قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب…
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است...
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
صبح
میزی ست
از عسل چشم هایت
که لقمه هایم را شیرین می کند
و سرمای نگاهم را
می چسباند به گوشه ی قاب روی شومینه
خیس می شوم
پلک هایم می دوند
تا صدای آمدنت
سپیدارهای باغچه را بیدار کند
#نفس_موسوی
@golchine_sher
کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار میشویم
هر صبح…
#احمد_شاملو
@golchine_sher
نروید آی ! به چشمان شما محتاجم
تک و تنها نگذارید مرا محتاجم
اگر از چشم شما دور شوم میمیرم
مثل هر آدم خاکی، به هوا محتاجم
دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید
به فراگیری قانونِ شنا محتاجم
عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی
به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم
دل حیران من... انبوه خدایان زمین
چند روزی است به یک قبلهنما محتاجم
قصهها یکسره تکراری و مانند هماند
من به لالایی زیبایِ شما محتاجم
گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر
آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم
باز هم آخر هفته است دلِ شاعر من
یک غزل گفت ولی من به سه تا محتاجم
#نجمه_زارع
@golchine_sher
بگذار ، که بر شاخه ی این صبح دلاویز بنشینم
و از عشق سرودی بسرایم
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
خورشید از آن دور ، از آن قله پر برق
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز ?
سیمرغ طلایی پرو بالی ست که چون من
از لانه برون آمده ، دارد سر صلح
پرواز به آنجا که نشاط است و امیدست
پرواز به آنجا که سرود است و سرورست
آنجا که ، سراپای تو ، در روشنی صبح
رویای شرابی ست که در جام بلور است ?
آنجا که سحر ، گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید ، چو برگ گل ناز است ،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است !
من نیز چو خورشید ، دلم زنده به عشق است
راه دل خود را ، نتوانم که نپویم ?
هر صبح ، در آیینه جادویی خورشید
چون می نگرم ، او همه من ، من همه اویم !
او ، روشنی و گرمی بازار وجود است
در سینه من نیز ، دلی گرم تر از اوست
او یک سرآسوده به بالین ننهادست
من نیز به سر می دوم اندر طلب دوست ?
ما هردو ، در این صبح طربناک بهاری
از خلوت و خاموشی شب ، پا به فراریم
ما هر دو ، در آغوش پر از مهر طبیعت
با دیده جان ، محو تماشای بهاریم ?
ما ، آتش افتاده به نیزار ملالیم ،
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم ،
بگذار که سرمست و غزل خوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم ?
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
به صد سال یک دوست آید به دست
به یک روز توان کرد دشمن به شصت
#سعدی
@golchine_sher
به همان قدر که چشم تو پر از زیباییست
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییست
#بهروز_یاسمی
@golchine_sher
با اذن دخول کعبه چشمانت احرام میبندم و
وضوی عشق میگیرم
در قد قامت نگاهت
طواف را به تماشا نشسته ام.
و بغل بغل استجابت را
از مِهر دستانت میچینم
جرعه ای از زمزم محبت را از طعم لبانت مینوشم
و در مقام رویت
دورکعت نماز غزل میخوانم
برای رسیدن به صفای تو
هروله می روم
و در منای دلت جانم را پیشکش میکنم و هستی ام را در پیش نگاهت تقصیر.
عشقم به درگاهت مقبول
حضرت معشوق!.
#ک_قالینی_تژاد_افروز
#عضوکانال
@golchine_sher
یک لحظه سرم شلوغ شد، رفت از یاد
لعنت به منی که در فراقت شد شاد
بی باده خرابم از همان روزی که
در برکه ی دل نقش رخت، ماه افتاد
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@golchine_sher
هر آدمی که در خیابان میبینی
از قصهای بیرون آمده است
آژیر آمبولانسی در باران
گاهی سوت پایان بازی کسیست
و هیچ کس نمیداند
مردی که در ایستگاه نشسته
کدام صفحه از کتاب خودش ایستاده است
و شاید زنی که دارد سیب میخرد از دستفروش ها
همان حواست...
#رویا_شاه_حسین_زاده
@golchine_sher
ممنون به دنیا آمدی ممنون که اینجایی
ممنون نجاتم دادی از این چاه تنهایی
ممنون پذیرفتی بهشتت را بپیچانی
با اینکه غمگینی در این زندان دنیایی
ممنون به من یک باغ آلاله نشان دادی
از تو تشکر میکنم انقدر زیبایی
اصلا کسی یادش نبود این مرده، جان دارد!
در من دمیدی با نفس های مسیحایی
ممنون صبوری، مهربانی، عشق می ورزی
از عشق صحبت میکنی هر وقت هرجایی
ممنون علی رغم شکستن های دیروزت
هرشب میان ناامیدی فکر فردایی
من رعد و برق ناگهانم، تیز میبارم...
ممنون برای اشک های من مهیایی...
ممنون که در آیینه ام هرروز میخندی
ای کاش یک شب روی من اغوش بگشایی
#ریحانه_ابوترابی
#عضوکانال
@golchine_sher
در کاسه ی وصل تو اگر زهر دَهَندم
خوشتر که به پیمانهٔ هجران تو، قندم
آرامش دل خواسته ای نیست میسّر
جز در کنف سایه ی آن سرو بلندم
آفاق پر از اخترکان است و به جایت
کس را ننشاند ،دل خورشید پسندم
هرچند که بس رشتهی زلفم بهکمین است،
امّا،نه من آن بستهی هر سست کمندم
عشق آنقدر از موی تو زنجیر بهم بافت
تا ساخت کمندی که کشانید به بندم
با رفتن و گم گشتن و از خویش گذشتن
گیرم که به هر شیوه، دل از مهر تو کَندم
امّا چه کسی لایق عشق است به جز تو ؟
بی تو دلِ سر گشته به مهرِ که ببندم ؟
#حسین_منزوی
@golchine_sher
چمدان دست گرفتم که بگویی نَروم
تو چرا سنگ شدی راه نشانم دادی؟
#پروانه_حسینی
@golchine_sher
بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شد
یک بیت ساده نیست، که بیتالمقدس است
#علی_فلاح
@golchine_sher
از بــاغ مــیــبرنــد چــراغــــانــــی ات کنند
تا کـــــاج جشـــــنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبـــح تــو را ابـرهـــــای تــار
تنـهــا به این بهــانه که بارانـــــی ات کنند
يـــوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
ايـن بــار مـي بــرنـد كه زنــــداني ات كنند
ای گل گمان مکن به شب جشـن میروی
شــاید به خـــاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فـرق رحیم و رجیم نیست
از نقطـــه ای بتـرس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشـــه مــــــراد نیست
گاهــی بــهانه ایست که قربانی ات کنند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
کفشهایم کجاست؟ میخواهم بی خبر راهی سفر بشوم
مدتی بی بهـــــار طی بکنم دوسه پاییــــز دربــه در بشوم
خسته ام از تو از خودم از ما، ما ضمیـــر بعیــــد زندگی ام
دونفر انفجار جمعیت است پس چه بهتر که یک نفر بشوم
یک نفر در غبـــار سرگردان یک نفــر مثل برگ در طوفان
می روم گم شوم برای خودم کم برای تو دردسر بشوم
حرفهــــای قشنگ پشت سرم آرزوهـــــای مادر و پدرم
حیف خیلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدر بشوم
پدرم گفت دوستت دارم پس دعـــا مـــی کنم پدر نشوی
مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم
داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است
نیستـم در حدود حوصله ها پس صلاح است مختصر بشوم
دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست
گاه گاهی سری بـزن نگذار با تو از این غریبه تر بشوم
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
#رهی_معیری
@golchine_sher
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم
#سعدی
@golchine_sher
شده گویا نفسم بند نفس های شما
کار این فاصله ها هم شده آزردن ما
#سید_محسن_حسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
دِلبَری کرده زِ ما اما خودش بی خبر است
ای بنازم دِلبَرِ سَر به هَوایِ خویش را
#سید_علیرضا_حسینی
#عضوکانال
@golchine_sher
چه فرقی می کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من
چه فرقی می کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می شود
#گروس_عبدالملکیان
@golchine_sher
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می بُرَد و می دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم
#جلیل_صفر_بیگی
#عضوکانال
@golchine_sher