eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
عرفه روز دعا هست و مناجات و نیاز روز رفتن به در خانه آن بنده نواز وقت همراهیِ باسوز مناجات حسین به هوای حرمش با دل و جان کن پرواز @golchine_sher
هم موسم بخشش است روز عرفه هم لحظه ی رویش است روز عرفه بیچاره کسی که جای خالق از خلق محتاج گشایش است روز عرفه @golchine_sher
به نفس های تو بند است مرا هر نفسی سایه ات کم نشود از سرمان حضرت یار @golchine_sher
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویند که هر چیز به هنگام بُوَد خوش ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام...؟! @golchine_sher
تو که بیایی حال همه ی ما خوب می شود حتی پرنده ها کوچ را تحریم می کنند مگر می شود باشی و کسی هوای رفتن به سرش بزند !! @golchine_sher
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی‌ماند چه باید گفت با آن کس که می‌دانی نمی‌ماند؟! بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی‌ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی‌ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی‌ماند اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم! برای دست‌های تنگ، ایمانی نمی‌ماند اگر این‌گونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی‌ماند بخوان از چشم‌های لال من، امروز شعرم را که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی‌ماند @golchine_sher
هزار شب به سحر آمد و سحر شد شام ولی شبی که تو رفتی سحر نگشته هنوز... @golchine_sher
خواستم قربانِ راهش جان کُنم خندید و گفت صبر کن یک روز دیگر عید قربان می‌رسد ... @golchine_sher
رفت حاجی به طوافِ حرم و باز آمد مابه قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم @golchine_sher
ای عشق! دل دوباره غبار هوس گرفت از من گلایه کرد و تو را دادرس گرفت دل بازهم بهانه ی رفتن گرفت و باز تا بال و پر گشود سراغ از قفس گرفت گفتم به هیچ کس دل خود را نمی دهم اما دلم برای همان هیچ کس گرفت افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست افسرده آن دلی ست که از همنفس گرفت لبخند و ریشخند کسی در دلم نماند هرکس هرآنچه داد به آیینه پس گرفت @golchine_sher
بی‌اعتنا به شرم و خجالت گریستم بر آستین خود ز ندامت گریستم مانند شمع، هستیِ من قطره‌‌قطره سوخت ای سنگدل! ببین به چه قیمت گریستم در هُرم سرزنش‌گر چشمانِ روشنت ای آفتابِ صبح قیامت! گریستم با بغضِ کودکانه‌ی خود، پیشِ پای تو در انتظارِ دست محبت گریستم بیزاری‌ات مجالِ خداحافظی نداد آهسته گفتمت «بسلامت»، گریستم @golchine_sher
پلک بگشا نازنینم! صبح ِ زیبایت بخیر دلربا و بهترینم! صبح ِ زیبایت بخیر خوابِ نوشینت گوارا نوش ِ مژگان ِ خمار خمره ی ِ چله نشینم! صبح ِ زیبایت بخیر ناز بالش از پر ِ قو هم برای ِ تو کم است گُلپر ِ ابریشمینم! صبح ِ زیبایت بخیر @golchine_sher
مرا از حبسِ آغوشت چه اصراری به آزادی؟ برایِ ماهیانِ تُنگ، آزادی گرفتاریست... @golchine_sher
عید قربان آمدو جان و دلم قربانیت کاش می شد همچو اسماعیل باشم فانیت خانه ی اَمن تو باشد جان پناه خائفان می زداید خوف ِ دل را خانه ی نورانیت ناله زد دل سالها در آرزوی وصل تو تا بچرخد در طواف ِ کعبه ی ربانیت گرچه من لایق نباشم ساکن کویت شوم هر چه دارم از سر ِ جان می کنم ارزانیت توبه ام را می پذیری؟ بنده ای آلوده ام پاک می گردانی ام با زمزم عرفانیت؟ داده ای تو وعده ی عفو و از این بابت خوشم جسم بی ارزش چه باشد هستی ام قربانیت سنگ بر شیطان زدم شاید رها گردم از او دائما در بند تو باشم شوم زندانیت روبه سوی کعبه ی دل آمدم با صد امید تا شود شاید نصیبم جلوه ی رحمانیت @golchine_sher
اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد دف بزن ، ساغر بچرخان ، قل هوالله احد گفتم از عشق و زبانم شعله ور شد ناگهان آه از این مضمون سوزان ! قل هوالله احد حضرت لیلی ! بیا در صحنه و چرخی بزن یک غزل مجنون برقصان ، قل هوالله احد ساغری آغوش وا کن ، یک تبسم مِی بریز اندک اندک جمع مستان ... ، قل هوالله احد می کنم سجاده را رنگین به می ، فتوا بده " زهد " من را می بنوشان ، قل هوالله احد بر سر آنم به حکم عشق ، رقص خون کنم با دلی عاشق ، غزلخوان ، قل هوالله احد در کمند زلف تو پیچید دل ، یا للعجب ! دید صدها عید قربان ، قل هوالله احد زیر شمشیر غمت ، عشق ست سر دادن به شوق دست افشان ، پایکوبان ، قل هوالله احد من شبی تاریک تاریکم ، تبسم کن مرا جلوه کن ای ماه تابان ! قل هوالله احد تشنۀ وصلم ، الا یا ایهاالساقی ! وصال اول عشق ست ای جان ! قل هوالله احد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگیر دست مرا تا تب تو را بسرایم تو را تپنده‌تر از نبض واژه‌ها بسرایم نپرس تازه چه داری، که هر دقیقه که هر آن_ بگیر دست مرا و بخواه تا بسرایم زبانِ دست صمیمی است، ای زبان صمیمی! بخواه از تو -ببخشید!- از شما بسرایم مرا به قلب خود -این متن نا نوشته- ببر تا نه از حواشی، از قلبِ ماجرا بسرایم سکوت کن! که فقط دست‌ها به حرف در آیند که از «زبان غریبان» آشنا بسرایم چه بارها به یقین می‌رسم که باید از این پس در این زمانه‌ی کر، شعر بی صدا بسرایم چه بارها به خودم گفته‌ام که: شاعر ساده! چرا؟ چرا؟ به هزاران چرا، چرا بسرایم وَ سال‌هاست به خود پاسخی نمی‌دهم ای دوست! که روزی از تو که حس می‌کنی مرا بسرایم @golchine_sher
لرزه افتاده به محراب دلم، با نگهش با نمازی که به سویش شده واجب چه کنم...؟! @golchine_sher
چون طفل گرسنه بیقرارت گشتم عمریست که چشم انتظارت گشتم یک روز اگر ببینمت می گویم : ای گل متاسفم که خارت گشتم @golchine_sher
رو بـه ایـن آیـنـه هـر پیرهنی پوشیدم غیر آغوش تـــو چیزی به تنم جور نشد! @golchine_sher
درون ِقهوه ی چشم ِ تو چرخاندم شکرها را به خوردم داده ای شیرینی زیر و زِبَرها را هوای تیر و طعم ِتند ِتابستان چشمانت بیا از نحسی فالم بگیر اما،اگرها را کنار این همه آرامشی که قسمتم کردی نصیبم میکنی از خوب ها هم،خوبترها را ‌همینکه خوب هستی حال و روز هر دومان خوب است چه بهتر که نمی‌بینیم بعضی دردسرها را پرستوهای چشمان تو را میبینم و عمری به سمت آسمانت بال خواهم داد پرها را خبرداری که دنیای مرا سرسبزتر کردی تو آن رویای شیرینی،بنازم این خبرها را! @golchine_sher
محبوب جان و جانِ جهانم، حسین جان روح و روان و راحتِ جانم، حسین جان آرامش خیال نفس‌های زندگی ذکر همیشه روی زبانم، حسین جان من از دعای مادر تو نوکرت شدم ای کاش نوکر تو بمانم، حسین جان پیچیده روزگارِ مرا زخم و داغ و درد از دردِ این جهان بِرَهانم، حسین جان در کوره‌ راه زندگی‌ام، عطر روضه‌ات راه حیات داده نشانم، حسین جان وابسته‌ام به روضه‌ی تو همچنان نَفَس من بی تو یک نفس نتوانم، حسین جان این روزها غمِ حرم و غربت و فراق افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان @golchine_sher
دلخوش نشسته ام ڪه شاید گذر ڪنی لعنت به شایدی ڪه مهیا نمی شود.. @golchine_sher
می‌خواهمت که خواستنی تر زِ هر کسی کو واژه‌ای که ساده‌تر از این بیان کنم؟! @golchine_sher