تو را آن گونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که میبوسد جوانش را
تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمیدانم زمانش را، نمییابم مکانش را
من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را
پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش میبیند امشب دشمنانش را
تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کردهام فصل خزانش را
پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را
تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را
#علی_سلیمانی
@golchine_sher
هی زخم به روی زخم و داغی بر داغ
از بستر زخمها، جوان گردد باغ
"ما را بکشید، زندهتر میگردیم"
در قلبِ حلب، عراق یا شاهچراغ
#وحید_اجاقی
#عضوکانال
#شاهچراغ
@golchine_sher
اگر شیراز شهر عشق و ناز است
حرم جای نماز و هم نیاز است
مخور غم از فراقِ جبهه و جنگ
درِ باغ ِ شهادت باز ، باز است
#علیرضا_تیموری
#عضوکانال
@golchine_sher
من « ارگ بم » و خشت به خشتم متلاشی
تو « نقش جهان »، هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگیها
از آه زیاد است، نه از خوردن آشی
از تُنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی
یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونهی سرخابیات افتاد خراشی
از شوق همآغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چه نباشی
#حامد_عسکری
@golchine_sher
جز یک نفر یاد کسی در سینه جاری نیست
این سرزمین مشمول طرح سرشماری نیست
تکثیر شد چشم تو در قابم، تماشا کن!
بیهوده در من اینهمه آیینه کاری نیست!
آن اعتباری که به قلب مهربانت هست
هرگز درون کارت های اعتباری نیست
آنگونه که خود را به آتش می زنم بی تو،
دنیا به فکر حمله های انتحاری نیست
چشم و لبت نقاشی ناب خداوند اند
رنگی شبیه رنگ شان آبی_ اناری نیست
دور از طنین خنده ات ، موسیقی باران
در گوش خانه جز صدای سوگواری نیست
دارد غزل می ریزد از خودکار من اما
این جوهر عشق است شعر ِ یادگاری نیست!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
امّید نشسته بر سر شانهی ما
پرواز کند دوباره پروانهی ما
صبح آمده گلها همگی خندانند
خورشید سَرک کشیده در خانهی ما
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه زلفت گرهای باز کنم
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
ازسیلی پاییز نباید ترسید
از سیل سبک خیز نباید ترسید
تا اینکه بهار را به غارت نبرد
ازسردی دی نیز نباید ترسید
#محسن_درویش
#عضوکانال
@golchine_sher
فراخوان سیزدهمین کنگره سراسری #شعر #اشک_انار
پیش کنگره اجلاسیه 10400 شهید والامقام استان مازندران.
در دو بخش فارسی و محلی
ارسال آثار فارسی به شماره ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴
ارسال آثار محلی به شماره ۰۹۰۴۴۱۱۲۵۲۰
مهلت ارسال آثار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
( توضيحات کامل و موضوعات فراخوان را در پوستر مطالعه فرمایید )
سازمان بسیج هنرمندان استان مازندران واداره کل حفظ آثار ونشر ارزش های دفاع مقدس استان مازندران، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، اداره کل بنیادشهید وامورایثارگران استان
@golchine_sher
"پاسپورت"
کیفم رو میگشتم که یکدفعه
از توی جیبم یک نگین افتاد
وارونه کردم کوله پشتیمو
هر چی که توش بود رو زمین افتاد
افتاد باهاش خاطراتی که
واسم پر از خوشحالی و غم بود
رفتم برش دارم که یکدفعه
دیدم کنارش پاسپورتم بود
حال و هوای اون سفرهامون
از خاطرم رد شد تو یک لحظه
گفتم بهش با گریه؛ احوالم
با تو فقط خوشحالی محضه
گفتم که فرقای زیادی هست
تو پاسپورت دیگران با تو
اونا پُرَن از مُهر رنگارنگ
خیلی سفرها رفتن اما تو
با من فقط هی کربلا رفتی
تو علت چاپت زیارت بود
سالی که جاموندیم یادت هست؟
تو چشممون سیلاب حسرت بود!
یادت میاد تا گیتو رد کردم؛
با گریه بوسیدم تو رو هربار؟
یکی دو باری که نبودی هم
با ترس رفتم قاطی زوّار
با پاسپورتم گفتم این مُهری
که روی پیشونی تو خورده
دست منو میگیره روزی که
آقام بفهمه نوکرش مرده
گفتم رفیقام وقت تدفینم
کاری کنن کمتر شه اون غربت
گفتم باید باشید تو قبرم
با پیرهن مشکیم، تو و تربت!
حرف منو هیشکی نمیفهمه
لب وا کنم میگن که دیوونم
اما تو که حالم رو میفهمی!
تو گریه کن من روضه میخونم:
روزی بدست نامسلمونا
اسلام مهمون یه راهب شد
حالام گمونم از همون نسله
با این عزا هر کی که کاسب شد
هر کی که با پول ربا حج رفت
تو کعبه هم وارد شه حاجی نیست
ما قصد کردیم کربلایی شیم
به وام دولت احتیاجی نیست!
از کربلا چیزی نمیدونه
هر کی پی بازی آوازهس...
رد میشه از تاریخ و جاریه
خون گلوی اصغرش، تازهس!
#میثم_کاوسی
#ترانه
#اربعین
#پاسپورت
#وام_اربعین
@golchine_sher
غنچه اگر شکفته شد،
طعمهی باد میشود
هرزه به هرزه میرسد،
غنچه گلاب میشود
#حسن_کریم_زاده(منتظر)
#عضوکانال
#حجاب
@golchine_sher
از خاطره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
خطّاط نبودم، به تماشات نشستم
از خطِّ ِ دو ابروی خودت یاد گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
رفتی و من از پستچی تازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر ِ دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حق ّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
عقل می گفت
برو عشق به پایان آمد
عشق میگفت
بمان سوء تفاهم شده است ...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دیوار مست و
پنجره مست و
اتاق مست
این چندمین شب است
که خوابم نبرده است؟!
#سیدمهدی_موسوی
@golchine_sher
ای بادهی جهل کرده سرمست، تورا
جز باد بگو چه مانده در دست، تو را
با اسلحهی پُر اینچنین جار نکش
جاروکش این حرم حریف است تو را
#میلاد_عرفان_پور
#محکومیت_حادثه_تروریستی #شاه_چراغ_ع
@golchine_sher
تمام شهر در سوز و گداز است
عزای لاله های شهر راز است
شده حک در حرم با خطّ خونین
در باغ شهادت باز باز است
#محمد_امین_نیک_مرد
#عضوکانال
@golchine_sher
وقتی که دلم از این و آن میگیرد
بی حوصله است و ناگهان میگیرد
یک چای غلیظ میشود مرهم او
انگار شفا از استکان میگیرد
#متین_پسندیده
#عضوکانال
@golchine_sher
پیچکِ سرسبزِ دیوارم؟! خبر داری از او؟
آسمانِ تیره و تارم؟! خبر داری از او؟
آن طرف میریزد از نامهربانی ، ارگ بم
اینطرف ، من زیرِ آوارم خبر داری از او؟
پرسه پرسه ذهن من جولانگهِ افکارِ اوست
هر خزان دلتنگِ دیدارم خبر داری از او؟
قهوه اش هرچند تلخست و به بادم میدهد
عاشقِ چشمانِ قاجارم ، خبر داری از او؟
خش خشِ پائیز با سبک و سیاقم آشناست
خستگی های سپیدارم خبر داری از او؟
با سرَانگشتم به روی شیشه های غرقِ مه
می نویسم دوستش دارم ، خبر داری از او؟
#مهدی_حبیبی
@golchine_sher
هدایت شده از محمدمهدی ناصری
🎋
گاهی گذر از خویش و از ذهن و زبان سخت است
گاهی گذار از مردم پیر و جوان سخت است
شاید عفونت را تحمل کرد تا حدی
اما سرایت چون کند تا استخوان ، سخت است
