معشوقِ جفا پیشه یِ بیرحمِ دل آزار!
زانو زدنم پیش تو بس نیست؟ بمیرم؟!
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
شبیه بغضِ نوزادی که ساعت هاست می گرید
پر از حرفم،کسی اما زبانم را نمی فهمد...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
تا زندهایم، مرحمتی کن به حالِ ما
دنبالِ مُرده آه کشیدن چه فایده؟!
#شانی_تکلو
@golchine_sher
امشب دلم دوباره تو را خواست از خدا
آه ای دعای هر شب من!
مستجاب شو...
#فاطمه_داوری
@golchine_sher
دل نبستم به جهانی که همه وسوسه است
از همه ارثِ جهان
یک "تــــــو" برایم کافی ست
#مسیح_مسیحا
@golchine_sher
من گفتگوهای طولانیِ قبلِ خواب را دوست دارم
آنجایی که هر دومان خیره به سقف
سر یک جملهی ساده
اما دلچسب
روی شانه،
سمتِ هم بر می گردیم...
#رسول_ادهمی
@golchine_sher
پس از کُشتن چه حاصل گریه
کردن بر سر خاکم؟
که بی حاصل بُوَد ابری که بی
هنگام می بارد...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
گاهی میانِ دیده و دل جنگ میشود
گاهی غزل، برایِ تو دلتنگ میشود
گاهی دو کوچه، فاصلهیِ خانههایِ ماست
اما همین دو کوچه، دو فرسنگ میشود
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher
تا نقاب از چهرهات برداشتی در شهرمان
بحثِ زیبایی شناسی بینِ مردم داغ شد
#مسعود_محمدپور
@golchine_sher
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟ ...
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست
منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
من از بافندگی چیزی نمیدانم ولی هر شب
یکی از زیر و گاهی رو ، برایت شعر می بافم...
#آرش_مهدی_پور
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
این روزها که دیدنتان کیمیا شده
این خانه بی نگاه تو دارالعزا شده
باور نمی کنم چقدر آب رفته ای
حتی برای ناله لبت بی صدا شده
من میخ بر دلم نه، به تابوت می زدم
هر چند خنده ای به لبت آشنا شده
شرمنده ام که بودم و پای غریبه ها
با شعله های سرخ به این خانه وا شده
شرمنده ام که بودم و نامحرمان شهر
آن گونه در زدند که از هم جدا شده
فهمیده ام چه بر سرت آن روز آمده
از وضع چادری که پر از رد پا شده
وقت نفس کشیدن تو این صدای چیست
این استخوان سینه چرا جا به جا شده؟!
پیراهن حسین مرا دوختی ولی
افسوس حرف روز و شبت بوریا شده
با زینبم بگو سه کفن مانده پیش ما
با زینبم بگو که به غم مبتلا شده
با او بگو که بوسه زند بر گلوی خشک
بر حنجری که محمل سر نیزه ها شده
با او بگو که بوسه زند جای مادرش
بر پیکری که خرد شده، آسیا شده
#حسن_لطفی
#فاطمیه
@golchine_sher
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
اللهم عجل لولیک الفرج
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
ویرانه دل ماست
که با هر نگه دوست
صد بار بنا گشت
و دگر بار فرو ریخت
#سعدی
@golchine_sher
چه کنم ؟
دل به که بندم؟
به کجا روی کنم؟
باز گو
ای به کنار دگری خفته ی من...!!
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر...سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر
صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر
راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم بیشتر
عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر
حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است
باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است
این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر
بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است
من قول میدهم که بیایم به خواب تو
زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است
دلنـازکـی و دلنـگـرانـم چـه میشـود
من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است
ماشین گذشته از تو و هی دور میشود
با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است
حالا تو در اتاق خودت گریه میکنی
من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است
#نجمه_زارع
@golchine_sher
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار
هشدار! که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
در چای تو قند می شوم اما تو...
در قلب تو بند می شوم اما تو...
در خواب کنار من نفسهایت بود
از خواب بلند می شوم اما تو...
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
این عشق بی تو چون غزلی نیمه کاره است
رو کن به من که وقت شروعی دوباره است
حرفی بزن به لهجه ی باران که مدتی ست
این بغض کهنه منتظر یک اشاره است
چون ابر این کدورت بیهوده رفتنی ست
چیزی که ماندنی ست شبی پر ستاره است
در کار خیر شبهه نیاور، دو دل نباش
مثل کسی که منتظر استخاره است
از هر دری کنایه به تو میزنم، مدام
این روزها به روی لبم استعاره است
چون پیله ای که پر زده پروانه اش ببین
رفتی و سهمم از تو دلی پاره پاره است
#جواد_منفرد
@golchine_sher
دلبری کردن در انظار عمومی خوب نیست
دل ببر اما به آمار نجومی خوب نیست
انفجار بغضِ من با بمبِ چشمت ممکن است
جنگ بین ماست، کشتار عمومی خوب نیست
ارتش زیبایی ات کافی ست، آرایش چرا
اینقدر جنگنده؛ آن هم غیر بومی خوب نیست
سر به زیرم بیش از این اما مقاوم نیستم
عشوه کمتر کن که رفتار هجومی خوب نیست
معتدل تر دل ببر هم معتدل تر خون بکن
زنگِ زنگی توامان با روم رومی خوب نیست
بس ادیبا! خیره در چشمش نباشی بهتر است
اینقدر هم روی چشمانش که زومی خوب نیست
#ادیب_امینی
@golchine_sher
بگذار که آتش بزنم حاشیه ام را
تا پر کنم از عطر وجودت ریه ام را
کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم
افسردگی مطلق هر ثانیه ام را
زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی
نظم تن تو ریخت به هم قافیه ام را
من مرد عمودی زمین بودم و امروز
از مرحمت عشق ببین زاویهام را
در هندسۀ گیج جهان آنچه مهم است
اسم تو سند خورده دل عاریه ام را
توجیه من این است دلم مال خودم نیست
با قاعدۀ عشق بخوان فرضیهام را . . .
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم
آشفته ام…زیبایی ات باشد برای بعد
من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم
از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم
می خندم و آیینه می گرید به حال من
دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم
در را به رویم باز کن! اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می خواهم
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher