eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
749 عکس
260 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم ‌ همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم ‌ ملاقات نخستین کاش بارِ آخرینم بود تو را دیگر میانِ خواب‌ها دیدار می‌کردم ‌ «به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟» تو می‌پرسیدی و با چشمِ خون انکار می‌کردم ‌ در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم ‌ خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم... ‌ @golchine_sher
من دوستت دارم ، چو ابری آسمانش را... ابری که پس داده به سختی امتحانش را یاد توام، مانند سربازی که بعد از جنگ دارد هنوزم خاطرات پادگانش را دلشوره ات را می کشم هر روز در آغوش مثل درختی برگ های نیمه جانش را آنگونه می خواهم نگاهت را که ایرانم رویای برگشتن به عصر باستانش را..‌.، آنگونه که زاینده رود تشنه با حسرت در سینه دارد آتش ِ" نصف جهان"ش را چشمان تو دریا و با عطر نفس هایت بالا کشیده زورق من بادبانش را با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را من دوستت دارم، کنارت مرگ هم زیباست! لطفاً خودت هم پیشبینی کن زمانش را @golchine_sher
بخوان از چهره طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم، که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خسته خود می‌کشانم بار حیرت را کماکان قصه من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، که آهی داشتم، بالید و آتش شد نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبله اول که زیر تیغ می‌خوانم نماز استقامت را @golchine_sher
هر صبح خدا،یک غزل از دفتر عشق است سرسبزترین مثنوی از،منظر عشق است هر صبح،سلامی به گل روی تو ای دوست چون یادِ گل روی تو یادآورِ عشق است   @golchine_sher
ازدحام هزار رنگی هاست شاعر اما سپید می گوید بین آن واژهای بارانی، دو هجایی امید می گوید روزگاری که بر مرادش نیست، شده در شعر مثل بازیچه مثل باد و غروب پاییزی در گلوگاه خلوت کوچه بی شمارند شعرهای  جنون، شاعران خود نماد مجنونند بغض هایی میان خلوتشان، غرق در خیال و دل خونند حال شعرش خراب و او اما دارد(امن یجیب) میخواند رقص رقص قلم که لرزانست واژه ها را عجیب میخواند (شاعران درد مشترک دارند) غصه هایی که تلخ وپنهانند واژه هایی که مات می مانند بغض سردی میان زندانند @golchine_sher
به چشمانت نمی آید بفهمی رازداری را بیا پنهان کنیم از هم ازین پس بیقراری را دل بی طاقت خود را به دست عقل بسپاریم مگر از او بیاموزیم راه بردباری را پشیمانی گناه عشق را کمتر نخواهد کرد چرا با گریه باید زد نقاب شرمساری را؟ من و تو سرنوشت بوسه پروانه و شمعیم که در دنیا یکی کردند جشن و سوگواری را همیشه عشق در بازی دنیا وقت نشناس است  تو هم تمرین کن ای دل با خودت چشم انتظاری را.‌‌.. @golchine_sher
در دشت اگرچه داغ گلچینی هاست بر شانه ی غزه بار غمگینی هاست طوفان الاقصی که به پا خاسته است طوفان اراده ی فلسطینی هاست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم... @golchine_sher
روزی خواهم آمد، و پیامی خواهم آورد. در رگ‌ها، نور خواهم ریخت. و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم، سیب سرخ خورشید. @golchine_sher
برای فلسطین آشفته مینویسم جنازه پشت جنازه شهید پشت شهید نزول موشک وباران, هجوم ترس و امید سکوت شیون نوزاد در تلاطم خون -هنوز گوشه ی لبهاش داشت میخندید - اگر که زنده بماند، دوباره میمیرد؟ نفس کشیدن هر لحظه در تب تردید اهای تیر، گلوله، آهای ترکش و بمب برای تشنگی کودکان چه آوردید؟ چقدر غنچه در این شعله ها فراوان است بدون معجزه آتش چرا گلستان است؟! هزار پیکر مجهول بی نشان داریم بجنگ دشمن صهیون! هنوز جان داریم بکوب، خانه ام آباد تر شده ای جنگ برای خرد شدن باز استخوان داریم بیا بیا و ازین خون تازه، عکس بگیر که در حضور خدا کار با جهان داریم به قتل صبر بکش کودکان کم جان را برای کشته شدن تا ابد زمان داریم... که قطره قطره ی این خون به موج می افتد رسیده ظلم به اوج و از اوج می افتد تورا نرانم اگر از زمین خود، ننگ است بترس دشمن صهیون که غزه دلتنگ است جوان؟ جوان که بماند, جوان به جای خودش... که شیرخواره مان در کشاکش جنگ است شکست هیمنه ات تا ابد، بسوز ای دیو رجز نخوان که حنایت عجیب بی رنگ است هنوز اسلحه ی مادران ما آه است هنوز اسلحه ات، ساحرانه نیرنگ است جهان برای تو باشد خدا ولی با ماست به کفر تکیه بزن ، شیعه ی علی باماست آهای غزه گلویت به خون گرفتار است دوچشم خیس کبودت هنوز بیدار است هزار راکت و موشک، هزار تن کودک چه رزم تن به تنی، این دگر چه پیکار است برای هر خبری، زخم تازه ای داری... و زخم از تو شمردن عجیب دشوار است بگو که مرگ بیفتد به جان اسرائیل که مرگ گفتن بر ظالمان سزاوار است نترس تا بشِکافد خروش دریا را که اژدها بکند چوب دست موسی را اگرچه در تب خون، باز خاک من وطن است زمین بی رمق چاک چاک من وطن است اگر چه خانه شده گور دسته جمعی مان همین خرابه ی اندوهناک من وطن است نَمیرم و بروم؟ خواب دیدی ای صهیون بزن که خانه ی خونین پلاک من وطن است نجاستی و تورا خاکمال خواهم کرد زمین مسجد الاقصای پاک من وطن است شکفته از خفقان، های های آزادی تمام خون فلسطین فدای آزادی @golchine_sher
ز بس بی تاب آن زلف پریشانم، نمی دانم حبابم، موج سرگردان طوفانم؟ نمی دانم حقیقت بود یا دور و تسلسل حلقه ی زلفت؟ هزار و یک شب این افسانه می خوانم، نمی دانم. سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم؟ نمی دانم چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم چرا در خانه ی خود عین مهمانم؟ نمی دانم ستاره می شمارم سال های انتظارم را : هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم. نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟ چه می خواهد بگو عشق تو از جانم؟ نمی دانم. @golchine_sher
باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست درد خودبینی است می دانم تو را «تقصیر» نیست کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است در گِل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است شیر اگر همسفره ی کفتار باشد، شیر نیست اولین شرط معلم بودن انسان بودن است شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش خاطر آیینه ی ما از کسی دلگیر نیست @golchine_sher
می روم به دور دست ها دورتر از تو خیلی دور اسمت را که صدا می زنم کوه ها تو را مدام برایم تکرار کنند. @golchine_sher
وقتی پدر خسته می‌آمد سمت خانه وقتی که شاکی بود از جور زمانه وقتی به دستش بار سنگین داشت، مادر یک "یا علی" می‌گفت از دل ، عاشقانه عطر خوش نامت که می‌پیچید در باد در سجده می‌افتاد گل هم بی بهانه دست پر از مهرت همیشه بر سرم بود وقت دعا ، ای بعد پیغمبر یگانه نام تو را از کودکی دارم به خاطر ای نام زیبای تو ، شعر جاودانه ذکر تو را هر وقت خواندم باز دیدم تسبیح ، می‌خواند تو را دانه به دانه مادربزرگم تا گره بر دار می‌زد با تار وپودت عشق را می‌کرد شانه نام تو را می‌بافت می‌لرزید دستش نام "علی" از هر گلش می‌زد جوانه در " اشهدٌ اَنّ علیاً " می‌شنیدم وقت اذان ، نام عزیزی دلبرانه با تار و پودم دوست دارم "یاعلی" را در خاطراتم خوش نشسته این ترانه یک پیرزن نادعلی می‌خواند ومی‌گفت وا می‌کند بغض دلت را بی بهانه... @golchine_sher
نگاه کن به خیابان...عروسکی افتاد... اگر غلط نکنم باز کودکی افتاد.... نگاه کن‌‌..نه..عروسک نبود!..کودک بود که در ادامه ی فریادِ کوچکی افتاد...! حیاطِ خانه ی سرزنده ای به غصه نشست! شکست پنجره ها! نبضِ قلکی افتاد... جهان چه کرد؟ جهان لال،کور،کر،ترسو صدای گریه که برخاست،موشکی افتاد! نهال ها همه بیتاب و باغبان در خواب! کلیدِ باغ به دست مترسکی افتاد...! سکوت بود که نزدیکِ دوربین می شد به قلبِ هرچه رسانه چه برفکی افتاد... هزار و یک خبرِخوش هزار و یک کودک... چه میوه ها نرسیده یکی یکی افتاد... @golchine_sher
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد... باید طرف حق بود، مقابل باطل ایستاد...شاعر نمیتواند در جنگ حق و باطل بی‌طرف باشد. اگرچنانچه شاعر، هنرمند بی‌طرف بود، تضییع نعمت خدا را کرده؛ اگر خدای نکرده طرف باطل را گرفت، آن‌وقت خیانت کرده.» @golchine_sher
کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد کسی که راه بیندازمش سوار نشد! چقدر گل که به گلدان خالی‌­ام نشکفت چقدر بی‌­تو زمستان شد و بهار نشد من و تو پایِ درختان چه قدر ننشستیم! چه قلب­‌ها که نکندیم و یادگار نشد چه روزها که بدون تو سال‌­ها شد و رفت چه لحظه‌­ها که نماندیم و ماندگار نشد همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هربار کنار آمدم و آمدم کنار، نشد قرار شد که بیایی قرار من باشی دوباره زیر قرارت زدی!؟ قرار نشد... @golchine_sher
بریز خونِ مسلمانِ بی‌گناه ولی یقین بدان که به زودی اسیر خواهی شد خراب کردی و کُشتی؛ چنین نخواهد ماند تو هم به وقت خودش، سنگِ زیر خواهی شد @golchine_sher
در  کنج  ایوان دلم ، یک اطلسی روییده است بیخود شد ازخود هرکسی ، از برگ آن بوییده است گفتم که این بوی خوشت را از کجا آورده‌ای گفت از درون سینهٔ ، هرکس که یاری دیده است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
در تار ِتنیده نور می پاشد صبح در مخملِ دیده شور می پاشد صبح آیینه ی خوشرنگ سحرگاهان است در خواب ِسپیده تور می پاشد صبح @golchine_sher
رباعی عشق است که در اجاق من می سوزد رفتی و دل ِ اتاق من می سوزد هر صبح که بیدار شوم، می بینم خورشید- به اتّفاق من - می سوزد آن خاطره ها هنوز در من جاری است انگار قبول ِ دردشان اجباری است دستور زبان ویژه ای دارد عشق: هر " ماضی" ِ رفته؛ " حال استمراری " است! عطر خوشت از همین حیاط ِ بغلی است غیر از لب تو کُلّ ِ عسل ها بدلی است بی واژه به هم عشق تعارف کردیم لبخند تو یک زبان بین المللی است! بارانی ام و نگاه ِ پُر نم دارم سوغات برایتان فقط غم دارم لبریز محبّتی و افسوس که من انگیزه برای عاشقی کم دارم. سخت است به شهر ِ خویش باشی تنها، در متن ِ دروغین ِ حواشی ، تنها. فرق است میان غربت یک کلبه با غربت" آسمانخراشی تنها" ! با یاد نگاهت به در و دشت زدم در کوچه ی خاطرات مان  گشت زدم مثل چک بی محل ،غم دنیا را از هر طرفی رسید، برگشت زدم بر پنجره ردّپای باران ِ خداست چشمان بهار، رنگ چشمان خداست! انگار خدا گرفته سلفی از خود! گل؛ عکس جدید ِ لب خندان خداست. بر گونه ی من بوسه - دوتایی - بگذار در صحنه ی جرم، ردّپایی بگذار از سکه ی بوسه های من هم بردار آن را به حساب آشنایی بگذار. @golchine_sher