eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
546 ویدیو
772 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. ( علیه السلام ) « أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ » ... شمر رو سینه اش نشسته بود ، قربون غریبیت برم آقا ، آقا ... ای ملائک ، روی در هامون کنید شمر را از قتلگه بیرون کنید ای عزیز فاطمه دادی بزن آخر ای مظلوم ، فریادی بزن ... یه جمله فرموده به شمر ، جگر رو میسوزانه ، هرچی خودت برداشت کردی ، همونقدر ناله بزن ، ببین چه به سرِ امام زمان ارواحنا فدا میآد ؟ ... همینطوری که نانجیب رو سینه اش نشسته بود ، امام فرمود : شمر ، آیا منو میشناسی میخواهی سرِ منو بِبُرِّی ؟ گفت آره می شناسمت ، جدّت پیغمبره (ص) ، بابات علی یِ ، مادرت فاطمه است ، ... فرمود : پس برا چی میخواهی سرِ منو بِبُرِّی ؟ دو تا نقل است ، بعضیا میگن ، گفت میخوام برا جایزه یزید سرت رو بِبُرِّم ، بعضی ها هم میگن گفت : « بُغْضاً لِاَبِيكَ » برا کینه ای که از علی توو سینه دارم ، ... حسین ، حسین ، حسین ... این یه بیت رو میخونم اگه حاجتی داری ، ان شاءالله با این یک بیت حاجتت رو امروز از دست امام زمان (عج) بگیری ، یا زینب ، یا زینب ، یا زینب ... ثواب این یه بیت رو نثار روح مطهر حضرت زینب میکنم ، اُمُّ المصائبه ، گِره باز میکنه بی بی زینب ، ... آخ بمیرم ... شمر روی سینه اش بنشسته بود ؟ آی ندبه خونها ، ندبه خون گفتم یعنی ناله زن ، یعنی گریه کن ، یعنی کسی که از فراق آقا میسوزه ، آرام گریه نکن توو این بیت ، ناله ات رو آزاد کن ... شمر روی سینه اش بنشسته بود ؟ استخوانهایش همه ، بشکسته بود ... حسیییین ... بَه بَه ... حسیییین ... روایت داریم ، فرمود وقتی نام ما را می برند ، مومن گریه میکنه ، وقتی میگی حسین ، حسین ، حسین ... « أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ » .
. ✍🏻یادداشت تحلیلی دکتر محمدصادق درباره واکنش برخی از به معضلات اجتماعی: 🔖 حسین (ع) را نمی‌شناسید! 🔹حکومت معاویه، مساویِ آقازاده بازی، رانت خواری، فقر، گرانی و.. بود اما سالار شهیدان علیه آن قیام نکردند! 🔹ایشان عمده‌ترین دلایل قیام خود در زمان یزید را آشکار شدن فسق و فجور، سگ‌بازی و شراب‌خواری علنی یزید و حلال شمردن حرام‌ها دانسته و لزوم امر به معروف و نهی از منکر و احیای حدود الهی را از اهداف نهضت عاشورا بیان کردند 🔹 این که چند نفر مداح از ابتدای شورش"زن، هرزگی، بی حیایی" در کنار شورشیان ایستاده.. 🔹و برخلافِ سالار شهیدان، مخالفتی با گسترش بی‌حجابی و بی‌عفتی و حلال شدن حرام الهی ابراز نکرده!! 🔹و هم‌گام با سلبریتی‌های بی‌حجاب، به مخالفت با حجاب قانونی برخاسته و مومنان دغدغه‌مند درباره حجاب و عفاف را مسخره می‌کنند، به دو علت باز می‌گردد: ▪️بی‌معرفتی به فلسفه و اهداف قیام حسین(ع) یا.. ▪️وابستگی به خط استکبار و صهیونیسم! 🔹 چرا این عده (که عمق معرفت‌شان به امام، در قَسَم به لاک سیاه دختران متجلی شده!) به تلاش آمریکا، اسرائیل و اروپا برای گسترش بی‌حجابی و بی‌عفتی در کشور امام زمان(عج) شک نمی‌کنند؟ 🔹چرا متوجه هم‌نوایی خود با جنایتکارترین رژیم جهان در حمایت از بی‌حجابی نمی‌شوند؟ 🔹 یکی دو نفر از این عده (که با ادعای علاقه به رهبر انقلاب، مکرر با فلان قرارگاه همکاری کرده و می‌کنند) از خود نپرسیده‌اند که چرا رهبر انقلاب بی حجابی (و نه رانت خواری و ..) را "حرام سیاسی" خوانده‌اند؟ .
فخر زن حجاب اوست.mp3
2.14M
💠یادگارفاطمی 🔹یکی از مسائل جامعه به‌ویژه در این سال‌ها، مقولۀ حجاب و عفاف است. مسأله‌ای که از سویی جزو ارزش‌های اصیل جامعه شیعی است و قابل مسامحه نیست و از سوی دیگر در دست مخالفان، تبدیل شده است به ابزاری برای مخالفت با حکومت دینی. 🔸این مقوله پیش از این‌که جنبۀ سیاسی و امنیتی پیدا کند، سال‌ها در کشور مسأله‌ای فرهنگی بوده و دشمن در شبیخون فرهنگی، تمام تلاشش را کرده که در جامعه چادر را از سر زن مسلمان شیعه بردارد. اگر تحولات فرهنگی سه دهۀ اخیر کشور را دقیق‌تر بررسی کنیم خواهیم دید که وضعیت فعلی، یک‌شبه اتفاق نیفتاده و نتیجۀ سال‌ها هجوم فرهنگی دشمن و عدم مقابلۀ مناسب با آن بوده است. 🔹در این موضوع، در کنار تمام نهادهای فرهنگی مسئول، هیآت نیز نقشی قابل توجه و رسالتی بزرگ به دوش دارند. اگر نوحه‌های فاطمی دو دهه پیش را ارزیابی کنیم، خواهیم دید که متأسفانه سهم کمی از اشعار و نوحه‌های هیآت به این واجب الهی و یادگارفاطمی اختصاص داده شده است. 🔸وقتی سخن از امربه‌معروف به میان می‌آید، باید ابتدا در جامعهٔ ما ارزش‌های اسلامی، همانند ارزش‌های انسانی به عنوان «معروف» شناخته شوند تا افراد به رعایت آن رغبت پیدا کنند. از این رو، بیان ارزش و و به‌ویژه چادر به عنوان نماد حجاب برتر و یادگار فاطمی اهمیت می‌یاید. 🔹در این نوحه، به چادر نورانی حضرت زهرا(س) اشاره شده و حجاب را افتخار زن معرفی می‌‌کند. هرچند جای خالی این دست آثار سال‌ها در هیآت احساس شده، اما نباید کم‌کاری گذشته،ما را از وظیفه‌ای که امروز در قبال این واجب الهی‌ داریم غافل کند. متن 👇
باید هر زن باشد چو فاطمه؛ حاشا جز این شود زن می‌تواند با عفاف مرد آفرین شود دارد هرکس از مادرش یک یادگار از زهرا ماند، چادر نمازی وصله دار آن چادر که، بُرد از دل زینب قرار به غیرت علی قسم، که فخر زن حجاب اوست به جای دیده‌های شوم نظاره‌ی خدا به اوست (آه از غریبی) امشب ای‌کاش غوغا نمی‌شد و..، در وا نمی‌شد و... آتش دخیل چادرِ زهرا نمی‌شد و ... عمر حیدر، پایان نمی‌گیرد چرا؟ دنیا بر من، آسان نمی‌گیرد چرا؟ از اشک من، طوفان نمی‌گیرد چرا؟ افتادنت به روی خاک، ببین چه کرده باعلی! به روی پای خود بایست، بگو دوباره یاعلی (آه، از غریبی) بین کوچه یک لحظه دست او، از من رها نشد یک لحظه حتی از سرش، چادر جدا نشد آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب؟ آتش مانده، در حیرت از بانوی آب آمد اینک، ماه علی چه با حجاب خوشا به من که فاطمه، پناه و یاور من است زمانه با دلش چه کرد، که او به فکر رفتن است (آه از غریبی) 🔺شاعر: رضا یزدانی ...........................................
614.9K
✍ تو نجل خیرالبشری یا امام صادق تو پاره پاره جگری یا امام صادق ای شهید مسموم ای غریب مظلوم یا امام صادق . . . چرا به شانه روز وشب کوه غم کشیدی؟ با چه گنه زخم زبان از عدو شنیدی؟ دیده مخفیانه ستم شبانه یا امام صادق . . . سلام ما به غربت و سوز سینۀ تو سلام ما بر حرم و به مدینۀ تو بقیعت خراب است بین آفتاب است یا امام صادق . . . قافلۀ نماز شب، دشمنان رسیدند تو را شبانه در دل کوچه ها کشیدند با وجود خسته با دل شکسته یا امام صادق . . . حق امامتت عجب عاقبت ادا شد که پاره پاره جگرت از ره جفا شد جان ما فدایت گریم از برایت یا امام صادق .
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ(علیه السلام)》🔶🔸 ✅محمد بن ربیع از پدرش ربیع، که وزیر دربار منصور دوانقی بود، نقل می کند که؛ شبی منصور به من گفت : 📋《أَنْتَ صِرِ السَّاعَةَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ(ع) فَأْتِنِي بِهِ عَلَى الْحَالِ الَّذِي تَجِدُهُ عَلَيْهِ لَا تُغَيِّرْ شَيْئاً مِمَّا عَلَيْهِ》 ♦️هم اکنون پیش جعفر بن محمّد(ع) برو و او را در هر حالتى که بود، بدون اینکه بگذارى وضع خود را تغییر دهد، نزد من بیاور. محمّد می گوید : پدرم مرا خواست که از همه فرزندانش سختگیرتر و بى‏ رحم‏تر بودم، و گفت : برو پیش جعفر بن محمّد(ع) و بدون اینکه درب منزل او را بکوبی، از دیوار او بالا برو که لباس خود را تغییر ندهد، ناگهان بر او وارد شو و به همان حالتى که هست، او را نزد ما بیاور. من وقتى رفتم، که چیزى از شب باقى نمانده بود، نردبان گذاشتم و از دیوار وارد خانه ایشان شدم، وقتى وارد اطاقش شدم، او مشغول نماز بود و پیراهنى بر تن داشت‏ و حوله ‏اى بر کمر بسته بود. نمازش را که سلام داد، عرض کردم : بفرمائید! امیرالمؤمنین شما را می خواهد! ایشان فرمود : 📋《دَعْنِي أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِيَابِي》 ♦️بگذار لباسهایم را بپوشم. گفتم: به من اجازه نداده‏ اند! فرمود : 📋《فَأَدْخُلُ الْمُغْتَسَلَ فَأَطَّهَّرُ》 ♦️اجازه بده بروم غسل کنم و خود را تمیز نمایم. گفتم : غیر ممکن است وقت خود را نگیرید من نمی گذارم این وضع را کوچک ترین تغییرى بدهید. 📋《فَأَخْرَجْتُهُ حَافِياً حَاسِراً فِي قَمِيصِهِ وَ مِنْدِيلِهِ وَ كَانَ قَدْ جَاوَزَ السَّبْعِينَ فَلَمَّا مَضَى بَعْضُ الطَّرِيقِ ضَعُفَ الشَّيْخُ فَرَحِمْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ ارْكَبْ فَرَكِبَ بَغْلَ شَاكِرِيٍ‏ كَانَ مَعَنَا ثُمَّ صِرْنَا إِلَى الرَّبِيعِ》 ♦️من ایشان را همان طور، سر و پاى برهنه با همان پیراهن و قطیفه‏ اى که داشت ایشان را از خانه خارج کردم. در حالی که سن او از هفتاد سال تجاوز می کرد. مقدارى که پیاده رفت از راه رفتن باز ماند و سخت خسته شد، دلم به حال آن ایشان سوخت و عرض کردم سوار شو! سوار قاطر یکى از همراهان من شد، تا اینکه نزد پدرم ربیع رسیدیم. امام صادق(ع) داخل ایوان که رسید ایستاد و لبهایش، به دعائى که من نمی شنیدم، حرکت می کرد. سپس او را وارد کردم و او مقابل منصور ایستاد. منصور گفت : جعفر! تو دست از حسد و ستمگرى خود و آشوب بر علیه بنى عباس بر نمی دارى؟ خداوند پیوسته تو را گرفتار شدت حسد و رنج می کند ولى به آروزى خود نخواهى رسید.    امام صادق(ع) فرمود : به خدا سوگند از آنچه تو می گوئى من بى‏ خبرم و چنین کارى نکرده ‏ام! منصور ساعتى سر به زیر انداخت و روى نمدى در طرف چپش بالشى قرار داشت، نشست و زیر آن نمد، شمشیرى دو سر پنهان کرده بود که نمایان گشت. سپس منصور روى به امام صادق(ع) نموده و گفت : اشتباه می کنى و خلاف می گوئى! سپس پشتى را کنار زده و از پشت آن کیفى که محتوى نامه‏ هائى بود خدمت امام(ع) انداخت و گفت : این نامه‏ هاى توست که براى خراسانیان نوشته ای و آنها را دعوت به بیعت با خویشتن کرده‏ اى تا بیعت مرا بشکنند! امام(ع) فرمود : به خدا قسم! من چنین کارى نکرده ‏ام و این کار را صحیح نمی دانم! منصور مجدد سر را به مدت کوتاهی به زیر انداخت. 📋《وَ ضَرَبَ يَدَهُ إِلَى السَّيْفِ فَسَلَّ مِنْهُ مِقْدَارَ شِبْرٍ وَ أَخَذَ بِمَقْبِضِهِ فَقُلْتُ‏ إِنَّا لِلَّهِ‏ ذَهَبَ وَ اللهِ الرَّجُلُ ثُمَّ رَدَّ السَّيْفَ》 ♦️سپس دست به دسته شمشیر گرفته و مقدار یک وجب آن را خارج کرد! با خود گفتم : الان این مرد را می کشد و آیه استرجاع خواندم، اما متوجه شدم که منصور، شمشیر را به جاى اول برگردانید و سپس گفت : جعفر! حیا نمی کنى از پیرى و نسبتى که با پیامبر(ص) دارى از دروغ گفتن و اختلاف بین مسلمانان می خواهى خون ریزى شود و آشوب به پا کنى؟! امام(ص) فرمود : نه به خدا! آنچه را که می گوئى، من آن را انجام نداده‏ ام! اینها نامه ‏هاى من نیست و نه خط و نه مهر من بر روى آن است! در این هنگام؛ منصور به شمشیر را بیشتر از قبل از غلاف خارج نمود. این بار با خود گفتم که او جعفر بن محمد را کشت. در کمال حیرت دیدم او مجدد شمیشیر را به غلاف برگرداند و عقب نشست. و باز بعد از مدتی کوتاه، دیدم مجدد امام صادق(ع) را سرزنش می کرد و امام(ع) نیز عذر خواهى می نمود. 📋《ثُمَّ انْتَضَى السَّيْفَ إِلَّا شَيْئاً يَسِيراً مِنْهُ》 ♦️در این هنگام، منصور شمشیر را کشید و فقط مختصرى از آن در غلاف باقی ماند و من با خود گفتم، رفت که او را بکشد. و باز شمشیر را در غلاف نمود. پس از مدتی سر را به زیر انداخت و آنگاه سر را برداشته و گفت : خیال میکنم تو راست میگوئى! سپس به من گفت : ربیع! جامه‏ دان را بیاور! جامه‏ دان را آوردم. گفت : دست در آن کن و محاسن ایشان را معطر کن! 👇
من دست در داخل آن نمودم و محاسن امام(ع) که سفید بود عطر آگین نمودم بطورى که سیاه شد. سپس به من گفت : ایشان را سوار بر یکى از بهترین مرکب هاى سوارى خودم کن و ده هزار درهم به او بده و تا منزلش با احترام از او مشایعت کن! ربیع می گوید : به واسطه این تغییر حالتى که منصور نسبت به امام(ع) دیدم، همواره جای تعجب بود و کنجکاو بودم که دلیلش را بدانم. روزی تصمیم گرفتم علت آن را بدانم! همین که منصور را تنها و مسرور دیدم گفتم : یا امیرالمؤمنین! چیز عجیبى از شما مشاهده کردم! گفت : چه چیز؟ گفتم : آن روز چنان بر جعفر(ع) خشم گرفتى که پیشتر، هیچ کس را این گونه خشم نگرفته بودى! ولی سپس منصرف شدی و دلیل کار چه بود؟ منصور گفت : ربیع! نباید این مطلب را آشکار نمود بهتر است پوشیده باشد! میل ندارم فرزندان فاطمه(س) متوجه شوند و بر ما فخر فروشند و ما را ناچیز انگارند! سپس گفت : ربیع! آن شب خیلى مایل بودم که جعفر بن محمّد(ع) را بکشم و تصمیم داشتم که سخن او را نشنوم و عذر و پوزش او را نپذیرم، با اینکه من در زمان بنى امیه او و پدرانش را شناخته بودم که اهل آشوب نیستند! 📋《فَلَمَّا هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى تَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَإِذَا هُوَ حَائِلٌ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ بَاسِطٌ كَفَّيْهِ حَاسِرٌ عَنْ ذِرَاعَيْهِ قَدْ عَبَسَ وَ قَطَّبَ فِي وَجْهِي عَنْهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ وَ انْتَضَيْتُ مِنَ السَّيْفِ أَكْثَرَ مِمَّا انْتَضَيْتُ مِنْهُ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى فَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ قَرُبَ مِنِّي وَ دَنَا شَدِيداً وَ هَمَّ لِي أَنْ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ فَأَمْسَكْتُ ثُمَّ تَجَاسَرْتُ وَ قُلْتُ هَذَا بَعْضُ أَفْعَالِ الرَّئِيِّ ثُمَّ انْتَضَيْتُ السَّيْفَ فِي الثَّالِثَةِ فَتَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بَاسِطَ ذِرَاعَيْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّى كَادَ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ عَلَيَّ فَخِفْتُ وَ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ》 ♦️همین که در مرتبه اول تصمیم کشتنش را گرفتم پیامبر اکرم(ص) را دیدم بین من و او فاصله شد و دستهاى خود را گشود و تا آرنج بالا زده، و نسبت به من بسیار ناراحت و خشمگین است. در مرتبه دوم که شمشیر را بیشتر کشیدم دیدم پیامبر اکرم(ص) خیلى به من نزدیک شد و تصمیم داشت اگر من گزندى به او برسانم کار مرا بسازد، باز جرات کردم و با خود گفتم این کار جن‏ هاست. در مرتبه سوم که شمشیر را خارج کردم پیامبر اکرم(ص) به من نزدیک شد و پنجه‏ هاى خود را گشود و دامن به کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و کمال خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود، مرا در پنجه ‏هاى خود بفشارد. به خدا ترسیدم اگر او را بیازارم، پیامبر(ص) مرا کیفر کند! پس از این کار منصرف شدم. محمّد بن ربیع می گوید : پدرم این جریان را پس از مرگ منصور برایم نقل کرد.(۱) ابن عنبه می نویسد : 📋《قَصَدَهُ المَنصُورُ الدَوَانِیقِی بِالقَتلِ مِرَارَاً فَعَصَمَهُ اللهُ مِنهُ》  ♦️منصور دوانقی بارها قصد کشتن امام صادق(ع) را داشت، ولی خداوند ایشان را از گزند منصور حفظ کرد.(۲) مفضل بن عمر می گوید : منصور دوانیقى شخصى را فرستاد پیش حسن‏ بن‏ زید فرماندار خود در مکه و مدینه و گفت : 📋《أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) دَارَهُ! فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ‏ الثَّرَى‏ أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ》 ♦️خانه جعفر(ع) را آتش بزند. پس خانه امام(ع) را آتش زدند و آتش بر در خانه و اطاق ها رسید. امام صادق(ع) پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش می رفت و می گفت : من پسر ریشه هاى زمین هستم، من پسر ابراهیم‏ خلیل الله هستم.(۳) شیخ صدوق تصریح می کند که؛ سرانجام امام صادق(ع) به دستور منصور و بر اثر مسمومیت شهید شد و در بقیع دفن شد.(۴) 🏴در تاریخ حیات امام صادق(ع) از حادثه ای نام برده شد، که دلها را روانه جدّه مظلومه ایشان، حضرت فاطمه زهرا(س) می کند. آن هم آتش زدن خانه حضرت(ص)! ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ أَحرَقُوا بَابَه وَاستَخرَجُوهُ مِنهُ کَرهَاً وَ ضَغَطُوُا سَیِّدَةَ النِسَاءِ بِالبِابِ حَتَّى أَسقَطَت مُحسِنَاً》 ♦️پس به خانه امام علی(ع) هجوم بردند و درب خانه اش را سوزانیدند، در حالی که به اجبار او را از خانه بیرون کشیدند و سرور زنان فاطمه(س) را در کنار در زدند تا این که محسن(ع) را سقط کرد.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)مُهج الدعوات سید بن طاووس، ص۱۹۳ ۲)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۲۳۸ ۳)الکافی کلینی، ج۱، ص۴۷۳ ۴)اعتقادات الامامیة شیخ صدوق، ص۹۸ ۵)اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۴۳ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- سبک: 🎼 شعر: ✍ .👇
هدایت شده از امام حسین ع
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- سبک: شعر: .................................. . غریب رو نیزه اصلا خبر داری که دخترت دق کرد با گریه و زاری تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند اونی که تو گودال با پا برت گردوند از رو بلندی خودم میدیدم با نیزه اومد گودال با نیزه میزد به پیکر تو میرفتی هر دم از حال غریب مادر * تو رفتی زجر اومد خون به دل ما شد تازه غریبیمون دوباره معنا شد از گوش اطفالت گوشواره دزدیدن ما گریه می کردیم اونا میخندیدن بعد اسارت رو دستای من رد طناب وای وای سوالم اینه مگه جای من بزم شرابه وای وای غریب مادر * تو دستای قاتل مونده رد خونت خودم میدیدم که شکسته دندونت اشکای من واسه یه داغ سنگینه اگه زمینگیرم دلیل اون اینه او می کشید و من می کشیدم من ناله قاتل خنجر او می برید و من می بریدم من از حسین دل  اون سر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋تو بسترم اما، دلم پريشونه  (ع) ________________ .(بند اول). تو بسترم اما، دلم پريشونه  حال منو غير از، خدا كي ميدونه يه چشم من اشكو، يه چشم من خونه از وقتي رفتي تو ، تاريكه اين خونه  بعد تو ديگه ،من نمي خواستم ،زنده بمونم زهرا مثل تو خانم، عجل وفاتي، همش ميخونم زهرا .(بند دوم). روز عروسيمون، بهم يه قول دادي  كنار من باشي، تو گريه و شادي  ولي تو رفتي و ، موندم تك و تنها  قسمتم اين بود، عليِ بي زهرا زخم زبونو، خندهء دشمن، دلم رو پر از غم كرد  بغض حسن با، گريهء زينب، پشت علي و خم كرد .(بند سوم). مگه يادم ميره، بچه ها ترسيدن  به زخم ما مردم، نمك ميپاشيدن انقد زدن تاكه، تو ياس پر پر شي  ميخ درم نگذاشت، دوباره مادرشي  همه مي ديدن، ميون كوچه، شال منو تو دستات  زمين ميخوردم، زمين ميخوردي، علي فداي زخمات .(بند چهارم). حرارت ميخ و ، تيزي اين مسمار تو رو اذيت كرد، بين در و ديوار  خودم ديدم قاتل، لگد به اون در زد  بين در و ديوار، تو رو با خنجر زد  جلوي چشام، غلاف شمشير، ميخورد به روي بازوت  رحمي نكردن ، به محسن تو ، ديدم شكسته پهلوت  سبک : فرهاد_ندرخانی🎼 شعر: حسین_آفتاب✍ _________________ ( عليه السلام) 🔻 فرهاد ندرخانی 1⃣ بنده اول تموم جسم تو سياهه و خوني گناه تو چي بود كه كنج زندوني روزاي تو مثل شبات شده تيره چندساله كه پاهات تو قل و زنجيره گوشه ي زندون شبانه روزش فقط دادن آزارت تو روزه بودي غروبا ميشد تازيونه افطارت باب الحوائج ٢ موسي بن جعفر مولا 2⃣ بند دوم اونيكه از داغت روونه اشكامه اونيكه روز و شب شنيدي دشنامه تو گوشه ي غربت از نفس افتادي رضا نبود پيشت وقتي كه جون دادي هميشه اقا روي تن تو جاي كبودي بوده اونيكه هر شب شمارو ميزد خودش يهودي بوده باب الحوائج ٢ موسي بن جعفر مولا 3⃣ بند سوم هنوز جاي زنجير رو دست و بازوتِ يه تخته ي پاره واسه تو تابوتِ موقع تشييعت عاشقاتون گريون شد آخرش آقا جسم تو گل بارون بميرم آقا برا تني كه به زير تير و سنگِ ميون گودال كفن نداره سر لباسش جنگِ غريب مادر ، غريب مادر ٠ غريب رو نيزه علیه السلام 👇
. |⇦•آسمون چشمام... علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── آسمون چشمام هم رنگ پاییزه حال بقیع امشب خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی آرومه آرومه زائرش این شب ها فقط یه خانومه یه مادری که خاک بقیع رو به چشم تر میذاره به جای ماها روضه میخونه رو خاکا سر میذاره «غریب مادر؛ غریب مادر» *همیشه گفتن باید به ریش سفیدا یه جور دیگه احترام بذاری..احترام آقامونو نداشتن نیمه شب ریختن تو خونه آقامون* هجومشون نگذاشت عبا رو برداره فرصت نشد اصلاً عصاشو برداره چیزی نمیبینم خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیشِ نمروده تو نیمه ی شب عرش خدا رو با نعره هاشون لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن *نیمه شب ریختن تو خونه حضرت حضرت تو نماز شب بود عبا و جانماز رو از زیر پاهاش کشیدن با صورت به روی زمین افتاد جلوی زن و بچش بی عمامه کشوندنش بیرون دست‌هاشو بستن. اما به ناموسش جسارت نکردند. یکی می‌گفت آقا رو بی‌ عمامه نبرید.. پابرهنه نبرید.. من بمیرم برای اون آقایی که دست‌هاشو بستن در خونشو آتیش زدن آی غیرتی‌ها جلوی چشمش سیلی به ناموسش زدن الهی بشکنه دست مغیره یه جوری زد داد علی بلند شد..* شرمندگی مرد درد بی‌درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن از غصه جون دادم کشوندنم رو خاک از نفس افتادم پشت یه مرکب وسط کوچه، خوردم زمین، با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم، از اون غلاف و بازو *ابن ربیع ملعون سوار بر اسب شد دست‌های این پیرمرد رو بستن نانجیب هی می‌تازید. هی امام صادق زمین می‌خورد.. گاهی آقا رو رو زمین می‌کشید. وسط بیابون روی خارا می‌رفت. آقا جان! شما یه مرد بودی پاهات انقدر اذیت شد.. من یه دختری رو می‌شناسم پاهاش کوچولو بود وسط بیابون هی می‌گفت: بابا پاهام درد می‌کنه..* غریب رو نیزه اصلا خبر داری که دخترت دق کرد با گریه و زاری تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند اونی که تو گودال با پا برت گردوند از رو بلندی خودم میدیدم با نیزه اومد گودال با نیزه میزد به پیکر تو میرفتی هر دم از حال غریب مادر *حضرت رو بردن تو کاخ منصور آقا نفس نفس میزد. همه صورت زخمی لباس‌ها پاره.. نانجیب همچین که نشسته بود خواست غرور حضرت رو بشکونه اون زهرماری رو می‌خورد به آقا تعارف می‌کرد کار به جایی رسید شمشیر و کشید آقا رو شهید کنه.. یه وقت دیدم تا منصور شمشیر و مقابل امام صادق کشید دیدن دستش داره می‌لرزه صورتش رنگش عوض شد.. چی شد منصور؟ گفت: همچین که من شمشیر و کشیدم وجود نازنین پیامبر رو مقابل دیدم فرمود: منصور شمشیر و از بالا سر جگر گوشه ام کنار ببر و الّا تاج و تختت رو به هم می‌ریزم.. یا رسول الله!یه شمشیر بالا سر امام صادق دیدی طاقت نیاوردی .. من بمیرم برای اون خانومی که با عجله دوید اومد بالای بلندی دید حسین افتاده شمشیردار شمشیر می‌زد نیزه‌دار نیزه می‌زد..اون‌هایی که حربه‌ای نداشتند سنگ آورده بودند....حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
www-balagh-ir-u6901n14938_۱۹۰۴۲۰۲۴.mp3
9.98M
|⇦•آسمون چشمام.... علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. 🔴بی‌خوابی و ناراحتی و ضجه‌ی علیه‌السلام برای عظیم ترین مصیبت تاریخ 🔰🔰🔰 سُدِیر (یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام) می‌گوید: من و مُفَضَّل بن عمر، ابو بصیر و ابان بن تغلب به حضور حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه شرفیاب شدیم. دیدیم امام، روی خاک ها نشسته و عبایی خیبری و بی یقه پوشیده که آستین‌های کوتاهی داشت و در آن حال، مانند مادر فرزند مرده و جگر سوخته گریه می‌کرد❗️ و آثار حزن از رخسار مبارکش پیدا بود، به طوری که رنگش تغییر کرده بود! ایشان در حالی که کاسه چشمش پر از اشک بود، می‌فرمود:«ای آقای من؛ ❗️غیبت تو خواب را از چشمانم ربوده! لباس صبر بر تنم تنگ کرده، و آرامش جانم را گرفته! ای آقای من! ❗️غیبت تو مصائب مرا به اندوه ابدی که یکی بعد از دیگری از ما را می‌رباید و جمع ما را به هم می‌زند، کشانده است! من(امام صادق علیه السلام) با اشک چشم و ناله‌های سینه‌ام، که از مصائب و بلاهای گذشته دارم، نمی نگرم، مگر اینکه در نظرم بزرگ تر و بدتر از آنها مجسم می‌گردد؛ ❌و شدیدتر و عظیم تر و بدتر از آن در نظرم بلند می‌شود؛ و مصیبت‌هایی که با خشم تو عجین گشته و مشکلاتی که با غضب تو آمیخته است، در نظرم می‌آید! » سدیر می‌گوید: از این امر عظیم و ناله‌های جانگداز هوش از سر ما پرید❗️ و دل ما از جا کنده شد و پنداشتیم که مصیبت بزرگی برای امام صادق علیه السلام روی داده است! من عرض کردم: «ای فرزند بهترین مردم روی زمین! خدا دیدگان شما را نگریاند! برای چه این طور سیلاب اشک از دیدگانتان فرو می‌ریزد؟ چه چیز باعث این مصیبت گشته است؟ » امام آه سختی کشیدند که از اثر آن شکم مبارکشان برآمده و به شدت حالشان تغییر کرد❗️ آنگاه فرمودند: «امروز صبح در کتاب جفر می‌نگریستم. این کتاب مشتمل است بر علم مرگ‌ها و بلاها و مصائب، و علم گذشته و آینده تا روز قیامت که خداوند متعال به محمد و امامان بعد از او (صلوات الله علیه و علیهم اجمعین و لعن الله اعدائهم) ارزانی داشته است. در آن کتاب دیدم که نوشته است قائم ما(عجل الله تعالی فرجه الشریف و سهل الله مخرجه و لعن الله اعدائه) متولد می‌گردد و غیبت می‌کند. غیبت او طولانی می‌شود و عمرش به طول می‌انجامد. در آن زمان اهل ایمان امتحان می‌شوند، و به واسطه طول غیبتش، شک و تردید در دل های آنها پدید می‌آید و بیشتر آنها از دین خود برمی گردند و رشته اسلام را از گردن خود بیرون می‌آورند، با اینکه خداوند می‌فرماید: «وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ» -. اسراء / ۱۳ -، { و کارنامه هر انسانی را به گردن او بسته ایم} که منظور از طائر ولایت است. از مطالعه اینها رقت گرفتم و غم و اندوه، بر دلم چیره گشت.» 📚📚📚📚📚📚 6⃣الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۱۶۷ 5⃣الوافي ج ۲، ص ۴۱۹ 4⃣البرهان في تفسير القرآن ج ۴، ص ۹۲ 3⃣منتخب الأنوار ج ۱، ص ۱۷۹ 2⃣بحارالانوار ج ۵۱، ص ۲۱۹ همه به نقل از: 1⃣کمال الدين و تمام النعمة جلد ۲، باب ۳۳، صفحه ۳۵۲. ▪️عظمت بعضی دردها گفتنی نیست، دیدنی است؛ و عظمت درد غیبت شما را آنهایی دیدند که ضجه های امام صادق علیه‌السلام را در فراقتان دیدند؛ همان لحظه که روی خاک نشسته بود و مثل مادر داغدیده اشک می‌ریخت و می‌فرمود: «آقای من، غیبت شما، خواب از چشمانم ربوده و آرامش دلم را من سلب کرده❗️» 🤲🏻 إلهی قسم میدهیم تو را بجاه محمد و آله الطیبین و به سوز دل مولانا امام صادق علیه‌السلام و به چشمان بی خواب ایشان برای غربت امام زمانِ ما، از باقی مانده‌ی غیبت مولای مظلوم و غریبمان همین امشب، صرف نظر بفرما🤲🏼 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ رَوْحَهُمْ وَ رَاحَتَهُمْ وَ سُرُورَهُمْ وَ أَذِقْنِی طَعْمَ فَرَجِهِمْ وَ أَهْلِکْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ .
هدایت شده از امام حسین ع
. ‍ تحلیل توسط : علیه السلام روضه خوانی سید مهدی میرداماد با 👇 به قلب روشن یک مرد زخم ناسزا افتاد شبیه چادر زهرا که بر آن رد پا افتاد در و دیوار میشد روضه ی تصویری این مرد زمان روضه خوانی اشک از چشم خدا افتاد یقین دارم خودش میخواست این نوع غریبی را به یاد مرتضی خم شد به یاد مرتضی افتاد علی شد آنچنان که دست بسته کوچه را طی کرد سپس محض هواداری زهرا بی هوا افتاد حسن شد کوچه را میگشت با دقتبه خود می گفت خدایا گوشوار مادرم زهرا کجا افتاد به خود میگفت من مردم اگر افتاده ام اینجا ولیکن فاطمه زن بود پیش چشمها افتاد مدینه گرچه آتش بود و میسوزاند قلبش را ولی در آخرِ این روضه یاد کربلا افتاد بزن آتش بزن این خانه را من زینبی هستم امان از شعله هایی که به جان خیمه ها افتاد امان از اون وقتی که عمه های من دامنشون و چادراشون آتیش گرفت. خونه ی امام صادقُ آتش زدن. نوشتن بچه هاش از این حجره به اون حجره فرار میکردن. بالاخره رفتن تو حجره ای از خانه و دهلیز عقب خانه امان گرفتن و آتیش خاموش شد. اما کربلا زینب اومد پیش زین العابدین. آقا چه کنم؟ بچه ها دارن میسوزن. یکی تازیانه میزنه، یکی سیلی میزنه، یکی گوشواره میکشه. گفت عمه بگو همه فرار کنن. همه فرار کردن فقط یه نفر فرار نکرد .دیدن یه زنی هی جلوی خیمه راه میره. خانوم چرا نمیری؟ گفت امام من تو خیمه است... در فایل زیر، اگر به شعر دقت کنید به نحوی تحقیقی، شباهت روضه های امام صادق(ع) با روضه های معصومین علیهم السلام، ذکر شده است. ابتدا به مصائب امیرالمؤمنین (ع) بعد روضه حضرت زهرا (س) و در نهایت روضه امام حسین(ع). ذاکرین اهل بیت(ع) می توانند از این فایل به عنوان نمونه ای برای فهرست روضه ها و گریزهای امام صادق(ع) استفاده کنند. در روضه بعد از شعر هم، یکی از شاخص ترین روضه های امام صادق(ع) اشاره می شود و سپس گریز به روضه آتش زدن خیمه های امام حسین(ع). این فایل برای جلساتی که می خواهید مختصر بخوانید، قابل استفاده است. 🔰 👇
. 🏴 ابابصیر علت شهادت (س) را از امام صادق(علیه‏ السلام) این‌گونه نقل کرده که حضرت فرمود: «وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْ تَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها» ترجمه: سبب شهادت فاطمه(س) ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت(س) به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد، که به دیدن او بیایند! 📚بحارالانوار مجلسی، ج ۴۳، ص ۱۷۰ ای هردو جهان قبضه به مشتت زهرا از داغ پدر خمیده پشتت زهرا رازی که نگفتی پسرت صادق گفت آن ضرب غلاف تیغ کشتت زهرا ✍مرحوم .
1403.02.14_1.mp3
39.32M
🎤حجت الاسلام استادمیرزامحمدی 🔊 مناجات ابتدایی 📆 جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ 🕌 گلزارشهدا امامزاده علی بن جعفـرالصادق علیه السلام     🔹
. ✍ ▪️بند اول▪️ بازم امشب هوائیم من یه عالم غم دارم تو سینه دلم و از همه گرفتم دلم امشب رفته مدینه جا داره از غصه نفسهام برنگرده قبر آقام توی بقیع تاریک و سرده نه زائری بمیرم آقا نه مرقدی بمیرم آقا نه سنگ روی مزاری و نه گنبدی بمیرم آقا غریب آقام آقام آقام آقام ▪️بند دوم▪️ می گن آقا توی دل شب تو رو یک عده دوره کردن تو اسارت شبیه زینب تو رو یک عده دوره کردن گرچه تو قلبت قد دنیا غصه داشتی اما غم نامحرم و معجر نداشتی ولی عقیله با قلب زار کشیده شد تا سر بازار حسینم از روی نی می‌دید عقیله رو میون انظار غریب آقام آقام آقام آقام 👇👇