eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اغراق نمی‌کنم اگر نبودی از تنهایی و از تأسف می‌مُردم... @golchine_sher
تو كيستی كه پراكنده در هوای منی تنيده‌ای به وجودم ولی سوای منی كجای زمزمه‌هايم كجای حادثه‌ای كجا بجويمت ای جان كه ناكجای منی گره زدی به نگاهت كلافِ چشم مرا به اين گره‌زدنت هم گره‌گشای منی در اين هجوم سياهی كه ماه پيدا نيست چه باكم از بيراهه كه روشنای منی كسی شبيه تو در من مرا به دريا برد رسيده‌ام به يقين اين‌كه ناخدای منی سؤال كرده‌ام عمری چرا چرا و اينک تويی كه پاسخ صدها چرا چرای منی ولی سؤال بدون جواب مانده‌ی من! تو ای غريبه كه هستی كه آشنای منی @golchine_sher
لذت مرگ، نگاهی ست به پایین کردن بین روح و بدنت فاصله تعیین کردن نقشه می‌ریخت مرا از تو جدا سازد شک نتوانست، بنا کرد به توهین کردن! زیر بار غم تو داشت کسی له می شد عشق بین همه برخاست به تحسین کردن آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام که نمانده است توانایی نفرین کردن با وفاخواندم ات از عمد که تغییر کنی گاه در عشق نیاز است به تلقین کردن "زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست" خط مزن نقش مرا موقع تمرین کردن! وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست! اشتباه است مرا دورتر از این کردن @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
ای پنجره های بسته و باز سلام خورشید سپید رو به آغاز سلام صبح آمده،با لباس گرم و روشن ای هفته ی سبز رو به پرواز،سلام @golchine_sher
از این دوری نمی‌ترسم که می‌دانم دل عاشق به گمراهی نمی‌افتد اگر اهل یقین باشد... @golchine_sher
روزی که دل می‌بردی از من، دنبال دل‌بستن نبودی دنیای من تاریک‌تر شد، آینده‌ی روشن نبودی راه رسیدن تا یقین را این‌بار هم برعکس رفتی جز من که با تو دوست بودم، با هیچ‌کس دشمن نبودی اشک تو را هرگز ندیدم، حتی زمان بی‌قراری نامرد! اصل مشکل این بود: تو مرد بودی، زن نبودی هر ادعایی کرده بودی، وقت عمل پا پس‌کشیدی قدری شجاعت داشتی کاش! در قید و بند تن نبودی بین من و تو معنی عشق، قدری تفاوت داشت با هم من گرچه سر تا پا تو بودم، تو ذره‌ای هم من نبودی @golchine_sher
در چشم تو آیات خدا اعجاز است در آرزویت حماسه ی پرواز است از پر زدن چلچله ها فهمیدم دروازه ی آسمان همیشه باز است @golchine_sher
تنها ستاره می‌دهدت راه را نشان در هرکجا که باشی و هر برهه از زمان کابوس دشمن است نگاه خدایی‌اش از عکس‌ او چگونه نترسند دشمنان غیر از خدای خویش نترسید از کسی او کدخدا نداشت همانند ِ دیگران او خادم امام رضا بود و مردمش اهل زمین نبود که دل خوش کند به آن آسوده سر گذاشت به بالین؟ نه هیچ گاه تا لحظهٔ عروج به آغوش آسمان با رفتنت یتیم شدیم و گریستیم با یاد خنده‌های تو ای مرد قهرمان دنیا نیاز داشت به سردار چون تویی ای یاور همیشگی صاحب الزمان برگرد رجعت تو امید دوباره‌ای است اینک تو و ادامهٔ زیبای داستان @golchine_sher
هدایت شده از نبض قلم
دلها همه بیقرارِ ریحانه شده خورشید،گلِ مزار ِریحانه شده از آتشِ این داغ،نه تنها کرمان ایران همه داغدار ریحانه شده 🖤💔🖤 @nabzeghalam
زمان، تضمین نداده بودنت در هیچ فردا را چرا؟ این پا و آن می کُنی در کارِ امروزت @golchine_sher
اگرچه مرحمتش مرهم است و دلداری‌ست بگو طبیب نکوشد که زخم من کاری‌ست به یک نگاه سپردم دل و ندانستم که شیوه‌ تو و چشم تو مردم آزاری‌ست چگونه خانه و میخانه را تمیز دهم منی که خونِ دلِ تاک در رگم جاری‌ست هزار یوسف مصری به سکه‌ای بستان بساطِ شهر پر از دلبرانِ بازاری‌ست برای ما که پر و بال خویش را چیدیم رها شدن زِ قفس اولِ گرفتاری‌ست @golchine_sher
قدری بخند تا که جهان را عوض کنیم حال و هوای تلخِ زمان را عوض کنیم ریحانه جانِ رفته به خوابم بگو چطور احوالِ این دلِ نگران را عوض کنیم؟ با گوشواره قلبی خود زل بزن به من تا حالِ قلب در نَوَسان را عوض کنیم سخت است تسلیت به خدا بعدِ نام تو برگرد تا که لحن بیان را عوض کنیم زهر است بعد تو همه کامِ دهانمان آخر چگونه طعم دهان را عوض کنیم؟ ای کاش می رسید زمانی که یکسره تقدیر خونِ در فوران را عوض کنیم رنگ لباس صورتی‌ات از چه سرخ شد؟ کردی نشانه؟ کاش نشان را عوض کنیم دلبسته‌ام به خنده‌ی تو دختر بهار قدری بخند تا که جهان را عوض کنیم @golchine_sher
افتاده به جانِ کودکان شمرِ زمان شادند ولی آل زیاد و‌ مَروان ای صاحبِ گوشواره هایی قلبی! یاد آور کربلا شدی در کرمان @golchine_sher
کوهی‌ست غم عشق تو مویی‌‌ست تن من هرگز نتوان کوه به یک موی کشیدن... @golchine_sher
اگر به آخر دنیا رسیده‌ای برگرد به هر بهانه دل از من بریده‌ای برگرد از این جهان پر از غم! از این دل تنها هنوز چیز زیادی ندیده‌ای برگرد چرا خیال فراموشی مرا داری؟ مگر چه پشت سر من شنیده‌ای برگرد به آسمان رهایی نمی‌رسی بی عشق چرا ز بام دلم پر کشیده‌ای برگرد مرا میان جهنم رها مکن ای دوست به برزخی که خودت آفریده‌ای برگرد @golchine_sher
نمانده است نشانی به غیر پیرهنش عزیز بود و خدا کرده شمع انجمنش برای دیدن سردار پاره تن آمد نشسته است به گلزار پاره های تنش گرفته عطربهشتی ،بهشت کرمان را گرفته است یکی در بغل دو‌ دست زنش گرفته است یکی نعش کودکش بر دست لباس ترکش ظلمت نشسته بر بدنش و باز غرق سکوت اند جمع بی شرفان و باز فتنه به توهین گشوده شد دهنش به پایکوبی و شادی نمی شود مشغول حلال زاده برای عزای هم وطنش @golchine_sher
رفته‌است به سوی آسمان مستانه پیله نشده، چه زود شد پـــــروانــه در راهِ بهشت او میانبر زده است با کـــاپشنِ صـورتی‌اش ریــحــانـــه (مهرآفرین) @golchine_sher
کمی با من بنشین.. تا در آن نقشه جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرز چشمان توست، تا کجاها مرز غم­های من... کمی با من بنشین تا بر سر شیوه ­ای از عشق، به توافق برسیم ...! @golchine_sher
دل دیوانه‌ام با دیدن بیگانه می‌لرزد چه با بیگانه می‌گویی؟ دل دیوانه می‌لرزد توان گریه‌ی آرام در ابر بهاری نیست اگر از های های گریه‌هایم شانه می‌لرزد برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود که حتی شمع هم با دیدن پروانه می‌لرزد فرو می‌ریزد ایمان مرا موی پریشانی که گاهی با نسیم کوچکی ویرانه می‌لرزد تو را می‌بیند و در دست زاهد رشته‌ی تسبیح تو را می‌بینم و در دست من پیمانه می‌لرزد @golchine_sher
مرد می‌رفت و جاده می‌خندید کودکی بی‌اراده می‌خندید پشت پرچین باغ آلوچه دختری پر افاده می‌خندید دست در دست بغض شالیزار مرد دهقان ساده می‌خندید توی مرداب لک لکی تنها جفت از دست داده می‌خندید بید مجنون هم از سر حسرت سر به زانو نهاده می‌خندید شاعری با تمام دلتنگی سرخوش از جام باده می‌خندید در مسیر عبور خودروها پاسبانی پیاده می‌خندید آن که می‌گفت دوستش دارد مثل یک شاهزاده می‌خندید عشق یعنی که خط پایانش مرد می‌رفت و جاده می‌خندید @golchine_sher
تمثال تو بر ماذنه ها نقش شده این مرقد تو قطعه ای از عرش شده با خون عزیزان وطن در کرمان بر روی زمین انار گل فرش شده @golchine_sher
با نگاهش فتنه در پیر و جوان انداخته آه از این تیری که آن ابروکمان انداخته می‌گذارد سر به روی شانه‌های دیگری... بار ما را روی دوش دیگران انداخته! بوسه‌ی پنهان من مُهر لب‌اش را باز کرد قصه‌ام را بر زبان این و آن انداخته غصه‌ی دنیا و عُقبیٰ را ندارم؛ سال‌هاست عشق ما را از زمین و آسمان انداخته من دعا کردم بمیرم، این دعا را باز هم دستِ غیب انگار در آب روان انداخته! @golchine_sher
جاری شو و پا در دل دریا بگذار! پشت سر خویش صخره را جا بگذار! تا پنجه ی مرداب اسیرت نکند بر هرچه که سدّ راه شد پا بگذار! @golchine_sher
از دیده اگر چه خون ببارد کرمان دی ماه پر از حماسه دارد کرمان دلهای شکسته بر زمین ریخته است بر خاک چگونه پا گذارد کرمان @golchine_sher