eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
829 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
باید آن روز آسمان یکباره باران می گرفت غنچه ی نشکفته ی باغ دلت جان می گرفت تیر بیداد ستم تا حنجر اصغر شکافت کاش کار این جهان یکباره پایان می گرفت کاش آتش شرم میکرد از خیام اهل بیت تا تب و تاب دل سجاد درمان میگرفت کاش یا آتش نمی افروخت بر دامان طفل یا فلک انگشتی از حیرت به دندان می گرفت کاشکی خار مغیلان در دل صحرا نبود وقتی آن دردانه ات راه بیابان می گرفت خواهرت بی تاب و طاقت شد در آن ساعت که دید شمر ، سر از پیکرت با تیغ بران می گرفت کاش چرخ فتنه گر می سوخت در آن لحظه که راس خونین پدر ، دختر به دامان می گرفت @golchine_sher
آرام دل عالمیان کوی حسین است این دام بلا سلسله موی حسین است بر عالمیان فخر کند روضه رضوان تا جلوه گر از قامت دلجوی حسین است @golchine_sher
در منِ دلسنگ، شور انتظار انداختی ماهی مرداب را در جویبار انداختی عشق، اقیانوس آرامی که می گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ! فکر میکردم جواب نامه‌ام را میدهی نامه را بی آنکه بگشایی کنار انداختی عشق بر "جانم" حکومت می‌کند ای روزگار در سرم بیهوده سودای فرار انداختی آخر ای عاقل به کار عشق روگردان شدی خوب شد، یک بار عقلت را به کار انداختی @golchine_sher
خانه ی پیرزن ته کوچه پشت یک تیر برق چوبی بود پشت فریادهای گل کوچک واقعا روزهای خوبی بود پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر منتظر بود در زدن ها را دم در می نشست و با لبخند جفت می کرد آمدن ها را روضه خوان محله می آمد میرزا با دوچرخه آهسته مثل هر هفته باز خیلی دیر مثل هر هفته سینه اش خسته "ای شه تشنه لب سلام علیک" ای شه تشنه لب...چه آوازی زیر و بم های گوشه ی دشتی شعرهای وصال شیرازی می نشستیم گوشه ی مجلس با همان شور و اشتیاقی که... چقدر خوب یاد من مانده در و دیوار آن اتاقی که یک طرف جمله ی "خوش آمده اید به عزای حسین"بر دیوار آن طرف عکس کعبه می گردد دور تا دور این اتاق انگار گوشه گوشه چه محشری برپاست توی این خانه ی چهل متری گوش کن! دم گرفته با گریه به سر و سینه می زند کتری عطر پر رنگ چایی روضه زیر و رو کرده خانه ی او را چقدر ناگهان هوس کردم طعم آن چای قند پهلو را تا که یک روز در حوالی مهر روی آن برگ های رنگارنگ با تمام وجود راهی کرد پسری را که برنگشت از جنگ هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز پستچی نامه از عزیز نداشت کاشکی آن دوشنبه ی آخر روضه ی میرزا گریز نداشت پیرزن قطره قطره باران شد کمی از خاک کربلا در مشت السلام و علیک گفت و سپس روضه ی قتلگاه او را کشت تا همیشه نمی برم از یاد روضه ی آن سپید گیسو را سالیانی است آرزو دارم کربلای نرفته ی او را @golchine_sher
شایسته‌ی صد سلام و تمجید حسین(ع) اِحیاگرِ راه و رسمِ خورشید حسین (ع) مِصداقِ جهاد و جهد و اندیشه‌ی ناب مِصباحِ هُدا ، فروغِ توحید حسین (ع) @golchine_sher
السلام_علیک_یا_رقیة_الحسین فرشته وحی کرده کلام بر رقیه از آسمان رسیده پیام بر رقیه سه ساله دخترش بود شبیه مادرش بود پناه برده گاهی امام بر رقیه غروب غارت است و... شب اسارت است.. شبی که خواب گشته حرام بر رقیه کنار گاهواره بدون گوشواره شده است داغ سنگین، کدام بر رقیه؟ به روی چوبه نی، میان مجلس مِی سری بریده خیره است مدام بر رقیه خلاصه قصه او به سر رسید در شام سلام بر حسین و سلام بر رقیه @golchine_sher
آورده‌اند وعده‌ی پاییز يا بهار؟ این برگ‌های مضطرب، آن ابرهای تار بر پشت‌بام شهر کسی ایستاده است باز است چشم عالم و آدم به انتظار ما بی‌اراده از پل تقدیر رد شدیم بگذر تو هم ز مسٱله‌ی جبر و اختیار ای آن‌که از برنده شدن سرخوشی! بدان جز باختن نبود مرا قصد از این قمار خون می‌خورم ز سنگدلی‌های خویشتن دردی نشسته در دل هر دانه‌ی انار ما هردو خیره‌ایم به هم چون دو آینه هر یک به اظطراب و غم دیگری دچار باید دوباره خلق شود داستان نوح ای ابر بی‌قرار! کمی بیش‌تر ببار... @golchine_sher
