eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
272 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد شاید دعای مادرت زهرا بگیرد آقا بیا تا با ظهور چشمهایت این چشم‌های ما کمی تقوا بگیرد آقا بیا تا این شکسته‌کشتی ما آرام راه ساحل دریا بگیرد آقا بیا، تا کی دو چشم انتظارم شب‌های جمعه تا سحر احیا بگیرد پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد آقا خلاصه یک نفر باید بیاید تا انتقام دست زهرا را بگیرد @golchine_sher
بعـــدِ ذکــــر نافلــــه ناگاه بر در کوفــــتند لحظه ای نگذشته پی در پی مکرّر کوفتند اینطـــــرف دخت پیمبر ایستاده ، آنطرف بر در این خـــانه با نام پیمـــــــبر کوفتند ظاهراً حُبّ پیــــــمبر بود و در باطن ولی نانجیبان روی در با بُغض حــیدر کوفتند یک جماعت دستِ ناپاک و ستم آلوده ای بر در و دیوار این بیت مطـــــهّر کوفـتند یک جماعت مرد نه ، نامرد با بغض تمام میخ در را بر روی پهــــلوی مادر کوفتند نالۀ مادر که پشــــت در به پا شد لاجرم بار دیگر ناجوانمـــــردانه بدتر کوفــــتند تا چهل تن شد شمار دشمنی که حلقه را بر دل مادر به پیش چشم دختر کوفتند خانۀ وحی است و در آن دشمنان دین حق با غلاف تیــغ بر آیات کــــــوثر کوفـــــتند عقده های بدر و احزاب و اُحد را یکصدا بر ســـکوتِ مُبهـــم مولای قـــنبر کوفتند این شــــروع روضــۀ زینب بوَد تا کربلا خنجری از پشتِ سر بر روی حنجر کوفتند بعد هم در تیره و تارِ فضـــــای چشــم او نعلها بر زخـــــم‌های روی پیکر کوفــــتند «ساده» @golchine_sher
کاشکی آسان شود با رفتن من مشکلت گوشه ای پهلو بگیرد قایق بی ساحلت آه ای دل هیچ بار این گونه سنگینی نداشت بار این رنج گران بر شانه های کاهلت تو تمام هستی ات را ریختی در پای عشق در نظر اما نیامد هستی ناقابلت اشکهایت را کسی از پشت لبخندت ندید بی خبر بودند و غافل از غم ناغافلت ماندن و افسردن و در خویشتن تنها شدن حاصلی جز این ندارد ماندن بی حاصلت خنجری بر پشت احساس تو می آمد فرو بوسه وقتی می زدی بر دستهای قاتلت آه، ای روح مذبذب ، رومی زنگی نسب از کدامین آب و خاک آغشته اند آب و گلت !؟ شک شبیه عنکبوتی بر یقینت خیمه زد تا به جایی که یقین کردی به شک باطلت گرمی دست تو میزان دمای عشق بود سرد شد وقتی که دستان تو ، فهمیدم دلت... @golchine_sher
اگر تو دوستم باشی و دنیا دشمنم باشد جهان را فتح خواهم کرد تا جان در تنم باشد بگو سلطان حسین چندمت باشم که تقصیرِ سقوط سلسله موهای تو بر گردنم باشد شبستان های تاریک مرا با عطر خود پر کن که اسم شب در این دربار چشم روشنم باشد تو لب تر کن ببین هر کس مرا دور از تو می خواهد به آتش می کشم حتی اگر پیراهنم باشد اگر با من نباشی بی تو ظل الله بودن هم یقیناً می تواند سایه ی اهریمنم باشد برای نفرت از این زندگی جنگیده ام یک عمر فقط بگذار عشق تو سزای مُردنم باشد بگو تا بازگردانند خاکم را به آغوشت وصیت کرده ام آرامگاهم میهنم باشد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
از شوق دیدارت دلم لبریزِ لبریز است حال و هوای حوصله، سرمای تبریز است در گیر و دارم با تلاطم‌های بسیاری امواج دریای دلم محنت برانگیز است هر روز در ذهن منی، آنقدر که روحم دشتی‌ست بی‌پایان و با یادت غزل‌خیز است این بیت‌های بی‌امان دلتنگی محض‌اند حال و هوای شاعرش چون فصل پاییز است پیش خودم گفتم که روزی بازمی‌گردی بعد از شیوع دوری‌ات هر درد ناچیز است " ای آنکه ابرویت به خونریزی کمر بسته" آن سرزمینم من که در تسخیر چنگیز است تاریخ هم خواهد نوشت از سرنوشت ما خواهد نوشت از ماجرایی که غم انگیز است @golchine_sher
🍃🏴 در مدح سَیّدةِ نِساءِ العالَمین 🏴🍃 هنگام استغاثه، این ذکرِ اعظم ِماست "یافاطمه(س) دَخیلکْ" عنوانِ پرچم ِ ماست دارالشفاست زهرا(س)؛ عین دواست زهرا(س) واضح ترین دلیلِ تأثیرِ مرهمِ ماست در سینه چند وقتی ست دیگر نفس ندارد انبوهِ دردهایش؛ اندوهِ هر دم ِماست افتاده بینِ بستر، حالِ خوشی نداریم هستیم بچه-شیعه! مادر؛ غمش غم ِ ماست از ضربه هایِ بر "در" آخر به بستر افتاد دیدیم داغِ سنگین! ایّام ِماتم ِماست در صحنهٔ قیامت زهرا(س) بگوید ایکاش: این گریه-کُن به نام ِما خورده! آدم ِ ماست ماییم و گریهٔ شوق از آن همه کرامت محشر دچارِ حیرت از اشکِ نم نم ِ ماست والله فاطمیه هم خط قرمز ماست هم تا قیام مهدی(عج)؛ خطّ مقدّم ماست ما فکر آب و نانیم در فاطمیه هر سال مادر ولی به فکرِ رزقِ محرّم ِماست تنها نَه در محرّم! بلکه تمام ِایّام... داغِ حسینِ(ع)عطشان داغِ دمادم ماست! @golchine_sher
ما هر دوتا دونیمه ی سیبیم مثل هم در ازدحام کــوچـه غــــریبیم مثل هم من در تو می شکوفم و تو در هوای من آئیــنه ایم هـــر دو عجیبـیم مثل هم بـا آبشار گــریــــه از آن ارتفــاع درد کوهیم صخره صخره شکیبیم مثل هم من با توان چشم تـو تکثیر می شوم با این حساب جمع و ضریبیم مثل هم آئینه ای بگیــر و خودت را نــگاه کن ما هر دوتا دونیمه ی سیبیم مثل هم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید دوباره بر زمین چشمک زد صدبوسه به ناز و مریم و میخک زد با سوزن نور و نخ امید و سرور بر دامن صبح و زندگی پولک زد @golchine_sher
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد کبوتری که زیادی بلند پرواز است @golchine_sher
زمین شناس ِحقیری تو را رصد می کرد به تو ستاره ی خوبم، نگاه ِ بد می کرد کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم کسی که محو ِتو می شد، مرا لگد می کرد تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد بگو به ساحل چشمت که من نرفته چطور به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟ چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد کنون کشیده کنار و نشسته در حجله کسی که راه شما را همیشه سد می کرد @golchine_sher
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای درکه می آید تمام خانه می‌لرزد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتی چقدر دل‌نگرانی برای من گفتم قرار بود بمانی برای من یعنی قرار بود بمانی و مثل ابر بغض سکوت را بتکانی برای من ای در هجوم مستمر واژه‌های مرگ آغوش لحظه ‌های تو جانی برای من از ابتدای ساده‌ی چشم تو تا هنوز غیر از سکوت نیست زبانی برای من ای زندگی بگو نگذارند روز مرگ جز بوسه‌ی تو سنگ نشانی برای من من باشم و ترنم انگشت‌های تو من باشم و تو شعر بخوانی برای من @golchine_sher
ای عشق مرا در وسط راه رها کن این بار مرا با غم جانکاه رها کن من حوصله ی دردسر عشق ندارم ای گرگ مرا از خطر چاه رها کن از روز ازل سهم من از عشق دو راهیست این گمشده را با دل گمراه رها کن در کوچه ی بن بست کسی منتظرم نیست این شایعه را جان من ای ماه رها کن دست از سر این آدم بی حوصله بردار یا حداقل این یقه را گاه رها کن @golchine_sher
حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت باور نمی‌کنم که تو بی بال و پر شدی خسته‌شدی، شکسته‌شدی، مختصرشدی شرمنده‌ام به‌خاطر من زخم خورده‌ای روزی که در مقابل دشمن سپر شدی افتادی از نفس، نفست بند آمده افتاده‌ای به بسترِ غم، محتضر شدی هیزم به دست‌های مدینه که آمدند مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی آتش زبانه می‌زد و در نیمه‌باز بود فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی این شهر چشم دیدن ما را نداشتند از چشم‌های شور مدینه نظر شدی همسایه‌ها رعایت حالت نمی‌کنند از دست هم‌محلی خود خون جگر شدی @golchine_sher
