eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
830 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از مدارا خسته‌ام باید دری پیدا کنم.... @golchine_sher
تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را @golchine_sher
هی زخم به روی زخم و داغی بر داغ از بستر زخم‌ها، جوان گردد باغ "ما را بکشید، زنده‌تر می‌گردیم" در قلبِ حلب، عراق یا شاه‌چراغ @golchine_sher
اگر شیراز شهر عشق و ناز است حرم جای نماز و هم نیاز است مخور غم از فراقِ جبهه و جنگ درِ باغ ِ شهادت باز ، باز است @golchine_sher
بی رُخت هرگز ندارد جلوه ای دنیای من... @golchine_sher
من « ارگ بم » و خشت به خشتم متلاشی تو « نقش جهان »، هر وجبت ترمه و کاشی این تاول و تب‌خال و دهان سوختگی‌ها از آه زیاد است، نه از خوردن آشی از تُنگ پریدیم به امید رهایی ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟ یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟ هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم بر گونه‌ی سرخابی‌ات افتاد خراشی از شوق هم‌آغوشی و از حسرت دیدار بایست بمیریم چه باشی چه نباشی @golchine_sher
جز یک نفر یاد کسی در سینه جاری نیست این سرزمین مشمول طرح سرشماری نیست تکثیر شد چشم تو در قابم، تماشا کن! بیهوده در من اینهمه آیینه کاری نیست! آن اعتباری که به قلب مهربانت هست هرگز درون کارت های اعتباری نیست آنگونه که خود را به آتش می زنم بی تو، دنیا به فکر حمله های انتحاری نیست چشم و لبت نقاشی ناب خداوند اند رنگی شبیه رنگ شان آبی_ اناری نیست دور از طنین خنده ات ، موسیقی باران در گوش خانه جز صدای سوگواری نیست دارد غزل می ریزد از خودکار من اما این جوهر عشق است شعر ِ یادگاری نیست! @golchine_sher
امّید نشسته بر سر شانه‌ی ما پرواز کند دوباره پروانه‌ی ما صبح آمده گلها همگی خندانند خورشید سَرک کشیده در خانه‌ی ما @golchine_sher
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه زلفت گره‌ای باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد @golchine_sher
ازسیلی پاییز نباید ترسید از سیل سبک خیز نباید ترسید تا اینکه بهار را به غارت نبرد ازسردی دی  نیز نباید ترسید @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراخوان سیزدهمین کنگره سراسری پیش کنگره اجلاسیه 10400 شهید والامقام استان مازندران. در دو بخش فارسی و محلی ارسال آثار فارسی به شماره ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ ارسال آثار محلی به شماره ۰۹۰۴۴۱۱۲۵۲۰ مهلت ارسال آثار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۲ ( توضيحات کامل و موضوعات فراخوان را در پوستر مطالعه فرمایید ) سازمان بسیج هنرمندان استان مازندران واداره کل حفظ آثار ونشر ارزش های دفاع مقدس استان مازندران، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، اداره کل بنیادشهید وامورایثارگران استان @golchine_sher
"پاسپورت" کیفم رو میگشتم که یکدفعه از توی جیبم یک نگین افتاد وارونه کردم کوله پشتیمو هر چی که توش بود رو زمین افتاد افتاد باهاش خاطراتی که واسم پر از خوشحالی و غم بود رفتم برش دارم که یکدفعه دیدم کنارش پاسپورتم بود حال و هوای اون سفرهامون از خاطرم رد شد تو یک لحظه گفتم بهش با گریه؛ احوالم با تو فقط خوشحالی محضه گفتم که فرقای زیادی هست تو پاسپورت دیگران با تو اونا پُرَن از مُهر رنگارنگ خیلی سفرها رفتن اما تو با من فقط هی کربلا رفتی تو علت چاپت زیارت بود سالی که جاموندیم یادت هست؟ تو چشممون سیلاب حسرت بود! یادت میاد تا گیتو رد کردم؛ با گریه بوسیدم تو رو هربار؟ یکی دو باری که نبودی هم با ترس رفتم قاطی زوّار با پاسپورتم گفتم این مُهری که روی پیشونی تو خورده دست منو میگیره روزی که آقام بفهمه نوکرش مرده گفتم رفیقام وقت تدفینم کاری کنن کمتر شه اون غربت گفتم باید باشید تو قبرم با پیرهن مشکیم، تو و تربت! حرف منو هیشکی نمیفهمه لب وا کنم میگن که دیوونم اما تو که حالم رو میفهمی! تو گریه کن من روضه میخونم: روزی بدست نامسلمونا اسلام مهمون یه راهب شد حالام گمونم از همون نسله با این عزا هر کی که کاسب شد هر کی که با پول ربا حج رفت تو کعبه هم وارد شه حاجی نیست ما قصد کردیم کربلایی شیم به وام دولت احتیاجی نیست! از کربلا چیزی نمیدونه هر کی پی بازی آوازه‌س... رد میشه از تاریخ و جاریه خون گلوی اصغرش، تازه‌س! @golchine_sher
غنچه اگر شکفته شد، طعمه‌ی باد می‌شود هرزه به هرزه می‌رسد، غنچه گلاب می‌شود (منتظر) @golchine_sher
