eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
82 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
بجز از عشقِ علی، بنده‌ی داور نشوی بی تَولّای علی، یارِ پیمبر نشوی همه‌ی حرف همین است، که در عمرِ گِران با علی باش، که یک ثانیه کافر نشوی راهِ سلمان برو، چون سیره‌ی مِنّا شدن است بی قدم‌های علی، از همگان سر نشوی مثلِ عمّار، زبانت چو نگردد شمشیر وسطِ فتنه‌گران، یاورِ حیدر نشوی حیف اگر نام علی بشنوی و در همه عمر در عمل، مَردِ رهِ فاتحِ خیبر نشوی در شبِ بدر که مولا بدرخشَد، چون ماه گر نَبینی رخِ او، مالک اشتر نشوی شبِ ظلمانی و طوفانی و عطشانی‌ها ذکرِ زهرا نکنی، ساقیِ لشکر نشوی همه سیراب شدند، از مِیِ نابِ شبِ بدر حیف اگر، تشنه‌لبِ ساقیِ کوثر نشوی آه از تشنگیِ ساقیِ عطشانِ حسین کاش خجلت زده‌ی، روی برادر نشوی تیرباران شدنِ مَشک، پیامی هم داشت کاش، شرمنده‌ی لعلِ لبِ اصغر نشوی جان بده، تا که نباشی به حرم تنگِ غروب شاهدِ سوختنِ چادر و معجر نشوی چشم بَربَند، که در کوچه و بازارِ یهود ناظرِ دیده‌ی بارانیِ خواهر نشوی @hadithashk
خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پس ِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده‌ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم از این جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری تو انتقام كوچه و کرببلا رو @hadithashk
دنیای بی زهرا همینه فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه زخم زبون میزد به من دنیا همیشه گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟ روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم گفتم چرا به رفتنت اصرار داری گفتی باید ثابت کنم تو یار داری یادم نمیره با سراپای وجودم گفتم نرو زهرای من! تو بارداری... توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم من بیست و نه ساله عزادار تو هستم این غصه‌های کهنه جا کرده تو سینه آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه این زینبم غصه زیاد داره، بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد میمیره حرف بوریا پیشش بیارن سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه شد وقت رفتن دمدمای گرگ و میشه خون خیلی از من رفته و خشکیده لبهام آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه از تشنگی هر آدمی از حال میره یک ساعتش واسش قد یک سال میره فکر حسینم، دردمو از یاد بردم تنها و تشنه لب ته گودال میره شعر از گروه `یا مظلوم” لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
باز این چه شور و غوغاست ، در قلب سینه زن ها باز این چه بی قراری است ، در جان یاسمن ها جای بتول خالی است ، تاریخ گشته تکرار شمشیر ، فتنه ، مسجد ، مولا دوباره تنها شمشیر ِبی هوا بر فرق علی نشسته ای لعنت خدا بر ، این بی هوا زدن ها محراب از خجالت ، همرنگ ارغوان شد افتاده سر شکسته ، مولای بت شکن ها کی گفته بود مردم، او تارک الصلات است مولا چه ها کشیده از دست بد دهن ها راحت شد از غریبی ، راحت شد از زمانه فزتُ و رب ِ او داشت ، دنیایی از سخن ها با مرد مردها که ، این گونه کرد کوفه دیگر چه می کند آه ، با کاروان زن ها فکری بکن برای شبهای تار زینب سو سو نزن به محراب ، ای شمع انجمن ها دستی که بین محراب ، فرق تو را شکسته سهم حسین سازد ، از خاک و خون کفن ها @hadithashk
منم آن گناهکاری، که به سوی تو دوان است تویی آن بزرگواری، که کریم و مهربان است تو همیشه در فرازی، تویی آن گدا نوازی که در اوج بی نیازی، نگران بندگان است به شب سیاه نوری، برسان پُلِ عبوری که دلم برای دوری، ز گناه نا توان است تو اگر مرا برانی در دیگری نکوبم که به غیر از آستانت، همه جا پر از زیان است همه عمر جز تو یارب! چه کسی رفیق من بود؟ تو امان من نباشی! چه کسی مرا امان است؟ تو خدای مرتضایی، تو همیشه با وفایی به گدای بی نوایی، که ضعیف و ناتوان است 《برو ای گدای مسکین در خانه علی زن》 که امیر با خدا در نجفش هم آشیان است بگذار جای کعبه، سر خود به پای حیدر تو اگر بهشت خواهی، نجفِ علی جنان است خوشم اینکه خاک پای پسر ابوترابم همه عمر سایبانم علم حسین جان است به فدای آن شهیدی که نخورد آب و جان داد ز غمش هنوز زهرا، شب جمعه روضه خوان است پسرم به تو جفا شد سرت از قفا جدا شد اثرات خنجر شمر روی حنجرت عیان است پسرم مگر به دشمن تو به غیر حق چه گفتی؟ که جواب حرف حقت، نوک نیزه سنان است پسرم کسی در عالم کفن تو را ندارد کفن تو خاک بوده، کفن تو بیکران است به خدا عطش دلیلِ ترک لبت نبوده ترک لبت برای ضربات خیزران است @hadithashk
خاک پایش را خدا برداشت انسان آفرید از نَفَس های مناجات علی جان آفرید جمع شد جمع فضیلت های او در نقطه ای رفت زیر باء بسم الله ، قرآن آفرید شاه بود و زندگی میکرد وقتی چون فقیر واژه ای زیبا به نام "شاه مردان" آفرید خواندخطبه هم بدون نقطه و هم بی اَلِف فِی البداهه روی منبر چند دیوان آفرید شامل یک ذره شد یک ذره از لطف علی با همان یک ذره او خورشید تابان آفرید جذبه ی نیمه نگاهش بود تا بایک نظر از مسیحی ها مسلمان همچو سلمان آفرید سنگ بردل بست تا سنگ محک را این چنین او برای سنجش میزان ایمان آفرید در دلم انداخت مولا محر خود را عاقبت جنتی را در دل خشک بیابان آفرید پشت یَل ها را زمین زدآنکه از پشت خودش مرکبِ بازیِ طفلان و یتیمان آفرید دورسر چرخاند تا تیغ دوسر را در نبرد گردبادی سَهمگین در قلب میدان آفرید کرد خالق خلق او را مثل خود یکتا ولی عاشقانش را دراین عالم فرآوان آفرید @hadithashk
يَا عَظِيمَ الْمَن! منم، آن بی حیا باز کن در را به رویم ای خدا دست‌ْخالی سوی اینجا آمدم گرچه دیر، اما خدایا آمدم بندگی را پای شیطان باختم حیف شد، قدر تو را نشناختم عمر من پای گناهان آب رفت وقتِ طاعت، چشم‌هایم خواب رفت قطره قطره معصیت‌ها رود شد نم‌نم این نفسم چنان نمرود شد عُجْب، دل را‌ از مسیرت دور کرد با حجابِ نور، آن را کور کرد عطر اخلاص از میان برچیده شد قبلِ بسم‌الله اسمم دیده شد غیر دنیا را نمی‌دیدم ببخش جای احسان، بُخل ورزیدم ببخش غفلت از حال یتیمان داشتم بیشتر از حق خود برداشتم بارالها من پشیمانم همین نه مرا ! قرآنِ بر سر را ببین لیلة‌القدر است احیا کن مرا در شب احیا مهیا کن مرا بر من و جسم نحیفم رحم کن جان زهرا من ضعیفم رحم کن ای که در دل مِهر خود را کاشتی پس بیا یک بار دیگر، آشتی رحمتت در من اُمیدی ساخته عَفوِ تو دل را طمع انداخت أَیْنَ سَتْرُک؟ أَیْنَ عَفْوُکَ؟ یا کریم یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیم بر دلِ من رنگی از اعجاز ده عاشقان را تا نجف پرواز ده تا که حیدر هست، دلها منجلی‌ست مُهر عَفوَم دست مولایم علی‌ست از علی گفتیم و غم آغاز شد وای از آن فرقی که دیگر باز شد ای فلک، حال علی ناگفتنی‌ست گریه کن زینب که بابا رفتنی‌ست @hadithashk
غریبم غریبم ، چه اقبالیه حرم رو ندیدن چه بدحالیه تو مسجد نشستم بیاد نجف شب قدری ، جامون حرم خالیه ... نشد قسمت ما زیارت بیایم نجف واسه عرض ارادت بیایم آدم انتظار از رفیقش داره رفیقت نبودیم ، عیادت بیایم تویی که دل از عاشقا می بری به وقتش مارو کربلا می بری حساب ما که آشناتیم سواست تو به قاتلت هم غذا می بری ... تو رفتی و مردی به نام تو موند تو کوفه، جوابه سلام تو موند هنوز بسته های معیشت به پاست خودت رفتی اما مرام تو موند سر سفرمون نون و خرما بزار هوای نجف رو به دلها بیار سلام دادم از دور ، چی میشه توام یه پابوسی واسم بزاری کنار یه خرده هوای حسین بسمه سحرها دعای حسین بسمه نیازی به معراج ندارم که من یه پایین پای حسین بسمه ... به حق عزیزی که آزردنش ... که ریز بود دمی که میاوردنش بیا بگذر امشب از این روسیاه به جسمی که روی عبا بردنش @hadithashk
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فهمیده ام که روزی این شهر دست کیست دیدم به هر دکان نجف، نام فاطمه است @hadithashk
بی اعتبارم اما این اشک من می‌ارزد چشم تر گنهکار، مطمئناً می ارزد حتی اگر که در را وا بر رویم نکردند این پشت در نشستن، این در زدن می‌ارزد غیر از تو من ندارم پشت و پناه یا رب هستم همین که با تو، من هم سخن می‌ارزد من مستحق نارم اما ز در مرانم دارم همین که ذکر تو بر دهن می ارزد ما بین گریه هایم، بین الهی العفو گفتی بگو حسن جان، جانم حسن می ارزد آلوده ام ولیکن سینه زن حسینم اینکه هنوز هستم یک سینه زن می‌ارزد گریه به هر مصیبت کردم اگر ضرر بود گریه فقط به شاه عریان بدن می‌ارزد هر چند نیزه خورده هر چند نعل خورده اما برای زینب این پیرهن می ارزد @hadithashk
مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی دلشوره های نیمه شب و دختر علی افطار که نخورده، بجز نانی و نمک حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست محراب منتظر، که رسد در بر علی تیغِ شقی‌ترین پسرِ بوالبشر، ز ترس مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین ضربه زند، به نیمه‌ی شب، بر سر علی بوی سقیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را مکرِ خلیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را قومی که در مسیر سقیفه شتافتند بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند آنکه خدا به سجده‌ی او افتخار داشت در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است قومی که خویش را به دَمی درنیافتند نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت چون او دگر در عالم و آدم نیافتند این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد @hadithashk
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم..،بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده! دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آن‌قَدَر حادثه این کودک گریان دیده نَفس‌ِ سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟! چشم‌پوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد شیعه از چادر او خِیر، فراوان دیده گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد... خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده @hadithashk