eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
حرام‌لقمه چه داند امام یعنی چه و نورِ عشق، علیه السلام یعنی چه به سقف کوچکِ فهمش نمی‌رسد هرگز مقام حضرت والامقام یعنی چه چگونه تازه به دوران رسیده می‌فهمد!؟ اصالت و شرف و احترام یعنی چه میان روضه به سیراب، از سراب نگو به درک او نرسد تشنه‌کام یعنی چه هزار و سیصد و چند است پرچمش بالاست؟ ببین که سايه‌ شود مستدام یعنی چه امام آینه‌ی نور و آیه‌ی مهر است رفیق باش بفهمی مرام یعنی چه همان که معجزه‌ی مهربانی اش حُر بود به مکتب کرمش انتقام یعنی چه! حسین باب نجات است، رحمت محض است بیا به روضه ببین هرکدام یعنی چه بیا کتیبه‌ی "باز این چه شورش است" بخوان بیا ببین که دم "بر مشام" یعنی چه گریز روضه همین است، مادرش فهمید به قتلگاه شود ازدحام یعنی چه بیا بخاطر جسمی که نامرتب شد سوال کن که سواره‌ نظام یعنی چه قسم به حرمت پیراهنی که غارت شد حرام‌زاده چه داند امام یعنی چه 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
از خواهش لبهای او بی تاب شد آب از شرم آن چشمان آبی آب شد آب وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد تا در قنوت آخرش محراب شد آب زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت وقتی میان دستهایش قاب شد آب یک لحظه با او بود اما تا همیشه از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب تیر آمد و … از حسرت مشکی که می‌مرد مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب @golchine_sher
روی لب من، نغمهٔ اذکار حسین است پیوسته دلم عاشق اشعارحسین است تاجان به لب آید، اگر از او بنویسم باز این دل سرگشته بدهکارحسین است درچهره غباری اگر از جُرم و گناه است درلوح دلم جلوۀ انوارحسین است ای کاش بدانند همه درصف محشر آزاد بُود آنکه گرفتارحسین است فرمود، پیمبر، نشود طعمۀ آتش آن مردم چشمی که عزادارحسین است هرچند شکفته نبود لایق بخشش اما به جزا، طالب دیدارحسین است برحاشیۀ سنگ مزارم بنویسید این نوکر دلداهٔ دربارحسین است @golchine_sher
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه @golchine_sher
سلام فلسفۀ چشم‌های بارانی! سلام آبروی سجده‌های طولانی.. بیا که ما همه چشم از گناه می‌پوشیم چرا تو این همه از خلق رو بپوشانی؟ چقدر بر سر بازارها قدم زده‌ای که یک معامله سر گیرد از مسلمانی چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را و یادی از تو نکردیم در فراوانی قرار بود بسازیم خانۀ دل را چه شد که ساخته شد خانه‌های اعیانی؟ چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست چه ندبه‌ها که نشد موجب پشیمانی اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال و ما چقدر گرفتیم بی‌تو مهمانی.. چقدر در پی ما گشته‌ای چراغ به دست میان همهمۀ کوچۀ چراغانی نه روضه‌های محرم تو را تسلا داد نه شاد کرد تو را جشن‌های شعبانی خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است به لهجۀ عربی، با زبان قرآنی.. بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن همیشه می‌رسی از تشنگی به حیرانی فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز درون گودی مقتل نماز می‌خوانی.. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام تو را که صاحب لوح و قلم نوشت تکرار عشق را به همه زیر و بم نوشت غم نامه ی بلند لب و آتش و عطش با صد هزار حاشیه هم خواند هم نوشت @golchine_sher
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد... کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد @golchine_sher
چنان اسفند می‌سوزد به صحرا ریگ‌ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می‌بیند مگر باران خون می‌بارد از عرش خدا فردا برادر، دل گواهی می‌دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن‌ها چرا فردا... همه در جامۀ احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش‌ماهه‌ات بی‌تاب در گهواره می‌گرید علی از تشنگی جان می‌دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می‌افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می‌شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می‌خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تو را بر نیزه‌ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می‌مانم تمام هستی من، می‌روی بی من کجا فردا؟ @golchine_sher
بگو باران بگیرد از غم عظمای خواهر که می سوزد شبیه خیمه ها دنیای خواهر تو نفس مطمئنه هستی و زینب پریشان بکش دستی به روی بی قراری های خواهر تو با مردان غیرت مند خود بر نیزه رفتی که باشی سایه بانی بر سر تنهای خواهر شمیمت را پراکنده بیابان در بیابان نسیمی که تو را بوسیده امشب جای خواهر چرا یک لحظه هم چشم از سر تو بر نمی داشت مگر با خار ها زخمی نمی شد پای خواهر؟ چه سعیی ی می کند باران سنگ و طعنه اینجا مگر پایین میاید این سر بالای خواهر؟! چه آمد بر سر ام المصائب در دل شام که شد تکرار هی تکرار عاشورای خواهر @golchine_sher
در محور دین دچار زاویه مباش درگیر خیال و خال و قافیه مباش ایمان و یقین ،فقط حسین بن علی ست! مثل عمر سعد و معاویه مباش @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسان تر از آن نيست، ولی ماه محرم دشوارترين كار جهان،خوردن آب است... @golchine_sher
مسیح چشم تو از ابتدا نجاتم داد همین‌که‌اسم تو آمد،خدا نجاتم داد... @golchine_sher
اشکی‌ که‌ داده‌ای‌ همه‌ی‌ ثروت‌ من‌ است در کاسه‌های‌ چشم‌ گدا، ‌زر گذاشتی... @golchine_sher
هم جمعه و هم مصیبت عظمی شد از داغ کویر اشک مان دریا شد از ظهر گذشت و‌خیمه سوزان در پیش آقا بشتاب عصر عاشورا شد @golchine_sher
ای اهل حرم خوب به او چشم بدوزید تا ساعت دیگر تن او هست به گودال @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از تو ملائک اشک جاری کردند در عرش تو را خاکسپاری کردند دیدند که شاه کربلا بی سر بود بر حنجره ات تاجگذاری کردند @meysamranjbar_channel
بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم قرآن تویی، چگونه از آیات بگذریم؟ روشن‌ترین دلیل، همین اشک جاری است گیرم که از متون و عبارات بگذریم ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست از صفحه‌های مقتل اگر مات بگذریم تفصیل بند بندِ مصیبت نمی‌کنیم انگشترت...، ز شرحِ اشارات بگذریم یک خط برای روضۀ گودال کافی است: زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم ما تیغِ غیرتیم که از هرچه بگذریم از انتقامِ خون تو هیهات بگذریم @golchine_sher
هرگز ندمیده ست چنین سرخ سپیده ای وایِ تو ای وایِ تو ای صبح دمیده ای وایِ تو ای صبح که سر می زنی امروز از چاک گریبان افق، رنگ پریده ای صبح سیه پوش که خورشیدِ غریبت از مشرق خون سر زده در خاک تپیده ای صبحِ به هم ریخته گیسوی ازل را تا شام ابد رفته به آخر نرسیده از داغ تو در چشم شب این قدر ستاره ست در ماتم تو قامت این ماه خمیده بسیار سرودیم و به آخر نرساندیم غمنامه ی هفتاد و دو حلقوم بریده @golchine_sher
خدا کند که جهان رنگ آفتاب بگیرد اگر دل یکی از آل‌بوتراب، بگیرد گرفته است دل زینب از زمین و زمانه خوشا دلی که از این درد بی‌حساب بگیرد برای عصمت کبری چگونه فرض کنم که کسی بیاید و از روی او حجاب بگیرد؟ اگرچه داغ همه بر دلش نشست، ولی باز ندیده‌اند که او چشم از رباب بگیرد چه باغبان که به چشمان خود نشسته و دیده که نعل مرکب‌ها از گلش گلاب بگیرد بگو چگونه نگیرد دلش اگر که ببیند به سمت تشت کسی جامی از شراب بگیرد! کسی ندیده که لب‌های قاری سر نیزه صله نگیرد و از خیزران جواب بگیرد... # تمام اهل حرم را سوار کرده و حالا کسی نمانده برای خودش رکاب بگیرد. قسم دهید خدا را به حق زینب کبری به این امید که امر فرج شتاب بگیرد @golchine_sher
هدایت شده از هادی ملک پور
غزلی برای باید برای روضه ی جسمت ، زجان گذشت ای تشنه! از غمت چه به پیر و جوان گذشت؟ آه ای هزار و نهصد و پنجاه و چند زخم با داغ تو چه بر جگر شیعیان گذشت؟ گیرم که بگذریم ز غمهای روزگار از داغ جانگداز تو کی می توان گذشت؟ سنگیم اگر نمی شود از داغتان نسوخت اشکیم اگر نمی شود از آهتان گذشت دست از قلم کشیده فقط آه می کشیم ... هی آه می کشیم ... که کار از بیان گذشت آتش گرفت واژه به دفتر ... قلم گریست حتی ز خیر گفتن آن ، روضه خوان گذشت از داغ کربلای تو گر سختت تر نبود دنیا چطور ساده از این داستان گذشت آن ساعتی که پیکرت افتاد روی خاک فریاد جبرییل ز هفت آسمان گذشت ای کاش می گذشت ز انگشترت حسین وقتی ز قتلگاه تو آن ساربان گذشت ای جسم تو مطاف ملائک ، چه جراتی با نعل های تازه از آن آستان گذشت؟ در خاک و خون تپیده ی تنها بلند شو ... آه ای امام قافله ! وقت اذان گذشت ای وای من ... سه روز تنت زیر آفتاب آری سه روز ... بی سر و بی سایبان گذشت در حیرتم که از لب خشکت حیا نکرد؟ وقتی که از کنار تو رود روان گذشت با بند بندِ ناحیه می سوزم از جگر یعنی زمان چگونه به صاحب زمان گذشت؟ غربال دهر بود اگر کربلای تو زینب چه سربلند از این امتحان گذشت لن تبرد مصیبتک فی قلوبنا داغ تو داغ تر شد و عمر جهان گذشت ... @haadimalekpoor
در کرب و بلا محشر کبری شده بود از جوشش خون ،کویر دریا شده بود از سوختن خیام و غارت که گذشت تقدیر به گل دادن نی ها شده بود @golchine_sher
زمینِ تشنه و تن‌پوش تیر و تنها تو هزار قافله در اوج بی‌کسی‌ها تو پرنده، سنگ، درختان، به سینه می‌کوبند دوباره دسته‌ای از کوچه رد شد اما تو ... غروب شام غریبان و کوچه تاریک است خدا به‌خیر کند مرد! صبح فردا تو، چگونه می‌گذری از گناه این مردم، گناه مردم بی‌رحم کوفه آیا تو؟... صدای شیونی از زینبیه می‌آید به داغ بی‌کسی انداختی جهان را تو تویی که زمزمه‌ات کوه را پراکنده‌ست کنار آمده‌ای با تمام غم‌ها، تو! چه راحت از همۀ قوم و خویش دل کندی چه دیده بودی آن لحظه‌های زیبا تو؟ زنی شکسته‌دل و ردّ سرخی از خورشید که تکیه داده به دیوار تکیه‌ها با تو در انتظار سواری که می‌رسد از راه میان دستۀ زنجیرزن تویی... ها! تو! @golchine_sher