بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی
عکس های من و دلتنگی یاران صمیمی
روزهایی همه محبوس در انباری خانه
خاطراتی همه زندانی در دفتر سیمی
رفته بودم به چهل سالگی غربت بابا
با همان سوز که می گفت: خدایا تو کریمی
مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من
گریه هم پاک نکرد از دل من گرد یتیمی
تازه همسایۀ باران و خیابان شده بودیم
کاشی چاردهم روبروی کوی نسیمی
عشق را تجربه می کردم در ساعت انشا
شعر را تجزیه می کردم در دفتر شیمی
نام هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل
ساعت جبر شد و غرغر استاد عظیمی
اردوی رامسر و گم شدنم در شب مجنون
رقص موسای عرب، خندۀ مسعود کریمی
این یکی هست ولی از همۀ شهر بریده
آن یکی را سرطان کشت، سلامی ... نه، سلیمی
این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه
آن یکی قصه نویسی شد در حدّ حکیمی
آن یکی پنجره ای وا کرد از غربت فکّه
این یکی ماند گرفتندش در خانۀ تیمی
این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران
این یکی باز منم در چمدان های قدیمی...
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
با نان خودت بساز ! سلطان باشی
در پیله ای از غرور ، پنهان باشی
در وقت عطش تاب بیاور هر بار
خوبست در انتظار ِ باران باشی
#سیمین_علیزاده
#عضوکانال
@golchine_sher
وضع ما، در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آن جا چه فرقی می کند؟
یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند
مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند
فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند؟
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
#سعدی
@golchine_sher
میخواستیم جان به وفایش کنیم صرف
او زود بیوفا شد و ما هم دو دل شدیم!
#ذهنی_کاشانی
@golchine_sher
اندیشه ی او پاک و خدا باور بود
یک عمر امام خویش را یاور بود
سردار سپاه عشق هنگام نبرد
آئینه از حماسه ی حیدر بود
#محمد_صادق_بخشی
#عضو_کانال
#السلام_علیک_یا_ابوفاضل
@golchine_sher
دلم، دریا به دریا، از تماشای تو میگیرد
دلم دریاست امّا از تماشای تو میگیرد
جهان زیباست، امّا مثل مردابی کهبا مهتاب
جهان رنگ تماشا از تماشای تو میگیرد
نسیماز گیسوانت رد شدو بارانتو را بوسید
طبیعت سهم خود را از تماشای تو میگیرد
مگو سیارهها بیهوده بر گِرد تو میگردند
که این تکرار، معنا از تماشای تو میگیرد
تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی
دلِ آیینه تنها از تماشای تو میگیرد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد
ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد
در تیر رس من گره انداخت به ابرو
آهسته کمان و سپر از دست من افتاد
بیدغدغه، بیهیچ نبردی، دلم آرام
در دام دو تا چشم دو شمشیر زن افتاد
میخواستم از او بگریزم دلم اما
این کهنه رکاب از نفس، از تاختن افتاد
لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد
در گیر خیالات خودم بودم و او گفت:
من فکر کنم چاییتان از دهن افتاد!
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
بهانه در بهانه داد دست عالم امکان
خدا حبل المتین داده به دست مضطر انسان
خدا باب الحوائج آفرید و چاره پیدا شد
چه بذل و بخششی کرده خدا در ماه خود شعبان
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
دلتنگی
پیراهن نیست
که عوضش کنی و
حالت خوب شود!
دلتنگی گاهی
پوست تن آدمیست
#معصومه_صابر
@golchine_sher
از آمدنت جهان گلستان شده است
از چهره ی تو ماه درخشان شده است
سقّای حسین! بعد از آن دشت بلا
نام تو کلیدِ ادبستان شده است
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#عضوکانال
#یا_کاشف_الکرب_عن_وجه_الحسین
#یا_عبّاس
@golchine_sher
گفتند که کشتی نجات آمده است
هم شافع ما نزد صراط آمده است
گفتم چه دهم هدیه به ایشان دیدم
بر کنج لب من صلوات آمده است
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
بیمارم و نشد که تو درمان من شوی
قسمت نشد که قسمت دستان من شوی
یک استکان ترانه بریزم برای تو
در شعر من بیایی و مهمان من شوی
در چشم هات عشق شناسی بخوانم و
تنها تو شمس مکتب عرفان من شوی
من کافر همیشه ی دنیای بی توام
آخر نشد بیایی و ایمان من شوی
تا در هجوم پرتنش باد های سرد
تنها پناه قلب پریشان من شوی
دیگر مرا رها کنی از بند فاصله
دستم اسیر دست تو، زندان من شوی
هرروز مثل ابر بباری به قلب من
تا در کویر عشق، تو باران من شوی ..
#وحید_فرزانه
@golchine_sher
همچو اشکی که به دل تابِ پریدن دارد
دل به دیدار تو همواره تَپیدن دارد
پای پرچین خیالت دل و جان میگویند:
صورتت باغ بهشتی است که دیدن دارد
سَبَدِ حُسنِ تو گُلچینِ بهار است و در آن
سیب سرخی است لبانت که گزیدن دارد
نرگس و لاله و نسرین همه باور دارند:
که گل از روضهی رُخسار تو چیدن دارد
در مهآلود دو گیسویِ تو رویت هر صبح
آفتابی است که هرلحظه دمیدن دارد
نه فقط من به تماشای تو سرگردانم
جاده هم با نفسم شوق دویدن دارد
رو بهروی تو و یک پنجره از احساست
قهوه از چشم تو ای دوست، چشیدن دارد
#مجید_سپهوند
@golchine_sher
از آن زمان که داغ غمت بیشتر شده است
احساس می کنم کرمت بیشتر شده است
با نذر سفره های ابوالفضل خانه ها،
من فکر می کنم حرمت بیشتر شده است
هر روز ملتی به شفای تو می رسند،
والله از مسیح، دمت بیشتر شده است
تو روضه ات کم است ولی داغ تو زیاد؛
هر روز و ماه داغ کمت بیشتر شده است
مهرت شبیه معجزه ای دائمی شده است
چون هرچه قدر داشتمت بیشتر شده است
اندازه ی حسین تو را شعر گفته اند؛
پس مرحبا که محتشمت بیشتر شده است
چون دست توست دست شهیدان جدا شده؛
یعنی که بعد تو علمت بیشتر شده است
ای گریه کن! که ماتم عباس با تو است
حاشا که عمر مغتنمت بیشتر شده است
ای سینه زن! به حال خوشت غبطه می خورم؛
زیرا به فاطمه صنمت بیشتر شده است
ما قرن هاست منتظر یک اشاره ایم؛
چون انتظار منتقمت بیشتر شده است
#میثم_رنجبر
#عضو_کانال
#یاابوالفضل
@golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم
قصیدهواره مدح قمربنیهاشم
پیدا
جهان دیدهست نور آسمان را در زمین پیدا
که امشب ماه شد از خانهی امالبنین پیدا
حسن انگشتر خلقت، حسین آن را نگین، اما
اباالفضل آمد و حالا شده نقش نگین پیدا
علی آیینهی رب، این پسر آیینهدار اوست
برای بهترین باید که میشد بهترین پیدا
به معنایی که او بخشید بر مردانگی سوگند
نشد دیگر زنی چون مادرش مردآفرین پیدا
همین که سر به خاک آورد و تسبیح خدا را گفت
سر پیشانیاش شد نقش فردوس برین پیدا
خدا را خواند واحد، شرم کرد از گفتن ثانی
که شد علمالیقین، عینالیقین، حقالیقین پیدا
چنان آسان به پرسشهای مشکل میدهد پاسخ
که بر لبهای مولا نیست غیر از آفرین پیدا
برای رتبه باید خوب را با خوبها سنجید
اگر در زیردستان میشود بالانشین پیدا
اباالقاسم، ابوالقربه، قمر، بابالحوائج اوست
ولی از بین اینها شد ابوفاضلترین پیدا
اگرچه واقفم بر "لایُقاس" اما ابایی نیست
برای این که در اوصاف باشد همنشین پیدا
برای مصطفی در دین، برای مرتضی در زهد
برای مجتبی در حلم با او شد قرین پیدا
به لطف آیینهای از "رحمةللعالمین" دارد
به رزمش شیوهی رزم امیرالمومنین پیدا
به سائل بهترین را داده و مانند بابایش
نشد در سفرهاش جز اندکی نان جوین پیدا
چه جای عیب اگر دوروبرش امثال من باشند
که در هر خرمنی هستند چندین خوشهچین پیدا
"سقاهم ربهم" را گر نمیخواندند در گوشش
برای امر سقایی نمیشد جانشین پیدا
ابوطالبتبار حمزهوار جعفرآیینی
که از اعجاز او شد حافظ و حامی دین پیدا
تمام لشکر دشمن اسیر هیبتش هستند
همین که میشود با رزمجامه روی زین پیدا
علی آنقدر بازوهای او را میزند بوسه
که انگاری یدالله است از این آستین پیدا
دودستی با دوشمشیر از دوسو مردانه میجنگد
چنان که میشود در دیدههای ریزبین پیدا
بهغیر از لحظهای که اخم او را دیده در صفین
ندیده مالک اشتر هراسی در جبین پیدا
به تیغ خشم او شد محو از آیینهی تاریخ
اگر شد ناکثین و قاسطین و مارقین پیدا
زمین از زخمهای تازه پر میشد اگر هربار
نمیشد زیر تیغش شهپر روحالامین پیدا
به هرجا پرچم "هل من مبارز؟" را علم میکرد
همآوردی نمیشد در تمام سرزمین پیدا
به قصد رزم تا میتاخت میدیدند که میشد
سر و دست و جنازه از یسار و از یمین پیدا
"اشداء علی الکفار" دشمن بود و با این حال
نمیشد در دلش از دوستان یکذره کین پیدا
خجالت میکشید از زینب کبری از آن وقتی
که با ننگ اماننامه شده شمر لعین پیدا
زد آتش بر دلش آوای "این عمّی العباس؟"
از آن ساعت که شد از خیمه با صوت حزین پیدا
امان از لحظهای که شیرمردی خسته و زخمی
زمین افتاده بود و گرگها شد از کمین پیدا
عمود خیمه را بابا کشید آنجا که دیگر شد
حکیم بن طفیلی با عمود آهنین پیدا
تمام کربلا از عطر یاس پیکری پر شد
به هرسو قطعهای از عین و با و آ و سین پیدا
حسین از خاک دستش را چنان با بوسه برمیداشت
که گویی در زمین گردیده قرآن مبین پیدا
تمام پیکرش بر خاک میلرزید آن دم که
شد از گودی صدای نالهی "هل من معین؟" پیدا
کنار حضرت صاحبزمان در روضهاش هستند
پیمبرها - سلاماللهعلیهماجمعین - پیدا
دوایش گفتن یک جملهی "یا کاشف الکرب" است
اگر هرجای عالم شد دل اندوهگین پیدا
برای حضرت عباس طوری گریه کردم که
شده لبخند در روی کرامالکاتبین پیدا
گرفتم در دوعالم دستهایش را، یقین دارم
که در محشر برایم میشود حصنحصین پیدا
دلم تنگ عمود آخر است، آندم که خواهد شد
به چشمم گنبد زرد تو روز اربعین پیدا
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_عباس_علیهالسلام
@golchine_sher
جانِ من ، بر منِ دیوانه ، چو دیوانه نخند ،
حرمت عشق ، نگهدار ، چو بیگانه نخند ،
عیب ما نیست که ویران شده ایم ، ویرانیم ،
هر که میخندد ، بخندد ، تو به ویرانه نخند ،
#راحم_تبریزی
@golchine_sher
فرقی نداشت،
دیشب و امشب برای من!
جز آنکه بر نبود تو؛
یک شب اضافه شد ...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
از شاخههای خشک، امید ِشکوفه نیست
بیهوده دلبری مکن! از ما گذشته است..
#حسین_دهلوی
@golchine_sher
کوهیست غم عشق تو؛ موییست تن من
هرگز نتوان کوه به یک موی کشیدن
#سنایی
@golchine_sher
هر شیشهای که گَشت به سنگ آشنا، شکست
غیر از دلم که تا ز دلت شد جدا شکست
#مجذوب_تبریزی
@golchine_sher
باز هم این دل گرفت و گریه دارد حال من
بس که با عمرم درافتادست این اقبال من
باز هم آن خستگی و پای لنگانم به گِل
دیگر از حدِّ تظاهر رفته این احوال من
پای از آمالِ خود حتّی فرا بردم ولی
زان فراتر میرود آوازه ی آمال من
عقده هایِ کهنه بر قلبم گهی سر میزند
گرچه داند از دلِ پژمرده و بی حال من
من ز جورِ این و آن نالان و غمگینم ولی
نیشتر هم میرسد زانان به استقبالِ من
بوته ی هَرزم که در گلشن گرانی میکنم
با گرانی بنگرد عالم پیِ ابطالِ من
عمرِ بی حاصل برفت و دیگراز آن باک نیست
با منم بیگانه گشته روز و ماه و سالِ من
بارها این لاله در شعر و غزل نالید و لیک
کم نشد از غصه و از جمله قیل و قالِ من
#زینب_شهریاری
#عضو_کانال
@golchine_sher
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
#اوحدى
@golchine_sher
عجب ز عشق که هرکس حکایتی دارد
از این گدازهی آتشفشان در فوران
#فاضل_نظری
@golchine_sher