عزیزم حسین(ع)
دیشب کنار شمع از بال و پرم گفتم
او می چکید و من هم از چشم ترم گفتم
هر دفعه پرسیدند کارت چیست در روضه؟
مانند بابا در جوابش `نوکرم” گفتمتا تحت قبه کاملا مشغول تو باشم
حاجات را به کفشداری حرم گفتم
در خواستگاری اولین حرفی که مطرح شد
از عشق دیرینم به تو به همسرم گفتم
جای شما را هیچ کس در دل نم یگیرد
و الله این را با تمام باورم گفتم
«با دادن حاجات من، من را مران از خویش »
این حرف را وقت یکه در پشت درم گفتم
گفتم چگونه زجر زجرش داده بعد از تو
هر بار که از دخترت به دخترم گفتم
از خشکی لبها و ذبحت با لب تشنه
امروز چندین دفعه به چشم ترم گفتم
گروه شعر یا مطلوم
#شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داغِ تو
داغِ تو داغِ گریه داری بود
بعد از تو کارم بیقراری بود
رفتی و آغوشم زمستان شد
با بودنت اما بهاری بود
سهم من از شش ماه لبخندت
کم بود اما روزگاری بود
تنها گناه من به این مردم
یک جرعه آب امیدواری بود
تیری که از ساقه تورا چیده
یک تیر داغ و زهرداری بود
مانند زخمِ گوش تا گوشت
زخم فراقت زخم کاری بود
اندازهی خون گلوی تو
از چشمهایم اشک جاری بود
از من نباید میگرفتندش
گهوارهی تو یادگاری بود
لبخند من پشت حرم دفن است
بعد از تو کارم سوگواری بود
مادر به شیرش مادراست اما
سهم منِ مادر نداری بود
دیشب که در صندوقچه خوابیدی
کارم فقط چشم انتظاری بود
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد دادش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
محمد حسین رحیمیان
#شعر_جدید #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از تیر بر گلو بود
از تیر بر گلو بود، بغضی که در گلو داشت
یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت
با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد
لالا همین که می خواند گهواره گریه می کرد
دندان نداشت وقتی ، جان داد طفل شیری
از حنجرش در آمد ، دندانه های تیری
تیر از کمان که آمد، اول به حنجرش خورد
بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش خورد
یک سال داغدار پاشیدن گلو بود
با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود ...
از زه صدا در آمد ، از حلق پاره ات نه !
بر نیزه بند آمد ، اشک از نظاره ات ؟ نه !
در معرکه به دور از چشم رباب رفتی
آغوش من چه کم داشت ،بر نیزه خواب رفتی
سنگت زدند و حتی ، یک آه هم نگفتی
بالا نشینم ای کاش ، از روی نی نیفتی
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب(س)
رسد به فصل جدایی اگر کتاب بد است
و تشنه ماند اگر طفلِ ربّ آب بد است
مگر چقدر از آب فرات را میخواست
برای طفل که بیش از دو جرعه آب بد است
به پیش مادر طفلی که از عطش مُرده
نه حرف آب زنید و نه لب به آب.. بد است
شبیه چوبهی گهوارهی علیاصغر
دلش شکسته و حالِ دلِ رباب بد است
خدا کند که سوال از سرِ علی نکند
اگر که حرمله پاسخ دهد جواب بد است
به گریه گفت چرا روی نیزه خوابیدی؟
مگر که دامن مادر برای خواب بد است؟
خدا کند که نقابی به رخ کشد خورشید
برای صورت شش ماهه آفتاب بد است
اگرچه بر رویِ سرنیزه سفت بسته شده
برای حمل سرش رقص و پیچ و تاب بد است
خداکند که نِیاش را تکانتکان ندهند
برای مادر غمدیده اضطراب بد است
سرش به نیزه بماند و یا زمین افتد؟
همیشه بین بد و بدتر انتخاب بد است
زمین برای سری که ز نیزه افتاد و
گرفته با لگد این و آن شتاب بد است
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
آتش زده به جان همه اصغر رباب
مي سوخت در بيان غمش حنجر رباب
در زير آفتاب فقط گريه ميكند
بيزار بوده است ز سايه سر رباب
لب تشنه رفت اصغر او زير تيغ تير
حرف از عطش كسي نزند محضر رباب
شايد اگر كه حرمله در كربلا نبود
اصغر برای او شده بود اكبر رباب
هي لحظه هاي دفن علي را مرور كرد
شد نبش قبر داغ دل ديگر رباب
مي گفت و مي گريست كه آن ساربان پست
مي برد كاش جاي تو انگشتر رباب
راس پسر كنار پدر بود بين تشت
چوب از يزيد خورد سر دلبر رباب...
محسن صرامی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جان
تو که هستی که محو نام تو شد
چشم لیلی و قلبِ عاشقِ قِیس*
تو که هستی که عشق میبالد
در هوایِ خیام امروالقیس**
خیمه خیمه قبیلهی پدرت
رج به رج غرقِ شوقِ نام علی است
روی پیشانیِ عشیرهتان
خط به خط عشق و احترام علی است
آسمان آسمان چراغان شد
از همان لحظههای آمدنت
سرنوشت تورا رقم میزد
عشق از ابتدای آمدنت
بارها بین عرشِ رویایت
جلوههای جلوس فاطمه است
آمدی و خدا به عالم گفت
این مقام عروس فاطمه است
خوشبحالت نوشت دست خدا
که تو پروانهی حسین شوی
نو عروس علی شوی یک روز
بانوی خانهی حسین شوی
تا بیایی فرشتهها با شوق
چادری بافتند از جبروت
از حریر تبسم گلها
محملی ساختند از ملکوت
مرتضی عاقدت و شاهدِ عقد
حضرت فاطمه است بین بهشت
دختر سر به زیرِ شرم و حیا
میشود همسرِ حسینِ بهشت
خطبه را مرتضی که انشاء کرد
زود امالبنین بغل وا کرد
چشم تو خیره شد به چشم حسین
فاطمه عشق را تماشا کرد
دست تو بِین دست زینب بود
تا بیایی به خانهی زهرا
مثل امالبنین تو هم دادی...
بوسه بر آستانهی زهرا
گفت آقا لَعَُمرکِ ، یعنی...
با سکینه تمامِ جان هستی
هست تنها میان قلب حسین
خانهای که تو بین آن هستی
شعر اگر گفت زینبش فهمید
حرف پنهانیِ حسینت هست
احتیاجی نداشتی به چراغ
نور پیشانی حسینت هست
حیف از آن نور ، نور پیشانی
پیش چشم تو سنگ خورد و شکست
وای از آن سینه ، سینهای که دوبار
پیش تو بین آن سهشعبه نشست
پدری رو زد و ولی عوضاش
کودک گرم خواب را کُشتند
در حرم کس نگفت اصغر رفت
گفت زینب رُباب را کشتند
*قیس عامری به مشهور به مجنون
**نام پدر بزرگوار حضرت رباب سلام الله علیها
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شب_هفتم_محرم_1403 #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_رباب
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید
آن خیمه که بهشت دخیل است بر درش
آتش گرفت چون جگرِ آبآورش
از خیمهها هنوز به عباس میرسد
آهِ رباب و گریهی نوزاد مضطرش
`بودند دیو و دَد همه سیراب و میمکید”
اصغر ز قحط آب سرانگشت مادرش
بعد از سه شب گرسنگی و گریه و عطش
جانی نمانده بود در اندام لاغرش
گهواره جایگاه سخنرانیاش نبود
دست حسین گشت بلندای منبرش
وقت رجز، گلوش دهن باز کرده بود
با ذکر یابن فاطمه و یابن حیدرش
تشویق کرد حرمله را لشگر یزید
وقتی علی به سمت عقب پرت شد سرش
وا شد گلوش قبل زبان باز کردنش
رفت و «پدر» نگفت علیاصغر آخرش
خون ذبیح ریخت روی سینهی خلیل
حالا که میدهد خبرش را به هاجرش؟
طوری حسین کودک خود را فدا نمود
حتی نریخت روی زمین خون اطهرش
هنگام دفن کردن شش ماههی حرم
افتاد یاد محسن مظلوم و پرپرش
از او چه مانده بود که بیرون کشیده شد
از قبر در مقابل چشمان مادرش
امّید راه رفتن او را رباب داشت
با پای نیزه آمده حالا برابرش
از صبح تا به شب به نوک نیزه خیره و...
شب تا به صبح طفل خیالیست در برش
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسینی زاده هستی
حسینی زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی
بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی
گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست
که روی کهکشان را خط بیاندازد به آسانی
تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی
بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی
کجای این جهان دیدند یک لشکر به یکباره
ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی
علی الظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولی الله
که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی
تو روح عدلی و حقا توانستی به نای حق
ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی
جهان سر درگریبان برده و خورشید تاریک است
چرا که روی نیزه میرود آیات ربانی
تو و سرنیزه ها و باز تکرار جسارت ها
ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی
از آن نیزه که وا کرده گلوگاه تو را با زور
دو خط روضه بخوان تا چشم عالم را بِگریانی
لب از لب باز کن ای آخرین سرباز ثارالله
که مادر جان به لب شد تا که شاید لب بجنبانی
گرفتی با دمِ لالا یی تیر و کمان سامان
پس از داغ تو مادر را نه سر ماند و نه سامانی
میان رفتن و ماندن چقدر این پا و آن پا کرد
پس از داغ تو بابا مانده و یک دشت حیرانی
نشد زیر عبا پنهان کند این شرمساری را
تو آن بغضی که بین خاک هم پنهان نمی مانی
رقیه در دلش مانده که کِی باشد در آغوشش
کمی بازی کند با تو که تو او را بخندانی
خوشی ها شد حرام مادرتو بعد از آن روزِ
تلظی کردنت در ساحل دریای طوفانی
شگفتا که شگفت آورترین نوزاد تاریخی
دریغ از عمر کوتاهت شگفت ازبغض طولانی
دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد
نگاهت نور مهتاب است دریک شام بارانی
شبیه بادسرگردان،میان صحن میچرخم
و میگویم به آنهایی که می آیند مهمانی
گدای کربلا بودن شرف دارد به اربابی
بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی
بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است
چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی
منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی
که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی
پریشانم پریشان هوای کربلای تو
زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی
منصوره محمدی مزینان
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رقیه(س)
تا ببیند دوباره بابا را
هی خودش را به هر دری میزد
دزدکی سمت نیزه ای می رفت
به سر ِ روی نی سری میزد
نیزه داران تمام خوابیدند
در دل شب به روی نی خورشید
قامت نیزه پیش او خم شد
آخر او روی ِ ماه را بوسید
با سرش حرف میزند آرام
از نگاهش ستاره می بارد
با لبش بذر بوسه ها را بر
لب و ابروی پاره می کارد
ماه ِ بر نیزه رفته ی امشب
بوی دود و تنور را داری
زیر باران ِسنگ شهرِ شام
زخمی از یک عبور را داری
چه قَدَر گفتمت نخوان قرآن
قلب من تیر میکشد از درد
بعد تو غصه هات پیرم کرد
میکنم التماس که `برگرد”
بعد تو قسمت من و طفلان
آتش و سنگ و دود شد برگرد
شام و کوفه نبوده ای بابا ...
عمه دیگر کبود شد برگرد
بعد تو رفته اند از دستم
صورت و چشم و گوش و پاهایم
با همین پای آبله بسته
پا به پای تو راه می آیم
دیده ام من عروسک خود را
توی دستان دختری شامی
خنده میزد به بی کسی ِ من و
پیشم انداخت پاره ی نانی
لاله هایی که بر تنم دارم
خبر از تازیانه ها دارد
کوفه شهریست سنگ های زیاد
به سر ِ بام ِ خانه ها دارد
نیزه دارت رسید و دیدم که
با سرت رقص می کند در شام
خارجی هم خطابمان کردند
سنگمان میزدند با دشنام ..
سنگ ها سمت نیزه ی عباس
با چه حجمی روانه می کردند
زخم ِ چشم و شکاف ِ ابرو را
عده ای هم نشانه می کردند
آن زمان که سر عمو افتاد
دست و پایم عجیب میلرزید
من سپر بر سر ِ عمو شدم و
این همه زخم سنگ می ارزید
آه بابای بی تنم امشب
توی موهات می برم دستی
خاک و خون را گرفتم از چشمت
توکه دل تنگ مادرت هستی
من که زهرا تر از همه بودم
پیش من چشم خاکی ات وا کن
چه قَدَر من به مادرت رفتم
چشم تار مرا مداوا کن
من دلم تنگ شد تو میفهمی
گریه های یتیم را بابا
میشود تا ببینم از لب تو
خنده های قدیم را بابا؟
وحید مصلحی
#شعر_جدید #شعر_خرابه_شام #شعر_روضه #شعر_شهادت_بنت_الحسین #شعر_شهادت_سه_ساله_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شاخه ی طوبای شکسته
ای در نظرم شاخه ی طوبای شکسته!
یک چشم بیانداز به بابای شکسته
من یک کمر خم شده دارم به کنارت...
اما تویی و این همه اعضای شکسته
ای وای که تو ماندی و یک پای بریده
ای وای که تو ماندی و یک پای شکسته
هرچند که شیرازه ی توریخته برهم..
قرآن منی باخط زیبای شکسته!
ابروی تو بر نیزه گرفته ست عزیزم
درهم شده آن طاق معلای شکسته
صحبت شده از معجر عمه،چه کنم من..
آواره شد آن حضرت عظمای شکسته
از خس حس تو سینه ی من تیر کشیده
بابا بگو ای یار مسیحای شکسته
یکبار دگر زنده شده داغ مدینه
دیدیم به پهلوی تو زهرای شکسته
ممنون عبایم که تورا برد به خیمه
تشییع شدی با قدو بالای شکسته
حسین قربانچه
سید پوریا هاشمی
#حسین_قربانچه #سید_پوریا_هاشمی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی_اکبر
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم علی اکبر(ع)
خورشید و ستاره را برافروخت بهم
ایثار و حماسه را بیاموخت بهم
از میمنه تا میسرهی لشکر را
با گردش شمشیر خودش دوخت بهم
کرامت نعمت زاده
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_محرم_1403_شعر_مرثیه_شعر_محرم #کرامت_نعمت_زاده
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