از خاطره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم خطّاط نبودم، به تماشات نشستم از خطِّ ِ دو ابروی خودت یاد گرفتم در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم! رفتی و من از پستچی تازه ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم از آذر ِ دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم باد آمد و برداشت تو را، حق ّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم! @golchine_sher
عقل می گفت  برو عشق به پایان آمد   عشق میگفت  بمان سوء تفاهم شده است ... @golchine_sher
دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست این چندمین شب است که خوابم نبرده است؟! @golchine_sher
ای باده‌ی جهل کرده سرمست، تورا جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را @golchine_sher
تمام شهر در سوز و گداز است عزای لاله های شهر راز است شده حک در حرم با خطّ خونین در باغ شهادت باز باز است @golchine_sher
وقتی که دلم از این و آن میگیرد بی حوصله است و ناگهان میگیرد یک چای غلیظ میشود مرهم او انگار شفا از استکان میگیرد @golchine_sher
پیچکِ سرسبزِ دیوارم؟! خبر داری از او؟ آسمانِ تیره و تارم؟! خبر داری از او؟ آن طرف میریزد از نامهربانی ، ارگ بم اینطرف ، من زیرِ آوارم خبر داری از او؟ پرسه پرسه ذهن من جولانگهِ افکارِ اوست هر خزان دلتنگِ دیدارم خبر داری از او؟ قهوه اش هرچند تلخست و به بادم میدهد عاشقِ چشمانِ قاجارم ، خبر داری از او؟ خش خشِ پائیز با سبک و سیاقم آشناست خستگی های سپیدارم خبر داری از او؟ با سرَانگشتم به روی شیشه های غرقِ مه می نویسم دوستش دارم ، خبر داری از او؟ @golchine_sher
هدایت شده از محمدمهدی ناصری
🎋 گاهی گذر از خویش و از ذهن و زبان سخت است گاهی گذار از مردم پیر و جوان سخت است شاید عفونت را تحمل کرد تا حدی اما سرایت چون کند تا استخوان ، سخت است روح و روان را می‌جود این موش دلتنگی هرچند رستم باشی اما همچنان سخت است دلواپسیهای مرا از من مگیر ای عشق زیرا که بی‌دلواپسی‌ بودن ، جهان سخت است بوسیدنش از دور زیر نم‌نم باران مثل عبور از کوچه‌ی رنگین کمان سخت است خاتون شرقی غزل وقتی که می رقصد چشم از نگاهش برگرفتن ، بیگمان سخت است از واقعیتها گریزی یا گزیری نیست اما شکست قهرمان داستان سخت است @naseri_2
«شِمر» آمده دوباره به مقتل، سراغ تان تا از قفا بُرَد سر شاه چراغ تان امّا مدافعان حرم ایستاده اند تا یک چکیده خون، نچکد از دماغ تان یارب مباد آتش غم شعله ور شود بادا به دور شعله ی آتش ز باغ تان این اشک های ریخته ی چشم «کابل» است یعنی که سوخته دل ما هم به داغ تان @golchine_sher
پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثه‌ای شبیه آمدنِ عشق، ناگهانی نیست... @golchine_sher
آغوش تو چقدر می آید به قامتم در آن به‌قدر پیرهن خویش راحتم می پوشمت که سخت برازنده‌ی منی امشب به شب‌نشینی خورشید دعوتم خوشوقتی صدای تو از دیدن من است من هم از آشنایی تان با سعادتم! با خود تو را به اوج، به معراج می برم امشب اگر به خاک بریزد خجالتم! بازار شام کن شبمان را به موی خود بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم! بر شانه ام گذار سرانگشت برف را کوهم ولی تمام شده استقامتم من سیرتم همان که تو می‌خواستی شده لب تر کنی، عوض شود این بار صورتم! جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم این است از تمامی دنیا غنیمتم با من بمان که نوبت پیروزی من است چیزی نمانده است به پایان فرصتم... @golchine_sher
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت ... @golchine_sher
چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به... @golchine_sher
وقت اذان سرودی حی علی شهادت خوش باد جایگاهت ای یار باشهامت آرام پرکشیدی سوی بهشت رضوان از صحن با صفای آقای با کرامت امنیت حرم بود سر لوحه وجودت پر پر شدی شقایق اما چه با طراوت! تکفیری لعین تا بشکست حرمتش را جان را فدا نمودی با جرأت و شجاعت دشمن شده جسور از افکار عده ای پست کرده نشانه دین را با خشم و با عداوت اما بداند او که از جان گذشتگانی در صحنه چون محمد هستند با صلابت! این شربت شهادت نوش وجود پاکت آوازه ات جهانگیر ای مظهر سعادت @golchine_sher
پاکی ولی این جمله ام در خاطرت باشد: جز من نباید هیچ چشمی زائرت باشد! درچاپ های بعدی لبخند خود، بگذار تنها نگاه مهربانم ناشرت باشد باید که سر - هر بار- بسپارد به سنگ من هرکس دراین کوچه بخواهد عابرت باشد! ای عشق! غیر از من چه کس مانده که با اشکش در فکر ِ محصول ِ زمین بایرت باشد؟ اصلاً نگاهی کن به تیمت! کیست همچون من بازیکن ممتاز ِ حال ِ حاضرت باشد؟ از صفر دارد داستانت می شود آغاز این فصل کافی نیست فصل آخِرت باشد ! " داماش"  شد شعرم! کدامین چشمه در دنیا عاشق تر از این می تواند شاعرت باشد؟! @golchine_sher
‌صائب هزار مرتبه کردیم امتحان درد سخن به هیچ دوا کم نمی شود... @golchine_sher