eitaa logo
گلچین شعر
13.9هزار دنبال‌کننده
750 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
امام_زمان_عج_آغاز_امامت زبان حال امام حسن عسکری(علیه السلام) به فرزندش امام مهدی(عج): بلند شو پسرم، تو قیام خواهی کرد رسالت پدرت را تمام خواهی کرد تویی که جد تو خورشید و روحت از صبح است به حکم نور، طلوعی مدام خواهی کرد و با تبسم خود، ای گل محمدی‌ام! به انتشار بهار اهتمام خواهی کرد به شاخه‌ها هیجان می‌دهی، به چشمه تپش به خشک و تر همه جا لطف عام خواهی کرد به پای بذر و جوانه امید می‌پاشی به سروهای کهن احترام خواهی کرد و سجده کن که قیامی بلند در راه است که عاقبت به پیمبر سلام خواهی کرد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل می‌کند بذر توسل در نگاهم یک مثنوی آرایه دارد، شعر آهم گویا میان حاجت من تا اجابت سدّی شده دنیای سنگین گناهم سجاده ام را توبه باران می‌‌کند شرم من با ردیف اسمت آقا، روبراهم باید برای یاریت هل من بخوانم با اذن تو، من خاک پای این سپاهم روز طلوع طلعتت، من حتم دارم آیینه گردان می‌شود بخت سیاهم آمین، جواب کهکشان آرزوهاست در سایه سار رجعتت، آقای ماهم @golchine_sher
 رد می شوم از خش خش روی مزارت سالی اگر  یک بار می آیم کنارت هی بغض دارم می نشانم اشک ها را بر فرش خاک مانده بر سنگ مزارت با خویشتنداری فقط می گویم آرام این فاتحه با سوره اش باشد نثارت گاهی حسادت می کنم غیر از درختان به صندلی و نرده های همجوارت هنگام رفتن می تکانم دست ها را تا رد شود از روی انگشتم غبارت رد میشوم می ترسم از اینکه بفهمی مانده هنوز این ، درد بیچاره دچارت @golchine_sher
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟ ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟ گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران، من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟ موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟ زاهد دلسنگ را از گوشه‌ی محراب خود ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟ پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود حال، تنها بنده‌ی عشقم، رهایی بیش از این؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تو را برتر از آدم آفریدند یعنی فراتر از دو عالم آفریدند نامت که آمد روی لب‌های موذن بر گونه‌های صبح، شبنم آفریدند انگشتر خلقت نگینی چون تو می‌خواست نام تو را در قلب خاتم آفریدند وقتی تو را دردانه‌ی عرش خداوند وقتی دلت را کاشف‌الهم آفریدند حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی نام تو را از اسم اعظم آفریدند آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت آن روز آن روزی که زمزم آفریدند کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت دیوار آن را گر چه محکم آفریدند دنباله‌ی ذکرت صراط‌المستقیم است راه تو را راه مسلم آفریدند وصفت نمی‌گنجد میان بیت‌هایم واژه برای وصف تو کم آفریدند @golchine_sher
گور مرا می کَند و با خود بیل را می بُرد انگار موسای درونم نیل را می بُرد عشقی که میراث من از قوم غریبم بود با رفتن خود غیرت یک ایل را می بُرد گندم و یا هر میوه ای را با خدا خوردیم وقتی که آدم پیکر هابیل را می بُرد یک آیه از چشمان تو سهمم نشد اما دیدم یهودا با خودش إنجیل را می بُرد قربانی این عشق من بودم ببین اینبار خنجر گلوی پاک اسماعیل را می بُرد در کائنات از من زمانی که خدا می گفت غم واژه هایم روح عزرائیل را می بُرد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما @robaiiyat_takbait
نشسته در مسیرش یاس و لاله جهان میگیرد از دستش پیاله تماشایی ست در سرداب امشب؛ مناجاتِ امام ِ پنج ساله! @golchine_sher
من و چشمی که طاقت کرد با چشم انتظاری ها و تقویمی که خط می خورد بعد از بیقراری ها من و حسی که از انگشتهایش درد می ریزد من و اشکی که می خشکد به پای بردباری ها کنار بالشم یک قاب عکسی از تو افتاده امان از خاطرات دردناک یادگاری ها تو و یک خال، نه! یک نقطه در پایین لبهایت خدا و شاهکار خلقت و این ریزه کاری ها زمستان وار جسمم را نبودت سرد خواهد کرد دریغ از کوشش بیهوده و پوچ بخاری ها کمی آن ور تر از من ماتمم را جشن می گیرند کلاغان و کبوترها ، پرستو ها ، قناری ها @golchine_sher
من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم پـیـششـان سـر بـر نمی آرم، رعایت می کنم همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟ در قــدم بـرداشــتـن هـایِ تـو دقـت می کـنم یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم ترکِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی خالی نیست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری تا شقایق هست زندگی باید کرد @golchine_sher
اینکه دلم را برده ای که اتفاقی نیست بعد از تو از این من، منِ عاقل سراغی نیست خیلی تقلا کرده ام یک جمله بنویسم مقبول تو افتد که عاشق هیچ یاغی نیست آتش گرفتم سوختم عیبی ندارد عشق جز رد تو بر روی پیشانی که داغی نیست من رد شدم از تو ولی باور نکن من را بعد از تو جز خاکستری از عشق باقی نیست دنیای من بعد از تو شکل دیگری دارد ققنوس ها را طاقت مرگ اقاقی نیست @golchine_sher
با نـام و نشـان قهرمانـی برگشت محبـوب وطن شد آسمانـی برگشت در خواب خوشِ همیشه بودیم که او با نـام «شهیـد مرزبانـی» برگشت @golchine_sher
چه اشتباه بدی بود آشنایی ما کشید عاقبت کار تا جدایی ما تو از بهار به من وعده دادی اما زود گرفت رنگ خزان فصل ابتدایی ما نگاه بار زبان را کشید و پلک شکست سکوت ، نعره زد از دردِ بی صدایی ما گذشتی از من و از خود گذشتگی کردم گذشتم از تو اگرچه شدم فدایی ما! من و تو در قفسی مشترک اسیر همیم به مرگ بسته از این پس پَر رهایی ما نشست بین من و تو کسی که نقشه کشید میان ما بشود خط استوایی ما من اشتباه توام یا تو اشتباه منی؟ بهانه داده به ما جایزالخطایی ما @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناز گیسویت به دوش باد لِیْ لِیْ می کند پای خورشیدی که شهر عشق را طی می کند آه و آهو می چرد در مرغزار سینه ات گَلّه ی نازت غزال عشق را هی می کند قل قل چشم تو از خمخانه ها سر می رود خوشه خوشه شیشه ها را لب به لب « می» می کند گوش دنیا پر شد از پژواکِ « فعلِ ما نداست» این حکایت را به نای خون چکان؛ نی! می کند دست جنبان؛ آستینِ بی حواس زندگی وقت، چالاک است و تیغش عمر را پِی می کند کینه می بُرّد گلوی ماه را بی واسطه چوب بد نامیِ آن را نوش جان ؛ ری می کند @golchine_sher
کشيده است به رسوايی و جنون کارم ميان جمع بگويم که دوستت دارم؟! ‌ که دستگيری‌ام ای عشق می‌کند آيا خدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟ ‌ گرفت بارِ غمت را به دوش هر کس، مُرد خبر دهيد که من زنده زير آوارم ‌ مراقبم که مبادا تُهی شوم از تو قسم به چشمِ تو! در خواب نيز بيدارم ‌ شبيهِ اسفندم بي قرارِ گريه‌ی سير شب و غروب و سحر، صبح و ظهر می‌بارم ‌ @golchine_sher
از همان آغاز،‌ چشم آسمان‌ها و زمین تا ابد دیگر نمی‌بیند زنی را این‌چنین بهترین‌های دوعالم در پی پیغمبرند شد خدیجه در میان بهترین‌ها بهترین در همان عصری که اهل‌شهر با شک کافرند او به آیین محمد رومی‌آرد با یقین هم‌ردیف هاجر و آسیه و مریم شده‌ست هر زنی از توشه‌ی اخلاق‌او شد خوشه‌چین گوهری مانند او شد زینت بیت‌ُالنَّبی غبطه‌ی این‌خانه‌را خورده اگر عرش برین تکیه‌گاهش شد خدیجه، ذوالفقارش شد علی سرنخواهد داد پیغمبر دم: «هَل مِن مُعین» میوه‌ی خوب از درخت خوب حاصل می‌شود پس فقط دامان پاک اوست زهراآفرین «چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست» غیر او بر دیگران عنوان؛ «اُم‌ُالمُومِنین» از تمام خواستگارانت اگر رد می‌شوی دلخوشی که عاقبت سهم محمد می‌شوی پس خدا بخشید در عالم پیمبر را به تو بهترین بودی و بخشید از تو بهتر را به تو شد همه دارایی تو خرج راه دین حق در عوض داده خدا چندین برابر را به تو دخترت زهرای مرضیه‌ست، دامادت علی‌ست لایقش بودی که داده این دو گوهر را به تو تو همان سرچشمه‌ی خیر کثیر عالمی داد ازاین‌رو چشمه‌ی جوشان کوثر را به تو تا ابد ذریّه‌ی سادات از نسل تواند چون عطا کرده خدایت قوم برتر را به تو از ارادت‌مند‌های توست جبریل امین می‌رساند تا سلام حیّ داور را به تو از همه سبقت گرفتی در صراط مستقیم هدیه داده ربِّ اعلی اوج باور را به تو در قیامت چون‌که کار خلق دست فاطمه‌ست می‌سپارد اختیار روز محشر را به تو شک ندارم در قیامت هم قیامت می‌کنی دوستان اهل‌بیتت را شفاعت می‌کنی شد خدیجه مادر اسلام و دختر فاطمه جان زهرا شد نبی، جان پیمبر فاطمه نام زهرا می‌درخشد در میان اهل‌بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با «هُم فاطِمَه» آغاز شد در میان پنج‌تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با «حدیث قدسی لولاک» شد سر فاطمه هردو یک‌روح‌اند اما در دوتن، با این‌حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم نیم آن با مرتضی و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هرکه در راه خدیجه یک‌قدم برداشته‌ست پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه مادر زهرا شدن کار کسی غیر از تو نیست خیر، معنایی ندارد هرکجا خیر از تو نیست شان تو یک‌روز در عالم هویدا می‌شود آن زمان که دخترت ام‌ابیها می‌شود در جهان جاهلی‌ها زندگانی رسول با حضور گرم تو بسیار زیبا می‌شود شمّه‌ای از شان تو این است که در نشر دین ثروت تو هم‌ردیف تیغ مولا می‌شود مریم عذرا اگر آورده دنیا یک‌مسیح هرکدام از خاندانت یک مسیحا می‌شود با تو حتی می‌شود شعب ابی‌طالب بهشت بی‌تو عام‌الحزن ما، هر سال دنیا می‌شود دوست‌داران تو جزء برترین زن‌ها شدند هرکه با تو دشمنی دارد «حمیرا» می‌شود ای پناه و تکیه‌گاه خستگی‌های نبی می‌روی و دخترت بعد از تو تنها می‌شود بی‌کفن بودن فقط سهم حسین فاطمه‌ست پس کفن سهمیه‌ات از عرش‌اعلی می‌شود سهم زهرا از جهان بعد از تو تنها آه شد عمر یاس پرپرت بی‌باغبان کوتاه شد... @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
تا که می بینم رخت، دل بیقراری می کند لرزش و خوف و تپش در قلب ،جاری می کند ای که آهنگ صدایت برده عقل وهوش ما گر نباشی ،قلب عاشق سوگواری می کند گرچه از شیدایی و مستی ستوه آمد، دلم باز با میل خودش ،شب زنده داری می کند عکس نازت را درون قابی از مخمل گذار چشم عاشق در فراقت ،آه و زاری می کند یاد آن چشمان زیبایت ،سرشک اشک را بر دل و چشمان من ،چون رود جاری می کند دل مبند و بازگرد از عشق، آری ای اصیل ماه و انجم ،رو به رویش شرمساری می کند مردم چشمت برای بوسه ام آماده کن... چشم مستت فنچ را، آری قناری می کند @golchine_sher
به بهانه سالروز ازدواج پیامبر اعظم و حضرت خدیجه (س) مبهوت شــود عقل ز اعمال خــدیجه عشق است فرومانده به احوال خدیجه این حرف رسول است که احیاگر اسلام شمشیر علی بوده و اموال خدیجه «ساده» @golchine_sher