eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
صد وعدهٔ امید به دل داده‌ام دروغ چون من مباد هیچ کسی شرمسار خویش @golchine_sher
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار @golchine_sher
‏عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ... @golchine_sher
حال شبهای مرا همچو منی داندوبس توچه دانی که شب سوختگان چون گذرد @golchine_sher
کوشش نکن ای عشق که در دایره‌یِ عمر تقدیر بر این است که دیوانه بمیرید @golchine_sher
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا @golchine_sher
مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز جوان ز حادثه‌ای پیر می‌شود گاهی! @golchine_sher
آنقدر مجذوب طلای پشت ویترینی من را کنار دست های خود نمیبینی فکر طلای زردی و از من نمی پرسی رویت چرا زرد است و از فکر چه غمگینی یک بغض سنگین در گلویم هست اما تو با خنده میگویی عجب سرویس سنگینی می ترسم از آینده این زندگی وقتی چشمت به ویترین است و دائم نقشه می چینی ای همسفر تا زرگری های تمام شهر از توی این بازار تا بازار پایینی یاد از زمانی کن که با این عشق می لرزید در دست من فنجان چای و دست تو سینی بیزارم از این شهر و بازار و خیابان ها ای کاش با من لحظه ای در خانه بنشینی @golchine_sher
بی چتر در این نم نم باران بغلم کن سرد است هوای شب گیلان بغلم کن آغوش تو دلبازتر از باغ بهشت است ای وعده ی موعود به انسان بغلم کن بین من و تو فاصله هرچند زیاد است بی واسطه، در صورت امکان بغلم کن ای بکر ترین واقعه در عالم هستی با جاذبه ی تازه عروسان بغلم کن ای آهوی برگشته به دامان طبیعت با شیوه ی شیران و پلنگان بغلم کن فرزند مسلمان شده ی مانی و مزدک با روح اهورایی ایران بغلم کن پاییزِ پر از خاطره ای وسوسه انگیز مهر تو رسیده است به آبان بغلم کن من کوچه ی بن بست دل از جاده بریده تو، پنجره رو به خیابان بغلم کن هی دور نزن دور خودت، عشق مجاز است بی واهمه در گوشه ی میدان بغلم کن معتاد نگاهت شدم و دست خودم نیست عاشق شده ام از تو چه پنهان، بغلم کن... @golchine_sher
باز باران باز چشمم خیس و بی تو گیج و منگ باز سرگردان میان کوچه ی بن بست و تنگ باز میخوانم تو را با ناله های آتشین تا بدانی تلخ تر شد روزگارم از شرنگ باز باران باز چتر خاطراتت بر سرم باز عطرآگین شد از یادت ، هوایم بی درنگ باز باران باز سر وا کرده زخم بی کسی باز جای شانه ات سر می نهم بر روی سنگ آه وقتی جای خالی تو را حس میکنم بغض سنگینی دلم را میزند بی وقفه چنگ بس کن ای باران نبار از حد گذشت اندوه من زهر گشته بودنم، رنجورم و بی شوخ و شنگ @golchine_sher
یک روز اگرت تنگ در آغوش بگیرم تا صبح قیامت نفسم هست معطر @golchine_sher
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد @golchine_sher
نگهی سوی خود انداز که دیدن داری! @golchine_sher
افتخار جبرئیل است این که بوده چند ماه قصه گوی و همدم و گهواره جُنبان حسین @golchine_sher
لبخند خدا بود که بر روی تو افتاد یک سلسله از عشق به گیسوی تو افتاد نقش فلک و عرش،شب سوم شعبان با دست هنرمند دو ابروی تو افتاد از عشق نوشتیم و نوشتند به ناگاه دیدیم که این عشق به پهلوی تو افتاد بیتی ز غزل های خداوند به اعجاز با خط ملک بر کف و بازوی تو افتاد فرشی که ملائک به پر و بال سرشتند زیر قدم و در گذر کوی تو افتاد گفتیم حسین و شب جمعه به حرم رفت آن دل که بر آن رایحه و بوی تو افتاد @golchine_sher
