eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه هایی که بدهکاری همین جا پس بده در قیامت سخت می گیرند حق الناس را... @golchine_sher
بيدارى‌اش نصيب نشد در تمام عمر بخت مرا به ياد كه در خواب كرده‌اند؟! @golchine_sher
بس که درنقطه ی پرگار لبت حیرانم روز وشب در خَمِ این دایره سرگردانم! از کلاس لب تو بسکه سخن آموختم در دبستان تو استادِ دو صد لقمانم من که از خال لب لعل تو( می) نوشیدم چشمه ی خضر نبی را به نَمی نستانم! من که در میکده ات، مست و خرابم امّا چه کسی می شود آگه ز دل ویرانم؟ آنچنان محو رخ ماه شبت گردیدم! نیست مقدور رخ از روی تو برگردانم همچو لاله شده ام خون به جگر از دوری تا سحر شمع صفت در دل شب سوزانم می زنم باده چو( شایق) ز لب گلگونت تا بدانی که من از سلسله ی رندانم @golchine_sher
اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم قهوه‌خانه‌ها به چه کار می‌آیند؟ اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم خیابان‌ها به چه کار می‌آیند؟ اگر نتوانم بی هراس نامت را در گلو بگردانم کلمات به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم فریاد بزنم «دوستت دارم» دهانم به چه کار می‌آید؟ @golchine_sher
من و دل بریدن از تو؟ چه محال خنده داری... @golchine_sher
رازداری کن و از من گِله در جمع مکن باز بازیچه مشو، بارِ سفر جمع مکن با حضور تو قرار است مرا زجر دهند خویش را مایه‌ی دلگرمی هر جمع مکن به گناهی که نکردم، به کسی باج مده آبرویی هم اگر هست بخر، جمع مکن ترسم آسیب ببیند بدنت، دورِ خودت این همه هرزه‌ی آلوده نظر جمع مکن آخرین شاخه‌ی تو، سهم عقابی چو من است روی آن چلچله و شانه بسر جمع مکن تا برآمد نفسم، جمعِ هوادارت سوخت روبروی منِ دیوانه، نفر جمع مکن... @golchine_sher
از زبان اسقف اعظم مسیحیان نجران: الا یاران به نام یِکّه فرزند خدا عیسی قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی نباید گوش بسپاریم بر آوای شیطانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی که دیده بهتر از این پنج تن را در زمین آیا؟ تقابل می کند انجیل ما با مؤمنین آیا؟ نمی ترسید از اوصاف ختم المرسلین آیا؟ مصاف مور با شیران! خریت بیش از این آیا؟ ندارد ترسی از نفرین ما این جمع نورانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی چرا در ابتدای کار آخر را نمی بینید؟ چرا آن سوی میدان کوه باور را نمی بینید؟ مگر همراه احمد شیر خیبر را نمی بینید؟ مگر خشم عیان در چشم حیدر را نمی بینید؟ به چنگ شیر می افتیم ای یاران به آسانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی زنی همراه احمد آمده عالم به او محتاج برای توبه کردن حضرت آدم به او محتاج به هنگام شفاعت نا مسلمان هم به او محتاج نه تنها ما که حتی حضرت مریم به او محتاج نصیبت شعله نار است اگر او را برنجانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی @golchine_sher
تا که مادر هست قدر او باید گفت کف پایش بوسید پی شادی اَش رفت بعد او دنیا نیست، بعد مادر جان نیست … @golchine_sher
جهان را غوطه ور در هاله ای از نور خواهد كرد مرا يك روز برق چشم هايت كور خواهد كرد كنارت ساعت روي مچم برعكس می چرخد حضور تو مرا از روز مرگم دور خواهد كرد تمام عمر تک آورده بودم غافل از اينكه خدا جفتی شبيه تو برايم جور خواهد كرد به گل های به روي دامنت جان داده ای،آنقدر كه اطراف تو را شهدش پر از زنبور خواهد كرد نشستی بر لب حوض و حضورت ماه را هر شب به رفتن در حجاب ابرها مجبور خواهد كرد پس از مرگم نيا روی مزارم ،شک نكن عطرت مرا ملزم به بيرون آمدن از گور خواهد كرد @golchine_sher
زمین را گسترانید و به هر مخلوق جفتی داد که یعنی من برای تو ؛ تو هم از آن من باشی... @golchine_sher
از ردِ شکستگیِ دلِ آدم گلی می روید سرخ که غریبانه زیباست و عطرِ عجیبش همیشه بر پیراهنِ صاحبِ دل می ماند! @golchine_sher
یار رب دل من به هیچ دل بسته مکن گر بسته کنی دلم ،تو دل خسته مکن دل بسته شدم به یار بی دل ماندم یا باز مکن دری و یا بسته مکن @golchine_sher
پدرم کارگر است به مزرعه می آید با آخرین ستاره از آسمان صبح و باز می گردد با اولین ستاره در آسمان شب پدرم خورشید است @golchine_sher
از تو وقتی خواستی با خود هم‌آغوشم کنی چشم پوشیدم؛ که ترسیدم فراموشم کنی سرو عریانی که با پاییز می‌آمیخت گفت: کاش پیش از برف با آتش کفن‌پوشم کنی باد روشن می‌کند خاکستر افسرده را شعله‌ورتر می‌شوم هرقدر خاموشم کنی تلخی و شیرینی دشنام و لبخندت یکی‌ست باز کن لب تا به سحر عشق مدهوشم کنی من نمی‌مانم میان برزخ وصل و فراق باید امشب یا ببوسی یا فراموشم کنی @golchine_sher
عزّت شاه و گدا زیرِ زمین یکسان است می کند خاک برای همه کس جا خالی @golchine_sher ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دلا چه دیده فروبسته‌ای؟سپیده دمید...   سری بَر آر که خوش عالمی‌ست عالمِ صبح ...! @golchine_sher
من قرن‌هاست ریشه دواندم درون تو بگذار حس کنم که درختی تناورم... @golchine_sher
تن نیستی برای تو آغوش وا کنم باید به جای داشتنت ادعا کنم ای قبله‌ی خصوصیِ بی‌پرده و صریح! من مؤمنِ توام چه نیازی ریا کنم؟ می‌شد، ولی _به عکسِ زلیخا_ دلم نخواست با حیله‌ی زنانه خودم را خدا کنم یعنی به افتخار تو، در جشنی از جنون هی کارد دست‌شان بدهم، خون به پا کنم یوسف! ببین تمام زنان عاشقِ تواند مجبورم این میانه، خودم را فدا کنم پس عاشقِ خودم شدم آخر به جای تو تا حقِ عشق را به تمامی ادا کنم @golchine_sher
جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندی ست که در کار زمین حیرانم! مانده ام بی‌تو چرا باغچه‌ام گل دارد؟ شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش، گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز؟ ماه، مخفی شدنش نیز تعادل دارد کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد یازده پله زمین رفته به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بغضم به گذرگاه گلو توده نمی گشت، گر بر غزلم نام تو افزوده نمی گشت، آنشب نظرت جانب ما بود وگرنه، قدیسِ لبت با لبم آلوده نمی گشت این راه درازی که میان تو و من بود، با کوشش پروانه که پیموده نمی گشت، عمریست به دنبال تو میگردم و ای کاش، دل در پی این حلقه مفقوده نمی گشت، یک روز دلت مأمن و محدوده ما بود، دنبال کسی خارج محدوده نمی گشت، گفتم که زمان نرم کند سنگِ دلت را، سنگی که به سوهانِ زمان سوده نمی گشت پروانه صفت گِرد رُخت سوختم اما، این سوختنم کاش که بیهوده نمی گشت، @golchine_sher
قَسم به عشق؛ که هیچ به دل‌نِشسته‌ای، زِ دل نخواهد رفت...! @golchine_sher
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم برات کرب‌و‌بلا جفت‌و‌جور خواهد شد @golchine_sher
این روزها سخاوت باد صبا کم است یعنی خبر ز سوی تو این روزها کم است اینجا کنار پنجره تنها نشسته ام در کوچه ای که عابر دردآشنا کم است من دفتری پر از غزلم، ناب ناب ناب چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است بازآ ببین که بی تو در این شهر پر ملال احساس ، عشق ، عاطفه ، یا نیست یا کم است اقرار می کنم که در اینجا بدون تو حتی برای آه کشیدن هوا کم است دل در جواب زمزمه های بمان من می گفت می روم که در این سینه جا کم است غیر از خدا که را بپرستم؟ تو را ، تو را حس می کنم برای دلم یک خدا کم است @golchine_sher
توصیف‌ناپذیری و این را به غیر تو در وصف هر کسی که بگویم تعارف است ... @golchine_sher