eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
713 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
برگِ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست‌های خویش و دامانِ توام آمد به یاد.... محمودی @golchine_sher
من ڪور شدم... پیرهنش را نفرستاد... یکبار نشد گریه اثر داشته باشد! دهلوی @golchine_sher
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی از یاد بِبَر قصه‌‌ی ما را هم از امروز درباره‌ی ما هرچه شنیدی نشنیدی آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم! انگار نفهمیدی و انگار ندیدی ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود! خوش باش که یک چند در این راه دویدی نظری @golchine_sher
گرَم بیایی و پُرسی چه بردی اندر خاک ز خاک نعره برآرم که: آرزوی تو را... دهلوی @golchine_sher
بی طالعی نگر که من و یار چون دو چشم همسایه ایم و خانه هم را ندیده ایم! @golchine_sher
جان خواهم از خدا نه یکی بلکه صد هزار! تا صد هزار بار بمیرم برای یار @golchine_sher
مرا شبیه به موهای خود پریشان کرد مراشبیه به موهاش پشت گوش انداخت @golchine_sher
انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم @golchine_sher
آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی وز حُسن خود بماند انگشت در دهانت @golchine_sher
مانند آن دم که نفس بالا نمی آید ای عشق حالم بی هوایت جا نمی‌آید انصاف در تو نیست،چون باران که بر دریا می‌بارد اما در بیابان ها نمی‌آید غم به وفور آری ولی در اغلب اوقات شادی سراغ آدم تنها نمی‌آید با اخم زیباتر به چشم خلق می‌آییم خنده به سیمای عبوس ما نمی‌آید من مثل آن شعرم که شاعر با مشقّت گفت اما به چشم هیچکس زیبا نمی‌آید از خلقتم بی‌شک پشیمان‌است ،از این‌رو دیگر کسی مانند من دنیا نمی‌آید @golchine_sher
آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی «اَعطینا» شد زینب @golchine_sher
خواب شیرین تو رؤیای مرا آتش زد شعله شد در دل تو جای مرا آتش زد داغ آغوش تو بر پیرهنی بی‌یوسف آمد از چاه و زلیخای مرا آتش زد آن‌قدر معجزه از دست تو در شعرم ریخت که خدا کل غزل‌های مرا آتش زد در نگاه تو چنان محو خودم بودم که برق چشم تو سراپای مرا آتش زد تا رسیدم به تو در قصهٔ تنهایی‌هام دست تقدیر، الفبای مرا آتش زد @golchine_sher
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب علی دستان الله است و دستان علي زينب علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري سلام آموزگار عشق در آیین دلداری تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را که می خواند طپش های دلت نام برادر را كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد... دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات علی بیابانی @golchine_sher
این دل اگر کم است، بگو سر بیاوَرم یا امر کن که یک دلِ دیگر بیاورم خیلی خلاصه عرض کنم: دوست دارمَت دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم...! @golchine_sher
یادش بخیر...! پشت مرا ناگهان شکسٺ آن دوستی که خواست بمیرد برای من @golchine_sher
برایش نام بسیار است ، امّا او پسندیده که بر انگشترِ ارباب، نقشش نقش ِخواهر شد السلام علیکِ یا اُختَ الحسین(ع) @golchine_sher
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی که آن چه کاخ تو را خاک می کند ستم است..! @golchine_sher
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت @golchine_sher
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه پر درد شراب فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب @golchine_sher
گرما یعنی نفس های تو دست های تو آغوش تو من به خورشید ایمان ندارم! @golchine_sher
شنیده‌ام به رقیبم به‌خنده می‌گفتی که زخم می‌زنم اما نمی‌کشم او را! @golchine_sher
روزگاری است که محروم شدم از ستمش یاد آن روز که خون در جگر ما می‌کرد..! @golchine_sher
این چشمهای خیس برازنده ی تو نیست محراب را که آینه کاری نمی کنند..! @golchine_sher
«تا زمانی که از عمق دوست داشتن طرف مقابلت مطمئن نشدی عمیقانه دوست نداشته باش ‏چرا که عمق عشق امروز ‏همان عمق زخم فردای توست...» قبانی @golchine_sher ‌‌‎‌‌‎‌
به تو رو میزنم هر وقت ، دلتنگ نجف هستم که دختر جور دیگر قرب دارد پیش ِ باباها @golchine_sher