eitaa logo
حدیث اشک
6.9هزار دنبال‌کننده
44 عکس
85 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
دل یکی، دلبر یکی جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا” کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل شاه طوس تو مهمان نمودی مرا یک غزل نشاندی به دل عشق خود از ازل تو بی مثل و همتایی و بی بدل تو نوری تو نوری تو خیرالعمل که شیرین بود از تو کام عسل مرید توام من مراد منی به یاد توام من به یاد منی دلم تنگ صحن و سرای رضا همه جان عالم فدای رضا پس از سالیانی خدای رضا تو را آفریده برای رضا تو هستی به پیری عصای رضا شما آمدی و رضا جان گرفت رضا نه که دین خدا جان گرفت به یادت زمستان ما شد بهار به نازی ربودی ز دستم قرار به تیغ نظر کشته ای بی شمار چه سرها به عشقت شده روی دار به صحرای خشک دل من ببار به پایت نشسته زلیخا هنوز اسیر تو چشمان لیلا هنوز شده قبله ام سمت چشمان تو که جانم بود بسته بر جان تو وجودم شده پر ز ایمان تو منم از تبار غلامان تو همیشه گدایم سر خوان تو نما پر تو این کیسه خالی ام که جزء گدایان هر سالی ام به دلواپسی ها قرارم شدی به غمها شما غمگسارم شدی تو مهتاب شبهای تارم شدی کسی را ندارم تو یارم شدی تمامی دار و ندارم شدی گدایی در خانه تو خوش است و مستی به میخانه تو خوش است به جام دل من شرابی بریز نه یک جرعه ای نه حسابی بریز به حلقوم خشکیده آبی بریز به شب زادگان آفتابی بریز سر این حسودان عذابی بریز دهان وا نموده به بی حرمتی جوابش بده تو به یک ضربتی سیه پوش داغ تو شد مادرت اگر داده زهر جفا همسرت نخندیده اشکی به چشم ترت نزد تازیانه کسی دخترت نزد بر سر نیزه دیگر سرت علی اکبر شاه طوسی جواد گل پرپر شاه طوسی جواد میلاد یعقوبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای مهربانی خوشحال ازین غلامی و عرض ارادتم همراه با ملائکه مشغول خدمتم این لطف فاطمه است که داده لیاقتم عبد علی و آل علی تا قیامتم من نوکر و محب و فدائی اهل بیت بیچاره ام بدون گدایی اهل بیت دارم به سر هوای جگر گوشه رضا افتاده ام به پای جگر گوشه رضا ممنونم از عطای جگر گوشه رضا ای جان من فدای جگر گوشه رضا عمریست زیر دین جواد الائمه ام محتاج کاظمین جواد الائمه ام ای نایب امام رضا ، حضرت جواد یابن الرئوف ! شاه وفا ! حضرت جواد پروردگار جود و عطا ، حضرت جواد دریاب روزگار مرا ، حضرت جواد آقا به مهربانی تو دارم اعتقاد هستی جواد و ابن جواد و ابالجواد ای سومین محمد این خانه، السلام ای سائل تو عاقل و دیوانه السلام ای صاحب کرامت جانانه السلام عیسی مسیحِ حضرت ریحانه السلام تو آمدی و دشمن دین نا امید شد بار دگر امام رضا رو سفید شد با بودنِ تو عهد وفا سر نیامده چیزی به جز کرم که به این در نیامده وصفت به جز رضا ز کسی بر نیامده مولود از تو با برکت تر نیامده تنها امام لایق فرزندی رضا ! وصفت کجا و ذهن گنهکار من کجا در کودکیت پیر زمین و زمان شدی آقا نهم ستاره این آسمان شدی امّید آخر همه بیچارگان شدی بالاتر از توقع ما مهربان شدی آنانکه خاک بوسی ابن الرضا کنند باید که خاک را به نظر کیمیا کنند ای عادت همیشه ی تو ذره پروری خوب و بدند بر سر کوی تو مشتری دادی به یاد سائل خود کیمیاگری حقا که یادگاری موسی بن جعفری هر کس که برد نام تو حاجت روا شده درد نگفته در حرم تو دوا شده ای انتقام کوچه همه آرزوی تو دل برده از امام رضا خلق و خوی تو باید گرفت درس برائت ز کوی تو ای غصه های فاطمه بغض گلوی تو تو مادری تر از همه ای بعد مجتبی خیلی عذاب داده تو را داغ کوچه ها محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین تو انتخاب خدايي براي فرداها ضمانت تو اميد حسينيِ ماها اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي نديده اند شبيه تو چشم دنياها چه معجزيست به چشمان فاطمي ات كه مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسي ها من از قبيله دردم،غلام زاده ي تان تو از قبيله عشقي ز نسل آقاها چه آهوانه مرا تا جنون كشاندي و نوشته ايم يكي از تمام ليلا ها هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست كه مي سرود شما را به جاي لالا ها قسم به لحظهء بالا نشيني ات تا عرش مرا ببر به حريمت در اوج بالا ها ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن تمام سال مرا هفتم محرًم كن حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نورِ چشم ضامن آهو از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه ای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه ای قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه ای نورِ چشم ضامن آهو شد امشب ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه ای تا سحر در فکر لطفش میروم تا کاظمین با دلی آرام بیدارم، ندارم غصه ای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف ‌شد بغضِ بسیارم، ندارم غصه ای با دعایش مشکلاتم یک به بک حل میشود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصه ای سائلم آنجا که حاجت را نگفته میدهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصه ای در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا(ع) دارم، ندارم غصه ای!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع) ته این کوچه هرکه پشت در است.. به گدایی خویش معتبر است نه پی نان نه فکر سیم و زر است او نیازش به یار بیشتر است امشب اینجا کرم فراوان است نام این کوچه هم خراسان است سالها شبهه بود در سرها امتحان شد تمام باورها تا که آمد امید نوکرها کوری چشمهای ابترها بعد پنجاه سال سر زد ماه.. جلوه گر شد جواد ال الله این پسر آمده ولی باشد شرف الشمس صیقلی باشد احمد خانه ی علی باشد کرمش بی معطلی باشد هرچه میخواهی از کریم‌ بخواه سائلین جواد بسم الله! اهل تقوا مرید تقوایش جلد قرآن کجاست؟لبهایش ملکوت است قد و بالایش نذر کرده براش بابایش در جلال و جمال محشری است بیشتر از بقیه مادری است رضوی بود جلوه ذاتش همه جا ریخته ست آیاتش بین سجده شدست میقاتش خود حق میرود ملاقاتش.. روی فیروزه نام او حک شد رجب از مقدمش مبارک شد ما مریدیم و او همیشه مراد او جواد و بقیه عبدجواد بارها پشت پنجره فولاد به جوادش رضا براتم داد اوست دلگرمی حسینی ها قبله ی اصل کاظمینی ها ساقیا می بده شراب آمد از پس پرده آفتاب امد جان ارباب رب آب آمد نفس حضرت رباب آمد کیست این مه نواده حیدر پیر میخانه بلا اصغر هیبتش هیبت پیمبرهاست گریه اش تار و مار لشگرهاست کی حریفش سنان و خنجرهاست فتح کردن مرام حیدرهاست تا زگهواره رو به میدان کرد لشگر کوفه را هراسان کرد.. حیف بال و پر کبوتر سوخت حنجرش پاره پاره شد سر سوخت پدرش پیش روی لشگر سوخت همه ی آرزوی مادر سوخت نه سری مانده نه بدن دارد شیرخواره مگر زدن دارد؟! سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب این طفل به خواب رفته در گهواره شاهی است که تکیه داده بر گهواره تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است خورشید و ستاره و قمر گهواره وقتی که به مهد اشک می‌ریخت مدام می‌ریخت به آسمان گُهَر گهواره هرگز نشود ادا مقامش حتی با زر بنویسند اگر گهواره یک غنچه در آغوش گرفت و داده است اندازه آسمان ثمر گهواره میخورد تکان و با نوایی جانسوز میداد ز کربلا خبر گهواره مقصود نه روضه است اما دیدند در خاک بدن ‌، به نیزه سر ، گهواره_ _میرفت به دست ناکسان دست به دست بر جان رباب زد شرر گهواره داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دارد بساط عاشقی تکمیل می گردد آیات شادی آفرین تنزیل می گردد لبخند او لحن خوشِ ترتیل می گردد دُکّان درد و غصّه ها تعطیل می گردد وقتی که چشمانِ مسیحاگونه اش وا شد لبخند بر روی لبِ ارباب پیدا شد سجّاده،محراب دعاها را بغل می کرد قطره به قطره،برکه دریا را بغل می کرد آئینه احساس تماشا را بغل می کرد دستان کوچک داشت بابا را بغل می کرد جبریل کم کم داشت در این صحنه جان می داد وقتی حسین آرام در گوشش اذان می داد باید که درد دردمندان را دوا می کرد از نور خالق انشعابی را جدا می کرد باید برای ماه نامی دست و پا می کرد او را میان کهکشان خود صدا می کرد مثل ازل هفت آسمان با او بلی می گفت بابا برای بار سوم"یا علی"می گفت این ماه‌سیما پرده ها را از حجاب انداخت از چهره ی آئینه ها رختِ نقاب انداخت لب های جنّ و انس را با خنده آب انداخت ارباب،چشمش را به لبخند رباب انداخت بابا،علی،مادر..،سه تا نور جهان جمع است خورشید و مهتاب و ستاره جمعشان جمع است ذکر علی اصغر ستون طاق دین رَب نور جبینش آیه ی فتح المبین رَب تا شد حسین انگشتری او شد نگین رَب بند قماط او نخ حبل المتینِ رب قطعاً خدا این طفل را باب الحوائج کرد رسم گدایی را درِ این خانه رایج کرد ما را صغیر سفره ی بابای او خواندند ما را اسیر سفره ی بابای او خواندند ما را فقیر سفره ی بابای او خواندند جیره بگیرِ سفره ی بابای او خواندند شکر خدا نان شب ما نامِ ارباب است شیرینی روی لب ما نامِ ارباب است گهواره ی او قبله ی سیّار امروز است کعبه به دورش حاجی هوشیار امروز است یوسف برو،او گرمی بازار امروز است دُلدُل سوار و حیدر کرار امروز است با گریه ها دارد رجز در اصل،می خواند جنگاوری را در دل گهواره می داند قربان این کودک عجب ایل و تباری داشت خون علی را در دل رگهاش جاری داشت بااینکه گلبرگ تنش عطر بهاری داشت تیغ نگاهش کاردبرد ذوالفقاری داشت کوچکترین باز شکاری بین این لانه است او شیرِ در گهواره ی چوبی این خانه است او مُحکمات آیه ی تطهیر قرآن است کوچکترین قطره میان نسل باران است پیراهنش درمان چشمِ پیر کنعان است مثل علی اکبر برای عمه ها جان است قنداقه ی او را میان عرش می چرخاند زینب برایش "وَاْنْ یَکاد"از جان و دل می خواند تا آفتاب ظهر می تابید،می خندید از آسمان باران که می بارید،می خندید وقتی عموعباس را می دید،می خندید گاهی رقیّه جان که می خندید،می خندید چشمان شور ای کاش این ها را نمی دیدند گل های لبخند قشنگش را نمی چیدند در کربلا وقتی عطش کابوس بابا شد از تشنگی قدِّ سکینه،خواهرش،تا شد ماه قبیله راهی آغوش دریا شد لب های خشک او بلای جان سقا شد از تشنگی با مرگ بازی می کند..،ای وای ماهیِ شش ماهه تلظّی می کند..،ای وای بعد از پسر از این پدر چیزی نمی ماند جز آه های شعله ور چیزی نمی ماند وللهِ دیگر از جگر چیزی نمی ماند این حنجر و تیر سه پر..،چیزی نمی ماند نقش سپید بوم او پاشیده شد از هم آئینه ی حلقوم او پاشیده شد از هم @hadithashk
جانم علی هر که شد در عمر خود یکبار مهمانِ علی(ع) دل به دستش داد و شد همواره حیرانِ علی(ع) عاشقش شد! خاطرش را خواست و بود از ازل جان پیغمبر(ص) دمادم بسته بر جانِ علی پیشِ من از سفره های این و آن حرفی نزن چونکه میسازد به من تنها فقط نانِ علی(ع) داد انگشتر بدونِ وقفه در حال رکوع بیشتر از سطح درک ماست احسانِ علی(ع) بی خبر، آهسته، نیمه شب، بدون های و هو بود بی رنگ و ریا احسانِ پنهانِ علی(ع) نیست شکی در مسلمان بودنم اما هنوز میخورم حسرت که باشم کاش سلمانِ علی(ع) سنجشَش در حشر بی تردید حبّ فاطمه ست(س) نقش بسته ذکر یازهرا(س) به میزانِ علی(ع) تا خدا عشق مرا نسبت به خود باور کنَد میخورم سوگند در محشر به قرآنِ علی(ع) دور تا دور ضریحش، دور تا دورِ نجف شد معطر امشب از عطر گریبانِ علی(ع) تشنهٔ ایوان-طلایم ای اجل مهلت بده تا بگیرم بوسه ها از پایِ ایوانِ علی(ع)! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت «مشکل گُشا ای حضرت «مشکل گُشا» هر جای دنیا با توام ! ای آفتاب «هَل اَتی» پنهان و پیدا با توام ! دلشادم از این زندگی ، مشتاق مرگ خویشتن زیرا هم اینجا با توام ، زیرا هم آنجا با توام ! آن ذرّه ی خاکم که در حال و هوای عشق تو بر آب و آتش می زنم ، چون بی محابا با توام ! در اوج شادی با توام ، در موج غم ها با منی در موج شادی با منی ، در اوج غم ها با توام ! لب های من سرمست تو ، چشمان من پابست تو جان و دلم در دست تو از بس سراپا با توام ! ای ساحل آرامش و کشتیِ امواج بلا ای ناخدای با خدا ، دریا به دریا با توام ! حرف دلم را بیشتر ، در بیت آخر می زنم با من بمان ای مهربان ، تنهای تنها با توام ! سید روح الله باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
لا فتی الّا علی حرف میرانم در اینجا از مقام آفتاب نه غلط گفتم فقط گویم ز نام آفتاب خوش سعادت بردم از این شعر خام آفتاب هر کسی آقاست قطعا شد غلام آفتاب ای به قربان مقامات و مرام آفتاب برگ می‌روید به پاس احترام روی او گل شکوفا میشود با شوق عطر و بوی او شهد شیرین می‌شود از حسن خلق و خوی او چرخ می‌گردد به اذن و قدرت بازوی او پس جهان بر جا بود با اهتمام آفتاب آفتابی و فروغ تو جهان را در گرفت یازده نور از تو نبض چرخ را در بر گرفت با تو عشق از نو به عالم شیوه ای دیگر گرفت بعد از آن هر کس که از تو منصب نوکر گرفت شد دلش روشن به انوار مدام آفتاب ز آفتاب آسمان قطع یقین بالاتری میکنی بر آفتاب و ماه و انجم رهبری برده ای دل از نبی از عالم و آدم سری چون به کرسی جای داری در مقام داوری پس یقینا دست داری در زمام آفتاب من تو را از چشم خود خواندم خطا شد یا علی حق علی آقا علی سرور علی مولا علی از ازل تا روز محشر لا فتی الّا علی چون علی با حق نشسته حق نشسته با علی شرم دارم بر تو دادم اتهام آفتاب آفتابا بگذر از من و از خطای باورم میروم با این خطا تا انتهای باورم باورم هستی و می‌مانم به پای باورم در قنوتم ذکر میگویم برای باورم سر به سجده میبرم در احترام آفتاب مهر می آید به پاس احترام یک نماز هر طلوع صبح یعنی یک قیام یک نماز روشنی تکبیر باشد بر مقام یک نماز ظهر تفسیر قعود است و پیام یک نماز بر علی وقت غروب آمد سلام آفتاب تو قیامت قامتی و قامتت اصل قیام ماه نیکو منظری و جلوه ات ماه صیام برق چشمانت به درد هر دو عالم التیام گر بگیرد ذوالفقارت ره به بیرون از نیام می شود این تیره شب روز قیام آفتاب ما کویری تشنه هستیم این جماعت آبشار از خزانیم و تمام نسل حیدر از بهار این تبار از آفتاب اند آفتاب اند این تبار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار می‌شود امر فرج حسن ختام آفتاب  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
علی جان علی جان پیمبر بود و جانان پیمبرها علی آقای سلمان بود و مولای ابوذرها بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذر ها خودش بر منبر پروردگار خویش لم داده سپرده کار های دنیوی را دست اشترها کسی دشمن نمیدارد علی را غیر بد نطفه سند هم خواستی جویا شو از دامان مادر ها علی نور خدا روی زمین بود و نمی باشد تفاوت بین اصغرها و اکبر ها و حیدر ها اگر پرده نمی انداخت بر ذاتش خداوندش گمانم فاش میخواندند ربش روی منبر ها ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبر ها علی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده برایش کار دشواری نبوده فتح خیبر ها علیرضا وفایی (خیال) (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