eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیش از تو جهان نثر بود، آمدی، شعر شد… @golchine_sher
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟ با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟ سرشماری میکنی در سرزمین قلب من یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟ میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟! مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟ خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان! در کنارم تلخی  ِ اخبار می خواهی چه کار؟ فصل خرمنکوبی  ِ تبدار آغوشت رسید...! اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟ عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن! همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟ @golchine_sher
محبوب من عدالت یعنی هر چیزی، هر کسی سرجای خودش باشد. عدل این است که شما در دلِ ما باشید... @golchine_sher
گریه‌ام جاری‌ست، بارانی که می‌بینی منم چتر وا کن! ابر گریانی که می‌بینی منم ‌ بی‌محابایی چنان رگبار تند نوبهار رحم کن! گنجشک حیرانی که می‌بینی منم! ‌ از کمانداران اَبروی تو کو راه فرار؟ صیدِ از هر سو گریزانی که می‌بینی منم ‌ کُشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی بی‌وفا! سرباز بی‌جانی که می‌بینی منم! ‌ اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست شاعر هر کهنه‌دیوانی که می‌بینی منم! ‌ @golchine_sher
شاید برسانند به عرضت خبری را یکباره کشانند به آتش جگری را از این نگرانم ،که تو در عمق نگاهت باچشم خود احساس کنی هر خطری را اندیشه ی هر جاده کمین ست که ترسم از قافله دلگیر کند همسفری را در دست پدر باشی و یک لحظه ببینی ناخواسته از دست دهی یک پسری را ای سبز ترین زخم از این دلهره دارم روزی برسانند به جنگل تبری را @golchine_sher
قهوه را بردار و یک قاشق شکر.‌..سم بیشتر پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر ما دو‌ مرغ عشق اما تا همیشه در قفس ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم ‌بیشتر عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر @golchine_sher
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیباترین ستاره‌ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه‌ی مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهر تو ای مهربان من! کی می‌رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من @golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن @golchine_sher
لبخند تو کندوی عسل ، صبح بخیر زیباتری از تاج محل ، صبح بخیر احساس تو حافظیه ی شیراز است چشم تو پر از شعر و غزل،صبح بخیر @golchine_sher
عزیز نازنین من کجایی چرا با آشنایت بی وفایی صبا خوانَد به یادِ تو نگارم چرا از تو نمی آید صدایی @golchine_sher
مشكل اينجاست كه شب ها دقيقاً دلتنگ آن هایی ميشويم كه براى فراموش كردنشان جان كنديم ! @golchine_sher
حال من خوب است اما خوب را معنا نکن انتظار دیدن محبوب را معنا نکن در دلم شور نگاهت حکمرانی می کند لای این دلشوره ها، آشوب را معنا نکن صبر من سرآمد و جانم به لب، اما بمان من صبوری می کنم، ایوب را معنا نکن اشک زانو می زند بر گونه های پنجره بغض سنگین منِ مغلوب را معنا نکن می روم از یاد، اما یاد تو در خاطرم عشق های خالص و مرغوب را معنا نکن ای به قربان دو چشمی که تو را گم کرده است یوسف گمگشته ی یعقوب را معنا نکن @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مثل باران و تگرگ از سینه اش بارید سنگ کوه شد با قامت نستوه می آمد به جنگ هیچ کس  را جرأت دزدیدن فکرش نبود اوکه خود گنجشک را جای قناری کرده رنگ خرمن همسایه را آتش کشید ازخشم خود خوشه های مانده را انداخت زیر پای لنگ هرچه درطول مسیرش بود ویران کرده بود ناله سرمی داد و بر دیوار و در انداخت چنگ راه کج می کرد و از بن بست ها ره می گشود طاقت صبرش سرآمدچون قفس گردید تنگ هرکسی از مرزهای خاطرش چپ می گذشت قلب او میشد شکار لوله ی داغ تفنگ زخم های کهنه را با چنگ و دندان تازه کرد خیره شد مانند برق ماه درچشم پلنگ رفت آن شب سمت دریا تاکنون پیدا نشد عاشق دیوانه شاید شد دلش سهم نهنگ @golchine_sher
مادر به اداره رفت پدر به اداره رفت و باز هم «ادارۀ» بچه ها دیر شد! @golchine_sher
بدنت بکرترین سوژه نقاشی ها و لبت منبع الهام غزل پاشی ها  با نگاهت همه زندگی ام بر هم ریخت عشق شد ساده ترین شکل فروپاشی ها چشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفت مثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها  ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده که عکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها  بنشین چای بریزم که کمی مست شویم  دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها   آرزویم فقط این است بگویم سر صبح عصر هم منتظر آمدنم باشی ها ! @golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ! ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی؟ باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟ @golchine_sher
هر پیله که با عشق شما باز نشد پروانه‌ی آماده‌ی پرواز نشد بی لطف و نگاه کرمت حضرت دوست دل لایق آسمان اعجاز نشد @golchine_sher
در سرم دختر پیری عصبی می رقصد شهر بر روی سرِ من عربی می رقصد این جهان با همــه ی دغدغه هایش دارد روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد سال ها رفته و از برق نگاه تـــو هنوز مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد مـــاه افتـــــاده بر آب و منـــم افتاده در آب اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد کاش آغـــوش مرا عطر تـــو معنـا می داد بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد از سبا گیسوی بلقیس بـه همراهی باد بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد…! @golchine_sher
گاهی کِشم سری به گریبان خویشتن از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است @golchine_sher
خدا کند که کسی بی قرار من باشد کسی که تا دم آخر کنار من باشد من از دل سفری پرملال می آیم کجاست آنکه در این راه یار من باشد؟ کسی که هر نفس پاکش آبروی من است کسی که هر قدمش اعتبار من باشد رفیق بی کلک جاده های تنهایی شریک خستگی روزگار من باشد همان گلی که در این راه زرد می شکفد کسی که وقت تکیدن بهار من باشد همان کسی که اگر کوله بار من خالی است تمام من ! همه دار و ندار من باشد در این قفس چه اسیرم ! چقدر بی تابم چه می شود که شبی هم قطار من باشد؟ نمانده فاصله ای، پای ایستگاه ای کاش عزیز گمشده چشم انتظار من باشد @golchine_sher
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته در روح تو سخاوت دریا گذاشته... آن‌قدر سربلند و شریفی که از ازل در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته... بیهوده نیست این‌که دری از بهشت را تنها برای خاطر تو وا گذاشته روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب ردّ تو را در آینه‌ها جا گذاشته خوشبخت، آن زنی‌ست که در طول زندگی پا جای پای حضرت زهرا گذاشته @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ما شیشه ایم و باک نداریم از شکست شیشه هر آنچه می شکند تیزتر شود @robaiiyat_takbait