eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
831 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
رقیبم شانه خواهد زد ولی آشفته خواهد ماند که موهایت فقط عادت به انگشتان من دارند @golchine_sher
یک روز به بام آمدی و رخت تکاندی این کوچه پر از رهگذر سر به هوا شد! @golchine_sher
گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی سیر جهان در آینه ی روی او کنی خاک سیه مباش که کس برنگیردت آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی جان تو جلوه گاه جمال آنگهی شود کایینه اش به اشک صفا شست و شو کنی خواب و خیال من همه با یاد روی توست تا کی به من چو دولت بیدار رو کنی درمان درد عشق صبوری بود ولی با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی خون می چکد ز ناله ی بلبل درین چمن فریاد از تو گل، که به هر خار خو کنی دل بسته ام به باد، به بوی شبی که زلف بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد خود را بجوی سایه اگر جست و جو کنی @golchine_sher
ای زندگی! چو شادی چشم‌تنگ نباش بخشنده باش مانند غم مانند زمستان مانند انتظار @golchine_sher
من با توأم ولی تو حواست به دیگری ست نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست "قربان آنکسی که زبان و دلش یکی ست " آیینه بودن است که رسم ِپیمبری ست چشم و چراغ ِ روشن این دوره گرد را خاموش کردنش به نگاهی ، ستمگری ست لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها این شهر در محاصره ی ساده باوری ست نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان مثل ِجنون عشق من و تو سراسری ست . با من غریبگی نکن ای ماهتاب من معجون چشم های تو افیون ِ کافری ست "تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند " چشم تری که در صدد دادگستری ست . چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی گرچه زبان مادری ِ هردومان ، دری ست @golchine_sher
آغوشِ تو برایِ زمستانِ من بس است من زیر بار هیچ‌ بهاری نمی‌روم @golchine_sher
در گلو می‌شکند ناله‌ام از رقّتِ دل قصه‌ها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست @golchine_sher
خوارزم بعد از حمله‌ی چنگیزخان حتی؛ اندازهٔ من بعدِ دیدارِ تو ویران نیست..! @golchine_sher
چه بی‌هنگام سنگین کرد خواب برکه‌ها را یخ ربودند از دل مرداب عکس ماه را آوَخ! اگر می‌شد به شهر کودکی‌ها بازگشت این‌بار نمی‌بستم به پای بادبادک‌های خندان نخ ز دیروزم پشیمانم، ز فردایم هراسانم همین امروز می‌شد کاش بیرون رفت از این برزخ نمی‌خواهم بسوزم بیش از این در کورهء دنیا مرا تبعید کن ای مرگ از این "دوزخ" به آن "دوزخ" به بام سربلندی ایستادن کم مقامی نیست به پای شوق باید رفت سرمستانه در مسلخ @golchine_sher
بغض دارم در گلو ای عشق آرامم مکن با دو چشم عشوه گر زیبای من رامم مکن پخته شد این دل ز داغ دوریت هر صبح و شام باز با جادوی لب هایت دگر خامم مکن چند روزی می‌شود در فکر گیسوی توام رخ مگردان نازنینم زهر در جامم مکن در کنار تو چه شیرین است بزم زندگی دلبر شیرین مرو ای خوب ناکامم مکن بی تو می‌میرد دل "عاصی" به زیر بار غم من مسلمان توام ، خارج ز اسلامم مکن @golchine_sher
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است که به عشق تو بشر قاری قرآن شده است مثل من باغچه خانه هم از دوری تو بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است بس که هر تکه آن با هوسی رفت، دلم نسخه دیگری از نقشه ایران شده است بی شک آن شیخ که از چشم تو مَنعم می‌کرد خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او نرده پنجره‌ها میله زندان شده است عشق زاییده بلخ است و مقیم شیراز چون نشد کارگر آواره تهران شده است عشق دانشکده‌ تجربه انسان‌هاست گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است هر نو آموخته در عالم خود مجنون است روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است @golchine_sher
شادی کوچکی می‌خواهم آنقدر کوچک که کسی نخواهد آن را از من بگیرد @golchine_sher
سرت گرم است و جای خالی من را نمی بينی نمی آيد به چشم هيچ كس افتــادنِ مویی... @golchine_sher
من ِ گذشته ی خود را به یاد داری که؟ به اصل ِ رجعت مرد اعتقاد داری که؟ منم به پای تو افتاده ام، نگاهم کن به چشمهای خودت اعتماد داری که؟ اگرنه مثل لبت در حصار کن آن را ظریف و ناب و زنانه، مداد داری که؟! غزل غزل قلمم اعتراف کرد به عشق خودت بخوان غزلم را، سواد داری که؟! هنوز حلقه در انگشتم است، از تو کجاست؟ نگو که نیست! که دادی به باد!... داری که؟! @golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم   آشفته ام…زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم   از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم   می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم   در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم @golchine_sher
ما برایش جان فدا کردیم و او با طعنه گفت: چیزِ دندان گیرِ مرغوبی نداری بیشتر؟ @golchine_sher
تا درخت آواز می‌خوانَد با صدای بلبل و قمری، می‌توان لبخند زد عمری @golchine_sher
پی یک معجزه بودم که تو را دیدم و آه بهترین معجزه قرن ، دو چشمان تو بود @golchine_sher
مادرم گفت: پسر عاقبتت خیر شود کاش آن عاقبت خیر تو باشی تو فقط... @golchine_sher
در کاسه ی چشمهام غم لبریز است احوال دلم شبیه یک پاییز است بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم مانند مترسکی که در جالیز است @golchine_sher
تا در سکوتم گفته باشم ماجرایم را عمری نوشتم روی کاغذها صدایم را مثل رسولی خسته می مانم که یارانم هرگز نفهمیدند صدق ادعایم را یک روز شاعر می شوم با اینکه یک عمر است نشنیده می گیرید از من شعرهایم را بعد از من ای آنها که می نوشید سهمم را خالی نگه دارید در میخانه جایم را این شعرها گاهی مرا بد جور می خوانند چونانکه من وقت پریشانی خدایم را ای شعر دیگر داشتم می رفتم از شَهرت کاش این دم آخر نمی کردی هوایم را @golchine_sher
این چه جنگی‌ست که چشمان تو با من دارد این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد خود بگو جز منِ دل‌سوخته‌ی مهرپرست آتش عشق تو را کيست که روشن دارد؟ شمعم و گریه‌ام از جانِ برافروخته است به خدا آن‌چه سرم آمده شیون دارد در غمم جامه ز تن می‌درد و می‌گرید هرکه احساس به قدرِ سر سوزن دارد مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است قصه‌ی رنجِ من ای دوست «شنیدن» دارد @golchine_sher
درونِ مردمِ چشمت شبانه روز اسیرم نه از غروبِ تو خالی،نه از طلوع ِتو سیرم همیشه با توام اما هزار دلهره دارم چگونه بی تو بمانم چگونه بی تو نمیرم تو شاه هستی و من را به شاهراه کشاندی که کیش و مات تو باشند چشمهای فقیرم من از کنارِ تو بودن همیشه درس گرفتم بمان که از نفست باز مشقِ تازه بگیرم قلم به دست گرفتم که شعر تازه بگویم همین که از تو نوشتم قلم کشید به تیرم دوباره مردمِ چشمت مرا به جنگ کشانده منی که سخت در این جنگ نرم صلح پذیرم @golchine_sher
عاقبت پروانه می میرد شبی در پای شمع... مرگ درعشق ای عزیزان چون شهادت بوده است @golchine_sher
ای خوش‌خبر بیا که نظرها عوض شود تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود اینجا مسافران همه بیراهه می‌روند برگرد تا مسیر سفرها عوض شود درها به بسته بودن خود خو گرفته‌اند جوری بیا که عادت درها عوض شود پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو تا جای زیرها و زبرها عوض شود... @golchine_sher
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم یک عمر فقط گریه برایت کردیم هر روز غریب‌تر شدی از وقتی محدود به روز جمعه‌هایت کردیم! @golchine_sher
چون ماهى افتاده به قلاب شدم كه صياد نفهميده پشيمان شدنم را... @golchine_sher
روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند! دسته گل غش می کند!، پروانه پشتک می زند!  کفش در می آوری، قالی علامت می دهد! جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند! هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند! میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند! روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!  درد دلها از لبت تا گوش من صف می کشند پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند! عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام باز هم قلبم برای قبلها لک می زند! زندگی گر چه برای پر زدن می سازدش عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!   عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند! باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند!   @golchine_sher
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! رحمی به‌ حال این دل بی‌سرپناه کن! گم کرده‌ام مسیر رسیدن به دوست را ای راه مستقیم! مرا سربه‌راه کن! تاریک شد دلی که ندیده‌است رویِ تو خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن! از نور توست روشنیِ ماه و آفتاب بر جان من بتاب و مرا نیز ماه کن! عمری تو را صدا زده‌ام بعد هر نماز لطفی بر این صدای پر از سوز و‌ آه کن! آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛ لطفا عزیز! عفو بر این روسیاه کن! @golchine_sher
گفت پیری؛ درد بی درمان بگیری بچه جان.. او دعای کارسازی کرد و من عاشق شدم @golchine_sher