رقیبم شانه خواهد زد ولی آشفته خواهد ماند
که موهایت فقط عادت به انگشتان من دارند
#محمد_عزیزی
@golchine_sher
یک روز به بام آمدی و رخت تکاندی
این کوچه پر از رهگذر سر به هوا شد!
#پوریا_پریدار
@golchine_sher
گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی
سیر جهان در آینه ی روی او کنی
خاک سیه مباش که کس برنگیردت
آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی
جان تو جلوه گاه جمال آنگهی شود
کایینه اش به اشک صفا شست و شو کنی
خواب و خیال من همه با یاد روی توست
تا کی به من چو دولت بیدار رو کنی
درمان درد عشق صبوری بود ولی
با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی
خون می چکد ز ناله ی بلبل درین چمن
فریاد از تو گل، که به هر خار خو کنی
دل بسته ام به باد، به بوی شبی که زلف
بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی
اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد
خود را بجوی سایه اگر جست و جو کنی
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
ای زندگی!
چو شادی چشمتنگ نباش
بخشنده باش
مانند غم
مانند زمستان
مانند انتظار
#محمود_درويش
@golchine_sher
من با توأم ولی تو حواست به دیگری ست
نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست
"قربان آنکسی که زبان و دلش یکی ست "
آیینه بودن است که رسم ِپیمبری ست
چشم و چراغ ِ روشن این دوره گرد را
خاموش کردنش به نگاهی ، ستمگری ست
لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها
این شهر در محاصره ی ساده باوری ست
نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان
مثل ِجنون عشق من و تو سراسری ست
.
با من غریبگی نکن ای ماهتاب من
معجون چشم های تو افیون ِ کافری ست
"تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند "
چشم تری که در صدد دادگستری ست
.
چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی
گرچه زبان مادری ِ هردومان ، دری ست
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
@golchine_sher
آغوشِ تو برایِ زمستانِ من بس است
من زیر بار هیچ بهاری نمیروم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
در گلو میشکند نالهام از رقّتِ دل
قصهها هست ولی طاقتِ ابرازم نیست
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
خوارزم بعد از حملهی چنگیزخان حتی؛
اندازهٔ من بعدِ دیدارِ تو ویران نیست..!
#اصغر_عظیمی_مهر
@golchine_sher
چه بیهنگام سنگین کرد خواب برکهها را یخ
ربودند از دل مرداب عکس ماه را آوَخ!
اگر میشد به شهر کودکیها بازگشت اینبار
نمیبستم به پای بادبادکهای خندان نخ
ز دیروزم پشیمانم، ز فردایم هراسانم
همین امروز میشد کاش بیرون رفت از این برزخ
نمیخواهم بسوزم بیش از این در کورهء دنیا
مرا تبعید کن ای مرگ از این "دوزخ" به آن "دوزخ"
به بام سربلندی ایستادن کم مقامی نیست
به پای شوق باید رفت سرمستانه در مسلخ
#فاضل_نظری
@golchine_sher
بغض دارم در گلو ای عشق آرامم مکن
با دو چشم عشوه گر زیبای من رامم مکن
پخته شد این دل ز داغ دوریت هر صبح و شام
باز با جادوی لب هایت دگر خامم مکن
چند روزی میشود در فکر گیسوی توام
رخ مگردان نازنینم زهر در جامم مکن
در کنار تو چه شیرین است بزم زندگی
دلبر شیرین مرو ای خوب ناکامم مکن
بی تو میمیرد دل "عاصی" به زیر بار غم
من مسلمان توام ، خارج ز اسلامم مکن
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است
که به عشق تو بشر قاری قرآن شده است
مثل من باغچه خانه هم از دوری تو
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است
بس که هر تکه آن با هوسی رفت، دلم
نسخه دیگری از نقشه ایران شده است
بی شک آن شیخ که از چشم تو مَنعم میکرد
خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است
عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او
نرده پنجرهها میله زندان شده است
عشق زاییده بلخ است و مقیم شیراز
چون نشد کارگر آواره تهران شده است
عشق دانشکده تجربه انسانهاست
گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است
هر نو آموخته در عالم خود مجنون است
روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
شادی کوچکی میخواهم
آنقدر کوچک
که کسی نخواهد
آن را از من بگیرد
#ناظم_حکمت
@golchine_sher
سرت گرم است و جای خالی من را نمی بينی
نمی آيد به چشم هيچ كس افتــادنِ مویی...
#حسين_زحمتکش
@golchine_sher
من ِ گذشته ی خود را به یاد داری که؟
به اصل ِ رجعت مرد اعتقاد داری که؟
منم به پای تو افتاده ام، نگاهم کن
به چشمهای خودت اعتماد داری که؟
اگرنه مثل لبت در حصار کن آن را
ظریف و ناب و زنانه، مداد داری که؟!
غزل غزل قلمم اعتراف کرد به عشق
خودت بخوان غزلم را، سواد داری که؟!
هنوز حلقه در انگشتم است، از تو کجاست؟
نگو که نیست! که دادی به باد!... داری که؟!
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم
آشفته ام…زیبایی ات باشد برای بعد
من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم
از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم
می خندم و آیینه می گرید به حال من
دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم
در را به رویم باز کن! اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می خواهم
#علیرضا_بدیع
@golchine_sher
ما برایش جان فدا کردیم و
او با طعنه گفت:
چیزِ دندان گیرِ مرغوبی نداری بیشتر؟
#سجاد_شهیدی
@golchine_sher
تا درخت آواز میخوانَد
با صدای بلبل و قمری،
میتوان لبخند زد عمری
#صدیقه_محمدجانی
@golchine_sher
پی یک معجزه بودم
که تو را دیدم و آه
بهترین معجزه قرن ، دو چشمان تو بود
#مجتبی_جوادنیا
@golchine_sher
مادرم گفت:
پسر عاقبتت خیر شود
کاش آن عاقبت خیر تو باشی
تو فقط...
#مسلم_خزایی
@golchine_sher
در کاسه ی چشمهام غم لبریز است
احوال دلم شبیه یک پاییز است
بعد از تو چنان لال و کر و کور شدم
مانند مترسکی که در جالیز است
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
تا در سکوتم گفته باشم ماجرایم را
عمری نوشتم روی کاغذها صدایم را
مثل رسولی خسته می مانم که یارانم
هرگز نفهمیدند صدق ادعایم را
یک روز شاعر می شوم با اینکه یک عمر است
نشنیده می گیرید از من شعرهایم را
بعد از من ای آنها که می نوشید سهمم را
خالی نگه دارید در میخانه جایم را
این شعرها گاهی مرا بد جور می خوانند
چونانکه من وقت پریشانی خدایم را
ای شعر دیگر داشتم می رفتم از شَهرت
کاش این دم آخر نمی کردی هوایم را
#مهرانه_جندقی
@golchine_sher
این چه جنگیست که چشمان تو با من دارد
این دلِ خسته چرا این همه دشمن دارد
خود بگو جز منِ دلسوختهی مهرپرست
آتش عشق تو را کيست که روشن دارد؟
شمعم و گریهام از جانِ برافروخته است
به خدا آنچه سرم آمده شیون دارد
در غمم جامه ز تن میدرد و میگرید
هرکه احساس به قدرِ سر سوزن دارد
مثل اسپند مرا هر تپشی فریاد است
قصهی رنجِ من ای دوست «شنیدن» دارد
#علی_مقیمی
@golchine_sher
درونِ مردمِ چشمت شبانه روز اسیرم
نه از غروبِ تو خالی،نه از طلوع ِتو سیرم
همیشه با توام اما هزار دلهره دارم
چگونه بی تو بمانم چگونه بی تو نمیرم
تو شاه هستی و من را به شاهراه کشاندی
که کیش و مات تو باشند چشمهای فقیرم
من از کنارِ تو بودن همیشه درس گرفتم
بمان که از نفست باز مشقِ تازه بگیرم
قلم به دست گرفتم که شعر تازه بگویم
همین که از تو نوشتم قلم کشید به تیرم
دوباره مردمِ چشمت مرا به جنگ کشانده
منی که سخت در این جنگ نرم صلح پذیرم
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
عاقبت پروانه می میرد شبی در پای شمع...
مرگ درعشق ای عزیزان چون شهادت بوده است
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
#امام_زمان_عج_مناجات
ای خوشخبر بیا که نظرها عوض شود
تا تلخیِ تمام خبرها عوض شود
اینجا مسافران همه بیراهه میروند
برگرد تا مسیر سفرها عوض شود
درها به بسته بودن خود خو گرفتهاند
جوری بیا که عادت درها عوض شود
پیداست انقلاب عظیمی است پیش رو
تا جای زیرها و زبرها عوض شود...
#مهدی_جهاندار
@golchine_sher
در ندبه نشستیم و دعایت کردیم
یک عمر فقط گریه برایت کردیم
هر روز غریبتر شدی از وقتی
محدود به روز جمعههایت کردیم!
#مرضیه_عاطفی
@golchine_sher
چون ماهى افتاده به قلاب شدم كه
صياد نفهميده پشيمان شدنم را...
#محمد_شیخی
@golchine_sher
روسری وا می کنی، خورشید عینک می زند!
دسته گل غش می کند!، پروانه پشتک می زند!
کفش در می آوری، قالی علامت می دهد!
جامه از تن می کَنی، آیینه چشمک می زند!
هر کسی از ظّنِ خود در خانه یارت می شود
گاز آتش می خورد! یخچال برفک می زند!
میوه ها با پای خود تا پیش دستی می دوند
آن طرف کتری به پای خویش فندک می زند!
روبرویم می نشینی، جشن بر پا می شود
صندلی دف می نوازد!، میز تنبک می زند!
درد دلها از لبت تا گوش من صف می کشند
پیش از آن چشمت به چشم من پیامک می زند!
عشق من! این روزها با اینکه درگیر توام
باز هم قلبم برای قبلها لک می زند!
زندگی گر چه برای پر زدن می سازدش
عاقبت نخ را به پای بادبادک می زند!
عشق گاهی با پر قو صخره را می پرورد
گاه سنگین می شود، چکش به میخک می زند!
باز هم با بوسه ای راه تو را می بندم و
حرف آخر را همین لبهای کوچک می زند!
#غلامرضا_طریقی
@golchine_sher
#امام_زمان
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن!
رحمی به حال این دل بیسرپناه کن!
گم کردهام مسیر رسیدن به دوست را
ای راه مستقیم! مرا سربهراه کن!
تاریک شد دلی که ندیدهاست رویِ تو
خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن!
از نور توست روشنیِ ماه و آفتاب
بر جان من بتاب و مرا نیز ماه کن!
عمری تو را صدا زدهام بعد هر نماز
لطفی بر این صدای پر از سوز و آه کن!
آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛
لطفا عزیز! عفو بر این روسیاه کن!
#جواد_محمدی_دهنوی
@golchine_sher
گفت پیری؛
درد بی درمان بگیری بچه جان..
او دعای کارسازی کرد و من
عاشق شدم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher