eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
49 عکس
94 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
جواد الائـــمّه به لطف خــدایِ جوادالائــمّه گدایم ، گـــدایِ جوادالائــمّه غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس شدم آشنایِ جوادالائــمّه رسیدم به آزادگی تا دلم شد اسیــرِ ولایِ جوادالائـــمّه ازآن صورت گندمین عطر گندم گرفتــه هوایِ جوادالائـــمّه رضایِ خُدایِ امامِ رضا را بِـجُوْ در رضـایِ جوادالائـــمّه اگر عاشقی هر نفس مثل سایه برو در قفایِ جواد الائـــمّه تو و جنّت و قصر و حور،آی زاهد من و خـاک پــایِ جوادالائــمّه مَلَـک در لباس کبوتر می آید به ایوانْ طلایِ جوادالائـــمّه نه تنها فلک،عرش هم تکیه داده به گلدسته هایِ جوادالائــمّه شمیم دل انگیز مشهد می آید ز صحن و سرایِ جوادالائـــمّه در این آخر ماه ذی القعده باید بسوزم برایِ جوادالائـــمّه مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم لباسِ عــزایِ جوادالائـــمّه زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی عطش بود و نایِ جوادالائـــمه در حجره را بسته اند، آه خانه شده کــربلایِ جوادالائــــمّه بریده بریده ، شکسته شکسته می آید صدایِ جوادالائــــمّه دم العطش شد دم وا حسینا عوض شد نوایِ جوادالائـــمّه . شبیه حسین ، آه آبـــش ندادند صدا زد ، بمیرم جوابش ندادند کنیزان شنـیدند آهش بلند است جوابی به حــالِ خـرابش ندادند اگر منع کردند از شُـرب آبش ولی جا به بزم شرابـش ندادند تنش را رها بر روی بام کردند ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند دم آن همه کفـتر باوفـــا گرم که تحـویل بر آفتابش ندادند تنش از سر بام در کوچه افتاد ولی نعل ها پیچ و تابش ندادند دگر سنگها بغض خود را نشانِ گُلِ رویِ از خون خضابش ندادند زمانی که تشیـیع شد،رهگذرهـا عذابی به عالیـجنابش ندادند ولی آه ، در گودیِ قتله گــاهی غروبی ، غریبی پس از بی سپاهی تنــش زیر سُمّ ستوران رهــا شد به بغض علی یکصد و ده هجا شد همین که سرش رفت روی سنان ها نشستند در موج خون آسمان ها در آمد ز عمق جگـر ، آه زنــها که در بین گودال می گفـت تنها— —زنی قد خمیده : بُنـیّ بُـنـیّ گُل سر بُـریده : بُـنیّ بُـنیّ محمّد قاسمی   لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
قطره اشکیم مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم روضه و غصه و دردیم، غم و فریادیم قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم: ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند غصه را در دل محزون شده تکثیر کند پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند خواست او را وسط حجره زمین گیر کند بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید پسر شاه خراسان جگرش می سوزد از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد وسط حجره، تن شعله ورش می سوزد باورم نیست که این ها به کمک برخیزند آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است نگذارید تنش را به تماشا خوب است نکشیدش به سوی بام، همین جا خوب است چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است؟! حمل او روی سر چند نفر، دردسر است تیزی پله و تنگی گذر، دردسر است خوبی بام به این است مصیبت نکشد بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد آخر روضه ی او کار به غارت نکشد تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است، کبوتر دارد شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده پیکرش در ته گودال لگدمال شده بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شمر با خنجر خود وارد گودال شده داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد ناگهان صوت فراگیر `بُنَیَّ” آمد  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ناله نکن وقتی به باغ لاله ی تو خنده میکنند ناله نکن به ناله ی تو خنده میکنند با هلهله کنار تنت دست میزنند همراه دست و پا زدنت دست میزنند رنگت پریده و بدنت بی رمق شده پیشانی بلند تو خیس عرق شده پرپر نزن که بال و پرت ریخت بر زمین همراه سرفه ها جگرت ریخت بر زمین سمی که داده اند ندارد علاج هیچ اینقدر مثل مارگزیده به خود نپیچ آبت نمیدهند و جوابت نمیدهند باور کنیم اینکه عذابت نمیدهند؟! دارند احترام تورا نقص میکنند رقاصه ها کنار تنت رقص میکنند تا پشت بام خانه تنت را کشید و برد خیلی سرت به تیزیه دیوار و پله خورد هرچه که شد ز روی تنت اسب رد نشد شکرخدا که پیکر پاکت لگد نشد تشنه شدی و نیزه به پهلوی تو نخورد شکرخدا که پنجه به گیسوی تو نخورد شکرخدا که قسمت تو بوریا نشد از پیکر تو شال و کمربند وا نشد با نیزه بر زمین بدنت را کسی ندوخت کنج تنور خانه ی خولی سرت نسوخت هرچند پیکر تو سه روز آفتاب خورد آیا کسی کنار سر تو شراب خورد؟! جد شما ولی به لبش چوب تر نشست دندان او که جای خودش خیزران شکست  رضا قربانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
هلهله کعبه حیران تو شد به که چه حیران شدنی تو مراد همه ائی قبله ی هر سینه زنی حجره در بسته ولی روضه در اینجا باز است دست و پا میزدی و هلهله میکرد زنی از عطش گوشه ی حجره به خودت پیچیدی پس به هم ریختم از غم،چه به هم ریختنی کسی آن لحظه نبود از غم تو گریه کند من بمیرم که تو هم کشته ی دور از وطنی داد بغداد در آمد که شهیدت کردند هم شباهت به حسین است تو را هم حسنی ناله کردی به غرور سخنت دست نخورد زلف خاکی شده و پرشکنت دست نخورد هلهله روضه ی سختی ست،بله میدانم حرفم این است به ترکیب تنت دست نخورد جگرت آب شد از زهر و لبت خورد ترک خواستی آب ولی بر دهنت دست نخورد دو سه روزی بدنت ماند روی بام،بله غارت اما نشدی،پیرهنت دست نخورد بعد قتلت بدنت مثله نشد،سالم ماند شکر و لله به عقیق یمنت دست نخورد محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دل یکی، دلبر یکی جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابا آمده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا” کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نورِ چشم ضامن آهو از شعف از شوق سرشارم، ندارم غصه ای خوب شد حالِ بد و زارم، ندارم غصه ای قرعهٔ فالم به دست صاحبِ «بخشش» رسید یاورم شد! بخت شد یارم، ندارم غصه ای نورِ چشم ضامن آهو شد امشب ضامنم شد سبُک از معصیت «بارم»، ندارم غصه ای تا سحر در فکر لطفش میروم تا کاظمین با دلی آرام بیدارم، ندارم غصه ای دوستش دارم! به دست مهربانش بارها برطرف ‌شد بغضِ بسیارم، ندارم غصه ای با دعایش مشکلاتم یک به بک حل میشود پس اگر گاهی گرفتارم؛ ندارم غصه ای سائلم آنجا که حاجت را نگفته میدهد گرچه مدیون و بدهکارم، ندارم غصه ای در دو عالم بر سرم هر چه بلا نازل شود تا جواد إبن الرضا(ع) دارم، ندارم غصه ای!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سفره جود و کرم کیست امشب سفره جودش به پاست جود گفتم پس جواد ابن‌الرضاست کیست جزاوجود حق را جلوه‌گر آنکه حیران مانده از جودش بشر او سراپا خیر و مهر و رحمت است رأفت حق بر امام رأفت است ضامن آهو نصیبش نور شد غصه و غمها ز قلبش دور شد حضرت حق از سر عشق و صفا جود خود را داده کامل بر رضا معدن گنجینه‌ها پیدا شده کوری دشمن رضا بابا شده حق‌تعالی باب رحمت را گشود کشف گشت معدن لبریز جود آمدآنکه که جود در بنیاد اوست جود ارث خالص اجداد اوست سربه تعظیمش فرود آورده عرش زیر پایش بال حور العین فرش از نگاهش زشت زیبائی شود کل عالم حاتم طائی شود چشمهء رحمت به نامش متکی ست اوهمان زنجیره نسل علیست گر نمی‌بود