نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد
کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد
نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم
ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد
یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش-
واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد
شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد
نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد
یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند
لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد
یا نه شاید چون عروسک دست های مهربانش
نامه ام را در کنار بالشش خوابانده باشد
شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد
نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد
#محمد_حسین_نعمتی
@golchine_sher
هر سربازی در جیب هایش
در موهایش،
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد!
آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است
هر گلوله دو نفر را از پا در می آورد
سرباز و دختری که در سینه اش می تپد...
#مریم_نظریان
@golchine_sher
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است
ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است
گل مریم که به هر شهر قدم بگذارد
صحبت از عطر خوش روسری اش بسیار است
گاه گاهی که دل ماه شبم میگیرد
اشک در دامن نیلوفری اش بسیار است
می کشد سرمه به چشمان سیاهش از غم
چشم آغشته به غم دلبری اش بسیار است
بی جهت نیست که سِحر از لب او می ریزد
شعر می داند و افسونگری اش بسیار است
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher
گیسو مفشان ،توبه ی ما را مشکن
چون توبه ی عاشقان به مویی بند است ..!
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
گفتی تو را "ببخشم" و از عشق بگذرم...
رد میشوم ولی نه!محالست" بگذرم "!
آنقدر گرد "کینه" به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشکها که ریخته ام پای تو شدست
آبی که سالهاست گذشته است از سرم...
هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن ترم...
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
پیچیده شَمیمت همه جا ای تنِ بی سر
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد...
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
کشیده این قلم بار غم مسحور چشمانت
پریشان خاطرم کرده پریشانی مژگانت
سرابی رو به رویم بود قبل دیدنت از عشق
ولی امید دارم تا ببارد شوق بارانت
ببار و این عذاب تشنگی را بر لبم مگذار
گلی پژمرده هستم گوشه ای از خاک گلدانت
من از ارامش این روزمرگی ها هراسانم
بیا خاڪسترم ڪن با جهنم های عصیانت
به مرگم راضی ام تابوت را آماده کن ای عشق
که مردن بهتر از زجر شکنجه های زندانت
هنوزم پشت میز کافه ای و منتظر هستم
بگو که تو مرا ..... مخفی نکن احساس پنهانت
من آن مشروطه خواهم که فدایی وطن هستم
تو تبریزی و من ستار خان جانم به قربانت
#زینب_حسامے
#عضو کانال
@golchine_sher
شده در اوج جوانی باهمین ظاهرشاد
تاگلو پیرکسی باشی و قسمت نشود
#داریوشکشاورز
@golchine_sher
معشوقِ جفا پیشه یِ بیرحمِ دل آزار!
زانو زدنم پیش تو بس نیست؟ بمیرم؟!
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
شبیه بغضِ نوزادی که ساعت هاست می گرید
پر از حرفم،کسی اما زبانم را نمی فهمد...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
تا زندهایم، مرحمتی کن به حالِ ما
دنبالِ مُرده آه کشیدن چه فایده؟!
#شانی_تکلو
@golchine_sher
امشب دلم دوباره تو را خواست از خدا
آه ای دعای هر شب من!
مستجاب شو...
#فاطمه_داوری
@golchine_sher
دل نبستم به جهانی که همه وسوسه است
از همه ارثِ جهان
یک "تــــــو" برایم کافی ست
#مسیح_مسیحا
@golchine_sher
من گفتگوهای طولانیِ قبلِ خواب را دوست دارم
آنجایی که هر دومان خیره به سقف
سر یک جملهی ساده
اما دلچسب
روی شانه،
سمتِ هم بر می گردیم...
#رسول_ادهمی
@golchine_sher
پس از کُشتن چه حاصل گریه
کردن بر سر خاکم؟
که بی حاصل بُوَد ابری که بی
هنگام می بارد...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
گاهی میانِ دیده و دل جنگ میشود
گاهی غزل، برایِ تو دلتنگ میشود
گاهی دو کوچه، فاصلهیِ خانههایِ ماست
اما همین دو کوچه، دو فرسنگ میشود
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher
تا نقاب از چهرهات برداشتی در شهرمان
بحثِ زیبایی شناسی بینِ مردم داغ شد
#مسعود_محمدپور
@golchine_sher
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟ ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
من از بافندگی چیزی نمیدانم ولی هر شب
یکی از زیر و گاهی رو ، برایت شعر می بافم...
#آرش_مهدی_پور
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه بی نگاه تو دارالعزا شده
باور نمی کنم چقدر آب رفته ای
حتی برای ناله لبت بی صدا شده
من میخ بر دلم نه، به تابوت می زدم
هر چند خنده ای به لبت آشنا شده
شرمنده ام که بودم و پای غریبه ها
با شعله های سرخ به این خانه وا شده
شرمنده ام که بودم و نامحرمان شهر
آن گونه در زدند که از هم جدا شده
فهمیده ام چه بر سرت آن روز آمده
از وضع چادری که پر از رد پا شده
وقت نفس کشیدن تو این صدای چیست
این استخوان سینه چرا جا به جا شده؟!
پیراهن حسین مرا دوختی ولی
افسوس حرف روز و شبت بوریا شده
با زینبم بگو سه کفن مانده پیش ما
با زینبم بگو که به غم مبتلا شده
با او بگو که بوسه زند بر گلوی خشک
بر حنجری که محمل سر نیزه ها شده
با او بگو که بوسه زند جای مادرش
بر پیکری که خرد شده، آسیا شده
#حسن_لطفی
#فاطمیه
@golchine_sher
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
ویرانه دل ماست
که با هر نگه دوست
صد بار بنا گشت
و دگر بار فرو ریخت
#سعدی
@golchine_sher
چه کنم ؟
دل به که بندم؟
به کجا روی کنم؟
باز گو
ای به کنار دگری خفته ی من...!!
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher