همینقدر از تو میدانم که بر خاکی نمیتازی
مگر بر پُشتهای از کشتهها پرچم برافرازی
به ابرویت قسم وقتی غضب کردی یقین کردم
که میخواهی مرا با یک نگاه از پا بیندازی
بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری
زکات خون دلهای فقیران را بپردازی
#فاضل نظری
@golchine_sher
هرگز
دمی ز حال تو
غافل نبوده ایم
یا گفته ایم نام تو را
یا شنیده ایم...
#رفیق_اصفهانی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_مدح
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته
از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست
حق ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته
گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه
آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته
فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصله های چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشه های چادری که سوخته
مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی
کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته
#محمدجواد_پرچمی
@golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو
تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو
تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم
رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو!
تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم
که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو
سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من
خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
دل شکستی و
شبی یک نفر از جنسِ خودت
خنده ای تلخ به چشمانِ تَرَت خواهد کرد..
#علیرضا_رنجبر
@golchine_sher
زخمم بزن، که زخم مرا مرد میکند
اصلا برای عشق سرم درد میکند
زخمم بزن که لااقل این کار ساده را
هر یار بیوفای جوانمرد میکند
آنجا که رفتهای خودمانیم، هیچکس
آنچه دلم برای تو میکرد، میکند؟
در را نبستهای که هوای اتاق را
باد خزان فاصله دلسرد میکند
فردا نمیشوی که نمیدانی عشق تو
دارد چه کار با من شبگرد میکند
خاکستر غروب تو هرروز در افق
آتشپرست روح مرا زرد میکند
عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده میکند
زخمم بزن که زخم مرا مرد میکند
#نجمه_زارع
@golchine_sher
هم ساده دلم را برد ، هم دار و ندارم را
خندید و گرفت از من آرام و قرارم را
یک دکمه رها کرد و اندوه زمستان رفت
در یک شب پاییزی آورد بهارم را
میخواستم آن گل را پرپر نکنم خود خواست
من چشم بر او بستم، او راه فرارم را
میمردم و میخندید ، میدید و نمیدیدم
چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشیم تاوان بدی دادیم
او گیره ی مویش را من ایل و تبارم را
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
یک لحظه واقعا بد و یک لحظه عالی ام
این روزها به لطف تو حالی به حالی ام
شهری میان خاک جنوبم که مدتی ست
درگیر ابرهای سیاه شمالی ام
داروی درد کهنه خودش درد دیگری ست
سیلاب آمده وسط خشکسالی ام
من آن نخورده مستم از اینکه تمام وقت
لبریز عطر توست هوا در حوالی ام
خوش بو شده اتاقم و اصلا عجیب نیست
جان داده ای به تک تک گل های قالی ام
چون برکه ای که آب ندارد ،بدون عشق
لطفی نداشت زندگی خشک و خالی ام
#جواد_منفرد
@golchine_sher
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد
ترس از رقیب بود، که آخِر زیاد شد
این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت
با کوچ او به شهر، مهاجر زیاد شد
یک لحظه باد، روسری اش را کنار زد
از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد
هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت
هی کار شاعران معاصر زیاد شد
از بس که خوب چهره و عالم پسند بود
بین زنان شهر سَر و سِر زیاد شد
گفتند با زبان خوش از شهر ما برو
ساکِ سفر که بست، مسافر زیاد شد
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ؛
ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﻑ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ...
ﭼﻪ باید گفت ﺑﺎ ﺁنکس که ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ..؟!
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
من زنـدهام به شـایعهها اعتنا نکن
در شهر کشتهاند کسی را شبیه من
#نجمه_زارع
@golchine_sher
دوباره چای با آویشن و بابونه دم کردی
چرا اینقدر خوبی لعنتی دیوانهام کردی
دلت بازار عطاران و دستانت شفابخش است
تو با یک استکان چای از دلم صد درد کم کردی
تبسم میکنی بر روی قالی شعر میریزد
تو آن صاحبجمالی که مرا صاحبقلم کردی
سرم دیوان شمس است و دلم در عالم سعدی
بساط عشقبازی، شعرخوانی را علم کردی
چه خواندی زیر گوش من؟ چه کردی با دلم امشب؟
دمیدی در تن من روح و لطف دمبهدم کردی
#بهمن_صباغ_زاده
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید
دست از فتنه کاش بردارید
حرمت خانه را نگهدارید
گرگ های دریده برگردید
خانه دعوا ندیده برگردید
رنگ زهرا پریده برگردید
فاطمه داغ دیده برگردید
از دل فاطمه خبر دارید
حرمت خانه را نگهدارید
جمع شعله به دست ، گوش کنید
بی حیاهای پست گوش کنید
پشت در او نشست گوش کنید
نفس فاطمه ست گوش کنید
پا به بیت الحرام نگذارید
حرمت خانه را نگهدارید
یاد بغض همیشه اش افتاد
بر سر شاخه تیشه اش افتاد
یاس این خانه ریشه اش افتاد
فاطمه بار شیشه اش افتاد
سوخت ، پهلو شکست و دست شکست
حرمت خانه را شکست شکست
#امیر_فرخنده
@golchine_sher
"پرسید یکی" بهر چه دیوانه شدی؟
گفتم ڪه چو عاشق بشوی ،می دانی..
#مولانا
@golchine_sher
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسمهای تو باور کردم !!
#شهریار
@golchine_sher
سیر نمیشوم ز تو، ای مه جان فزای من
جور مکن، جفا مکن، نیست جفا سزای من
#مولانا
@golchine_sher
داغ امید به دل ماند و تحمل کردیم
آرزو مُرد شنیدیم و تجاهل کردیم
کاسهی صبر عجب نیست که لبریز شود
زانچه یک عمر شنیدیم و تحمل کردیم
بلبل فصل خزانیم و ز گلریزی اشک
آشیان را به نظرها سبد گل کردیم
همچو فواره که از اوج سرازیر شود
به ترقی چو رسیدیم تنزّل کردیم
ناصح از پند مکرر ننشیند خاموش
گرچه هر بار شنیدیم تغافل کردیم
دست پروردهی ذوقیم و به فتوای بهار
گوش را وقف نواخوانی بلبل کردیم
حاجت طعنه زدن نیست که ما خود خجلیم
زین همه بار که بر دوش توکل کردیم
کم نشد حیرت و سرگشتگی ما افزود
هرچه در کار جهان بیش تامل کردیم
گذر عمر نه زانگونه که حافظ فرمود
بود سیلی که تماشا ز سر پل کردیم
ای خزان دست نگه دار که در آخر عمر
نوبهار دگری آمد و ما گل کردیم
#محمد قهرمان
@golchine_sher
ضعیف و لاغر و زرد و صدای خوابآور
کنار بستر من قرصهای خوابآور
لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی
از این تب، این تبِ مالاریای خوابآور
منی که منحنی زانوان زاویهدار
جدا نمیکندَم از هوای خوابآور
همین تجمع اجساد مومیایی شهر
مرا کشانده به این انزوای خوابآور
زمین رها شده دور مدار بیدردی
و روزنامه پر از قصههای خوابآور
هنوز دفتر خمیازههای من باز است
بخواب شعر! از این ماجرای خوابآور
#نجمه_زارع
@golchine_sher
کشیده است به رسوایی و جنون کارم
میان جمع بگویم که دوستت دارم؟!
که دستگیریام ای عشق میکند آیا
خدا نکرده اگر از تو دست بردارم؟
گرفت بار غمت را به دوش هرکس، مرد
خبر دهید که من زنده زیر آوارم
مراقبم که مبادا تهی شوم از تو
قسم به چشم تو! در خواب نیز بیدارم
شبیه اسفندم بیقرار گریهٔ سیر
شب و غروب و سحر، صبح و ظهر میبارم
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@golchine_sher
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دورو تنها، تنها به جرم این که
او سر سپرده می خواست من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد ،وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
هر کار کرده ام منو تو ما شود، نشد
یک خط فاصله وسط مـــ ــ ـــا گذاشتی
#سورنا_جوکار
@golchine_sher
بانو نبین پیش تو میگیرد زبانم
من امپراطور غزلهای جهانم
از راه لمست زهر عشقت راه وا کرد
از پوستم تا گوشتم تا استخوانم
تو پادزهر نیشهای بیشماری
مینوشمت ای نوشداروی روانم!
بوسیدنت را میتوان پرواز نامید
بال لبانت میبرد تا آسمانم
در مستیام اشیاء هم مستند دیدم
گلبوسه چید از استکانت استکانم!
اذن تو مانند اذان زیباست زیباست
زین پس نمازم را در آغوشت بخوانم
بانو سحر شد میروی یا ماندگاری؟
در فکر یک صبحانهی عاشق نشانم
دیدم غزلبازی برایت شعر خواندم
شاید بخواهی همچنان پیشات بمانم!
#مجتبی_سپید
@golchine_sher
دنیا تمام قصه ے ما نیست...بس ڪن غصه ࢪا
پایان فانے بودنت....آغاز جاویدانگے ست.
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
@golchine_sher