او امامت هم نبود بی ولای او ولایت هم نبود بارش لطفش زِهر ابری فزون نام او در دفتر شیعه ستون برتر از اندیشه و افکار اوست سدّ لبریز و ذخیره دار اوست حوض احسانش بود پهن و عمیق بر رکاب دل نشسته چون عقیق فصل نو در مصحف اسلام اوست صاحب هر اختیار تام اوست کل عالم در ثنای او زبان غیرحق هر کس به مدحش ناتوان بهر شیعه در مقام جستجو نیست مولودی مبارک‌تر از او او گل ریحانه و خوش‌ظاهر است باطنش هم صاف و پاک و طاهر است در بساط عشق‌بازی از نیاز کعبه می‌خواند به سمت او نماز رخصت لیل و نهار و زندگی‌ست بی تقارن در مقام بندگی ست مست عطر ناب انفاسش هواست خاک زیر پای او نرخ طلاست تا قدم‌هایش براین عالم نشست رونق بازار خوبی‌ها شکست گرچنین ماه رجب شد سرفراز از وجودش کرده کسب امتیاز آمد آنکه سفره داری کار اوست جود و احسان بنده دربار اوست دیدگانش دل‌ستانی می‌کند با گدایان مهربانی می‌کند لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جواد الائمه(ع) گاه‌گاهی نگاه ما را بَس بوسه‌ای گاه‌گاه ما را بَس گرچه از دستِ یار ممکن نیست جگری روبراه ما را بَس ما گره در گره شدیم اما... لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس رو به چشمش نمازِ خود خواندیم و همین اشتباه ما را بَس تا به کویش نرفته‌ایم افسوس ولی این شوقِ راه ما را بَس در بساطم نبود غیر از آه و همین نصفه آه ما را بَس مرقدی با دو گنبد زردش خاکِ آن بارگاه ما را بَس یک ضریح و دو قبله و دو امام یک حرم با دو شاه ما را بَس به ضریحش نشد اگر برسیم کنجِ آن سرپناه ما را بَس ما حسینی شدیم شُکرِ خدا کاظمینی شدیم شُکرِ خدا زلفِ ما را به بادها داند لطف خود را به یاد‌ها دادند تا گره‌های کارِ من دیدند به لبم یاجوادها دادند تا که بردیم نام او دیدیم رونقی بر کسادها دادند تا ازاین خانه ما جدا نشویم به لبم وَاِن‌یکاد‌ها دادند نان خود را دوباره بخشیدند ازسرِ ما زیادها دادند نامراد آمدیدم اما باز قبل گفتن مُرادها دادند مثل باران شدند رحمت را بر تمام بلادها دادند خط کشیدند روی بدها و... باز هم امتدادها دادند حرف‌های نگفته آوردم تا به دستم مدادها دادند هی نوشتیم نامه ادرکنی یاجواد الائمه ادرکنی از جمالش کمال می‌ریزد از کمالش جلال می‌ریزد از لبش دانه‌های سرخ انار از قدش اعتدال می‌ریزد به تماشاش ایستاده جهان که بهم نظم سال می‌ریزد روی دوشِ رضا از آن گیسو آبشاری زلال می‌ریزد نورِ او لَن‌تَرانیِ موسی است کوه هم بی مجال می‌ریزد چقدر چامه و چکامه براش از قلم‌های لال می‌ریزد همه تقصیرِ تیغ آن ابروست خونِ ما را حلال می‌ریزد آمد و از غبارِ جاده‌ی او معجزاتی محال می‌ریزد بعد از این از دلِ غریب رضا غم قال و مقال می‌ریزد به علی رفته نور سرمدِ ما آمده سومین محمدِ ما ای مبارکترین سلام رضا آفتاب علی الدوام رضا سبزی مسجد النبیِ علی کعبه‌ی مسجدالحرامِ رضا نهمین رکعت رسول خدا اولین اشهدُ ، السلامِ رضا امتداد همیشه‌ی زهرا شرف‌الشمس مستدام رضا سجده‌ی شکر فاطمه این است برکت‌های خاص و عامِ رضا ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن الرضا(ع) یا به این کوچه معروف گدارا نکشید.. یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید! ما گداییم،شما منت مارا نکشید! منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید! به گدایان گرفتار،بفرما زده اید قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است برسانید به هرکس ز خودش مایوس است غصه ای هست اگر!چاره ی آن در طوس است عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد. آسمان خنده به لب میل به باران دارد ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد.. چشمشان کور که خورشید به دامان دارد! عجب است این پسر امروز پیمبر نشده هیچ مولودی از او با برکت تر نشده! وجناتش سکناتش شرف مصطفوی ریخته در نظرش معجزه های نبوی خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی چه بگوییم به او؟؟قندو نبات رضوی! قل هو الله احد ریخته بر لبهایش ای به قربان صدای خودش و بابایش سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش جان به این خالق و این دیکته بی غلطش! `چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی” سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی! ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش کاظمینی شده دست علی اصغر باش که خدا عیدی مارا دو برابر داده رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است علی دیگری از عرش نمایان شده است شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است دست اگر دست حسین است گهردار تر است این پسر از همه در معرکه سردار تر است از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و چشم برهم زدنی امد و شش ماه شد و نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و.. دیر از آمدن حرمله آگاه شد و.. همه گفتند که این بار نباید بزند هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند! حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد بین خون آینه ی صورت او مبهم شد گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد بدن و صورت ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نوری ز عرش آمد نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد آئینه ی جمال نبی آفریده شد خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام ای سومین محمد ایمان ما..،سلام لبخند تو به خوشه‌ی گندم سلام کرد بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد چِل سال انتظار پدر را تمام کرد از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد حتّی عصا به مرتبه ‌ات اعتراف کرد عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است هرکس که بی ولای تو مُرده‌است..،کافر است در فصل‌فصلِ کوچ،شبیه کبوتریم از کاظمین تا حرم طوس می پریم جیره‌بگیرِ گندم خواهر_برادریم ما ریزخوار سفره ی موسی‌بن جعفریم این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو قربان سفره‌داری بابابزرگ تو در خاک ما نسیم دل‌انگیز یاس‌هاست ایران؛پناهگاهِ ولایت‌شناس‌هاست روی ضریح‌ها گرهِ التماس‌هاست این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است حِرزَت امید آخر هر مشکل من است پشت در حریم شما..،منزل من است باب‌الجواد؛باب مراد دل من است دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی تو آن جواز آخر قبل از زیارتی در دشت خشک لذت باران تویی تویی تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی روز جوانِ مردم ایران تویی تویی اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی هرچند مَشهَدی‌ شده ام..،کربلایی‌ام من بی قرار بوسه‌ی پائینِ پایی‌ام زلف تو جز نوازش باد سحر ندید شش‌ماهگیِّ عاطفه‌ ی تو خطر ندید گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید شکر خدا که تشنگی‌ات‌ را.،پدر ندید آه از دل حسین..،سه‌شعبه بلند شد اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد اشک پدر به گونه‌ی اصغر چکید..،آه با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!... ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یابن الرضا(ع) یا به این کوچه معروف گدارا نکشید.. یا کشیدید ز ما دست عطارا نکشید رزق ما دیدنتان بود..غذا را نکشید! ما گداییم،شما منت مارا نکشید! منت از ماست که که بر دیدنمان آمده اید! به گدایان گرفتار،بفرما زده اید قصه ی لطف شما قصه ی اقیانوس است حکم ما شب زده ی دربدر فانوس است برسانید به هرکس ز خودش مایوس است غصه ای هست اگر!چاره ی آن در طوس است عاقبت کلبه ی احزان رضا گلشن شد با جواد ابن رضا چشم همه روشن شد. آسمان خنده به لب میل به باران دارد ماه از شوق به کف آینه قرآن دارد شاه ما گرچه حسودان فراوان دارد.. چشمشان کور که خورشید به دامان دارد! عجب است این پسر امروز پیمبر نشده هیچ مولودی از او با برکت تر نشده! وجناتش سکناتش شرف مصطفوی ریخته در نظرش معجزه های نبوی خنده اش فاطمی و جذبه چشمش علوی چه بگوییم به او؟؟قندو نبات رضوی! قل هو الله احد ریخته بر لبهایش ای به قربان صدای خودش و بابایش سیر کردیم به قرآن خدا خط به خطش خیره ماندیم به تفسیر و کلام و لغتش با خداوند یکی بوده دقیقا صفتش جان به این خالق و این دیکته بی غلطش! `چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی” سجده کردیم بر آن خال سیاه عربی! ای دل از سنگ‌شدن دل بکن و گوهر باش آب هر چشمه نشو قطره ای از کوثر باش سلطنت خواهی اگر در دوجهان نوکر باش کاظمینی شده دست علی اصغر باش که خدا عیدی مارا دو برابر داده رزق ما میرسد امشب ز دو آقا زاده این پسر کیست که منظومه ی عرفان شده است شیرخواره ست ولی پیر بزرگان شده است ششمین جلوه ی سی جزء ز قرآن شده است علی دیگری از عرش نمایان شده است شیر شیر است دلیر است چه کوچک چه بزرگ برمیاید ز علی ابن حسین کار سترگ نخل اگر نخل رباب است ثمردار تر است دست اگر دست حسین است گهردار تر است این پسر از همه در معرکه سردار تر است از دوصد مرد به پیکار جگردار تر است تیغ شمشیر خود از پیچش مو ساخته است جوشن جنگی خود را ز گلو ساخته است حیفِ این گل..قدم آخر این راه شد و چشم برهم زدنی امد و شش ماه شد و نفسش تنگ شد و بسته و کوتاه شد و.. دیر از آمدن حرمله آگاه شد و.. همه گفتند که این بار نباید بزند هیچکس فکر نمیکرد چنین چنین بد بزند! حنجر سرخ و سفیدش که به یک سو خم شد بین خون آینه ی صورت او مبهم شد گلوی نازک و آن تیرِ سه لب توام شد بدن و صورت ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا جوادالائمه(ع) امشب از بیت رضا نور به دامان داریم موج شادی به دل و روح و تن و جان داریم چه مبارک سحری از دم سلطان داریم هر چه داریم هم از شاه خراسان داریم حیدری زاده گلی نیک نهاد آمده است از عنایات خداوند جواد آمده است خبر آورده که شب را سحری پیدا شد قمر برج ولا را قمری پیدا شد به نهال رضوی برگ و بری پیدا شد ثمر آل علی را ثمری پیدا شد گوش کن زمزمه ی دادرس از عرش رسید مژده ای دل که مسیحا نفس از عرش رسید شیعهء ناب ز بود تو شد اثنی عشری روز چون شمسی و شب برج ولا را قمری وقت میلاد تو سر داد خروس سحری (چه مبارک پدری و چه مبارک پسری) جود و احسان تو از شاه خراسان داریم قدم خیر تو از حضرت سلطان داریم ساقی و باده و جام و می و پیمانه تویی به گل روی رضا شمعی و پروانه تویی جسمی و جانی و هم حضرت جانانه تویی خانه را نوری اگر هست در آن خانه تویی باید این پای بر این خوان و بر این خانه کشید دست سوی تو و دست از می و پیمانه کشید قدمت معنی جود است همین را عشق است به رضا بود و نبود است همین را عشق است هم قیام است و قعود است همین را عشق است بعد حقّ حقِّ سجود است همین را عشق است بر ملامتگر کج فکر جواب آمده است هم جواد آمده هم ابن رباب آمده است خیز و تبریک بگو هم به رضا هم به حسین هم به ما رحمت حق گشته عطا هم به حسین فخر دارد پدرت بر تو خدا هم به حسین هدیه ی حضرت حقی تو به ما هم به حسین پسر شیر خدا شیر به دامان دارد ثمر از باغ جنان نخل خراسان دارد مژده ای دل که عروس علوی مادرشد پسر آورده و ششماهه علی مظهرشد با که گویم که گل از باد خزان پرپر شد اصغری بود و به نی رفت و علی اکبر شد پای نی باقی باغ و به سر نی سر او لاله سان سوخت ز داغ رخ او مادر او داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