صورتم گیسوى او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان رو سیاهش را نگه دارد دلم را چشمهایش تیر باران کرد،تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد @golchine_sher
گفته بودند تو نمي­آيي، شك كردم خودت قضاوت كن حق من­ را كه سالها اينجا، منتظر بوده­ ام رعايت كن گفته بودند بين يارانت، جاي يك دختر دهاتي نيست! باشد آقا فقط همين يكبار، چند لحظه قبول زحمت كن دل من شور مي­زند آخر، كه مبادا دل شما تنگ است درد دل هم نمي­كني با من، لطف كن لااقل نصيحت كن! من هميشه به يادتان هستم، پاي شالي، كنار گندم زار اگر اين طرف گذر كردي، با درختان باغ صحبت كن! پدرم گفته بود بعد از من، تو نگهبان باغ­ها هستي بايد اين سيب­ها به او برسند، منتظر باش و خوب دقت كن! در بهاري كه مي­رسد از راه، آخرين مرد مي­رسد ناگاه دخترم منتظر بمان اينجا، جاي من با امام بيعت كن! @golchine_sher