آنها که خواندهام همه از یاد من برفت!
الا حدیث دوست که تکرار میکنم
#سعدی
@golchine_sher
نسیم، عطر تو را صبح با خودش آورد
و گفت: "روزی عشاق با خداوند است"
#قاسم_صرافان
@golchine_sher
حالا تو هم دچار منی چون از این قفس
حتی اگر رها بشوی دل نمیکنی
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
هر پستچی که بی خبر از توست بی گمان،
یک لحظه نیز در گذر دید من مباد!
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست
در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست
انگار نه انگار دل شهر گرفته ست
از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست
ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست
از روز به هم ریختن رابطه ی ما
از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!
گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!
در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس
از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!
در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
گفتی چه خبر؟ گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست...
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
کشیده سمت سیاهی خیال مردم را
ببین به روی لبش خنده را، تبسم را
رسیده پشت در خانه های مان دشمن
ولی ندیده کسی لحظه ای تهاجم را
همینکه شایعه را بی سند پذیرفتند
همینکه ساخته در ذهنشان توهم را
به آتش خفهی فتنه ها که کمرنگ اند
اضافه کرده دوباره، دوباره هیزم را..
فقط شرارت و نشنیدن و نفهمیدن
که بسته بستر با منطقِ تکلم را...
حساب آنهمه بهتان که رفته از دستم
دوباره گفته دروغی، دروغ چندم را؟..
اگرچه رفته سکوت قشنگ اقیانوس
اگرچه موج گرفته نبین طلاطم را
نببین هجوم تمام رسانه هاشان را
نببین فشار عجیب و غریبِ اهرم را
نبین تمام جهان باز روبه روی ماست
نبین نمایش زور و زر و تحکم را...
طلوع شمس پر از نور شهر نزدیک است
ببین به روی لبش خنده را تبسم را...
#میثم_ده_پناه
@golchine_sher
بر سر گرفتهایم و سبکبار میرویم
کوه غمی که پشت فلک را شکسته است
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با من
که دل ز مهــرت بر کنم تا فرصتی دارم
#رفیعی_کاشانی
@golchine_sher
گیرم که به آرزوی دوری برسیم
با گوهر وسیم و زر به گوری برسیم
با این همه ی غرور آخر باید
چون سفره ی آماده به موری برسیم
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
یارب نگذار دل بمانَد مغموم
قلبم به فراقِ یار باشد محکوم
تا قسمتِ چشمم بشود دیدارش
ذکرم شده؛ یا رازقِ کلّ محروم!
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
با آن که تو را گرم کند سرد مباش
بر آن که تو را شفا دهد درد مباش
چیزی به جهان به ز جوانمردی نیست
رسـوای زمـانه بـاش و نامــرد مــباش
#فضل_الله_شیرانی
@golchine_sher
دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بوَد پشیمانی؟
#شیخ_بهایی
@golchine_sher
تو جان جهانی غم اعظم داری
آئینه ای از داغ محرم داری
از سیصد و سیزده نفر جان بر کف
ای حجت حق چند نفر کم داری؟..
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#امام_زمان
@golchine_sher
طلوع کردی و من نیز آفریده شدم
دم از بهار زدی ، گل به گل دمیده شدم
من اتفاق کمی بودم و شبی ناگاه
نگاه کردی و اینگونه شد که دیده شدم
به خاطر تو غزل گفتم ای سراسر شعر
به خاطر تو غزل گفتم و شنیده شدم
ببین نمی شکنم در کویر سختی ها
که در پناه تو ای ابر، آبدیده شدم
تو آسمانی و من تا خلاصه ات باشم
شبیه نم نم باران شدم، چکیده شدم...
#عاطفه_جوشقانیان
#عاشقانه
#غزل_مهدوی
@golchine_sher
در تنگنای سینه مانند نفس حبسی
سیمرغی اما در جهانی از قفس حبسی
توچشمه بودی رود بودی دست و پایت را
زنجیرها بستند و بین خار و خس حبسی
در روزگاری که جماعت شب پرستانند
چون آفتابی بر دل این شهر، پس حبسی
جرم تو یوسف بودنست آری که اینگونه
با نقشه های مردمان بوالهوس حبسی
هم بندهایت دانه های سرد زنجیراند
نه دوستی نه دشمنی بی هیچکس حبسی
#حسن_زرنقی
#امام_کاظم
@golchine_sher
حالا تو هم دچار منی چون از این قفس
حتی اگر رها بشوی دل نمیکنی
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
مرا محتاج رحم این و آن کردی
ملالی نیست...
توهم محتاج خواهی شد
جهان دار مکافات است..
#فاضل_نظری
@golchine_sher
آسمان خود را به دستان زمین زنجیر کرد
رنگ ماه از سیلی زهر جفا تغییر کرد
خواب آشفته ندارد هیچ تعبیری ولی
یوسفِ زندانِ هارون خواب را تعبیر کرد
کوچه ها را دید تابوتی که از غم گریه کرد
غربت جاری تمام شهر را تسخیر کرد
آفتاب داغ دارد بام و باید اینچنین
با پرو بال کبوتر چاره و تدبیر کرد
آب و خاک و غسل و غربت کوچه ها و خنده ها
چرخ گردون باز هم یک قصه را تصویر کرد
روضه داغ تو دارد هم حسین و هم حسن
مقتل تو روضه ها را یک به یک تفسیر کرد
#علی_الواریان
#عضوکانال
#امام_کاظم
@golchine_sher
نگاه پنجره بر روی باغ حک شده است
رسیده بهمن و در باغ برف روییده
دوباره باغ به عریانی اش کفن پوشاند
وماه هاست گلی هیچ کس نبوییده
دوشاخه نرگس وآن هم که باغ محوش کرد
چه روزگار ِ عجیبی که باغ می لرزد
اتاق و آتش و فنجان ِ چای وقتی هست
بمان که باغ ، به درد ِسرش نمی ارزد
سلام ! آخر اسفند ؛ برف دیگر نیست
که باغ سبزه به تن کرد و نو نوارش کرد
صدای پای بهار است این که می اید
زمان رویش گُل شد خدا چه کارش کرد !!
تمام پنجره ها را دوباره ، واکردم
نگاه پنجره حیران به سمت زیبایی ست
به سمت باغ که پوشیده از بنفشه شده
به سمت سبزه در آغوش گل که رویایی ست
نگاه کن که سر ِ شاخه ها چه غوغایی ست
پرندگان همه سرگرم ِ عشقبازی ها
خدا کند که به ما هم دوباره برگردد
زمان رویش وهنگام ِ دلنوازی ها
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
گفتم که عشق چیست؟
تهی کرد جام و گفت:
بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت...
#نصرت_رحمانی
@golchine_sher
مانند خانه ای که رَود صاحبش سفر
بستیم دیده بر رُخ مردم چو یار رفت !
#هلالی_جغتايی
@golchine_sher
چشم برآینه گردانی فروردینم
وتب آلوده گل گاوزبان می چینم
منزوی وار تب آلود سهندوسبلان
پنجه برماه پلنگانه بر این پرچینم
چشمه ای هست بجویید به شیرین کوهش
گوش بر چشمه وآن زمزمه ی شیرینم
برگ ها زمزمه از صبح نخستین دارند
بادها همهمه از نیمه شب تکوینم
دارد این رود تب از قصه "سارا" چندان
که من افسون تب آلودگیش چندینم
باخودش برده مرا زمزمه ای قشقایی
ترمه ای ترکمنی بسته زنی برزینم
مثل کبکی که فرو کرده سرش رادربرف
سخت بی دغدغه از قهقهه ی شاهینم
"نوبهاراست در آن کوش که خوشدل ..."اما
حسن یوسف ها راجامه دران می بینم
چه کنم خاطره ی زخم برادرها را
دلخوش ازبوسه به پیراهن بن یامینم
دشنه دردست،پس صخره ی ییلاق منند
چیست جز دشنه براین زخم کهن تسکینم
گفتی آدم که نفهمید زبان غزلت
کاش در مزرعه ی گاوزبان بنشینم!
دست بردار و مگو تا به کی اوهام بس است
چه کنم دست خودم نیست برادر اینم
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
@golchine_sher
نوشتم اول خط بسمه تعالی سر
بلند مرتبه پیکر بلندبالا سر
فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد
که بندهی تو نخواهد گذاشت هرجا سر
قسم به معنی "لا یمکن الفرار از عشق"
که پر شده است جهان از حسین سرتاسر
نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن
به آسمان بنگر! ما رایت الا سر
سری که گفت من از اشتیاق لبریزم
به سرسرای خداوند میروم با سر
هرآنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم
مباد جامه مبادا کفن مبادا سر
همان سری که یحب الجمال محوش بود
جمیل بود جمیلا بدن جمیلا سر
سری که با خودش آورد بهترینها را
که یک به یک همه بودند سروران را سر
زهیر گفت حسینا! بخواه از ما جان
حبیب گفت حبیبا! بگیر از ما سر
سپس به معرکه عابس "اجننی" گویان
درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر
بنازم ام وهب را به پارهء تن گفت:
برو به معرکه با سر ولی میا با سر
خوشا بحال غلامش، به آرزوش رسید
گذاشت لحظهء آخر به پای مولا سر
در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد
همان سری است که برده برای لیلا سر
سری که احمد و محمود بود سر تا پا
همان سری که خداوند بود پا تا سر
پسر به کوری چشمان فتنه کاری کرد
پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر
امام غرق به خون بود و زیر لب می گفت:
به پیشگاه تو آورده ام خدایا سر
میان خاک کلام خدا مقطعه شد
میان خاک الف لام میم طا ها سر
حروف اطهر قرآن و نعل تازهء اسب
چه خوب شد که نبوده است بر بدن ها سر
تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود
به هرکه هرچه دلش خواست داد ، حتی سر
نبرد تن به تن آفتاب و پیکر او
ادامه داشت ادامه سه روز ...اما سر -
جدا شده است و سر از نیزهها درآورده است
جدا شده است و نیافتاده است از پا سر
صدای آیهء کهف الرقیم میآید
بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر
بسوزد آن همه مسجد ، بمیرد آن اسلام
که آفتاب درآورد از کلیسا سر
چقدر زخم که با یک نسیم وا می شد
نسیم آمد و بر نیزه شد شکوفا سر
عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوبهء محمل نه با زبان با سر
دلم هوای حرم کرده است میدانی
دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
کسی که خواسته ایمانمان سقوط کند
پِی چه بود؟ که ایرانمان سقوط کند
چقدر خواسته غم را به چهره بنشاند
که شادی از لب خندانمان سقوط کند
چنانچه سر ببُرد دل نمیبُریم از عشق
اگرچه سر به گریبانمان سقوط کند
به سربریده ترین نخل هایمان سوگند
گمان مبر تنِ بی جانمان سقوط کند
اگر شهید شویم ایستاده میمیریم
مباد پرچمِ دستانمان سقوط کند
اگرچه سوخت و گاهی به نیزه ها هم رفت
خدا نخواست که قرآنمان سقوط کند
به بید فتنه بفهمان ظهور نزدیک است
دمی که با دَم طوفانمان سقوط کند
بگو که آرزویش را به گور خواهد برد
کسی که خواسته ایرانمان سقوط کند
#احمد_ایرانی_نسب
#عضو_کانال
@golchine_sher