با غم داغ نبی حیدر ز پا افتاده بود دین به دست ظالم نامردها افتاده بود زحمت حفـظ و حراست از حریم کبریا روی دوش بضعهٔ بَدرُالدُّجا افتاده بود از لهیب آتش کین بر در بیت الحرم سوز تب بر قامت دٰارُالشِّفا افتاده بود ابر ظلمت ماه حق را در خسوف خون گرفت معنی شمس و ضحی بر خاکها افتاده بود رفته رفته عرش حق می‌شد بدون قائمه لرزه بر زانوی ارکان هُدی افتاده بود باغبانی در سکوت از ظلم گلچینان نشست شاخهٔ یاسش به زیر دست و پا افتاده بود جای میخ و سیلی و شلّاق قوم بی‌حیا روی جسم حضرت خَیرالنِّساء افتاده بود با غروبی تلخ طی شد روزهای مرتضی عاشق از معشوقه‌اش دیگر جدا افتاده بود آنکه هر شب نغمهٔ عَجِّل وَفاتی می‌سرود حال بین بسترش حاجت روا افتاده بود با سرشک پر ز خون چشم‌های زینبش زخم‌ها بر قلب شاه کربلا افتاده بود از نخست زندگی از چشم «ساده» خون چکید با غمی که بر دلش زین ماجرا افتاده بود «ساده» @golchine_sher
زیبایی چشمانِ تو حاشاشُدنی نیست این چشمه ی راز است که معناشدنی نیست آیینه که آیینِ زلالی ست مرامش در معرض ِ چشمانِ تو پیداشدنی نیست از چارطرف، ظلمتِ موی تو وزیده است این یک شبِ محض است، که فرداشدنی نیست پلکی بزن ای ماه که عُشّاق بریدند این پنجره ی بسته چرا واشدنی نیست؟! نیلوفرِ این حنجره در خویش تپیده است این بُغضِ گلوگیر شکوفاشدنی نیست ای کاش که آن وعده ی دیرینه بیاید این آرزوی سوخته امّا شدنی نیست « ما گمشده در گمشده در گمشده هستیم» این گمشده در گمشده پیداشدنی نیست…! @golchine_sher
روزگاری قهر بودی، روزگاری آشتی ماجرای عشق ما را ساده می‌انگاشتی! من زمین کوچکی بودم که از ترس کلاغ جای گندم دور تا دورم مترسک کاشتی! وقت برگشتن اگر راحت نمی‌بخشیدمت این‌قَدَرها هم مرا احمق نمی‌پنداشتی! نامه دادی: جانِ من هستی و فهمیدم چرا از به لب آوردنم احساس خوبی داشتی! ماه پنهان شد، نمایان شد، پلنگی نعره زد: داشتم از یاد می‌بُردم تو را، نگذاشتی @golchine_sher
زبان_فارسی از من پرسیدند "چرا زبان فارسی را دوست دارم؟" پاسخ فی‌البداهۀ من این بود: چرا آسمان را چرا وسعت آبی بی‌کران را چرا ارغوان را چرا نغمۀ آب‌های روان را چرا اصفهان را و نقش جهان را چرا شهر شیراز و آن سروهای کهن‌سال، امّا جوان را چرا سعدی و بوستان را چرا حافظ نغمه‌خوان را چرا طوس و تبریز یا زاهدان را... چرا حکمت و دانش و معرفت را هنر، این گرامی‌ترین موهبت را چرا عشق را مثل خون در رگ و پوست دارم؟! چرا دوست را دوست دارم؟! وطن، این گل اطلسی را چرا دوست دارم؟! من این فارسی را چرا دوست دارم؟! @golchine_sher
نشستیم و قسم خوردیم رو در رو به جانِ هم! اگــرچــه زهــر می ریزیــم تــــوی استکانِ هم! همه با یک زبانِ مشترک از درد می نالیم ولی فرسنگ ها دوریم از لحن و زبانِ هم هــوای شــام آخــــر دارم و بدجـور دلتنگم که گَردِ درد می پاشند مردُم روی نانِ هم! بلاتکلیف، پای تخته، فکر زنگِ بی تفریح فقط پاپــوش می دوزیم بر پای زیانِ هم! قلم موهای خیس از خون به جای رنگِ روغن را چــه آسان می کشیم این روزها بر آسمانِ هم چـه قانــونِ عجیبـــی دارد این جنگِ اساطیری که شاد از مرگِ سهرابیم بینِ هفت خوانِ هم برادر خوانده ایم و دستِ هم را خوانده ایم انگار! کــه گاهـی می دهیم از دور، دندانی نشانِ هم سگِ ولگرد هـــم گاهــی -بلانسبت- شَرَف دارد به ما که چشم می دوزیم سوی استخوان هم! گرفته شهر رنگِ گورهای دسته جمعی را چنـــان ارواح ، در حالِ عبوریم از میانِ هم! @golchine_sher
ضریح نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است علت خلق دوعالم علم فاطمه است ما به اعمال کم خویش به جایی نرسیم هرچه دادند به ما از کَرم فاطمه است ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی یاعلی ذکر دم‌وبازدم فاطمه است به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست خطبه‌ی فاطمه تیغ دودم فاطمه است روی این نام همه اهل‌کرم حساسند استجابت به خدا در قسم فاطمه است دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟ تا امان‌نامه‌ی ما با قلم فاطمه است ظاهرا خلوت‌وخاکی‌ست، ولی در باطن دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است پسر فاطمه یک‌روز می‌آید از راه ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است @golchine_sher