تا به آن گلگون قبا چون سایه همدوشیم ما پیرهن در خون خود آلوده می پوشیم ما ‌ پیش ما ای شمع لاف صحبت آرایی مزن صد زبان داریم همچون شانه خاموشیم ما بال قمری سرو را باشد حصار عافیت یار در هر جا بغل بگشاید آغوشیم ما از صفای سینه بی کینه گوهر می کنیم چون صدف یک قطره آبی که می نوشیم ما روزها چون سایه همراهیم هر جا می رویم شب چو می گردد ز یاد او فراموشیم ما در لباس شبروی کردست پنهان خویش را داغ داغ از دست آن ماه سیه پوشیم ما می پرستانیم از سودای فردا فارغیم هر چه با ما می دهند امروز می نوشیم ما پاس خاطر داری ای آئینه از ما یاد گیر عیب های خلق می بینیم و می پوشیم ما سیدا جز شکوه نبوَد پیشه ی بازار گیر نیست توفیری به هر کاری که می کوشیم ما @golchine_sher
"مست‌اند همه، ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی در هیچ دلی هیچ غمی راه ندارد دلدار و دلارام و دلاور که تو بای تکرار اباالفضل اباالفضل اباالفضل ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی از گرگ هراسی به دلی راه ندارد بر یوسف این قوم، برادر که تو باشی بین‌الحرمین امن‌ترین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی" @golchine_sher
این محال است که آرام شود حالِ دلم قلب من قبلِ تو درکی ز غم عشق نداشت... @golchine_sher
به این امید که تو می‌دهی جواب حسین سلام‌داده به تو هرکه خورده آب، حسین به شوق گریه برای مصیبتت دارد چهارفصل گل چشم من گلاب حسین به آبروی همین چندقطره محترمم به‌روسیاهی من گریه زد نقاب حسین به پادشاهی عالم نمی‌کنم میلی چرا که نوکر تو می‌شوم خطاب حسین کمال من اثر هم‌نشینی‌ام با توست که غوره‌ی‌دل من باتو شد شراب حسین اگر در آتش عشق تو سوختن باشد کجاست آن‌که بترسد ازاین عذاب،حسین بتاب بر من آلوده و بسوزانم چرا که پاک‌کننده‌ست آفتاب حسین اگر بَدم، اگر آلوده‌ام، تو سرورمی که من جوانم و تو سیدالشباب حسین @golchine_sher
ای داغ تو به سینه ی من زنده تا ابد بر سینه ام نمی زند این داغ دست رد از دیرباز ای همه خوبی، به هر طرف جمع اند زیر پرچم عشق توخوب و بد دستم گرفته راه نشان داده ای مرا گمراه بوده قبل تو این جان نابلد بی ذکر نام تو نفسم بند می شود بی فکر کربلای تو قلبم نمی زند اینگونه که نسیم بهار است زنده گر میگیرد از دم تو به هر صبحدم مدد آتش گرفته سینه ی دشت از محبتت افتاده با نگاه تو دریا به جزر و مد دردا که خیمه های تو میسوخت از عطش میخورد از اب جاری در دشت دیو و دد @golchine_sher
دارد هوای نوکر خود را فقط حسین  چون یاور است یاور خود را فقط حسین بی آب و  دانه آنکه رهایش نمیکند بر گنبدش کبوتر خود را فقط حسین تنها شهید تشنه که قبل از تولدش آگاه کرد مادر خود را فقط حسین پیچیده است آن پدری که به دست خویش لای عباش اکبر خود را فقط حسین هم شیرخواره بر سر دستش سپرده جان هم دفن کرده اصغر خود را فقط حسین شاهی که در کشاکش شمشیر و تیغ و تیر بسته نماز آخر خود را فقط حسین   تنها سری که بی تن خود تا خرابه رفت آرام کرد دختر خود را فقط حسین انداخته ست سایه سر را ز روی نی دارد هوای خواهر خود را فقط حسین تنها امام عشق که در کارزار جنگ داده به دلبرش سر خود را فقط حسین @golchine_sher
نگاه در کتاب می‌کنی حسین هر آیه را حساب می‌کنی حسین همین که رو به ماه می‌کنی حسن(ع) همین که رو به آب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشینِ خود چقدر دل که آب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشینِ خود چقدر دل کباب می‌کنی حسین تو با سه بار نام آتشین خود چقدر انقلاب می‌کنی حسین خدا اگر جواب می‌دهی که شکر ولی اگر جواب می‌کنی؛ حسین گمان کنم که گاه گاه در بهشت رسول را خطاب می‌کنی حسین دلِ همیشه شاعرم از این به بعد ردیف انتخاب می‌کنی حسین کجا به میهمانیِ که دعوتی؟ که اینچنین شتاب می‌کنی حسین @golchine_sher
از آن شبی که به زلفِ تو کرد شانه‌کشی نمی‌رود دل و دستم به هیچ کار هنوز... @golchine_sher
باشد شبت بخیر ولی یک نفر هنوز در قلبِ من به یاد تو بیدار مانده است! @golchine_sher
خوابم از دیده چو تو رفت و نیامد هرگز... شب بخیر آن که مرا خواب شبم دزدیدی! @golchine_sher