بگذار سیاستمدارها هر چه می خواهند بگویند باران، آب می شود برای من و گندمزار موهایت، نان! من به چشمهای تو رای داده ام. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهان به شور محرم پر از نوا شده است شمیم یاد تو جانبخش و جانفزا شده است دوباره هر نفسم ذکر کربلا گوید که باز فصل غم و موسم عزا شده است به گوشه گوشه عالم به اشک و ناله و آه دوباره چتر غم و غربت تو وا شده است هزار قافله ی دل به شوق کرب وبلا ببین که از قفس سینه ها رها شده است چو عطر روضه ی داغ تو در فضا پیچید به عشق روی تو شاعر غزلسرا شده است @golchine_sher
زبان حال حضرت رقیه(س) تورا بر مسند خورشید تابان جست و جو کردم تورا در آسمان همراه باران جست و جو کردم تو سکّان دار کشتی خدا بودی چرا پس من تو را در خاک و خاشاک بیابان جستجو کردم تو را صفحه به صفحه خط به خط آیه به آیه من تو را از دشت‌ ای آیات انسان جست و جو کردم تورا هر منزلی با جلوه‌ای نو یافتم انگار که ابراهیم و یحیی و سلیمان جست و جو کردم بگو یوسف‌ترین این گرگ‌ها با تو چه‌ها کردند تو را من نخ به نخ کنعان به کنعان جستجو کردم صدایت می‌زدم اما به جایت «زجر» می‌آمد تو را هر بار با چشمان گریان جستجو کردم تو حالا آمدی و دخترت را جست و جو کردی تو را منزل به منزل من فراوان جستجو کردم @golchine_sher
شکر حق هم خون دل داریم هم اشکی روان سفره‌ی درویش را زینت ببخشد آب و نان در فراقت شعر می‌گویم، ببین این شعرها حاصل داغ من است اما به کام دیگران آه از دنیا که جام بی‌بهای عمر را اندک‌ اندک پر کند اما بریزد ناگهان خیره بر تنهایی بی‌مرز خود در آینه سهم ما این بوده شاید از تماشای جهان آمد و با خود گمان‌کردم که قصدش ماندن‌است رفت تا با رفتنش پایان بگیرد داستان @golchine_sher
امام_حسین_ع_مناجات_محرمی بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن چشم امید من به دو تا قطره اشک بود این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن... فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت از چشم شور مردم بی‌روضه دور کن ما مُرده‌ایم بی تو و بی کربلای تو فکری به حال مردم اهل قبور کن کردی سفارش آن دو مَلَک را ولی حسین گاهی هم از کنار مزارم عبور کن پرونده‌ام پُر است از اعمال بد ولی تو صفحه‌های نوکری‌ام را مرور کن @golchine_sher
او که می‌پنداشت من لبریز از خوشحالی‌ام پی نبُرد از خنده‌ی تلخم به دستِ خالی‌ام نارفیقانم چه آسان انگِ بی‌دردی زدند تا که پنهان‌ شد به لبخندی، پریشان‌حالی‌ام سال‌ها کنج قفس آواز خوش سر داده‌ام تا نداند هیچ‌کس زندانی «بی‌بالی» ام شادم از عمری که زخمم منتِ مرهم نبُرد گفت هرکس: « حال و روزت چیست؟»، گفتم: « عالی‌ام! » @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
تا ابرها بر مرکب ماتم نشستند باران شدند و بر زمین نم نم نشستند   با زخمهای پیکرت بر جان شیعه گویا هزاران زخم بی مرهم نشستند تا  پرتو  مِهر تو را در بر بگیرند گلبرگها هم سایه با شبنم نشستند در بزم اهل آسمان در سوگ خورشید آه و فغان و ناله گرد غم نشستند تا خط به خط روضه هایت راشنیدند لوح وقلم بر کرسی ی ماتم نشستند تنها نه آدم زیر این پرچم نشسته پیغمبران تا حضرت خاتم نشستند جمعی که پای کار عشقت ایستادند در جنت الماوی کنار هم نشستند @golchine_sher
السلام علیک یا اباعبدالله(ع) دیده بی تاب است و جان در التهابِ دیدنت چکه چکه آب شد دل در تبِ بوسیدنت سوخت ازهُرمِ گلویت سینه ام آتش گرفت سیبِ سرخِ من بگو .....حالا چه وقتِ چیدنت شانه شانه می روی بانیزه تامتنِ بهشت خاک عرشی میشود ازلحظه ی روییدنت چشمه ی آبِ حیاتی رود رودت زندگی نبض هستی می زند در قُل قُلِ جوشیدنت روی الواح تنت تذهیبِ خون حک می شود باغ تن پر لاله میگردد ز خون باریدنت ای تماشایی ترین نقاشیِ حیّ ِ ودود چشم ها وا کرده هر زخمی برای دیدنت پخش شد آیات جسمت زیرِ سُمّ ِ اسبها تیرها؛؛؛؛ سرنیزه ها؛؛؛؛ آماده ی برچیدنت کی رَود از خاطرِ دنیا غروبِ آخرت بانوای العطش درخاک وخون غلتیدنت مشکلِ عریانی ات را بوریا حل می کند پرده ایی جز اشک اینجا نیست بر پوشیدنت پر شود از عقل گرچه کاسه ی فهمِ زمین کی رسد قدّ جهان بر قله ی فهمیدنت @golchine_sher
تو پادشاهی و من مستمند دربارم مگر تو رحم کنی بر دو چشم خون‌بارم ‌ مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست هنوز نعره برآرم که دوستت دارم... ‌ ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم ‌ امید من به خطاپوشی تو آنقدر است که در شمار نیاید گناه بسیارم ‌ تو را به فضل تو می‌خوانم و امیدم هست اگر به قدر تمام جهان خطاکارم ... ‌ @golchine_sher
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد احساس کرد از همه عالم جدا شده است در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند دارد غروب فرشچیان گریه می کند با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید او را چنان فنای خدا بی ریا کشید حتی براش جای کفن بوریا کشید در خون کشید قافیه ها را ، حروف را از بس که گریه کرد تمام لهوف را اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت این بند را جدای همه روی نیزه ساخت "خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود" اوکهکشان روشن هفده ستاره بود خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ... پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ... خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ... شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ... در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس شاعر کنار دفترش افتاد از نفس... @golchine_sher
از ساقی مشک دوشِ بی دست هنوز از این عَلمی که می‌شود مست هنوز از داغ دل تو چارده قرن حسین ! دود از سر خیمه ها بلند است هنوز @golchine_sher
شاعر نشست دست خودش را قلم گرفت اول نوشت نام خدا را قسم گرفت قلبش شکست چشم ترش را که غم گرفت تا چای روضه دم شد و مداح دم گرفت عاصم نوشت صافی و یک بیت از شهاب یک بیت منزوی کمی از محتشم گرفت وقتی رسید روضه به میدان کربلا یک دست مشک را و یکی را علم گرفت نهر فرات تشنه دستان عشق بود وقتی گرفت بوسه از آن دست کم گرفت در گوش خود که العطش کودکان شنید با مشک پر سراغ ز اهل حرم گرفت تیری ز دور مشک حرم را شکار کرد آن تیر روزگار مرا شام تار کرد @golchine_sher
اینکه از دور مرا زیر نظر داشته‌ای یعنی از حال من زار خبر داشته‌ای چون نسیمی که به تنهایی خود خو کرده است تو هم از خانه خود قصد سفر داشته‌ای فکر تردید به خود راه مده شرم مکن تو به قدر نفسی بوسه جگر داشته‌ای شاید از عشق به من نیز بگویی اما در نهایت هوسی زودگذر داشته‌ای از وفاداری من دم زدنت علت داشت که فراموش کنم یار دگر داشته‌ای مرگ را در نظرم خوار شمردی اما شادم‌ ای عشق همین‌قدر هنر داشته‌ای @golchine_sher
این رقص موج زلفِ خروشنده‌ی تو نیست این سیب سرخِ ساختگی، خنده‌ی تو نیست ای حسنت از تکلّف آرایه بی‌نیاز اغراق صنعتی‌است که زیبنده‌ی تو نیست در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش صیدی چنین حقیر، برازنده‌ی تو نیست شب‌های مه‌گرفته‌‌ی مردابِ بخت من ای ماه! جای رقصِ درخشنده‌‌ی تو نیست گمراهی مرا به حساب تو می‌‌نهند این کسرِشأن چشمِ فریبنده‌ی تو نیست ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت جز حسرت گذشته در آینده‌‌ی تو نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالا که دلت غرق نیاز است بیا ارباب جهان بنده نواز است بیا هرچند که راه را به رویش بستی آغوش حسین باز باز است بیا @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا ابا عبدالله روی بدنِ تو لاله کاری کردند فصل نفسِ تو را بهاری کردند از نیزه وتیغ و خنجر و تیر و سنان در قصرِ تنت آینه کاری کردند @golchine_sher
رفت آبرویش مثل آب از جو، چه خواهد کرد؟ شیری که شد بازیچه‌ی آهو، چه خواهد کرد؟ از دست‌های دوست جز این انتظاری نیست جز زخمِ پی‌در‌پی مگر چاقو چه خواهد کرد؟ سنگم مزن زاهد! که‌ دست از شیشه بردارم بیمار معلوم است با دارو چه خواهد کرد! من مانده‌ام یک عمر این دل، زندگانی را دور از طنابِ دارِ آن گیسو چه خواهد کرد؟ از ردِ پای رفتنش پیداست دیگر، عشق خون مرا امروز فرش کوچه خواهد کرد حاشا حسادت ورزم احوال رقیبم را با من چه کرد او تا مگر با «او» چه خواهد کرد؟ @golchine_sher