روح و روان را میجود این موش دلتنگی
هرچند رستم باشی اما همچنان سخت است
دلواپسیهای مرا از من مگیر ای عشق
زیرا که بیدلواپسی بودن ، جهان سخت است
بوسیدنش از دور زیر نمنم باران
مثل عبور از کوچهی رنگین کمان سخت است
خاتون شرقی غزل وقتی که می رقصد
چشم از نگاهش برگرفتن ، بیگمان سخت است
از واقعیتها گریزی یا گزیری نیست
اما شکست قهرمان داستان سخت است
#محمد_مهدی_ناصری
@naseri_2
«شِمر» آمده دوباره به مقتل، سراغ تان
تا از قفا بُرَد سر شاه چراغ تان
امّا مدافعان حرم ایستاده اند
تا یک چکیده خون، نچکد از دماغ تان
یارب مباد آتش غم شعله ور شود
بادا به دور شعله ی آتش ز باغ تان
این اشک های ریخته ی چشم «کابل» است
یعنی که سوخته دل ما هم به داغ تان
#شریف_عظیمی
#عضوکانال
#اهل_افغانستان
#شیراز_تسلیت
@golchine_sher
پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثهای
شبیه آمدنِ عشق، ناگهانی نیست...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن بهقدر پیرهن خویش راحتم
می پوشمت که سخت برازندهی منی
امشب به شبنشینی خورشید دعوتم
خوشوقتی صدای تو از دیدن من است
من هم از آشنایی تان با سعادتم!
با خود تو را به اوج، به معراج می برم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم!
بازار شام کن شبمان را به موی خود
بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم!
بر شانه ام گذار سرانگشت برف را
کوهم ولی تمام شده استقامتم
من سیرتم همان که تو میخواستی شده
لب تر کنی، عوض شود این بار صورتم!
جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم
با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم...
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
وقت اذان سرودی حی علی شهادت
خوش باد جایگاهت ای یار باشهامت
آرام پرکشیدی سوی بهشت رضوان
از صحن با صفای آقای با کرامت
امنیت حرم بود سر لوحه وجودت
پر پر شدی شقایق اما چه با طراوت!
تکفیری لعین تا بشکست حرمتش را
جان را فدا نمودی با جرأت و شجاعت
دشمن شده جسور از افکار عده ای پست
کرده نشانه دین را با خشم و با عداوت
اما بداند او که از جان گذشتگانی
در صحنه چون محمد هستند با صلابت!
این شربت شهادت نوش وجود پاکت
آوازه ات جهانگیر ای مظهر سعادت
#ک_قالینی_نژاد_افروز
#عضوکانال
#شهید_امنیت
#محمد_جهانگیری
@golchine_sher
پاکی ولی این جمله ام در خاطرت باشد:
جز من نباید هیچ چشمی زائرت باشد!
درچاپ های بعدی لبخند خود، بگذار
تنها نگاه مهربانم ناشرت باشد
باید که سر - هر بار- بسپارد به سنگ من
هرکس دراین کوچه بخواهد عابرت باشد!
ای عشق! غیر از من چه کس مانده که با اشکش
در فکر ِ محصول ِ زمین بایرت باشد؟
اصلاً نگاهی کن به تیمت! کیست همچون من
بازیکن ممتاز ِ حال ِ حاضرت باشد؟
از صفر دارد داستانت می شود آغاز
این فصل کافی نیست فصل آخِرت باشد !
" داماش" شد شعرم! کدامین چشمه در دنیا
عاشق تر از این می تواند شاعرت باشد؟!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
صائب هزار مرتبه کردیم امتحان
درد سخن به هیچ دوا کم نمی شود...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher