eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
745 عکس
259 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هرجا که پلکِ اهلِ نظر تر شد از غزل؛ دیدم که لفظ، غربت و مضمون، "حسینِ" توست ... @golchine_sher
نسيم از گيسوانت رد شد و باران تو را بوسيد طبيعت سهم خود را از تماشاى تو می‌گيرد... @golchine_sher
معشوق، دل‌شكن‌تر و من درد‌پيشه‌تر او سنگ‌تر زِ سنگ و من از شيشه شيشه‌تر ... @golchine_sher
تابستان گرم خنده‌هایت از دیده رفتی از دلم امّا نه! گفتی بیا و... هر بار بهار را با خودت بیاور بهار در راه است و... پاییزِ من! و تو در میانِ آغوشِ دستانِ زمستانیِ خاک آرام گرفته‌ای... یاد تابستان گرم خنده‌هایت بخیر! @golchine_sher
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت نزدیک ظهر بود … غزل اختراع شد آدم که سعی کرد کمی منضبط شود مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد «یک دست جام باده و یک دست زلف یار» اینگونه بود ها…! که بغل اختراع شد @golchine_sher
دستت کجاست؟! از چه، خالی ست آستینت؟! بس پاسخ شگفتی ست لبخند دلنشینت آن شب به خاک افتاد اما از آسمانها... ماه و ستاره چیدی با دست اینچنینت بین تو و اباالفضل رازی مگوست انگار   سر بند "یاحسین" است وقتی که برجبینت  دست تو بر لب مرز جا مانده تا که دشمن هرگز طمع نورزد بر خاک سر زمینت از مذهبت چه پرسم؟! از دین تو چه گویم عشق است مذهب تو  دلدادگی ست دینت با هر نسیم تردید دنیای ما به هم ریخت اما تو ایستادی با کوهی از یقینت معلوم بود از اول پر می کشی از این خاک مین بود و تیر و ترکش وقتی که همنشینت آه ای مسافر من، در این سفر در این راه دستت پر است، هر چند خالی ست آستینت @golchine_sher
تویی که در دل من ردّ پا گذاشته‌ای مرا به دستِ کدام آشنا گذاشته‌ای؟ شبیه آن چمدانم که غرقِ دلتنگی‌است تـو باز کـولـهٔ غم را بـنا گذاشته‌ای؟ کنار این همه شب‌های بی فروغ ببین که قلب نازک من را کجا گذاشته‌ای هنوز برقِ نگاهت درونِ چشمم هست نگاه کن که چه ردّی به جا گذاشته‌ای! اگر چه رفته‌ای اما هنوز منتظرم بیا که دستِ مرا در حنا گذاشته‌ای! @golchine_sher
جمعه ها از پی هم آمد و افسوس که هیچ از حضور تو در این شهر نباشد خبری چند جمعه دگر از داغ بسوزیم بگو ؟ تا که از کوچه ی ما هم گذرد رهگذری! @golchine_sher
دلم یک دوست می خواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید: خانه را ول کن! بگو من کِی، کجا باشم؟ @golchine_sher
خنده می بینی ولی از گریه ی دل غافلی خانه ی ما از درون ابر است و بیرون آفتاب @golchine_sher
تا آمدنت داغ به دل چند بمانم در حسرت یک غنچه ی لبخند بمانم این دست خودم نیست دلم گفته که باید از دور به رویای تو پابند بمانم @golchine_sher
تمام کرده خدا در لبت ملاحت را دمیده ‌است درآن لب‌به‌لب لطافت را شکرتر از شکری و گلاب‌تر ز گلاب خودت بیا! که کند آب کار شربت را پُرم ز عشقت و هر روز نیز عاشق‌تر اضافه کرده‌ای اکنون به عشق، عادت را سپید شانه‌ی تو صبح محشر است و باز به شانه ریخته‌ای موبه‌مو قیامت را هوای خانه غزل‌بیز و من غزل‌بازم تو نیز کرده غزل‌ریز قدّ و قامت را غزل هنوز هزاران غزل بغل دارد اگر نگیری از این بی‌قرار فرصت را @golchine_sher
شب می‌رسد از راه تا چشم می‌بندی خورشید رویاهات، دور از نگاهِ بد @golchine_sher
سر می‌کشم در آینه، حیرانم از خودم برمن چه رفته است که پنهانم از خودم؟ خودرا مرور می‌کنم و فکر می‌کنم من جز "حدیثِ رنج" چه می‌دانم از خودم؟ عمری‌ست هرچه می‌کشم از خویش می‌کشم باید دوباره روی بگردانم از خودم باید دگر به خویش بگویم که "عاشقم"! تا کی همیشه چهره بپوشانم از خودم؟ شاید دگر نبینی‌ام اما برای توست این آخرین ترانه که می‌خوانم از خودم.. @golchine_sher
َمن جلد این خانه شدم ، حتی اگر رفتم روزی به آغوش خودت برگشت خواهم خورد @golchine_sher
تو آن گنجی که در ویرانهٔ دلها وطن داری @golchine_sher
خورشید نویدِ شادمانی میداد پیغامِ امید و زندگانی می داد هر صبح شبیه قاصدک می آمد؛ تا حضرت ماه مژدِگانی میداد! @golchine_sher
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست پیشِ چشمانِ خودت اشک بریزی کم نیست یک خود آزاریِ زیباست که من تنهایَم لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست اشتیاقی به گشوده شدنِ این گره نیست ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست من از این فاصله ها هیچ ندارم گِله ای هر چه تقدیر نوشته ست بیفتد غم نیست لذتی نیست اگر درد نباشد جانم هیچ شوری به از  این شور پس از ماتم نیست بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد آدم بی غم و بی درد بدان آدم نیست تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی درد نا گفته زیاد است ولی محرم نیست @golchine_sher
افسوس که بین ما دو تا فاصله شد یک شهر برای رفتنت وِلوله شد بم را تو هنوز هم به خاطر داری بعد از تو چقدر در دلم زلزله شد @golchine_sher
بی حضورت گره ازکارجهان وا نشود دردهجرانِ بشربی تومداوا نشود پدرم گفت که یک جمعه توخواهی آمد ترسم آن جمعه دراین عمرمهیّا نشود @golchine_sher
این درد نبودنت اگر ناچیز است پس کاسه‌ی صبر ما چرا لبریز است؟ تو نیستی و بهار هم اینجا نیست بی‌تو همه فصل‌های ما پاییز است @golchine_sher
لبخندت غنچه ایست که هرصبح باطلوع خورشید به زندگی لبخند هدیه میدهد @golchine_sher
گر بوی گل مهر گرفتی، عجبی نیست عمریست که در سینه ی بی کینه ی مایی @golchine_sher
نامی از خویش در جهان بگذار زندگانی برای مردن نیست... @golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ! ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه زهرا! به دادم می رسی؟ باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟ @golchine_sher