هدایت شده از 🌹 شهیدابوالفضل راه چمنی
#امر_به_معروف
یک روز صبح داود به محل کار آمد. آن زمان همراه با داود در سپاه فعالیت می کردیم. تا داود را دیدم احساس کردم خیلی ناراحت است.
گفتم: داود جان، چیزی شده؟! خیلی تو خودتی.
گفت: نه، چیز خاصی نیست. دیروز توی بازار دوم نازی آباد #درگیر شدم گفتم: #دعوا_کردی؟ تو اهل این حرفا نبودی؟!
با ناراحتی ادامه داد: خیلی ناراحتم. سه چهار سال از جنگ و شش سال از انقلاب گذشته، هنوز بعضی از #خانم_ها_حجاب رو درست رعایت نمی کنند.
دیروز میخواستم برم منزل، توی بازار دوم نازی آباد، دو تا خانم رو دیدم که خیلی از لحاظ #حجاب_افتضاح بودند. بعضی از جوانها دنبال آن ها راه افتاده بودند و جو بسیار بدی ایجاد شده بود.
من طبق وظیفه رفتم جلو و خیلی آرام گفتم: ببخشید #خواهر، #حجاب رو رعایت کنید.
اما این دو نفر نه تنها رعایت نکردند، بلکه به من #فحش دادند و....... بعد هم چند نفر در حمایت آنها جلو اومدند و کار به دعوا کشید! هر چند نتونستند کاری بکنند و آخرش فرار کردند، اما خیلی از این وضع ناراحت هستم.
چرا #زنان #مسلمان ما به #حجاب، که دستور صریح #اسلام است توجه نمی کنند؟!
تذکرات زبانی داود فقط در مورد #حجاب_خانم ها نبود. اگر کسی از دوستان حرفی می زد که غیبت بود، یا حرف درستی نبود، به او مخفیانه تذکر می داد که فلانی این کار شما درست نبود
📚برگرفته از کتاب قرار یکشنبه ها
🌴🌴🌴
http://eitaa.com/joinchat/4235788289Cf3609bb898
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#دلنـــــــوشتـــــه📝
🌷🍃زمین که لطف ندارد ...
از #آسمان چه خبر ؟
خیلی دلم میخواست
آن لحظه که آن خانم...
🌷🍃گفت:
برادرت خوب طلبهای بود ...
حیف...که رفت ..
اگر میماند افتخار اسلام میشد ...
کم لطفیِ شما بود،گذاشتید برود ...
خیلی دلم میخواست...
آن لحظه بمیرم...
🌷🍃چون...
هرچه نگاهش کردم نفهمیدم..
آرمان والای تو را چگونه به او
بفهمانم...
یادم نمیرود اولین بار که
خواستی بروی..
🌷🍃 گفتم:
تو نیروی فرهنگیِ نظامی..
نظام برای چیز دیگری برایت هزینه
کرده...نرو...
بگذار تا نظامیها هستند...
آنها بروند بجنگند...
یادم نمیرود بُهت توی نگاهت را..
🌷🍃گفتی:
تو زهرایی؟
تو خواهر منی؟
نه...زهرایی که میشناسم
محال است طرز فکرش این
باشد ..
🌷🍃گفتم:
میدانم...
ولی نرو...
تو هنوز خیلی کارها باید
بکنی...
اینهمه سال درس خواندی
🌷🍃 امین...
بمــــــان...😔
بیشتر کار کن...
شماها که بروید ...
دیگر چه کسی علَم حوزه را
راست نگه دارد...
🌷🍃گفتی:
فرض کن بمانم....
بشوم آیت الله العظمی...
یا بشوم فیلسوف قرن...
چه فایده دارد اگر این عمامه
روی سرم بماند و ...
#حرم بیبی زینب (سلام الله
علیها) در خطر باشد؟
نه این فلسفه را میخواهم
و نه این عمامه را...
🌾یادم مانده...
#بــــــرادر...
طولِ بلوار را قدم میزدیم...
با حرص میگفتی نباید جلوی
روحانیون را بگیرند...
اشتباه است...
ماها باید با عمامه در خط مقدم
باشیم...
🌷🍃گفتم:
امینجان!
فرماندهاند...
صلاحدیدی هست..
آنها از بالا میبینند...
حتما خوب نیست...
🌷🍃میگفتی:
نه...
اِلّا و بِلا اشتباه میکنند...
نیرو از روحانیِ توی خط
روحیه میگیرد...
❤️عزیزم...
در اثبات نظرت همین بس...
که با حضور و دلاوریات
درست توی خط مقدم...
صد و شصت نفر از قتل عام
نجات پیدا کردند...
#دلنوشته #خواهر شهیــــد
#شهید_محمــدامین_کریمیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
رهروان شهدا زمینه سازان ظهور
💌 بدترین انتخاب #پیام_معنوی @Panahian_ir
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠میگفت میروم آلمان، اما از #سوریه سر درآورد
🔰مجید تصمیمش را گرفته است؛ 💥اما با هر چیزی #شوخی دارد. حتی با رفتنش. حتی با #شهید شدنش. مجید تمام دنیـ🌍ـا را به شوخی گرفته بود.
🔰عطیه #خواهر درباره رفتن مجید و اتفاقات آن دوران میگوید: «وقتی میفهمیم #گردان امام علی رفته است. ما هم میرویم آنجا🚕 و میگوییم راضی نیستیم و مجید را نبرید🚷 آنها هم بهانه میآورند که چون #رضایتنامه نداری، تک پسر هستی و #خالکوبی داری تورانمی بریم و بیرونش میکنند. بعدازآن گردان دیگری میرود که ما بازهم پیگیری میکنیم و همین حرفها را میزنیم و آنها هم #مجید را بیرون میاندازند😄
🔰تا اینکه مجید رفت #گردان_فاتحین اسلامشهر و خواست ازآنجا برود. راستش دیگر آنجا را پیدا نکردیم😔 وقتی هم فهمید که ما #مخالفیم. خالی میبست که میخواهد به #آلمان برود. بهانه هم میآورد که کسبوکار خوب است.
🔰ما با آلمان هم مخالف بودیم. #مادرم به شوخی میگفت مجید همه پناهجوها را میریزند توی دریا🏝 ولی ما در فکر و خیال💬 خودمان بودیم. نگو مجید میخواهد #سوریه برود و حتی تمام دورههایش را هم دیده است.
🔰ما #روزهای_آخر فهمیدیم که تصمیمش جدی است. مادرم وقتی فهمید پایش میگیرد و بیمارستان بستری🛌 میشود. هر کاری کردیم که حتی الکی بگو #نمیروی. حاضر نشد🚫 بگوید. به شوخی میگفت: «این #مامان_خانم فیلم بازی میکند که من سوریه نروم» وقتی واکنشهایمان را دید گفت که نمیرود🚷
🔰چند روز مانده به رفتن لباسهای #نظامیاش را پوشید و گفت: «من که نمیروم ولی شما حداقل یک عکس یادگاری بیندازید📸 که مثلاً مرا از زیر قرآن📖 رد کردهاید. من بگذارم در لاین و تلگرامم الکی بگویم #رفتهام سوریه. مادر و پدرم اول قبول نمیکردند. بعد #پدرم قرآن را گرفت و چند عکس انداختیم. نمیدانستیم همهچیز #جدی است.»😔
#شهید_مجید_قربانخانی
@AhmadMashlab1995
تا حالا #شلمچـــــــــه رفتی!؟
اگه رفتی برا چند دقیقه به یادش بیار ،تو ذهنت💭 تصـورش کن...
اگه هم #نرفتی من الان بهت میگم شلمچه کجاست!
🍃شلمچه یه جا خیـلی بزرگه ولی تا چشم
کار میکنه #پـرازخاک...
🍃جایی که حدود 50 هزار نفر،تو این خاک
و زمین #شهید🌷 شدند...
🍃شلمچه جایی که حضرت آقا گفتن:
قطعه ای از #بهشت...
🍃تو شلمچه نسیم با عطـر سیب می وزه💫!
آخه نسیم شلمچه از #کربـلا میاد...
🔰حاج #آقایکتـا تعریف می کرد...
یه #خواهر نشسته بود رو همین خاکای شلمچـه!
خاکا رو کنار زد،کنار زد،کنار زد...
رسید به یه #جمجمه!!😦
استخونا و جمجمه ها و پلاکا و سربندا و قمقمه ها...
همه رو #ازاینجا خارج کردن...
پس #خـون_شهید کجاست ⁉️
خونشون قاطی همین خاکاست!
خونشون رو #چـادراست...
👈تا حالا با خودت فکـر کردی چندتا جـوون🕊!داماد یا اصلا چندتا «دار و ندار یه مامان بابا» زیر این خاکاست!؟
👈خون چندتاشون #قاطی این خاکاست؟
یکی ؟ دوتا ؟ صدتا ؟ هزارتا ؟ دوهزارتا ؟! ده هزارتا ؟!
💥📣آی دختر خانم مذهبی!
💥📣آی آقا پسر مذهبی!
♨️حواست به فضای مجازی📱هست!؟
♨️حواست هست به #نحوه حرف زدنت؟!
♨️حواست هست به لفظ های خودمونی که گاهی وقتا به کار میبریم!؟
♨️حواست هست به آشوب بپا کردن
تو دلـ💗 #مخاطبت ؟!
#دخترخانم...
♨️حواست هست به عکس
پر عشوه چادری #پروفایلت؟
#آقاپسر...
♨️حواست هست به عکس📸
با ژست های مختلفت؟!
💢نکنه گول بخوریم !
💢نکنه #توجیه کنیم !
💢نکنه حالا شهیدی که سی سال پیش رفت و گفت بخاطر نسل و خاکمون...
#شهیدی که گفت زندگیمو فدای
آیندگان و #دینم میکنم ...
حالا خیره شده باشه به چشمات👀 و بگه...
#قرارمون این نبود😔 ..
💯بذارید یه چیزیُ تو لفافه بگم !
ازخودی ضربه خوردن⚡️ خیلی بده !
👈 #تــــو، خودیای...
از خودشونی ...
آخه اگه اونا تورو از #خودشون نمیدونستن که نمی رفتن🚷 بخاطر تویی که هنوز اون زمان بدنیا هم نیومده بودی یا تو قنداق بودی #بجنگن که !!
میفهمی چی میگم ...⁉️
💯عاشق، معشوقُ دعوت می کنه یا
معشوق💞 عاشقُ ؟!
#عاشق👈معشـوقُ !
اون روزی که دیدی راهی #شلمچه ای...
بدون #شهدا رسما ازت دعوت کردن💌
گفتن بیا ما دلـ💔ـمون واسه بیقراریات تنگ شده...
مراقب دلــ❤️ــهامون باشیم!
فضای مجازی📲
هم میتواند؛ سکوی #پرواز 🕊باشد!
و هم #مرداب شیطان👹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh